یک دانشجوی هنر ایرانی با حجاب در حالی که پرچم کشورش را در دست دارد، روی آوار نمادین یک ساختمان تخریب شده ایستاده و در یک نمایش مفهومی ضد جنگ در میدانی در مرکز شهر تهران اجرا می‌کند.
یک دانشجوی هنر ایرانی با حجاب در حالی که پرچم کشورش را در دست دارد، روی آوار نمادین یک ساختمان تخریب شده ایستاده و در یک نمایش مفهومی ضد جنگ در میدانی در مرکز شهر تهران اجرا می‌کند.

آنچه آمریکا می‌تواند از شکست ایران بیاموزد

وضعیت دشوار رژیم نشان می‌دهد که وقتی توطئه‌ها به جای واقعیت، تصمیم‌گیری‌ها را شکل می‌دهند چه اتفاقی می‌افتد.

آخرین دور جنگ اسرائیل و ایران به پایان رسید و نتیجه فوری آن قاطع به نظر می‌رسد. تنها در ۱۲ روز، اسرائیل رهبران ارتش، نیروی هوایی و سازمان اطلاعات ایران را از بین برد؛ سایت‌های هسته‌ای این کشور را بمباران کرد؛ و ده‌ها موشک و پرتاب‌کننده را روی زمین پیش از استفاده شدن منهدم کرد. در مقابل، ایران قادر به ساقط کردن حتی یک جت اسرائیلی نبود و به شلیک متوالی موشک‌های بالستیک به مراکز پرجمعیت اسرائیل محدود شد که در نتیجه آن ۲۷ غیرنظامی و یک سرباز ۱۸ ساله در خانه‌اش با خانواده‌اش کشته شدند. تمامی تلفات نظامی فعال در طرف ایرانی بود.

دستاورد‌های اسرائیل به واسطه نفوذ اطلاعاتی خیره‌کننده آن‌ها به رده‌های بالای رژیم ایران ممکن شد. گزارش شده است که در ساعات اولیه درگیری، مأموران موساد پهپادهایی را از داخل خاک ایران پرتاب کردند تا پدافند هوایی را خنثی کنند و بخش زیادی از فرماندهان ارشد ایران را به یک پناهگاه به ظاهر مخفی کشاندند که سپس توسط نیروهای اسرائیلی مورد حمله قرار گرفت. این ضربه‌های اولیه اسرائیل را قادر ساخت تا بر ایران، کشوری در حدود ۱۵۰۰ مایلی، تسلط هوایی یابد. برای درک اینکه چگونه رهبران رژیم می‌توانستند در کشف جاسوسان اسرائیلی تا این حد شکست بخورند، باید به مورد دیگری بپردازیم که در آن اسرائیل متهم به کنترل آسمان تهران شده بود.

در تابستان سال ۲۰۱۸، ایران با خشکسالی مواجه بود. این اتفاق در خاورمیانه غیرمعمول نیست و اگر واکنش یک کارمند رژیم نبود، خبرساز بین‌المللی نمی‌شد، کسی که آب و هوا را به اسرائیل نسبت داد. سرتیپ غلامرضا جلالی در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «تغییرات اقلیمی در ایران مشکوک است. اسرائیل و کشور دیگری در منطقه تیم‌های مشترکی دارند که برای جلوگیری از بارش ابرهای وارد شده به آسمان ایران تلاش می‌کنند.» او در ادامه اسرائیل را به «سرقت ابرها و برف» متهم کرد.

این داستان ممکن است یک نکته بی‌اهمیت به نظر برسد تا زمانی که متوجه شویم جلالی همچنین رئیس سازمان پدافند غیرعامل ایران بود که وظیفه مقابله با خرابکاری را بر عهده داشت. به عبارت دیگر، یک فرد کلیدی مسئول خنثی کردن جاسوسان اسرائیلی در ایران، یک تئوریسین توطئه بی‌کفایت بود که وسواس کنترل اقلیم توسط یهودیان را داشت. حدود یک هفته پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، جلالی این کشتار را جشن گرفت و در رسانه‌های دولتی لاف زد که «تسلط نظامی و اطلاعاتی اسرائیل فروپاشیده و دیگر ترمیم نخواهد شد.» جای تعجب نیست که در زمان مسئولیت او بود که اسرائیل یک کارزار رو به افزایش از خرابکاری فیزیکی و سایبری علیه برنامه هسته‌ای ایران را اجرا کرد که اوج آن جنگ همین ماه بود.

جلالی تنها یکی از بسیاری از مقامات ارشد ایرانی است که به نظر می‌رسد تبلیغات خودشان درباره دشمنانشان را باور دارند. حسن روحانی، رئیس‌جمهور سابق ایران، زمانی به فاکس نیوز گفت که اسرائیل از داعش حمایت می‌کند، با وجود اینکه داعش حملاتی را علیه اسرائیلی‌ها اجرا کرده بود. محمود احمدی‌نژاد، سلف او، در سازمان ملل پیشنهاد کرد که ۱۱ سپتامبر یک کار داخلی بود که توسط دولت ایالات متحده انجام شد.

نادیده گرفتن شکست‌های جنگی ایران به عنوان موردی منحصر به سیستم اقتدارگرای ناکارآمد این کشور آسان خواهد بود، اما این اشتباه است. جلالی و دیگر مقامات ارشد ایرانی نتوانستند اسرائیل را شکست دهند، نه تنها به این دلیل که قابلیت‌های اطلاعاتی خودشان کافی نبود، بلکه به این دلیل که پایبندی آن‌ها به توهمات مورد تأیید رژیم، درک قابلیت‌های واقعی اسرائیل را برایشان غیرممکن می‌ساخت. در نتیجه، هنگامی که اسرائیل پس از ۷ اکتبر تصمیم گرفت که دیگر نمی‌تواند خطرات تجاوزات مداوم از سوی ایران و نیروهای نیابتی‌اش را تحمل کند، دفاع رژیم به سرعت فروپاشید. بدین ترتیب، وضعیت دشوار ایران یک داستان هشداردهنده است در مورد آنچه اتفاق می‌افتد وقتی وفاداری به یک ایدئولوژی حاکم—به جای توانایی—تعیین‌کننده کسانی است که یک جامعه را اداره می‌کنند، و وقتی توطئه‌ها، به جای واقعیت، تصمیم‌گیری‌ها را شکل می‌دهند.

اگرچه تئوکراسی ایران یک مورد حاد از این پدیده را به نمایش می‌گذارد، اما نشانه‌های اولیه آن در جوامع دموکراتیک، از جمله جامعه خود ما، نیز در حال ظهور است. برای مثال: امروز وزارت بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده توسط رابرت اف. کندی جونیور اداره می‌شود، کسی که دهه‌ها تحقیقات علمی در مورد اثربخشی واکسن‌ها را زیر سوال برده است. او اخیراً تمام اعضای کمیته مشورتی واکسیناسیون CDC را اخراج کرده و چندین واکسن‌ناباور را به این هیئت منصوب کرده است، که اکنون قصد دارد استانداردهای واکسیناسیون دوران کودکی را بازنگری کند. کندی این مقام را به عنوان پاداش حمایت از دونالد ترامپ در طول کارزار انتخاباتی ۲۰۲۴ به دست آورد.

تولسی گابارد (Tulsi Gabbard)، مدیر اطلاعات ملی، اظهار داشته است که بشار اسد، دیکتاتور سابق سوریه، در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ علیه مردم خود از سلاح‌های شیمیایی استفاده نکرده است، با وجود اسناد گسترده‌ای از این حملات، از جمله توسط سازمان منع سلاح‌های شیمیایی و دولت قبلی ترامپ. او که قبلاً دموکرات بود، پس از حمایت از ترامپ به این مقام رسید. توماس فیوگیت (Thomas Fugate)، فارغ‌التحصیل ۲۲ ساله دانشگاه که در کارزار انتخاباتی ترامپ در سال ۲۰۲۴ کار می‌کرد، اکنون مدیر موقت مرکز برنامه‌ها و شراکت‌های پیشگیری در وزارت امنیت داخلی است، با وجود اینکه هیچ تجربه آشکاری در مبارزه با تروریسم ندارد. و این جدای از کنگره است، جایی که افرادی مانند نماینده مارجری تیلور گرین (Marjorie Taylor Greene) از جورجیا، یک تئوریسین توطئه که زمانی گمانه‌زنی می‌کرد خاندان بانکدار روتشیلد با یک لیزر فضایی آتش‌سوزی به راه انداخته‌اند، اکنون در کمیته نظارت قدرتمند مجلس نمایندگان عضویت دارند.

سیاستمداران همواره متحدان خود را با موقعیت‌های پرمنفعت پاداش داده‌اند. اما وقتی وفاداری جایگزین شایستگی به عنوان اصلی‌ترین معیار پیشرفت می‌شود، و تئوری توطئه جایگزین شایستگی می‌گردد، فاجعه در راه است. وابستگان ایدئولوژی رژیم فاقد ظرفیت درک و حل بحران‌های ملی هستند. کافیست به ایران نگاه کنید.

هنگامی که جلالی خشکسالی کشورش را به اسرائیل نسبت داد، رئیس پیش‌بینی سازمان هواشناسی ایران با تردید واکنش نشان داد، ظاهراً از ناراحت کردن مسئولان می‌ترسید. احد وظیفه، مدیر پیش‌بینی سازمان هواشناسی ایران، گفت: «ژنرال احتمالاً اسنادی دارد که من از آن‌ها بی‌خبرم. اما بر اساس دانش هواشناسی، سرقت برف یا ابرها توسط یک کشور غیرممکن است.» سپس او هشداری داد که امروز به همان اندازه که در آن زمان برای ایران صادق بود، برای آمریکا نیز قابل انطباق است: «طرح چنین سؤالاتی نه تنها هیچ‌یک از مشکلات ما را حل نمی‌کند، بلکه ما را از یافتن راه‌حل‌های درست بازمی‌دارد.»