زندگی آنلاین از فرط تصاویر بیش از حد جنسی‌شده است، و افراد را به کالا تبدیل می‌کند. عکس: لورن گرینفیلد / Institute / Fahey Klein Gallery
زندگی آنلاین از فرط تصاویر بیش از حد جنسی‌شده است، و افراد را به کالا تبدیل می‌کند. عکس: لورن گرینفیلد / Institute / Fahey Klein Gallery

آیا جوانان به اندازه کافی رابطه جنسی دارند؟

نسل Z در مواجهه با یک بوفه پر از شهوت، به نظر می‌رسد اشتهای خود را از دست داده است.

کارتونی از یک معلم که می‌گوید: «امروز، واحد تشریح قورباغه را شروع می‌کنیم، که راهی عالی برای یادگیری این است که کدام یک از شما روان‌پریش هستید.»
«امروز، واحد تشریح قورباغه را شروع می‌کنیم، که راهی عالی برای یادگیری این است که کدام یک از شما روان‌پریش هستید.»
کارتون اثر E. S. Glenn و Colin Nissan

حدود یک دهه پیش، اتهامات مربوط به باکرگی مطرح شد. یک نویسنده برای Bustle در سال ۲۰۱۶ اعلام کرد که جوانان "آنقدر از نظر جنسی غیرفعال هستند که عملاً ذهن را گیج می‌کند"، و به مطالعه‌ای جدید اشاره کرد که نشان می‌داد تجرد جنسی در میان افراد اوایل دهه بیست زندگی‌شان اخیراً دو برابر شده است. دو سال بعد، آتلانتیک این روند آشکار را با داستان روی جلد خود "رکود جنسی" نامگذاری کرد. (تصویر: یک پرنده و یک زنبور عسل که از یکدیگر روی گردانده‌اند و هم گرفته و هم خجالتی به نظر می‌رسند.) جوانان دست از سکس کشیده بودند. یک وبلاگ اعلام کرد که آنها "نسل جدیدی از افراد خشک، محتاط و کسل‌کننده" هستند؛ به گفته تلگراف، آنها "مضطرب، تنها و معتاد به پورن" بودند. واشنگتن پست استدلال کرد که آنها بقیه جمعیت را نیز با خود پایین می‌کشیدند و "خشکسالی بزرگ جنسی آمریکا" را به گردن جوانان، و به ویژه مردان جوان، انداخت که کم و بیش بازنده بودند - هیچ دوست دختری نداشتند، با والدین خود زندگی می‌کردند، بازی‌های ویدئویی و رسانه‌های اجتماعی را به بدن‌های واقعی، زنده و برهنه ترجیح می‌دادند.

لازم به ذکر است که این غرغر کردن‌های معمول "بچه‌های امروزی" نبود. به طور سنتی، نقش سالمندان این است که نگران باشند جوانان بیش از حد رابطه جنسی دارند. در دهه ۱۹۲۰، بزرگترهای جامعه از روابط جنسی دختران «فلپر» در میخانه‌های مخفی وحشت داشتند؛ دهه شصت ترس از فرقه‌های عشق و اورگی‌ها را برانگیخت؛ دهه هشتاد موج جدیدی از وحشت از همجنس‌گرایان را با محوریت AIDS به همراه داشت. اخیراً، هزاره‌ها به خاطر "فرهنگ روابط جنسی موقت" که نمونه آن مهمانی‌های برادری و "دختران وحشی شده" بود، مورد انتقاد قرار گرفتند. اما آمارها از آن زمان به طور مداوم یک رکود واقعی جنسی را نشان داده‌اند، رکوردی که هزاره‌های جوان را نیز شامل می‌شود، هرچند در تصور عمومی به نسل Z (تقریباً کسانی که در حال حاضر در سنین نوجوانی و بیست سالگی خود هستند) نسبت داده شده است. در سال ۲۰۱۸، یک نظرسنجی از افراد ۱۸ تا ۲۴ ساله نشان داد که تقریباً یک سوم مردان در این گروه و حدود یک پنجم زنان، به مدت یک سال رابطه جنسی نداشته‌اند - یک جهش قابل توجه از اعداد اوایل دهه ۲۰۰۰. همه‌گیری کرونا نیز کمکی نکرد: در سال ۲۰۲۱، نزدیک به چهل درصد از کالیفرنیایی‌های ۱۸ تا ۳۰ ساله در سال گذشته هیچ شریک جنسی نداشته‌اند.

رکود جنسی در میان زومرها (نسل Z) تا حدی گیج‌کننده است زیرا به نظر می‌رسد رابطه جنسی هرگز کمتر از این مورد سرزنش قرار نگرفته و به دست آوردنش آسان‌تر نبوده است. دستگاه‌های الکترونیکی در جیب ما نه تنها جهانی وسیع از پورنوگرافی رایگان را در بر دارند، بلکه اپلیکیشن‌هایی نیز دارند که می‌توان در آن‌ها رابطه جنسی معمولی را به همان کارآمدی یک سفارش بوریتو از DoorDash ترتیب داد. امروزه، این یک دیدگاه رایج است که تمایل شرم‌آور نیست، که انحرافات جنسی می‌تواند سالم باشد، که یک مرد باید تلاش کند تا یک زن را به ارگاسم برساند، که افراد می‌توانند هر کاری که می‌خواهند در اتاق خواب انجام دهند، تا زمانی که همه افراد درگیر از آن راضی باشند. و با این حال، در مواجهه با یک بوفه پر از شهوت، جوانان اشتهای خود را از دست می‌دهند. چگونه باید این را درک کنیم؟ و اگر چیزی هست، چه کاری باید انجام دهیم؟

به گفته لوئیز پری، روزنامه‌نگار بریتانیایی در اوایل سی سالگی‌اش، ما باید جشن بگیریم. پری، که خود را به عنوان یک مرتد پراگماتیست از تفکر لیبرالیستی معرفی می‌کند، اخیراً کتاب «راهنمای جدیدی برای سکس در قرن ۲۱» را منتشر کرد، که یک اقتباس از کتاب اول او «دعوا علیه انقلاب جنسی» برای بزرگسالان جوان است. عنوان جدید یکی از حرکات مورد علاقه پری را نشان می‌دهد، که ارائه محافظه‌کاری ارتجاعی به عنوان عقل سلیم ساده است. عناوین فصل‌ها شامل «سکس باید جدی گرفته شود»، «مردان و زنان متفاوتند»، «همه خواسته‌ها خوب نیستند»، «خشونت عشق نیست»، «انسان‌ها کالا نیستند»، «ازدواج خوب است» می‌شود. اینها جملات معقولی هستند، که قصد دارند خواننده مورد نظر کتاب – یک زن جوان و دگرجنس‌گرای با ترس‌های بیشتر از تجربه – را متقاعد کنند که نتیجه‌گیری گسترده‌تر پری را نیز بپذیرد: اینکه به جای امید به تغییر چیزی در جامعه ما، فقط می‌توانیم به صورت فردی خود را در یک حالت دفاعی در برابر بدترین اتفاق ممکن فشرده کنیم.

کتاب پری بیش از آنکه یک راهنما باشد، یک هشدار است. او به خوانندگان هشدار می‌دهد که به خاطر داشته باشند: "تقریباً تمام مردان می‌توانند تقریباً تمام زنان را با دست‌های خالی خود بکشند، اما برعکس این موضوع صادق نیست." او معتقد است که تفاوت‌های بیولوژیکی بین مردان و زنان، ناهماهنگی‌ای ریشه‌دار بین تمایل جنسی مردانه و زنانه ایجاد می‌کند؛ مگر اینکه یک زن جزء "اقلیت کوچکی" از نوع خود باشد که تنوع جنسی را قدردانی می‌کند، "خطرات رابطه جنسی معمولی از مزایای آن بیشتر خواهد بود." او همچنین توصیه می‌کند که "در حالی که بیشتر زنان شرکای کوتاه‌مدت و بلندمدت خود را بر اساس معیارهای یکسان ارزیابی می‌کنند، بیشتر مردان این کار را نمی‌کنند،" جمله‌ای که من در نظر گرفتم برای بسیاری از دوستان زن خود ارسال کنم که قبل از زندگی مشترک با مردانی که شما با آن‌ها به Pottery Barn می‌رفتید، با شور و شوق سال‌ها با DJها و ولگردان دارای تشک روی زمین رابطه جنسی داشتند.

پری مکرراً استدلال خود را با تحریف واقعیت تقویت می‌کند. او می‌نویسد که «نیاز به رضایت تنها اصل اخلاقی باقی‌مانده برای لیبرال‌های جنسی است»، که اصلاً درست نیست؛ فمینیست‌های مترقی سال‌هاست که اشاره می‌کنند رضایت اغلب در بستر بهره‌کشی وجود دارد. (کاترین انجل انتقاد بسیار تندی از «فرهنگ رضایت» در کتاب خود «فردا سکس دوباره خوب خواهد بود» که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد، نوشته است.) پری در جای دیگری از کتاب استدلال می‌کند که اصول لیبرالیسم جنسی «ناگزیر به سمت قانونی کردن سکس با کودکان تمایل دارد»، و به مقایسه قدیمی و توهین‌آمیز بین همجنس‌گرایی و پدوفیلی اشاره می‌کند – با وجود اینکه انتقادات مربوط به «تفاوت سنی»، که معمولاً مردان را به خاطر قرار گذاشتن با زنان بسیار جوان‌تر سرزنش می‌کند، در گفتمان آنلاین معاصر همه‌جا حضور دارد، و به ویژه در میان زومرهای ظاهراً چپ‌گرا در حال تکثیر است. پری همچنین دوست دارد چیزها را در مقابل یکدیگر قرار دهد تا اینکه رابطه بین آنها را بررسی کند – مثلاً «ما باید فضیلت را بر میل اولویت دهیم» – و او عاشق این است که یک پیشنهاد عقل سلیم را با یک پیشنهاد بنیادگرا پیوند دهد. «توصیه من به زنان جوان این است: از قرار گرفتن در موقعیتی که تنها با مردی که نمی‌شناسید، یا مردی که احساس بدی در دلتان ایجاد می‌کند، خودداری کنید.»

«راهنمای جدیدی برای سکس در قرن ۲۱»، به اعتراف خود پری، «تقریباً منحصراً خطاب به دگرجنس‌گرایان» است و بنابراین یکی از مهم‌ترین تغییرات در رابطه جنسی در قرن بیست و یکم را نادیده می‌گیرد: اینکه این رابطه به طور فزاینده‌ای بین (یا در میان!) افرادی اتفاق می‌افتد که دگرجنس‌گرا نیستند. تقریباً یک چهارم از زومرها، تقریباً دو برابر درصد هزاره‌ها، خود را چیزی غیر از دگرجنس‌گرا معرفی می‌کنند. کمی بیش از پنج درصد از افراد زیر سی سال خود را ترنس یا غیرباینری معرفی می‌کنند، که بیش از سه برابر نسبت افراد در سی و چهل سالگی است. پری شش بار به همجنس‌گرایان اشاره می‌کند: سه بار برای تأیید وجود و اعتبار روابط همجنس‌گرایانه، یک بار برای اشاره به اینکه یک شخصیت عمومی بریتانیایی که به خاطر همجنس‌هراسی‌اش شناخته می‌شود، کارهای بزرگی نیز در مبارزه با پدوفیلی انجام داده است، و دو بار – در بخشی درباره اینکه تجاوز جنسی در وهله اول بیان میل جنسی است نه قدرت – برای اشاره به اینکه مردان همجنس‌گرا نیز تجاوز جنسی مرتکب می‌شوند. هیچ اشاره‌ای به افراد ترنس نشده است، که قابل انتظار است، زیرا پری یک بار مقاله‌ای برای Daily Mail با عنوان «منتقدان احمق او می‌توانند کوییدیچ را حذف کنند… اما هرگز شجاعت نادر و گرانبهای جی.کی. رولینگ را حذف نخواهند کرد» نوشت. سال گذشته، پری مقاله‌ای برای Substack خود نوشت درباره اینکه چگونه «ترنس‌گرایی» یک «روند سیاسی است که اکنون به پایان چرخه حیات خود می‌رسد»، و جنبشی «ترکیبی از فتیشیست‌ها و بیماران روانی» است.

در انتهای کتاب، پری به این واقعیت اشاره می‌کند که نسل Z قبلاً به توصیه او مبنی بر کمتر سکس داشتن عمل کرده است. سپس او فهرستی از توصیه‌ها را به خواننده می‌دهد که به دختر خود ارائه می‌داد، که از جمله موارد دیگر شامل: تنها با دوستان زن خود مست یا مصرف مواد مخدر کنید، از اپلیکیشن‌های دوستیابی استفاده نکنید، از مردانی که "با خشونت تحریک می‌شوند" – دسته‌ای که او شامل مواردی مانند اسپنک کردن و خفه کردن می‌کند – دوری کنید، با هیچ‌کس رابطه جنسی برقرار نکنید مگر اینکه چند ماه او را بشناسید، و با مردی رابطه جنسی برقرار نکنید مگر اینکه فکر می‌کنید او پدر خوبی برای فرزندان شما خواهد بود. من شانزده سال است که با شریکم هستم و با هم فرزند داریم؛ من با پری موافقم که خوبی‌های دیگری غیر از آزادی وجود دارد، که میل به خودی خود انتخاب‌های جنسی فرد را تأیید نمی‌کند، و اینکه روابط متعهدانه از نظر اجتماعی و جنسی مهم هستند. همچنین برای من روشن است که این رابطه محوری در زندگی من – و نه تنها بسیاری از تجربیات پس از نوجوانی من در مورد دوستی، سرگرمی و ماجراجویی – اگر من به هر یک از توصیه‌های او عمل می‌کردم، اتفاق نمی‌افتاد.

با وجود ادعاهای پری مبنی بر میانه‌روی، مواضع ارتجاعی او، او را دقیقاً در یک طرف جنگ فرهنگی قرار می‌دهد که در کتاب جدید دیگری توسط یک روزنامه‌نگار در اوایل سی سالگی‌اش توصیف شده است: «ظهور دوباره: سکس و نبرد نسل بعدی بر سر آینده‌اش.» نویسنده، کارتر شرمن، خبرنگار روزنامه گاردین است که قبلاً در Vice News کار می‌کرد. شرمن بیش از صد نفر را در روند مستندسازی آنچه که او «ظهور دوباره انقلاب جنسی» می‌نامد، مصاحبه کرده است. این ایده عنوان کتاب را به خود اختصاص داده و دقت را برای یک جناس متوسط فدا می‌کند – آنچه شرمن مستند می‌کند، به هر حال، یک انقلاب نیست، بلکه یک رقص شکنجه‌آور بین واکنش و پیشرفت است. او رکود جنسی نسل Z را موضوع اصلی خود قرار می‌دهد و آن را به طور قانع‌کننده‌ای نتیجه گیر افتادن زومرها در میان «نیروهای عظیم و متضاد، که توسط تغییرات در سیاست و فناوری تقویت شده‌اند و هیچ گفتگوی آموزشی جنسی نمی‌تواند آنها را حل کند» توضیح می‌دهد. در یک سو محافظه‌کاران جنسی هستند که دیدگاه‌هایی مانند دیدگاه لوئیز پری را به سیاست عمومی تبدیل می‌کنند. در سوی دیگر، اساساً اینترنت قرار دارد.

شرمن می‌نویسد، اینترنت «چرخ و فلکی تیک‌تاکی از پورن» است و همچنین «یک آزمایش اجتماعی گسترده بدون سابقه قبلی که نتایج آن را تازه شروع به دیدن کرده‌ایم.» تمایل ظاهری آن به نوآوری و گسترش – و، مهم‌تر از همه، توانایی آن در اتصال افراد متفاوت با تمایلات و سلیقه‌های مشابه – آن را به کانون پیشرفت جنسی تبدیل کرده است. یکی از فعالان به شرمن می‌گوید که اینترنت به او کمک کرد «اعتماد به نفس لازم برای درخواست گذار را به دست آورد.» زن دیگری به یاد می‌آورد که اصطلاح «دگرجنس‌گرایی اجباری» را در تامبلر یاد گرفت و یک سند گوگل با عنوان «آیا من لزبین هستم؟» ایجاد کرد تا به دختران دیگر کمک کند بفهمند عدم علاقه آن‌ها به همکلاسی‌های پسر ممکن است ریشه‌های عمیقی داشته باشد. سومی خود را «دوگرایش‌گرا، دگرجنس‌خواه (demisexual)، متمایل به شرکای زن و مرد غیرباینری» معرفی می‌کند. شرمن، همانطور که اشاره می‌کند، «مصاحبه با افراد نسل Z که در فعالیت‌های اجتماعی مشارکت دارند را در اولویت قرار داده است»، و منابع او اغلب بسیار آگاه هستند، که همه اینها به وضوح استدلال او می‌افزاید در حالی که اغلب سؤال حیاتی در مورد چگونگی احساس واقعی سردرگمی در کسانی که در حال حاضر آن را تجربه می‌کنند را نادیده می‌گیرد.

بالاخره، اینترنت نیروهای متخاصم خود را نیز در بر می‌گیرد. آنچه به عنوان آزادی تلقی می‌شود، اغلب فقط لیبرالیزاسیون است – یعنی آزادی بازار، که نه تنها با آزادی وجودی متفاوت است بلکه گاهی آن را نفی می‌کند. ما در اینترنت آزادیم هر چیزی و هر کسی را به لحاظ جنسی ارج نهیم؛ آزادیم خود را برای هر مخاطبی جنسی کنیم؛ اما هرگز و هیچ‌وقت از فراجنسی بودن دنیای آنلاین که بر پایه تصاویر و ویدیوها بنا شده و بی‌امان افراد را به کالا تبدیل می‌کند، آزاد نخواهیم بود – دنیایی که در آن تقریباً هر عمل قابل تصوری را می‌توان به صورت درخواستی و دائمی مشاهده کرد. تقریباً سه چهارم جوانان آمریکایی قبل از هجده سالگی پورن تماشا کرده‌اند؛ پانزده درصد در سن ده سالگی یا کمتر با آن مواجه شده‌اند. عقل سلیم – اگر اجازه دهید لحظه‌ای کلاه لوئیز پری را به سر بپوشانم – نشان می‌دهد که احتمال اینکه یک فرد رابطه سالمی با "تایمز اسکوئر هاردکور" در جیب خود و با رابطه جنسی به طور کلی برقرار کند، ممکن است با تماشای ویدیوهای دخول مقعدی مضاعف سال‌ها قبل از اینکه فرصت بوسیدن کسی در یک مهمانی را داشته باشد، مختل شود. و بسیاری از اعضای نسل Z احساس می‌کنند که پورنوگرافی به آن‌ها آسیب زده است: تقریباً نیمی از زومرهای بزرگسال، پورن را مضر می‌دانند، در مقایسه با سی و هفت درصد از هزاره‌ها، که کمتر احتمال دارد در کودکی بسیار خردسال با سایت‌های پورن آنلاین مواجه شده باشند. در همین حال، رسانه‌های اجتماعی زومرها را از کودکی آموزش داده‌اند تا اندازه‌گیری‌های منظم و کمی‌شده‌ای از جذابیت بازار خود دریافت کنند، نوعی شبه خودآگاهی که فرد را برای رویارویی بی‌دفاع با دیگری که رابطه جنسی لذت‌بخش نیاز دارد، به خوبی آماده نمی‌کند. شرمن می‌نویسد، به طور کلی، جوانان "در برابر دهان باز اینترنت گسترده و غیرانسانی، سرگردان" هستند. او اشاره می‌کند، "به ویژه به این دلیل که آموزش جنسی مبتنی بر مدرسه آن‌ها وانمود می‌کند لذت جنسی و پورن وجود ندارد یا آن‌ها را شرم‌آور می‌داند."

ممکن است در این منطقه یا آن یکی استثناهایی یافت شود، اما در مجموع، آموزش جنسی آمریکایی از زمان اجرای گسترده آن پس از جنگ جهانی اول، زمانی که هدف آموزش بزرگسالان جوان برای انتخاب زندگی «پاکدامنی» تا ازدواج بود، تغییرات نسبتاً کمی داشته است. در واقع، اگر چیزی تغییر کرده باشد، آموزش جنسی اخیراً کمتر آموزشی شده است، به طوری که درصد نوجوانانی که می‌گویند در مورد کنترل بارداری آموزش دیده‌اند، از بیش از هشتاد درصد در اواسط دهه نود به کمتر از شصت و پنج درصد در یک نظرسنجی اخیر کاهش یافته است. چندین ایالت قوانین به اصطلاح «نگو گی» را تصویب کرده‌اند که هدفشان محدود کردن توانایی مربیان برای صحبت در مورد گرایش جنسی یا هویت جنسیتی است.

تمام این‌ها به یک تغییر فرهنگی خیره‌کننده منجر می‌شود. در تلفن‌ها، bukkake و تصاویر آلت تناسلی و اپلیکیشن‌های روابط موقت و هویت‌های فرعی جنسی مرموز وجود دارد؛ در دنیایی که توسط بزرگسالان محافظه‌کار شکل گرفته است، رابطه جنسی نامرئی یا ممنوع است مگر اینکه بین یک زوج متاهل دگرجنس‌گرا باشد، که ایده آل است اگر بچه هم داشته باشند. دهه گذشته فمینیسم پاپ، راهپیمایی‌های «زنان بی بند و بار»، پروژه «مردان خوب» و یک واکاوی سراسری در مورد تجاوز جنسی در جنبش #MeToo را برای ما به ارمغان آورد. در این دهه شاهد پایان Roe v. Wade، انتخاب مجدد مردی که به آزار جنسی متهم شناخته شده بود، تلاش برای حذف فدرال افراد ترنس، اوج‌گیری زن‌ستیزی خشونت‌آمیز آنلاین در قالب گوروهایی مانند اندرو تیت، و نوع گفتمان زامبی‌واره و خفقان‌آور آنلاین که در آن تصمیمات رقص‌پردازی و زیبایی‌شناختی ستاره پاپ سابرینا کارپنتر، نمادی از پیشرفت فمینیستی یا عدم آن محسوب می‌شود.

همدردی‌های شرمن آشکارا با آزادی جنسی است، اما او نیز، مانند پری، نگران رایج شدن B.D.S.M. و رابطه جنسی خشن است. ممکن است شنیده باشید که زومرهای غیر پرهیزگار، همه یکدیگر را خفه می‌کنند: در یک نظرسنجی اخیر از دانشگاه‌ها، نزدیک به دو سوم زنان گفتند که در طول رابطه جنسی خفه شده‌اند، و چهل درصد از آن‌ها گفتند که این اتفاق برای اولین بار در سنین دوازده تا هفده سالگی برایشان افتاده است. پری این روند را به «پنجاه سایه خاکستری»، که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد، ربط می‌دهد؛ شرمن به درستی آن را به داستان‌های فن‌فیکشن آنلاین ردیابی می‌کند، که شکل اصلی «پنجاه سایه» بود. فن‌فیکشن اروتیک، برای بسیاری از زنان جوان، یک غسل تعمید در دنیای تحریک جنسی است، و شرمن به محبوبیت برچسب‌های داستانی مانند «بدون رضایت» (noncon) و «رضایت مشکوک» (dubcon) در سایت‌های فن‌فیکشن اشاره می‌کند. جوانانی که شرمن با آن‌ها صحبت می‌کند، این نوع شهوت‌نگاری را «در کنار پورن ویدئویی برای عادی‌سازی «رابطه جنسی خشن»»، یعنی B.D.S.M. بدون مرزها و ارتباطات صریح که بخشی از صحنه جنسی بزرگسالان است، توصیف می‌کنند.

پری، البته، اصرار دارد که تمام رابطه جنسی خشن پاتولوژیک است، هم از طرف مردان، که فرض می‌شود سلطه‌گر هستند، و هم زنان، که فرض می‌شود تسلیم‌شونده هستند. (او اذعان می‌کند که یک سوم مردان همواره تسلیم شدن را ترجیح می‌دهند – سپس بیشتر این موضوع را نادیده می‌گیرد.) او می‌نویسد که لیبرالیسم جنسی «نمی‌تواند به طور قانع‌کننده‌ای توضیح دهد چرا زنی که به خودش آسیب می‌زند باید بیمار روانی تلقی شود، اما زنی که از شریکش می‌خواهد به او آسیب برساند ظاهراً بیمار نیست.» شرمن، برعکس، این تمایلات را آسیب‌زا نمی‌داند. اما او به غمی که جوانان می‌توانند احساس کنند، زمانی که متوجه می‌شوند نمی‌دانند چرا هرگز کسی از آن‌ها نپرسیده آیا برخی اعمال اشکالی ندارند – یا اینکه آیا آن‌ها واقعاً برخی چیزها را دوست دارند یا نه، یا چرا انتظار دارند شرکایشان آن‌ها را انجام دهند، یا چرا احساس می‌کنند انتظار می‌رود که آن‌ها را انجام دهند، توجه می‌کند.

من شخصاً تمایلی ندارم که دست‌هایم را به نشانه نگرانی درباره کارهایی که جوانان با اندام تناسلی خود می‌کنند، به هم بمالم. در این هراس جنسی نسل زومر، مقداری شرمندگی شبیه به رفتار در رختکن ورزشی، و مقداری نوزادگرایی مشکوک و کدگذاری شده، و همچنین یک دلتنگی جابجا شده وجود دارد که منتقد، مارک گریف، تقریباً دو دهه پیش در مقاله «بعدازظهر کودکان جنسی» که شرمن از آن نقل قول می‌کند، درباره آن نوشت. گریف می‌نویسد، وقتی صحبت از رابطه جنسی به میان می‌آید، جوانان «ابرثروتمندان زیستی هستند که ما آرزو داریم دارایی‌هایشان را سرقت کنیم»، تنها کسانی که شانس داشتن رابطه جنسی عاری از اثرات کاهنده تجارت و زمان را دارند. شاید، پس، انگیزه کنترل چگونگی رابطه جنسی جوانان، تا حدی ناشی از تمایل به هدر نرفتن پتانسیل آن‌ها باشد، هر معنی‌ای که برای هر شخص داشته باشد. با این حال، به نظر می‌رسد خوب است که نسل Z کمتر رابطه جنسی دارد، و همچنین خوب است که وقتی رابطه جنسی دارند، این کار را در روابط پیچیده‌تری انجام می‌دهند.

البته، تا زمانی که این همان چیزی باشد که نسل Z واقعاً می‌خواهد. اما آنها چه می‌خواهند؟ یا به عبارت دیگر، چرا اصلاً رابطه جنسی داریم؟ بخشی از رکود جنسی نسل Z، رکود روابط است: شرمن می‌نویسد که افراد متأهل بیشتر از افراد مجرد رابطه جنسی دارند، و جوانان بیشتر از نسل‌های قبلی مجرد هستند. مشکل اصلی در این موضوع کمتر به رابطه جنسی و بیشتر به تنهایی مربوط می‌شود. افسردگی و اضطراب اکنون در میان جوانان آنقدر رایج است که تقریباً امری طبیعی تلقی می‌شود – و به دنبال آن بی‌علاقگی یا ناراحتی نسبت به روابط صمیمی، حتی روابط زودگذر، وجود دارد، وضعیتی که ناگزیر به کاهش رابطه جنسی در حالت‌های کمتر رضایت‌بخش منجر می‌شود. زومرها همچنین الکل کمتری نسبت به نسل‌های قبلی مصرف می‌کنند و از یک میان‌بر سنتی هرچند نامطمئن برای ارتباط انسانی – یعنی مست شدن و کسی را به خانه بردن – دوری می‌کنند. این یک تغییر سالم است، از برخی جهات، و همچنین، شاید، نشانه‌ای دیگر از اینکه برای بسیاری از جوانان، ارتباط واقعی بیش از حد دست‌نیافتنی است که بخواهند دنبال آن بروند.

در رسانه‌های اجتماعی، نوعی اینفلوئنسر خاص وجود دارد که در جذب افراد تنها و ناراضی با نشان دادن شعارها و اصول‌هایی که ادعا می‌شود آنها را به زندگی‌های پربارتر و موفق‌تر سوق می‌دهد، تخصص دارد. این ایده‌ها همیشه به صراحت محافظه‌کارانه ارائه نمی‌شوند، اما اغلب شامل همان نوع تفکر "پسرا اینجورین، دخترا اونجورین" است که کتاب پری را در بر گرفته است. در ردیت، پسران جوانی را خواهید یافت که به یکدیگر توصیه می‌کنند هر دختری که دوست پسر دارد، هرزه است نه همسر شایسته، و زنان جوانی را خواهید یافت که به یکدیگر آموزش می‌دهند چگونه از دوست‌پسرها تعهد بگیرند، درست مانند یک دندان‌پزشک که دندان می‌کشد. تیک‌تاک پر از پیشنهادات توهم‌آمیز و ویروسی برای آزمایش رابطه شما و نظریه‌های مضحک درباره "تنها یک راه" برای دانستن اینکه آیا هر رابطه‌ای کار خواهد کرد، است.

واقعیت – اینکه روابط بر پایه جادوی خاص و پیچیدگی هر زوج خاص بنا شده و باید به طور مداوم در طول زمان هدایت و مذاکره شوند – به طور بحث‌برانگیزی به خالص‌ترین شکل از طریق رابطه جنسی آموخته می‌شود. رابطه جنسی یکی از معدود عرصه‌های زندگی است که در آن واسطه‌گری بیش از حد هستی معاصر می‌تواند به طور کامل ناپدید شود، یکی از تجربه‌های نادر بی‌نهایت تکرارپذیر از حضور، غریزه و پاسخگویی خالص انسانی. می‌تواند شکلی از کشف باشد، به ویژه اما نه فقط برای جوانان – ناحیه‌ای که در آن ممکن است، اگر خوش‌شانس باشیم، یاد بگیریم چگونه شریک، دوست و شهروند باشیم، چگونه خود و یکدیگر را شایسته عشق و احترام بدانیم صرفاً به خاطر انسان بودن با خواسته‌ها. رابطه جنسی اغلب ما را به درک بیشتری از آنچه در زندگی می‌خواهیم سوق می‌دهد، خواه آن یک همبستری مبلّغ‌گونه تا زمان مرگ باشد، چیزی بیشتر مبتنی بر سیاه چال، یا هر چیزی در این بین. تقریباً هیچ چیز در مورد رابطه جنسی به طور کامل قابل شناخت نیست؛ تقریباً هیچ عملی همیشه هیجان‌انگیز یا همیشه ناخوشایند نیست؛ تقریباً همه چیز به زمینه بستگی دارد، و زمینه همیشه می‌تواند تغییر کند.

آدری لورد نوشت: «در تماس با امر اروتیک، کمتر مایل به پذیرش ناتوانی می‌شوم، یا آن حالات وجودی دیگری که از بیرون به من تحمیل می‌شوند، مانند تسلیم، ناامیدی، خودفروشی، افسردگی، خودانکاری.» شرمن این گزاره را در کتاب خود نقل می‌کند، اما او، مانند پری، عمدتاً به تمام چیزهایی که می‌توانند در زندگی جنسی جوانان اشتباه پیش بروند و پیش رفته‌اند، علاقه‌مند است. رابطه جنسی در کتاب پری، نیروی محرکه‌ای است که باید کنترل شود تا ثبات عاطفی زنان تضمین شود؛ شرمن آن را به عنوان ابزاری برای محافظه‌کاران سیاسی، به عنوان یک کالای بازاری قابل بهره‌برداری، و به عنوان ابزاری برای بیان منافع فردی مورد بررسی قرار می‌دهد. هر دوی آن‌ها واقعیت را آن‌گونه که بسیاری از مردم می‌بینند، توصیف می‌کنند. اما من دلم می‌خواست چیزی درباره میل، لذت و ارتباط بخوانم – و اینکه چه حسی دارد که یک فرد هنوز در حال یادگیری انسان بودن است وقتی این چیزها شروع به لرزیدن و ناپدید شدن می‌کنند.