تصویرسازی از تیل لاور
تصویرسازی از تیل لاور

عقب‌نشینی قدرت نرم آمریکا

سال گذشته، جام ملت‌های آفریقا، بزرگ‌ترین تورنمنت بین‌المللی فوتبال این قاره، در ساحل عاج، در استادیومی که توسط چین طراحی، تأمین مالی و ساخته شده بود، آغاز شد. این نباید برای هیچ‌کس که این ورزش را دنبال می‌کند تعجب‌آور باشد، و نه یک توسعه جدید است. اولین استادیوم ساخت چین در آفریقا بیش از پنجاه سال پیش تکمیل شد. تا پایان هزاره، نه کشور آفریقایی دیگر شهرهای پایتخت خود را به روی آنچه که به «دیپلماسی استادیومی» معروف شد، باز می‌کردند. کمیت و مقیاس این استادیوم‌ها در کنار یک فشار فزاینده قوی برای ساخت سریع زیرساخت‌ها در کشورهای فقیر آفریقایی افزایش یافت. دیوید گلدبلات، مورخ فوتبال، می‌نویسد:

در دهه 1980، چین راضی بود که همبستگی را در آفریقا تقویت کند و از آن برای انزوای دیپلماتیک تایوان استفاده کند. با این حال، پس از ارزیابی چشم‌انداز پس از جنگ سرد در اوایل دهه 1990، برای رهبری چین روشن شد که آفریقا چیزهای بیشتری ارائه می‌دهد. اقتصاد و جمعیت رو به رشد صنعتی چین به زودی به بازارهای صادراتی جدید، زمین برای اهداف کشاورزی و بالاتر از همه، دسترسی به طیف کاملی از مواد خام مصرفی کارخانه‌هایش نیاز داشت. آفریقا، به ویژه با رشد ذخایر نفتی‌اش، همه این‌ها را به وفور ارائه می‌داد و با توجه به خروج سریع ایالات متحده از این قاره پس از سقوط دیوار برلین، به نظر می‌رسید قیمت ورود بسیار پایین است.

دیپلماسی استادیومی مشکلات خود را داشته است. برخی از سازه‌ها در مکان‌های نامناسبی برپا شده‌اند. همچنین گزارش شده است که پیگیری بسیار کمی از سوی چینی‌ها وجود دارد، که به نظر می‌رسد بیشتر راضی هستند که یک استادیوم بزرگ را در یک شهر آفریقایی رها کنند و به دولت محلی اجازه دهند بفهمد که با آن چه کار کند. در برخی موارد، استادیوم‌هایی که کمتر از بیست سال پیش ساخته شده‌اند، عملاً متروکه شده‌اند. اما از منظر سیاست خارجی، سرمایه‌گذاری چین بیش از آنچه که داده، پس گرفته است. قدرت نرم، به بسیاری از جهات، اقتصاد نمادها است. شما در یک نمایش عمومی وحشیانه جای پایی به دست می‌آورید، مقداری پول به آن تزریق می‌کنید و سپس امیدوارید که توده‌ها به این نتیجه برسند که شما آنقدرها هم بد نیستید.

رئیس جمهور دونالد ترامپ و ایلان ماسک، در دو هفته اول دولت خود، مجموعه‌ای از فرمان‌های اجرایی و پاکسازی‌های بودجه فدرال را آغاز کرده‌اند که ممکن است به نفع چین و اشتهای ظاهراً سیری‌ناپذیر آن برای قدرت نرم باشد. سازمان توسعه بین‌المللی ایالات متحده آمریکا (U.S.A.I.D.)، سازمان توسعه بین‌المللی که به پیشبرد منافع آمریکا در خارج از کشور کمک می‌کند، به تازگی مورد توجه ماسک قرار گرفته است. این کمی عجیب است با توجه به اینکه کمک‌های خارجی کمتر از یک درصد از کل بودجه فدرال را تشکیل می‌دهد. یک مشاور مدیریتی که وارد یک شرکت می‌شود تا به طور ریشه‌ای زباله‌ها را کاهش دهد، احتمالاً نباید هفته‌ها روی آب‌سردکن‌های سالن استراحت گیر کند، اما به نظر می‌رسد ماسک کاملاً متعهد است که سازمان توسعه بین‌المللی ایالات متحده آمریکا را تخریب کند و زمینی را که در زیر آن است، نمک بپاشد. می‌توان حدس زد که چرا این اتفاق افتاده است. شاید به ماسک گفته شده است که او نمی‌تواند کل دولت فدرال را تحت کنترل خود درآورد و خود را متعهد کرده است که یک برنامه نسبتاً کوچک را به طور کامل برچیند تا ضعیف به نظر نرسد. یا شاید او واقعاً از ایده کمک به مردم در کشورهای دیگر متنفر است، صرف نظر از اینکه چگونه ممکن است به منافع آمریکا کمک کند. اما، اگر منطق پذیرفته شده قدرت نرم را دنبال کنید، تمام کاهش‌های شادمانه ماسک می‌تواند به خوبی فرصت‌هایی را باز کند تا چین جای خالی را که سازمان توسعه بین‌المللی ایالات متحده آمریکا (U.S.A.I.D.) از خود به جای می‌گذارد، پر کند.

اما آیا آمریکایی‌ها هنوز به رقابت با چین اهمیت می‌دهند؟ آیا توسل به قدرت نرم آمریکا هنوز با رای‌دهندگان طنین‌انداز می‌شود؟ در نگاه اول، به نظر می‌رسد که چنین است. یک نظرسنجی از مرکز تحقیقات پیو در سال گذشته نشان داد که حدود هشتاد درصد از آمریکایی‌های مسن‌تر دیدگاه نامطلوبی نسبت به چین دارند، عددی که از آغاز اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ به طور پیوسته افزایش یافته است. در سال 2017، احساسات کم و بیش به طور مساوی تقسیم شده بود، به طوری که چهل و هفت درصد از پاسخ دهندگان گفتند که دیدگاه نامطلوبی دارند و چهل و سه درصد گفتند که دیدگاه مطلوبی دارند. سال گذشته، نظرسنجی از شورای امور جهانی شیکاگو نشان داد که پنجاه و پنج درصد از آمریکایی‌ها گفتند که «ایالات متحده باید به طور فعال برای محدود کردن رشد قدرت چین تلاش کند» و پنجاه و شش درصد معتقدند که تجارت بین ایالات متحده و چین امنیت ملی را تضعیف می‌کند. بخشی از این را می‌توان به همه‌گیری نسبت داد، اما نوسانات منفی در احساسات سال‌ها قبل از شروع گسترش COVID-19 از ووهان آغاز شد.

با توجه به این اعداد، انتظار می‌رود که هم جمهوری‌خواهان و هم دموکرات‌ها شمشیرهای خود را به سمت چین تکان دهند. در طول اولین دولت ترامپ، تخریب سازمان توسعه بین‌المللی ایالات متحده آمریکا (U.S.A.I.D.) با انتقادات بی‌پایان از سوی لیبرال‌های جنگ‌طلب در مورد پایان قریب‌الوقوع دموکراسی در جنوب جهانی در حال توسعه و ظهور یک ابرقدرت هژمونیک چینی همراه می‌شد که هر ماده معدنی را از زمین استخراج می‌کند و از هر انرژی که تولید می‌کنند برای نقض حقوق بشر هر ساکن در مستعمره جدید خود استفاده می‌کند. اما اصلاً صحبت کمی در مورد چین از سوی دموکرات‌ها وجود داشته است. ترامپ یک تعرفه ده درصدی بر چین اعمال کرده است، که باید توجه داشت که به طور قابل توجهی کمتر از تعرفه‌هایی است که او در مقابل مکزیک و کانادا آویزان کرد. لحن او با رئیس جمهور شی جین‌پینگ و دشمنان فرضی جنگ سرد ما نسبتاً مسالمت‌آمیز بوده است.

از بین تمام مقامات منتخب در واشنگتن، به نظر می‌رسد تام کاتن بیش از همه به لفاظی‌های جنگ سرد متعهد است—او و دو سناتور همکارش اخیراً قانونی را دوباره معرفی کرده‌اند که هر فرد یا کسب‌وکار چینی را از مالکیت زمین در ایالات متحده منع می‌کند. برجسته‌ترین حضور اخیر کاتن در انظار عمومی زمانی بود که او از مدیرعامل تیک‌تاک، شو زی چو، به عنوان بخشی از یک جلسه استماع کنگره سؤال کرد. در یک کلیپ وایرال، که از سوی همه، از جان اولیور گرفته تا استریمرهای بازی‌های ویدیویی مورد تمسخر قرار گرفت، کاتن مدام از چو می‌پرسید که آیا او شهروند چینی است یا اینکه با حزب کمونیست چین (C.C.P.) وابسته است، و چو، که سنگاپوری است، مدام به کاتن یادآوری می‌کرد که چین و سنگاپور یک کشور نیستند. جنگ‌طلبی کاتن و حرفه‌اش، در کل، تقریباً منسوخ به نظر می‌رسد، یک یادگار از سال 2020، زمانی که همه به دنبال جانشین ترامپ بودند، بدون اینکه متوجه شوند که پادشاه فقط در حال چرت زدن است.

البته، صحبت از چین به یک طرف راهرو محدود نمی‌شود: روز سه‌شنبه، دیوید اکسلرود، استراتژیست دموکرات که در دولت اوباما نامی برای خود دست و پا کرد، در CNN ظاهر شد تا در مورد طرح هنوز مبهم، اما قطعاً تکان‌دهنده ترامپ برای «تسخیر» نوار غزه اظهار نظر کند. اکسلرود گفت: «تصور کنید چینی‌ها چگونه آن را تفسیر می‌کنند، زیرا آنها به تایوان چشم دوخته‌اند.» این نکته، در حالی که به اندازه کافی منصفانه است، همچنین قدیمی و از زمان دیگری احساس می‌شد که جنگ، به خودی خود، به اندازه کافی یک داستان سیاسی نخواهد بود، و زمانی که همه ما معتقد بودیم که در آستانه درگیری مسلحانه با چین هستیم. آیا هیچ شهروند آمریکایی، پس از شنیدن طرح ترامپ برای غزه، افکار خود را به این معطوف می‌کند که چین در مورد همه اینها چه فکری می‌کند؟ جنگ سرد تقریباً مانند یک ژست لفاظی به نظر می‌رسد—چیزی که مردم هنگام نیاز به اضافه کردن دلایلی می‌گویند که چرا مخالفان سیاسی‌شان بار دیگر گند زده‌اند.

سال گذشته، من نوشتم که ممنوعیت اکنون متوقف شده تیک‌تاک تهدیدی جدی برای آزادی‌های مدنی و آزادی بیان است. با تکرار منطق جمیل جعفر، مدیر اجرایی مؤسسه اصلاحیه اول نایت در دانشگاه کلمبیا، استدلال کردم که آمریکایی‌ها حق دریافت پروپاگاندا را دارند، حتی اگر این پروپاگاندا ممکن است این کشور را به شکلی مطلوب به تصویر نکشد. نگرانی‌ها در مورد داده‌های دزدیده شده بیشتر بی‌ربط به نظر می‌رسید—تقریباً تمام داده‌های ما را می‌توان با قیمت ارزان در بازارهای آزاد خریداری کرد، به این معنی که چین، با ایجاد یک الگوریتم ویدیویی گسترده برای سرقت داده‌ها که اتفاقاً جهان را مجذوب خود کرده است، احتمالاً بهتر است فقط قسمت سرقت داده‌ها را خاموش کند و روی خلقت جدید خود تمرکز کند. این مانند فیلم «کلاهبرداران کوچک» وودی آلن است، جایی که شخصیتی که توسط تریسی اولمن بازی می‌شود، یک نانوایی کلوچه را راه‌اندازی می‌کند تا شوهرش بتواند از دیوار مغازه برای دسترسی و سرقت از یک بانک استفاده کند. مغازه کلوچه می‌گیرد و آنها را فوق‌العاده ثروتمند می‌کند، که به نیاز به سرقت از بانک پایان می‌دهد.

اما این بدان معنا نیست که میلیون‌ها ساعتی که آمریکایی‌ها در تیک‌تاک مصرف کرده‌اند، هیچ تأثیری بر احساس آنها در مورد جهان، و به ویژه چین، نداشته است. تیک‌تاک به میلیون‌ها آمریکایی نگاهی اجمالی به چینی داد که پر از راهنماهای تور دوستانه و انگلیسی‌زبان در شهرهای شلوغ و از نظر معماری جذاب مانند چونگ‌کینگ. کشاورزان جذاب و مشروب‌خور در حومه‌های سرسبز؛ فروشندگان خنده‌دار تابلوی روشن؛ و گروه‌های دوستان سرگرم‌کننده و مرتبط که برای شام‌های هات‌پات لباس می‌پوشند. در طول مدت بسیار کوتاهی که تیک‌تاک در آمریکا آفلاین شد، هزاران کاربر سابق به RedNote، یک جایگزین چینی تیک‌تاک، رفتند، جایی که کاربران اینترنتی چینی که عاشق میم هستند، خود و کشورشان را به سیل پناهندگان دیجیتال آمریکایی معرفی کردند. این تبادل فرهنگی زیبا کوتاه بود و هیچ اثر ماندگاری واقعی نداشت، اما تیک‌تاک احتمالاً به طور بی‌صدا نگرش میلیون‌ها آمریکایی را نسبت به دشمن ادعایی خود تغییر داد. مؤثرترین پروپاگاندایی که چین می‌توانست تولید کند، پرتره‌های فوق‌العاده عادی و پیش پا افتاده از زندگی روزمره بود. تیک‌تاک این توهم را که بسیاری از آمریکایی‌ها در مورد آسمان‌های آلوده، لژیون‌های پلیس نظامی و شرایط کار شبیه به بردگی داشتند، از بین برد. این باعث شد چین عادی به نظر برسد، حتی گاهی اوقات جالب.

تیک‌تاک، شاید تصادفاً، به نوعی دیپلماسی استادیومی تبدیل شد. الگوریتم و پویایی مخاطبی را که می‌خواهند به آمریکایی‌ها بدهید، و آنها در نهایت به این نتیجه می‌رسند که شما نمی‌توانید آنقدرها هم بد باشید. دشوار است بدانیم که آیا هیچ‌کدام از اینها عمدی بوده است یا خیر، اما احساسات عمومی کلی در مورد چین با درخواست‌های دورتر برای هشدار مطابقت ندارد. هنگامی که DeepSeek، یک شرکت هوش مصنوعی چینی، یک مدل جدید منتشر کرد که می‌توانست همان وظایف شرکت‌های هوش مصنوعی آمریکایی را انجام دهد، اما با کسری از هزینه محاسباتی، چندین عضو برجسته صنعت فناوری، از جمله سرمایه‌گذار مخاطره‌آمیز مارک اندریسن، آن را «لحظه اسپوتنیک» نامیدند که نشان می‌دهد ایالات متحده اکنون در یک مسابقه تسلیحاتی هوش مصنوعی با چین است. پاسخ بسیاری از مردم بیشتر حیرت‌انگیز بود. (این قطعاً فراخوانی برای حمایت از سیلیکون ولی یا شرکت‌هایی مانند OpenAI و Anthropic برای پیروزی در مسابقه دستیابی به هوش مصنوعی عمومی نبود.) درست مانند ممنوعیت تیک‌تاک، به جای آن، به نظر می‌رسید که این تقاضا وجود دارد: «فقط برنامه باحال را به ما بدهید. چین از قبل اطلاعات ما را دارد.»

یکی از ایده‌هایی که بیشترین اشتراک و بحث را در فصل انتخابات قبلی داشت، از وبلاگ تایلر کوون اقتصاددان بود. کوون سعی داشت بفهمد که چرا احساسات عمومی به سمت ترامپ چرخیده است و تعدادی از دلایل وقوع این «تغییر حس» را فهرست کرد. به طور مشابه، ممکن است در مراحل اولیه یک تغییر حس در مورد روابط آمریکا با چین باشیم. جنگ‌طلبی و اشکال دیپلماسی استادیومی خودمان، صرف نظر از اینکه برنامه‌ها مفید هستند یا نه، به وضوح دیگر اولویت نیستند. ترامپ و ماسک احتمالاً دلایل مختلفی برای حمله به سازمان توسعه بین‌المللی ایالات متحده آمریکا (U.S.A.I.D.) دارند، اما تصور می‌کنم بخشی از آن ناشی از این واقعیت است که اکثر آمریکایی‌ها علاقه خاصی به برنامه‌های کمک دیپلماتیک یا پیامدهای ژئوپلیتیکی خروج از صحنه بین‌المللی ندارند. ترامپ، حداقل در حال حاضر، به نظر می‌رسد موافق است. و، اگرچه او و ماسک احتمالاً هر حسن نیتی را که ممکن بود پس از انتخابات و مراسم تحلیف داشته باشند، تلف کرده‌اند، اما تصمیم به خروج بیشتر از لفاظی‌های جنگ سرد ضد چینی دولت بایدن ممکن است به طور دقیق اراده رای‌دهندگان را منعکس کند. بگذارید چین استادیوم‌های خود را در خارج از کشور بسازد، به نظر می‌رسد که می‌گویند. ما مشکلات خودمان را در اینجا داریم. یک تسلیم ضمنی در همه اینها وجود دارد، تسلیمی که ممکن است در برچیدن سازمان توسعه بین‌المللی ایالات متحده آمریکا (U.S.A.I.D.) منعکس شود. آمریکایی‌ها ممکن است در حال بیدار شدن به چیزی باشند که تا کنون کاملاً آشکار بوده است، اما اعتراف به آن دشوار است: این جنگ سرد فقط یک قهرمان دارد و آن ما نیستیم. ؟