بخش‌هایی از انبار سوخت شهران در حومه تهران پس از حمله اسرائیل در 15 ژوئن در آتش می‌سوزد.
بخش‌هایی از انبار سوخت شهران در حومه تهران پس از حمله اسرائیل در 15 ژوئن در آتش می‌سوزد.

آیا ترامپ تحریم‌های نفتی ایران را لغو کرد؟

نادیده گرفتن محموله‌های نفتی تهران سال‌ها سیاست غیررسمی بوده است. چه اتفاقی می‌افتد اگر واشنگتن این سیاست را رسمی کند؟

بخش‌هایی از انبار سوخت شهران در حومه تهران پس از حمله اسرائیل در 15 ژوئن در آتش می‌سوزد.
بخش‌هایی از انبار سوخت شهران در حومه تهران پس از حمله اسرائیل در 15 ژوئن در آتش می‌سوزد.
استرینگر/گتی ایمیجز

تصاویر ماهواره‌ای اغلب یافته‌های جالبی به دست می‌دهند. پس از حمله غافلگیرکننده اسرائیل به ایران در 13 ژوئن، شرکت‌های نفتی ایران برای صادرات هرچه بیشتر نفت خود شتاب کردند و تولید کشور را به احتمالاً بالاترین میزان هفت سال اخیر، یعنی 3.5 میلیون بشکه در روز، رساندند. اگر شرکت‌های نفتی ایران برای آماده‌سازی جهت احتمالاً سخت‌تر شدن تحریم‌های ایالات متحده، تولید نفت خود را افزایش دادند، در این صورت خبری خوشایند در انتظارشان بود: در 24 ژوئن، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در تروث سوشال (Truth Social) نوشت که چین "اکنون می‌تواند به خرید نفت از ایران ادامه دهد." این موضوع کارشناسان را به این گمانه‌زنی واداشت که آیا او سیاست دیرینه واشنگتن مبنی بر اعمال حداکثر فشار بر تهران از طریق تحریم‌های ثانویه بر خریداران نفت ایران را معکوس کرده است؟ هیچ‌کس نمی‌داند که پیام ترامپ در شبکه اجتماعی به چه معناست. با این حال، اگر او واقعاً تحریم‌ها علیه صادرات نفت تهران را لغو کرده باشد، پیامدهای این تغییر ناگهانی می‌توانند بسیار فراتر از ایران، در چین، روسیه و حتی ایالات متحده احساس شوند.

دوره دوم ریاست‌جمهوری ترامپ

گزارش‌ها و تحلیل‌های مداوم

سردرگمی اغلب بر سر تحریم‌های ثانویه حاکم است. این اقدامات برای مجازات شرکت‌هایی (مانند شرکت‌های کشتیرانی ناشناخته و پالایشگاه‌های نفت چین) طراحی شده‌اند که مایل به تجارت با اهداف اصلی تحریم‌های ایالات متحده (مانند تولیدکنندگان نفت ایران) هستند. با این حال، یک نکته وجود دارد: تحریم‌های ثانویه، حتی اگر وضع شوند، به ندرت در عمل اعمال می‌شوند. اثبات چنین معاملاتی می‌تواند دشوار، زمان‌بر یا به سادگی ارزش تلاش را نداشته باشد. قدرت این اقدامات بیشتر در اثر بازدارنده آن‌ها نهفته است، جایی که صرف خطر قرار گرفتن تحت تحریم‌های ثانویه معمولاً برای منصرف کردن شرکت‌ها از تجارت با هدف اصلی تحریم‌ها کافی است.

شاید به همین دلیل – و به این دلیل که هدف قرار دادن حمل و نقل نفت اغلب شبیه بازی موش و گربه است، که در آن تانکرهای تحریم شده به سرعت با تانکرهای جدید جایگزین می‌شوند – ایالات متحده اغلب چشم خود را بر به اصطلاح ناوگان سایه تانکرهایی که نفت ایران را پنهانی حمل می‌کنند، می‌بندد. این یک تغییر ناگهانی مربوط به ترامپ نیست: کم و بیش نادیده گرفتن محموله‌های نفتی مخفی ایران از زمان دولت بایدن یک سیاست غیررسمی بوده است.

شاید برای تندروهای ایران مایه تسلی باشد که تهران از تصمیم ترامپ برای تبدیل تحمل غیررسمی آمریکا نسبت به صادرات نفت ایران به یک سیاست (تقریباً) رسمی، فایده چندانی نخواهد برد. مسلم است، ایران می‌تواند نفت خود را بدون نیاز به پرداخت 8 تا 10 درصد تخفیف ریسک، که مقدار آن بسته به نوع نفت خام و قدرت چانه‌زنی هر پالایشگر چینی متفاوت است، به چین صادر کند؛ کشوری که بیش از 90 درصد صادرات نفت خام ایران را به خود اختصاص می‌دهد.

با این حال، حذف این تخفیف برای ایجاد یک رونق مالی در ایران کافی نخواهد بود: در نهایت، تهران می‌تواند امیدوار باشد که سالانه 3 تا 4 میلیارد دلار درآمد اضافی کسب کند. (این تخمین تقریبی با فرض صادرات سالانه 1.5 میلیون بشکه در روز نفت ایران با قیمت 66 دلار در هر بشکه – میانگین قیمت نفتی که آژانس بین‌المللی انرژی و بانک جی‌پی مورگان در پیش‌بینی‌های خود برای سال 2025 در نظر گرفته‌اند – به جای 60 دلار پس از 10 درصد تخفیف، انجام شده است.)

رژیم ایران قطعاً از چند میلیارد دلار درآمد اضافی برای مثال، بازسازی برنامه هسته‌ای خود استقبال خواهد کرد. با این حال، وضعیت نامناسب بخش نفت ایران به این معنی است که افزایش ناگهانی درآمد تنها یک مسکن موقت خواهد بود. پس از دهه‌ها عدم سرمایه‌گذاری و دسترسی محدود به فناوری غربی، شرکت‌های نفتی ایران بدون تزریق عظیم سرمایه و دانش فنی خارجی، که هر دو در غیاب کاهش رسمی تحریم‌های ایالات متحده کمبود خواهند داشت، برای افزایش تولید با مشکل مواجه خواهند شد.

تجربه توافق هسته‌ای سال 2015 نیز نشان می‌دهد که شرکت‌های غربی قبل از بازگشت به ایران، رویکرد انتظار و مشاهده را اتخاذ خواهند کرد، به دلیل ترس از بازگشت سریع تحریم‌ها. آنچه وضعیت را برای ایران به خصوص حساس می‌کند این است که بسیاری از میادین نفتی آن بالغ هستند و در نتیجه تولید آنها رو به کاهش است و برای ادامه پمپاژ به سرمایه‌گذاری مداوم نیاز دارند.

برای مشتری اصلی ایران، یعنی چین، تغییر موضع ترامپ ممکن است – شاید برخلاف انتظار – خبر خوشایندی نباشد. ایران رسماً تقریباً 15 درصد از واردات نفت خام چین را تأمین می‌کند، اما رقم واقعی احتمالاً بالاتر است، زیرا بخش قابل توجهی از محموله‌های نفتی ایران به چین از طریق مالزی، عمان یا امارات متحده عربی با استفاده از طرح‌های مالی مبهم صورت می‌گیرد. در مواقع دیگر، نفت خام به سادگی از یک تانکر به تانکر دیگر در دریا منتقل می‌شود و سپس اعلام می‌شود که از جای دیگری آمده است – همه اینها در تلاش برای فرار از نظارت ایالات متحده است.

البته همه پالایشگاه‌های چینی نفت ایران را وارد نمی‌کنند؛ شرکت‌های پالایشگاهی دولتی چین مدت‌هاست که از این تجارت به دلیل ترس از مغایرت با سیاست‌های واشنگتن دوری کرده‌اند. در مقابل، نفت ایران برای به اصطلاح پالایشگاه‌های قوری‌شکل چین – پالایشگاه‌های مستقل کوچک‌مقیاس که به شدت در تجهیزات تخصصی مورد نیاز برای پالایش نفت سنگین و پرگوگرد ایران سرمایه‌گذاری کرده‌اند – حیاتی است.

برای پالایشگاه‌های قوری‌شکل چین، تغییر نظر ترامپ می‌تواند حکم مرگ باشد: از سال 2022، بسیاری از این کسب‌وکارها برای بقا، با وجود کاهش حاشیه سود و افزایش رقابت از سوی غول‌های پالایشگاهی دولتی، به نفت خام تخفیف‌دار ایران روی آورده‌اند. با توجه به اینکه پالایشگاه‌های قوری‌شکل حدود یک چهارم دیزل، بنزین و سایر محصولات پالایشگاهی چین را تأمین می‌کنند، تصور اینکه پکن از ایده ورشکستگی بسیاری از این شرکت‌ها و توقف تأمین مواد اولیه پالایش‌شده برای بازار داخلی چین خوشحال شود، دشوار است.

شایعات حاکی از آن است که پکن مدت‌هاست می‌خواهد پالایشگاه‌های قوری‌شکل را محدود کند تا رقابت برای پالایشگاه‌های دولتی کاهش یابد. این ایده چندان قابل قبول نیست: هنگامی که رهبری چین واقعاً می‌خواهد بخشی را سرکوب کند، سابقه درخشانی در مدیریت سریع این کار دارد.

روسیه آخرین دشمن ایالات متحده است که تغییر موضع ترامپ ممکن است او را خشنود نکند. برای مسکو، چشم‌انداز جنگ با ایران کاملاً خبر بدی نبود؛ افزایش قیمت نفت که معمولاً با تنش‌های خاورمیانه همراه است، می‌توانست به کرملین کمک کند تا کسری بودجه فزاینده خود را در زمانی که قیمت هر بشکه نفت روسیه به روبل اخیراً به پایین‌ترین حد دو سال اخیر رسیده بود و درآمدهای مالیاتی نفتی کرملین در ماه مه در مقایسه با ماه مشابه سال 2024، 32 درصد کاهش یافته بود، جبران کند. اگر کاهش تحریم‌های ایالات متحده نفت بیشتری از ایران را به بازاری که از قبل بیش از حد عرضه دارد، سرازیر کند، کاهش احتمالی قیمت نفت خام ناشی از آن، اظهارات اخیر مقامات کرملین را مبنی بر اینکه اقتصاد روسیه در آستانه رکود قرار دارد، تأیید خواهد کرد.

یافتن انسجام در سیاست‌های ایالات متحده این روزها دشوار است. اما از آنجایی که اقتصاد آمریکا به طور فزاینده‌ای شبیه به یک "شرکت‌های ترامپ" بزرگ به نظر می‌رسد، فرض اینکه ترامپ کاهش قیمت نفت را بر هر چیز دیگری اولویت می‌دهد، شاید چندان دور از ذهن نباشد. این نظریه نه تنها اظهارنظر مثبت او در مورد جریان‌های نفتی ایران را توضیح می‌دهد، بلکه به تبیین دلیل عدم هدف قرار گرفتن زیرساخت‌های تولید نفت ایران توسط حملات ایالات متحده (و احتمالا اسرائیل) نیز کمک می‌کند.

با این حال، ترامپ شاید باید در مورد آنچه آرزو می‌کند محتاط باشد. اگر قیمت نفت خام به زیر 60 دلار در هر بشکه کاهش یابد، تولیدکنندگان نفت شیل ایالات متحده به شدت آسیب خواهند دید. برخی از شرکت‌های نفتی آمریکا احتمالا به سختی در تلاشند تا توضیح دهند که چرا کاخ سفید باید مسیر را معکوس کرده و تحریم‌های ایران را دوچندان کند، و تنها یک قطعیت را در مورد ترامپ برجسته می‌سازند: هیچ‌کس نمی‌داند چه چیزی در راه است، و همه چیز می‌تواند با یک هوس تغییر کند.

حتی با وجود اینکه ترامپ به نظر می‌رسد چراغ سبز را به تولیدکنندگان نفت ایران داده است، احتمالا به آنها توصیه می‌شود که تا می‌توانند و تا زمانی که فرصت دارند، به پمپاژ حداکثر نفت خام ادامه دهند.