در تهران، روز سه‌شنبه، صبح روز آتش‌بس با اسرائیل. اعتبار عکس: آرش خاموشی برای نیویورک تایمز
در تهران، روز سه‌شنبه، صبح روز آتش‌بس با اسرائیل. اعتبار عکس: آرش خاموشی برای نیویورک تایمز

پس از جنگ با اسرائیل و آمریکا، ایران بر لبه تیغ قرار دارد

جمهوری اسلامی پس از درگیری ۱۲ روزه با دشواری به حیات خود ادامه می‌دهد. این کشور از اینجا به کجا خواهد رفت؟

افرادی در میان جمعیت در خیابان پرچم‌ها و تصاویری از رهبر عالی ایران را در دست دارند.
در دست داشتن عکس‌های آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر عالی ایران، و سلف او در تهران در ماه آوریل. اعتبار عکس: آرش خاموشی برای نیویورک تایمز
آرش خاموشی برای نیویورک تایمز

رکسانا صابری حس می‌کرد دوباره پشت میله‌های زندان در تهران است. هنگامی که بمباران زندان اوین، این بازداشتگاه بدنام که هسته سرکوب سیاسی در ایران است، توسط اسرائیل را تماشا می‌کرد، با یادآوری خاطرات انفرادی، بازجویی‌های بی‌وقفه، اتهامات جاسوسی ساختگی و محاکمه نمایشی خود در دوران ۱۰۰ روزه زندانش در سال ۲۰۰۹ به خود لرزید.

صابری، مانند بسیاری از ایرانیان در خارج از کشور و در داخل، در نوسان بود؛ بین رؤیای فروپاشی حکومتی که پتانسیل عظیم کشور را آزاد کند و نگرانی‌اش برای خانواده و دوستانش همزمان با افزایش تلفات غیرنظامیان، گرفتار بود. آرزوهای رهایی و آتش‌بس با یکدیگر در کشمکش بودند.

صابری ۴۸ ساله، شهروند دوتابعیتی ایرانی و آمریکایی و نویسنده، که از حرفه روزنامه‌نگاری خود کناره‌گیری کرده است، گفت: «برای لحظه‌ای تصور کردم که دوباره در طول زندگی‌ام ایران را خواهم دید. همچنین فکر کردم که چقدر مضحک است که جمهوری اسلامی ده‌ها سال را صرف متهم کردن هزاران فعال حقوق زنان، مخالفان و دیگران به جاسوسی کرده، در حالی که نتوانست جاسوسان واقعی را دستگیر کند.»

این جاسوسان، عمدتاً از سرویس اطلاعات خارجی موساد اسرائیل، به بالاترین رده‌های سیاسی و نظامی ایران نفوذ کرده بودند. اکنون این سوال مطرح است که جمهوری اسلامی لرزان و در مخمصه‌ای اقتصادی، با آنچه رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان، یک چهره میانه‌رو، آن را «فرصتی طلایی برای تغییر» نامیده، چه خواهد کرد. این لحظه همچنین نقطه اوج خطرناک و حتی موجودیتی است که از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران، که ایالات متحده برای مدت کوتاهی به آن پیوست، ناشی شده است.

عملیات نظامی تا مرز سرنگونی حکومت روحانیون که غنی‌سازی اورانیوم را نماد غرور ملی ایران قرار داده بود پیش رفت، اما از کشتن آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ۸۶ ساله ایران، باز ایستاد، هرچند بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، گفته بود که مرگ آیت‌الله «به درگیری پایان خواهد داد». جمهوری اسلامی ۴۶ ساله همچنان با دشواری به حیات خود ادامه می‌دهد.

این ادامه حیات با وجود فروپاشی «محور مقاومت» آن که با صرف هزینه‌های گزاف و حمایت مالی از گروه‌های نیابتی ضدغربی از لبنان تا یمن شکل گرفته بود؛ با وجود بمباران ویرانگر تأسیسات هسته‌ای به همان اندازه گران‌قیمت آن که هرگز بمبی تولید نکرد و به سختی یک لامپ را روشن کرد؛ و با وجود تحقیر واگذاری آسمان ایران به دشمنانش، میسر شده است.

با این حال، آقای خامنه‌ای، به عنوان نگهبان انقلاب تئوکراتیک ضدغربی که در سال ۱۹۷۹ به پیروزی رسید، خود را فاتح می‌داند. او در یک ویدئوی پخش شده در روز پنجشنبه از یک مکان سری، که به شایعات مرگ او پایان داد، گفت: «جمهوری اسلامی پیروز شد.»

بازی او برای بقا، آمیخته با احتیاط، اکنون با بزرگترین چالش ۳۶ سال حکومتش مواجه است.

صنم وکیل, مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در چتم هاوس، یک اندیشکده در لندن، گفت: «برای درک ایران و خامنه‌ای و اطرافیانش، باید دانست که بقای جمهوری اسلامی همیشه یک پیروزی است.»

رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان در میان جمعیتی انبوه در فضای باز ایستاده است.
رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان در تظاهراتی در تهران این ماه پس از حملات آمریکا به سایت‌های هسته‌ای در ایران. اعتبار عکس: آرش خاموشی برای نیویورک تایمز
آرش خاموشی برای نیویورک تایمز
افرادی با حمل سلاح و پوشیدن لباس‌های نظامی و پوشش صورت در خیابانی رژه می‌روند.
اعضای نیروهای شبه‌نظامی بسیج در حال رژه در تهران در ماه ژانویه. اعتبار عکس: آرش خاموشی برای نیویورک تایمز
آرش خاموشی برای نیویورک تایمز

انقلاب در یک دوراهی

هم‌اکنون نیز تنش‌ها بر سر چگونگی مواجهه با بحران ناشی از جنگ آشکار است.

به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور پزشکیان به دنبال یک تغییر چهره لیبرال‌گرایانه است و روابط با غرب را از طریق یک توافق هسته‌ای احتمالی ترمیم کند. او در روزهای اخیر از «فرصتی برای تغییر دیدگاه‌های ما در مورد حکمرانی» سخن گفته است.

مشخص نبود منظور او دقیقاً چه بود، اما بسیاری در ایران موافق تقویت نهادهای منتخب و تبدیل رهبر عالی به یک شخصیت بیشتر نمادین تا منبع نهایی اقتدار هستند. آن‌ها به دنبال جمهوری اسلامی هستند که بیشتر یک جمهوری باشد، جایی که زنان توانمند شده و نسل جوان دیگر توسط یک سیستم الهیاتی کهن‌گرا سرکوب نشود.

آقای خامنه‌ای اصرار داشت که حمله اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای «هیچ دستاورد مهمی» نداشته است. اما عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، به نظر می‌رسد این قضاوت را زیر سوال برد و روز پنجشنبه گفت که تأسیسات هسته‌ای کشور «خسارات قابل توجه و جدی» دیده‌اند.

تندروها هرگونه تفرقه را نشانه خطر می‌دانند. آن‌ها معتقدند که امتیاز دادن، پیش‌درآمد فروپاشی است. سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، ۶۹ سال پس از تشکیل آن، و «انقلاب‌های رنگی» که دموکراسی غربی را به کشورهای پس از شوروی آورد، به شدت بر آقای خامنه‌ای و اطرافیانش تأثیر گذاشت.

آنها به هرگونه توافق هسته‌ای مشکوک هستند و اصرار دارند که ایران باید حق غنی‌سازی اورانیوم در خاک خود را حفظ کند، که اسرائیل و ایالات متحده آن را غیرقابل قبول دانسته‌اند. آن‌ها همچنین به شدت در قدرتمندترین نهاد کشور، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حضور دارند.

خانم وکیل گفت که سپاه ۱۵۰ هزار تا ۱۹۰ هزار عضو دارد. با کنترل بر بخش‌های وسیعی از اقتصاد، آن‌ها منافع عمیقی در بقای دولت دارند. آن‌ها نوعی بافر سازمانی بزرگ هستند که رئیس‌جمهور بشار اسد در سوریه پیش از سقوطش در سال گذشته، فاقد آن بود.

هم‌اکنون، همانند سال ۲۰۰۹ که یک خیزش گسترده تهدید به سرنگونی جمهوری اسلامی کرد، ایران دست به سرکوبی زده که شامل صدها بازداشت، حداقل سه اعدام، و استقرار سپاه پاسداران و بسیج در مناطق کردنشین و دیگر مناطق ناآرام است.

ایرانیان این فیلم را قبلاً دیده‌اند. برخی تعجب می‌کنند که جنگ برای چه بود اگر قرار است با ضربه‌ای دیگر مواجه شوند. عبدالخالق عبدالله، دانشمند علوم سیاسی برجسته در امارات متحده عربی، گفت: «مردم می‌خواهند بدانند چه کسی مقصر شکست‌های متعدد است، اما هیچ رهبری برای مقابله با رژیم وجود ندارد. یک جمهوری اسلامی ضعیف می‌تواند چهار یا پنج سال دوام بیاورد.»

این ضعف عمیق به نظر می‌رسد. «پیروزی» ادعایی آقای خامنه‌ای نمی‌تواند این واقعیت را پنهان کند که ایران اکنون کشوری با بازدارندگی تقریباً صفر است.

جفری فلتمن، پژوهشگر مهمان در مؤسسه بروکینگز در واشنگتن و به عنوان معاون دبیرکل سازمان ملل در امور سیاسی در سال ۲۰۱۲، یکی از معدود آمریکایی‌هایی که با رهبر عالی دیدار کرده، گفت: «من تصور می‌کنم که در عمق پناهگاهش، اولویت خامنه‌ای باید چگونگی بازسازی بازدارندگی باشد که بر اساس برنامه هسته‌ای، برنامه موشکی و گروه‌های نیابتی مسلح استوار بود، و اکنون همه آنها در هم شکسته‌اند.»

آقای فلتمن به یاد آورد: «خامنه‌ای شیفته دروغگویی و ستیزه‌جویی ایالات متحده بود. چشمانش مهربان بود، اما کلماتش، که با لحنی آرام و یکنواخت بیان می‌شد، به هیچ وجه مهربان نبود.»

آیت‌الله روح‌الله خمینی دست خود را به نشانه ای برای جمعیت بزرگی که در پایین جمع شده‌اند دراز کرده است.
آیت‌الله روح‌الله خمینی، سلف رهبر عالی کنونی، در حال ابراز لطف به جمعیتی در تهران در سال ۱۹۷۹. اعتبار عکس: میشل لیپ‌شیتز/آسوشیتدپرس
میشل لیپ‌شیتز/آسوشیتدپرس
شخصی روی خودرویی ایستاده و دستانش را بالا برده است، در جاده‌ای که با افراد و خودروهای دیگر شلوغ است.
تصویری از شبکه‌های اجتماعی که اعتراضی را در غرب ایران در سال ۲۰۲۲ بر سر مرگ مهسا امینی نشان می‌دهد. اعتبار عکس: از طریق خبرگزاری فرانسه – گتی ایمیجز
از طریق خبرگزاری فرانسه – گتی ایمیجز

پارانویا، نهادینه شده

آیت‌الله روح‌الله خمینی، سلف آقای خامنه‌ای، هنگامی که در انقلاب ۱۹۷۹ به قدرت رسید و شاهی را که دست‌نشانده غرب سکولار و فاسد تلقی می‌شد، سرنگون کرد، وعده آزادی داد. اما این‌گونه نشد. به زودی تنش‌ها بین کسانی که برای دموکراسی می‌جنگیدند و کسانی که حکومت تئوکراتیک برایشان مهم‌تر بود، شعله‌ور شد.

اولین رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی، ابوالحسن بنی‌صدر، پس از کمی بیش از یک سال در سمت خود به دلیل به چالش کشیدن حکومت روحانیون، استیضاح و برکنار شد. او به فرانسه گریخت. هزاران نفر در جریان تحکیم قدرت دولت اعدام شدند.

جنگ در سال ۱۹۸۰، زمانی که صدام حسین، رهبر عراق، دستور حمله را صادر کرد، کشور انقلابی را در بر گرفت. این درگیری هشت سال به طول انجامید و تخمین زده می‌شود که ۵۰۰ هزار نفر کشته شدند که بیشتر آن‌ها از طرف ایرانی بودند، قبل از اینکه آیت‌الله خمینی، به قول خودش، از «جام زهر» بنوشد و پایان جنگ را بپذیرد.

نسلی که در آن جنگ جنگیدند، اکنون در غرب تا حد زیادی فراموش شده‌اند، و بخش عمده‌ای از نخبگان سیاسی و نظامی امروز ایران را تشکیل می‌دهند. آن‌ها از جنگ با این باور بیرون آمدند که خیانت آمریکا در سایه حمایت نظامی ایالات متحده از عراق اثبات شده، به تاب‌آوری ایران قانع شدند و از صمیم قلب به انقلابی که برای آن شاهد سقوط بسیاری بودند، متعهد ماندند.

خانم وکیل گفت: «جنگ، در بسیاری موارد، یک جهان‌بینی پارانویایی، حس قربانی شدن را در ذهن جای داد که باعث شده نخبگان، به ویژه خامنه‌ای، از چگونگی تحول جهان پیرامونشان بی‌خبر باشند.»

همه این‌ها «نظام» را شکل داده است. اکنون به طور کامل نهادینه شده است. تغییر دشوار بوده و درگیری‌ها شعله‌ور شده‌اند. در بیش از چهار دهه از انقلاب، جستجوی یک قرنی ایران برای سازشی کارآمد بین روحانیت و سکولاریسم، سازشی که نه ایمان عمیق اسلامی کشور را نفی کند و نه جذابیت گسترده‌اش را به ارزش‌های لیبرال، ادامه داشته است.

گاهی اوقات، این تنش به رویارویی‌های خشونت‌آمیز منجر شده است، مانند زمانی که بیش از دو میلیون نفر در سال ۲۰۰۹ به خیابان‌ها آمدند تا به آنچه انتخاباتی دزدیده شده می‌دانستند که محمود احمدی‌نژاد را دوباره به قدرت رساند، اعتراض کنند.

آن رأی‌گیری با هفته‌ها مناظرات پرشور تلویزیونی ریاست‌جمهوری، که توسط ده‌ها میلیون نفر تماشا شد، و صعود سریع جنبش سبز لیبرال‌گرایانه میرحسین موسوی همراه بود. همه این‌ها با سرکوب خشونت‌آمیز معترضان توسط سپاه پاسداران و شبه‌نظامیان بسیج در روزهای پس از رأی‌گیری، از بین رفت.

به ندرت، اگر نگوییم هرگز، دو روی جمهوری اسلامی این‌قدر آشکار نبوده‌اند، یکی پر جنب و جوش و آزادی‌خواه، دیگری خشن و بسته، که با سرعتی گیج‌کننده پشت سر هم ظاهر می‌شدند.

اخیراً، در سال ۲۰۲۲، موجی از اعتراضات پس از مرگ یک زن جوان، مهسا امینی، در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی ایران، مدت کوتاهی پس از دستگیری به دلیل عدم پوشش موهایش با حجاب، آغاز شد. این جنبش بازتاب خشم عمیق از این تصور بود که روحانیون مسن باید به زنان بگویند چگونه لباس بپوشند، و منجر به تغییراتی شد. اکنون تعداد زنان بیشتری بدون حجاب تردد می‌کنند؛ توبیخ‌ها کمتر و ملایم‌تر شده‌اند.

توانایی دولت برای سرکوب چالش‌ها، از طریق سرکوب و سازگاری، نشان‌دهنده غریزه قوی آن برای بقا است و ارزیابی دوام احتمالی آن را پیچیده می‌کند، حتی با وجود اینکه اکثریت قاطع ایرانیان با آن مخالف هستند.

خستگی مردم پس از یک قرن از آشوب‌هایی که ایرانیان را با میل کمی برای آشفتگی و خونریزی بیشتر رها کرده است نیز همین‌طور است.

ضرار بلحول الفلاسی، عضو سابق شورای ملی فدرال امارات متحده عربی که اکنون رئیس یک شرکت مشاوره متمرکز بر مدیریت ریسک است، گفت: «مردم ایران از طرد شدن خسته شده‌اند، و برخی از آتش‌بس غمگین‌تر از خود جنگ بودند.»

وی افزود: «اما ما اینجا در خلیج فارس قدرت‌های وضعیت موجود هستیم که ثبات را ترجیح می‌دهیم.»

سرنگونی جمهوری اسلامی احتمالاً حمایت کمی در میان کشورهای خلیج فارس، از جمله عربستان سعودی، خواهد داشت، نه از روی علاقه به آقای خامنه‌ای، بلکه به دلیل تمایل به باقی ماندن به عنوان پناهگاه‌های صلح و رفاه.»

آقای فلتمن گفت: «در حال حاضر، من هیچ نیرویی را نمی‌بینم که برای مقابله با رژیم در حال شکل‌گیری باشد. اما اسرائیل دوباره حمله خواهد کرد اگر هرگونه بازسازی برنامه‌های هسته‌ای یا بالستیک ایران را مشاهده کند.»

تصویری از نزدیک رکسانا صابری.
رکسانا صابری، شهروند دوتابعیتی ایرانی و آمریکایی، ۱۰۰ روز در سال ۲۰۰۹ در تهران زندانی بود. اعتبار عکس: گونزالو فوئنتس/رویترز
گونزالو فوئنتس/رویترز
بخشی از چشم‌انداز شهری تهران.
در بیش از چهار دهه از انقلاب، جستجوی یک قرنی ایران برای سازشی کارآمد بین روحانیت و سکولاریسم ادامه داشته است. اعتبار عکس: آرش خاموشی برای نیویورک تایمز
آرش خاموشی برای نیویورک تایمز

ایران در بن‌بست

امیدهای خانم صابری در طول جنگ اخیر در خانه والدینش در داکوتای شمالی بالا و پایین می‌رفت. برخلاف غرایزش، خود را در حال گشتن به دنبال گذرنامه ایرانی‌اش دید و به تمدید آن فکر کرد.

او ۱۶ سال است که از زمان آزادی‌اش به ایران سفر نکرده است، زیرا می‌دانست بازگشت، به قول خودش، «یک بلیط یک‌طرفه» خواهد بود. اما کشش خانه دومش، ایران، جایی که شش سال در آن زندگی کرد، همچنان ادامه دارد.

او گفت: «ایران در قلب ماست، در خون ماست، هیچ جای دنیا مثل آن نیست، و من بسیاری از ایرانیان دیاسپورا را می‌شناسم که اگر رژیم سقوط کند، برمی‌گردند و مشارکت می‌کنند. پدرم، در دهه ۸۰ زندگی‌اش، وقت خود را صرف ترجمه شعر فارسی می‌کند.»

این دیاسپورا در مکان‌های زیادی پراکنده است، به ویژه دبی، جایی که در طول درگیری با خانواده دیگری از ایرانیان وقت گذراندم که آرزوی بازگشت به تهران را دارند اما در حال حاضر می‌ترسند این کار را انجام دهند. یک شب، فیلمی قدرتمند را تماشا کردیم، به کارگردانی بهمن کیارستمی، پسر کارگردان افسانه‌ای ایرانی عباس کیارستمی، و راهی ربانی.

این فیلم محصول ۲۰۲۴، که مقامات ایران اجازه پخش آن را ندادند، تصویری زنده از ویرانی‌هایی است که در یک خانواده ایرانی به دلیل اختلافات بر سر دولت تئوکراتیک ایجاد می‌شود. پدری مستبد و مذهبی نمی‌تواند تصمیم دخترش برای رد حجاب را بپذیرد، و دخترش نیز نمی‌تواند دیدگاه پدرش را که او را فقط به خاطر این کار، فردی بد می‌داند، بپذیرد.

پدر می‌گوید: «ما یک جمهوری اسلامی می‌خواهیم.»

دختر که در دهه سی زندگی خود است، می‌گوید: «ما جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم، پس راه حلی وجود ندارد.»

یکی دیگر از اعضای خانواده، دختری جوان با حجاب، آرام‌ترین است و متقاعد شده که بهترین راه حل این است که «زندگی کن و اجازه بده زندگی کنند»: «اگر حجاب نپوشند و به جهنم بروند، تقصیر خودشان است.» این را با لبخند می‌گوید.

عنوان فیلم «بن‌بست» است.