جرمی آلن وایت (چپ) و آیو ادیبیری در نقش کارمن «کارمی» برزاتو و سیدنی آدامو، در جدیدترین فصل سریال «خرس». (FX)
جرمی آلن وایت (چپ) و آیو ادیبیری در نقش کارمن «کارمی» برزاتو و سیدنی آدامو، در جدیدترین فصل سریال «خرس». (FX)

آیا بالاخره وقت خداحافظی با سریال «خرس» فرا رسیده است؟ بیایید بحث کنیم.

فصل چهارم پر هرج و مرج این سریال شبکه FX بسیاری از شخصیت‌های آن — از جمله سرآشپز اصلی — را در آستانه فروپاشی نشان می‌دهد.

جدی‌ترین کمدی تلویزیونی این هفته با ۱۰ قسمت بازگشت که زندگی‌های ناکارآمد شهروندان مدرن شیکاگو را که در یک آشپزخانه حرفه‌ای کار می‌کنند، به تصویر می‌کشد. در چهارمین فصل خود، سریال «خرس» شخصیت‌های خود را در حال دست و پنجه نرم کردن با همان مشکلاتی می‌یابد که چند سال پیش با آغاز این مجموعه برنده جایزه امی توسط شبکه FX معرفی شدند: مشکلات مالی، مسائل مربوط به مادر، نارسایی در ارتباطات – و این‌ها همه قبل از آن است که به چالش‌های واقعی اداره یک رستوران کارآمد بپردازید.

سرآشپز تندخو، کارمی برزاتو (جرمی آلن وایت)، همچنان در تلاش است تا با ارتقای ساندویچ‌فروشی خانوادگی‌شان، که اکنون به «خرس» تغییر نام یافته، به یاد برادر فقیدش یک مکان شایسته ستاره میشلن بسازد. سرآشپز با استعداد همکار او، سیدنی آدامو (آیو ادیبیری)، همچنان امیدوار است به دوست و مربی خود کمک کند، در حالی که در حال سنجش این است که آیا می‌خواهد با پذیرفتن یک پیشنهاد شغلی در جای دیگر، از این هرج و مرج بی‌پایان جدا شود یا خیر. بقیه کارکنان نیز همچنان زیر بار مشکلات عاطفی خود در تلاش هستند.

صدای تیک‌تاک ساعت در گوش همه شنیده می‌شود و به آن‌ها یادآوری می‌کند که زمان برای سودآوری «خرس» رو به اتمام است.

فصل سوم نامتعادل برخی از بینندگان را آماده کرده بود که «خرس» و تمام بدبختی‌های درخشانش را رها کنند. اما فصل چهارم ممکن است مسیر عمل آن‌ها را برای همیشه مشخص کند. آیا این نمایش هنوز ارزش تماشا کردن دارد؟ آیا حتی تمدید خواهد شد؟ به ما — امیلی هیل، خبرنگار غذا، و سونیا رائو، خبرنگار بخش سبک زندگی — بپیوندید تا تمام جزئیات جذاب را بررسی کنیم. واضح است که اسپویل‌های پیش رو خواهیم داشت.

بخش سبک زندگی

بخش سبک زندگی (Style) واشنگتن پست محلی برای اخبار از خط مقدم فرهنگ — هنر، رسانه، سیاست، روندها و مد — است. برای داستان‌های بیشتر بخش سبک زندگی، اینجا کلیک کنید. برای عضویت در خبرنامه Style Memo، اینجا کلیک کنید.

امیلی هیل: بیایید با پایان داستان شروع کنیم که یک پیچش داستانی نسبتاً بزرگ است: کارمی تصمیم می‌گیرد «خرس» — و احتمالاً تمام رستوران‌ها — را ترک کند تا روی مسائل متعدد خود کار کند. این هم از نظر یک تحول شخصی بزرگ برای شخصیت محبوب و پر از خالکوبی ما و هم برای بقیه کارکنان رستوران جالب است. به نظر من بخش زیادی از این فصل درباره اهمیت جمع بر فرد بود، بنابراین وقتی کارمی اعلام کرد که می‌رود، احساس خوبی به من دست داد، زیرا «خرس» اکنون فقط مربوط به او نیست، حتی اگر به معنای واقعی کلمه به نام او باشد. این حاصل کار ترکیبی همه شخصیت‌های نمایش است.

به نظرم وقتی شوگر (ابی الیوت)، خواهر و شریک تجاری کارمی، کارکنان را خطاب قرار داد تا اعلام کند مارکوس (لیونل بویس)، سرآشپز شیرینی‌پزی، در لیست بهترین سرآشپزهای جدید مجله Food & Wine قرار گرفته، بسیار مهم بود. او سعی می‌کرد توجه آن‌ها را جلب کند و فریاد زد: «خرس‌ها!» این شبیه همان چیزی است که کارمی در یک قسمت قبلی گفت: «یک حقیقت واقعی در رستوران‌ها: شما هرگز تنها نیستید.»

سونیا رائو: کاملاً موافقم. در واقع، فکر می‌کنم تصمیم کارمی برای رفتن شاید یکی از معدود چیزهایی بود که واقعاً برایم منطقی به نظر می‌رسید. فصل گذشته از تکراری بودن قوس عاطفی کارمی به‌شدت کلافه بودم — که برخی ممکن است بگویند نکته اصلی همین است، زیرا شخصیت قرار است احساس گیر افتادن داشته باشد، اما این باعث نمی‌شود تلویزیون خوبی باشد! «بازنشستگی» کارمی از رستوران‌ها بالاخره فرصت‌های روایی جدیدی را برای نمایش ایجاد می‌کند. شاید این سریال کارمی را در یک سفر جداگانه دنبال کند که فیلم‌برداری آن بین تمام پروژه‌های دیگری که وایت از زمان شهرت یافتن رزرو کرده است، آسان‌تر باشد. شاید بتوانیم زمان بیشتری را با شخصیتی مانند تینا (لیزا کولون-زایاس) بگذرانیم که در این فصل به یک خط داستانی تنها محدود شد.

همه این‌ها بستگی به این دارد که آیا «خرس» تمدید می‌شود یا خیر. شخصباً از همین قسمت آخر به عنوان پایان مجموعه راضی بودم. در این فصل چه چیز دیگری برای شما کارساز بود؟

تصویر مرتبط با محتوای مقاله
تصویری مرتبط با محتوای مقاله.

امیلی هیل: من هم فکر می‌کردم که تینا — و مارکوس! — خطوط داستانی بسیار کم‌رضایت‌بخشی نسبت به فصل‌های قبلی داشتند. اما قسمت چهارم را دوست داشتم، که یکی از حرکات شاخص سریال را به کار می‌گیرد، جایی که بر یک شخصیت و زندگی او خارج از رستوران تمرکز دارد. در این قسمت، سیدنی به دیدار دوست/پسرعمویش — نامشخص است که آیا آن‌ها واقعاً خویشاوند هستند، زیرا تعداد زیادی «پسرعمو» غیرخونی در این نمایش وجود دارد — شانتل (با حضور بسیار دلنشین دانیل ددوایلر) می‌رود تا موهایش را مرتب کند و در نهایت به پرستاری از دختر او می‌پردازد.

قسمت‌هایی که سیدنی به دختر کمک می‌کند تا تصمیم بگیرد به مهمانی شبانه برود یا نه و در نهایت تصمیم خود را برای ماندن در «خرس» یا پذیرش پیشنهاد کمک به افتتاح رستورانی جدید به استعاره‌ای درباره اینکه او کدام مهمانی شبانه را می‌خواهد برود تبدیل می‌کند، هم خنده‌دار و هم شیرین بود. وقتی کارمی را به عنوان «برادر بزرگ» یکی از خانه‌ها توصیف کرد که بهترین بازیکن بازی ویدیویی در جهان است، این یک تحلیل بسیار واضح از پویایی آن‌ها بود.

اگرچه تصمیم او در مورد اینکه آیا «خرس» را ترک کند و پیشنهاد سرآشپز رقیب، آدام شاپیرو (که توسط بازیگری به همین نام بازی می‌شود) را برای همکاری در یک رستوران جدید و درخشان بپذیرد، واقعاً احساس می‌شد که بیش از حد زمان این فصل را به خود اختصاص داده است.

سونیا رائو: در واقع وقتی عمو جیمی (اولیور پلات) و کامپیوتر (برایان کاپل‌من) ساعت شمارش معکوس را که نشان‌دهنده تعداد ساعات باقی‌مانده برای چتر مالی «خرس» بود، آوردند، خیال‌ام راحت شد، زیرا من اغلب از گذر زمان در این دنیای خیالی گیج می‌شوم. آیا سیدنی ماه‌هاست که در تلاش است این تصمیم شغلی را بگیرد، یا فقط اینطور به نظر می‌رسد؟ چقدر زمان واقعاً از آخرین باری که کارمی و کلر بیر (مولی گوردون) یکدیگر را دیده‌اند گذشته است؟ آن‌ها طوری با هم صحبت می‌کنند که گویی یک سال است همدیگر را ندیده‌اند، اما اتفاقات فصل ۳ آنقدرها هم دور نبود. چرا شوگر اینقدر از اینکه کارمی هنوز دخترش را ندیده است، با وجود اینکه همه آن‌ها اینقدر درباره اهمیت خانواده صحبت می‌کنند، درک می‌کند؟ یا آن قسمت تولد با جیمی لی کرتیس آنقدر اخیر بود که واقعاً موضوع مهمی نیست؟

یکی کمکم کند! به برچسب‌های زمانی نیاز دارم.

تصویر مرتبط با محتوای مقاله
تصویری مرتبط با محتوای مقاله.

امیلی هیل: شاید از «کامپیوتر» بپرسید، او تنها کسی است که به نظر می‌رسد از حقایق دقیق سر در می‌آورد. من گیج بودم که چرا — اگر مأموریت این بود که بفهمیم چگونه رستوران را قبل از اتمام زمان سودآور کنیم — هیچ‌کس مایل به نشستن و… نمی‌دانم؟ انجام دادن آن کار نبود؟ در عوض، بیش از نیمی از فصل طول کشید تا کارمی بالاخره از اصرار خود مبنی بر متفاوت بودن هر غذا در هر شب کوتاه بیاید، که باعث هرج و مرج و خروج مقادیر زیادی پول می‌شد.

یک نکته کوچک دیگر که در این فصل متوجه شدم، کلیپ‌های فیلم بودند: کارمی را در حال تماشای «روز موش‌خرما» و سپس سیدنی را در حال تماشای «جامپین جک فلش» در آپارتمانش می‌بینیم. آیا من بیش از حد تحلیلی فکر می‌کنم که این‌ها تم‌هایی برای هر شخصیت هستند؟ کارمی احساس گیر افتادگی می‌کند، مانند شخصیت بیل موری، و طرح داستان «جامپین جک فلش» اساساً درباره یک زن سیاه‌پوست بسیار توانمند، با بازی ووپی گلدبرگ، است که سعی می‌کند به یک مرد سفیدپوست کمک کند تا فرار کند.

آیا این تفسیر بیش از حد واضح است؟

تصویر مرتبط با محتوای مقاله
تصویری مرتبط با محتوای مقاله.

سونیا رائو: اینجا روال کار همین است — فکر نمی‌کنم شما اصلاً زیاده‌روی می‌کنید. مقایسه با «روز موش‌خرما» مرا به این فکر انداخت که آیا این یک فصل دیگر از عدم تغییر ذهنیت «وای بر من» کارمی خواهد بود، اما خوشبختانه تا پایان فصل خلاف آن ثابت شد. ارجاع به «جامپین جک فلش» با توجه به اینکه کارمی چقدر به سیدنی برای حفظ روند کار (خب، تا حدودی) در رستوران متکی است، هوشمندانه است. در عین حال، فکر می‌کنم او واقعاً می‌خواهد سیدنی موفق شود، همانطور که در فلاش‌بک‌ها می‌بینیم برادر بزرگ‌ترش، مایکی (جان برنتال)، از رشد حرفه‌ای او حمایت می‌کند. چیزهای زیادی بین کارمی و سیدنی در ترجمه گم شده است، عمدتاً به این دلیل که او در ابراز خواسته‌ها و نیازهایش کاملاً نادان است، و خوشحالم که بالاخره در فینال فصل شاهد آن درگیری بزرگ بین آن‌ها بودیم.

امیلی هیل: بله! کارمی، از کلماتت استفاده کن! کاری که بسیاری از شخصیت‌ها در این فصل بالاخره انجام دادند و چیزهایی را که مدت‌ها نیاز به گفتن داشتند، به زبان آوردند. دی دی (جیمی لی کرتیس) که اکنون هوشیار است، آنقدر حرف‌های ناگفته برای فرزندانش داشت که مجبور شد همه آن‌ها را در (صفحات زیاد) دفترچه‌ای بنویسد. اما در نهایت به کارمی گفت: «دوستت دارم، و به اندازه کافی این را نگفتم،» و این ساده و در عین حال تسکین‌بخش بود. و کارمی از عمو جیمی تشکر کرد. و به کلر گفت که «فوق‌العاده» است.

پس این پیشرفتی برای این گروه است. و شوگر بالاخره با بهترین دوست دوران کودکی‌اش، فرانسین فک (بری لارسون)، که با او سال‌ها کدورت توضیح‌ناپذیری داشت، آشتی کرد.

سونیا رائو: من آن ظهور غافلگیرکننده را با جستجو در گوگل برای «فرانسین در The Bear کیست» به محض اینکه پیت (کریس ویتاسکه)، همسر شوگر، برای اولین بار از او نام برد، برای خودم خراب کردم — این واقعاً از هیچ جا ظاهر نشد، نه؟ فکر می‌کردم یک شخصیت اصلی را فراموش کرده‌ام. خوشحال شدم که باب اودنکرک برای قسمت عروسی در نقش لی، دوست پسر دی دی، بازگشت، اما از حضور راب راینر در نقش مردی که برای کمک به «خرس» در بهره‌برداری از موفقیت مالی پنجره ساندویچ استخدام شده بود، بیشتر هیجان‌زده شدم. این رستوران به شدت به بزرگترهای بیشتری در محیط نیاز دارد.

تصویر مرتبط با محتوای مقاله
تصویری مرتبط با محتوای مقاله.

امیلی هیل: اگر این نمایش فصل دیگری داشته باشد، من واقعاً مشتاق تعامل بین شخصیت راینر و عمو جیمی هستم، که در این فصل به دلیل بوق زدن بی‌حوصله جیمی اتفاق نیفتاد. آیا این دو سابقه مشترکی دارند؟

سونیا رائو: جفت شدن راینر و پلات می‌تواند این نمایش را از دست خودش نجات دهد. یادتان هست زمانی «خرس» آنقدر خنده‌دار بود که در جوایز به عنوان کمدی در نظر گرفته می‌شد؟ ایبون ماس-باخراخ می‌تواند یک هوت تمام‌عیار باشد، و ناراحت‌کننده است که شخصیت او به این کت و شلوار مجلسی تبدیل شده است. من دلتنگ شوخ‌طبعی ریچی هستم، که در قسمت عروسی از طریق تعاملاتش با پدرخوانده جدید دخترش، فرانک (جاش هارتنت)، به آن اشاره‌ای شد. شاید رفتن کارمی به ریچی اجازه دهد که دوباره سرگرم‌کننده باشد. ریچی را آزاد کنید!

امیلی هیل: من همچنین از معدود لحظاتی که گروه «خرس» همچنان رفاقت خشن گذشته خود را نشان می‌دادند، حتی با وجود اینکه این روزها به رستورانی رسمی تبدیل شده‌اند. مثلاً وقتی مارکوس از مجله Food & Wine تقدیرنامه گرفت و ریچی فریاد زد «بهترین احمق جدید!» و مارکوس به شوخی به او انگشت نشان داد. و خانواده فک (Faks) همچنان مایه خنده‌ی دلپذیر هستند. همچنین از خواب وحشت سیدنی که در آن یک برنامه آشپزی تلویزیونی به سبک «کنتس پابرهنه» داشت، به شدت خندیدم. کلاه گیس و استایل «مادربزرگ ساحلی» اصلاً با حال و هوای او جور در نمی‌آمد.

سونیا رائو: موسیقی تم «کنتس پابرهنه» نوعی واکنش پاولفی در من ایجاد می‌کند. من در حال حاضر هم در حال گوش دادن به کتاب صوتی خاطرات اینا گارتن هستم، بنابراین این ممکن است لحظه مورد علاقه من در کل فصل بوده باشد. این به من یادآوری کرد که ادیبیری هم چقدر می‌تواند بامزه باشد، با توجه به پیشینه واقعی‌اش در کمدی. بگذارید سیدنی شاد باشد! چرا همه اینقدر بدبخت هستند؟! من فکر می‌کنم همه آن‌ها باید «خرس» را ترک کنند، راستش را بگویم. به نظر نمی‌رسد سالم باشد.

امیلی هیل: اما می‌تواند سالم باشد، همانطور که سیدنی مدام می‌گوید. مثل شعر مگی اسمیت است که می‌گوید: «اینجا می‌تواند زیبا باشد، نه؟» اما، بله. شاید وقتی کارمی مشغول سفر «بخور، دعا کن، عشق بورز» خود است، بقیه گروه به خود بیایند.

سونیا رائو: امیدوارم. «خرس» هر فصل بیشتر و بیشتر به ایده هنر به عنوان یک عمل شکنجه‌آمیز تمایل پیدا کرده است، اما برخی از بهترین هنرها از شادی نشأت می‌گیرد. آیا این کل هدف رستوران آن‌ها نیست؟ ریچی برای خوشحال کردن یک مشتری جوان از کالیفرنیا، برف مصنوعی ایجاد کرد. من می‌خواهم این شخصیت‌ها برای یکدیگر برف مصنوعی ایجاد کنند. جایی در بودجه برای این کار هست.

امیلی هیل: و شاید بالاخره به رستورانی تبدیل شود که سیدنی در فصل اول تصور می‌کرد. «اینجا لازم نیست جایی باشد که غذایش بد باشد یا همه رفتارهای بدی داشته باشند.»