تصویری از مقاله هلن لوئیس در مجله آتلانتیک با عنوان "مراقبت جنسیتی برای کودکان باید بر اساس شواهد باشد، نه ایدئولوژی".
تصویری از مقاله هلن لوئیس در مجله آتلانتیک با عنوان "مراقبت جنسیتی برای کودکان باید بر اساس شواهد باشد، نه ایدئولوژی".

آتلانتیک و "مراقبت تاییدی" برای نارسایی جنسیتی

یکی از نشانه‌های تغییر بزرگ در شور و شوق آمریکا نسبت به «مراقبت تاییدی» از نوجوانان مبتلا به نارسایی جنسیتی، انتقادات اخیر (یا صرفاً تحلیل‌های عینی) رسانه‌های جریان اصلی از مشکلات این نوع مراقبت است. این انتقادات دروغ‌های منتشر شده در مورد این مراقبت را آشکار کرده‌اند که عمدتاً توسط چپ «مترقی» ترویج شده بود. مقاله جدید هلن لوئیس، نویسنده مجله آتلانتیک، یکی از این اصلاحات ژورنالیستی است (با کلیک بر روی تصویر یا خواندن آن اینجا، می‌توانید آن را بخوانید). و باید آن را بخوانید.

یکی از عواملی که باعث نگارش این مقاله شده، پرونده دیوان عالی ایالات متحده در برابر اسکرامتی (The United States v. Skrmetti) به نظر می‌رسد، که قانون آلاباما را مبنی بر ممنوعیت استفاده از هورمون‌ها یا بلوک‌کننده‌های بلوغ برای «مراقبت تاییدی جنسیتی» در موارد نارسایی جنسیتی در نوجوانان تأیید کرد. با این حال، چنین مراقبتی مجاز بود اگر اصلاح ویژگی‌های جنسی برای انطباق فردی با اختلال تعیین جنسیت با «جنسیت تعیین‌شده در هنگام تولد» ضروری بود (عبارات ویکی پدیا، نه عبارات من). این پرونده با رأی ۶-۳ بر اساس خطوط ایدئولوژیک تصمیم‌گیری شد، اما به طور کلی من با این تصمیم موافق بودم، زیرا احساس می‌کردم درمان پزشکی برای تغییر جنسیت تنها باید در صورتی مجاز باشد که فرد مبتلا به نارسایی جنسیتی به اندازه کافی بالغ باشد تا بتواند تصمیم‌گیری کند. (در این مورد بین ۱۶ تا ۱۸ سال تردید دارم، اما در آلاباما ۱۸ سال است).

هلن لوئیس، نویسنده مقاله، در واقع تمایل داشت که درمان‌های پزشکی برای ترنسکشوال‌ها در کودکان کوچکتر با دیسفوریا (نارسایی) آغاز شود، اما پس از مشاهده دروغ‌گویی مکرر WPATH، مترقی‌ها، پزشکان و مقامات دولتی در مورد این وضعیت و چگونگی رفع آن، نظر خود را تغییر داد. به نقل از او (تمام نقل قول‌های مقاله در پاراگراف‌های تو رفته هستند):

من همیشه با ممنوعیت‌های صریح گذار پزشکی برای نوجوانان مخالف بوده‌ام. در عمل، نحوه اجرای این ممنوعیت‌ها در ایالت‌های قرمز (جمهوری‌خواه) بی‌ملاحظه و تنبیهی بوده است. والدین به دلیل پیگیری درمان‌هایی که متخصصان پزشکی به آن‌ها اطمینان داده‌اند بی‌خطر هستند، با تحقیقات کودک‌آزاری تهدید می‌شوند. کودکانی با مشکلات شدید سلامت روان ناگهان حمایت درمانی خود را از دست می‌دهند. کلینیک‌های سراسر کشور، از جمله کلینیک اولسون-کندی، اکنون به دلیل فضای سیاسی به طور ناگهانی در حال تعطیل شدن هستند. من در سال ۲۰۲۳ در مورد این موضوع استدلال کردم که تنها راه برون‌رفت از جنگ فرهنگی این است که انجمن‌های پزشکی آمریکا بررسی‌ها را انجام دهند و شواهد را با دقت بررسی کنند.

با این حال، افشاگری‌ها از پرونده اسکرامتی و پرونده آلاباما مرا نسبت به مفسرانی مانند لئور ساپیر از مؤسسه منهتن محافظه‌کار، که از ممنوعیت‌ها حمایت می‌کند، همدل‌تر کرده است؛ زیرا نمی‌توان به خودپایشی پزشکی آمریکا اعتماد کرد. او در سال ۲۰۲۳ به من گفت: «آیا این ممنوعیت‌ها راه‌حل عالی هستند؟ احتمالاً نه. اما در نهایت، اگر انتخاب بین ممنوعیت مراقبت تاییدی جنسیتی و رها کردن آن بدون مقررات باشد، من فکر می‌کنم می‌توانیم با ممنوعیت آن میزان آسیب را به حداقل برسانیم.» هنگامی که می‌دانید WPATH می‌خواست یک بررسی را تنها در صورتی منتشر کند که به نتیجه دلخواه گروه می‌رسید، استدلال ساپیر قانع‌کننده‌تر می‌شود.

در ادامه به سه مورد از مسائلی که لوئیس مطرح می‌کند، اشاره می‌شود:

۱.) دروغ‌گویی یا گمراه کردن مردم درباره نارسایی جنسیتی و درمان آن.

چیس استرانجیو، وکیل ACLU، به دلیل ترویج این دروغ که عدم انجام تغییر جنسیت در کودکان مبتلا به نارسایی جنسیتی منجر به خودکشی آن‌ها می‌شود، مقصر بود. او در واقع این اظهارات را هنگام استدلال در پرونده اسکرامتی در برابر دیوان عالی مطرح کرد و تحت بازجویی مجبور شد اعتراف کند که در واقع هیچ مدرکی برای این ادعا وجود ندارد:

یوهانا اولسون-کندی از بیمارستان کودکان لس آنجلس، زمانی به ABC News توضیح داد: «ما اغلب از والدین می‌پرسیم، "آیا ترجیح می‌دهید پسری مرده داشته باشید یا دختری زنده؟"» تغییراتی در این عبارت در مقالات، رسانه‌ها و اظهارات عمومی بی‌شمار اینفلوئنسرها، فعالان و گروه‌های LGBTQ ظاهر می‌شود. همین ایده—که انتخاب، تغییر جنسیت یا مرگ است—در استدلال‌هایی که توسط الیزابت پرلوگار، وکیل کل دولت بایدن، در برابر دیوان عالی در سال گذشته مطرح شد، ظاهر گشت. او گفت که قانون تنسی که استفاده از بلوک‌کننده‌های بلوغ و هورمون‌های متقاطع جنسی را برای درمان نوجوانان مبتلا به نارسایی جنسیتی ممنوع می‌کند، «خطر خودکشی را افزایش خواهد داد.»

. . . اما یک مشکل بزرگ با این فرمول‌بندی احساسی وجود دارد: این درست نیست. هنگامی که قاضی ساموئل آلیتو، چیس استرانجیو، وکیل ACLU را در مورد چنین ادعاهایی در طول بحث شفاهی به چالش کشید، استرانجیو اعتراف تکان‌دهنده‌ای کرد. او اذعان داشت که هیچ مدرکی برای حمایت از این ایده که تغییر جنسیت پزشکی نرخ خودکشی نوجوانان را کاهش می‌دهد، وجود ندارد.

در ابتدا، استرانجیو از پاسخ طفره رفت و گفت که تحقیقات نشان می‌دهد بلوک‌کننده‌ها و هورمون‌ها «افسردگی، اضطراب و تمایل به خودکشی» (یعنی افکار خودکشی) را کاهش می‌دهند. (حتی این هم، طبق بررسی‌های ادبیات پژوهشی، قابل بحث است.) اما وقتی آلیتو به یک مرور سیستماتیک که برای گزارش کس (Cass report) در انگلستان انجام شده بود اشاره کرد، استرانجیو این نکته را پذیرفت. او گفت: «هیچ مدرکی در برخی از مطالعات وجود ندارد که این درمان خودکشی‌های کامل‌شده را کاهش می‌دهد. و دلیل آن این است که خودکشی‌های کامل‌شده، خوشبختانه و قابل قبول، نادر هستند و ما در مورد جمعیت بسیار کوچکی از افراد با مطالعاتی صحبت می‌کنیم که لزوماً خودکشی‌های کامل‌شده در آن‌ها وجود ندارد.»

اینجا مغز بزرگ حقوقی جنبش حقوق تراجنسیتی‌ها بود که در برابر بالاترین دادگاه کشور صحبت می‌کرد. و آنچه او می‌گفت این بود که قوی‌ترین استدلال برای یک درمان به شدت مورد بحث، در واقع توسط شواهد پشتیبانی نمی‌شود.

استرانجیو یکی از بزرگترین حامیان مراقبت تاییدی است و حتی در توییتر به سانسور کتاب ابیگیل شرایر درباره نارسایی جنسیتی، آسیب برگشت‌ناپذیر (Irreversible Damage)، نیز اقدام کرده بود. (استرانجیو یک زن با هویت ترنس است.) تصور کنید یک وکیل ACLU مدافع سانسور باشد!

«پروتکل هلندی» (به پایین مراجعه کنید) اغلب توسط سازمان‌های آمریکایی مانند انجمن جهانی متخصصان سلامت تراجنسیتی (WPATH) یا توسط پزشکان برای توجیه مراقبت تاییدی از نوجوانان مورد استناد قرار می‌گرفت. اما پروتکل هلندی (مراقبت تاییدی با مداخله پزشکی در کودکان کم سن‌تر) اساساً فاقد شواهد بالینی قانع‌کننده است:

شاید بزرگترین بخش اطلاعات غلطی که لیبرال‌ها به آن اعتقاد دارند، این است که استانداردهای مراقبت آمریکایی در این زمینه به شدت مبتنی بر شواهد هستند. در واقع، در این مرحله، عادلانه‌ترین حرف در مورد شواهد پیرامون گذار پزشکی برای نوجوانان — همان پروتکل هلندی، در مقابل گفتاردرمانی و سایر حمایت‌ها — این است که ضعیف و نامشخص است. (یک پیچیدگی دیگر این است که پزشکی جنسیتی کودکان آمریکایی به طور قابل توجهی از این پروتکل اصلی، از نظر طول ارزیابی‌ها و تعداد و مشخصات جمعیت‌شناختی نوجوانان تحت درمان، منحرف شده است.) بله، همانطور که فعالان مشتاقانه اشاره می‌کنند، بیشتر انجمن‌های اصلی پزشکی آمریکا از پروتکل هلندی حمایت می‌کنند. اما اجماع با شواهد یکسان نیست. و آن اجماع تحت تأثیر سیاسی قرار گرفته است.

مقاله‌ای در سایت Our Duty (وظیفه ما) وجود دارد که به کاستی‌های پروتکل هلندی می‌پردازد و همراه با ویدیویی از دکتر پاتریک هانتر است که در برابر هیئت پزشکی فلوریدا شهادت می‌دهد؛ این ویدئو خلاصه‌ای از کاستی‌های آن پروتکل است که برای کودکان بسیار کوچکتر از ۱۸ سال اعمال می‌شد. در ادامه ویدئو را مشاهده می‌کنید که کوتاه (۹ دقیقه) است:

۲.) شیطانی جلوه دادن کسانی که «مراقبت تاییدی» را زیر سوال می‌برند.

البته استرانجیو نیز هست، که این مطلب را توییت کرد (و بعدها آن را حذف نمود):

تصویری از یک توئیت توسط چیس استرانجیو
اسکرین شات از توئیتی از چیس استرانجیو.

و این مورد:

مارسی باورز، رئیس سابق انجمن جهانی متخصصان سلامت تراجنسیتی (WPATH)، برجسته‌ترین سازمان برای ارائه‌دهندگان خدمات پزشکی جنسیتی، تشکیک در پزشکی جنسیتی کودکان را با انکار هولوکاست مقایسه کرده است. او یک بار، طبق یک قسمت اخیر از پادکست نیویورک تایمز به نام پروتکل (The Protocol)، گفت: «در این موضوع دو طرف وجود ندارد.»

بالیدن به عدم تمایل شما برای گوش دادن به مخالفانتان احتمالاً در برخی محافل خوب جلوه می‌کند. اما این موضوع استرانجیو را در برابر دیوان عالی به شدت در معرض خطر قرار داد، جایی که مشخص شد قضات محافظه‌کار قانع‌کننده‌ترین انتقادات از هورمون‌ها و بلوک‌کننده‌ها را خوانده‌اند – و در نتیجه سؤالاتی داشتند.

. . . فعالان حقوق تراجنسیتی دوست دارند شکاکان پزشکی جنسیتی نوجوانان – و نشریاتی که جرات گزارش دیدگاه‌های آن‌ها را دارند – به ایجاد «وحشت اخلاقی» متهم کنند. اما این جنبش دهه گذشته را به کودکان جنسیت‌ناهمگون گفته است که هر کسی که سعی در محدود کردن دسترسی به بلوک‌کننده‌های بلوغ و هورمون‌ها را دارد، در واقع سعی در کشتن آن‌ها دارد. این دروغ بود، همانطور که پاسخ استرانجیو به طور ضمنی اعتراف کرد. این همچنین غیرمسئولانه بود.

زیر سؤال بردن مراقبت تاییدی، چیزی است که شما را «ترنس‌فوبیک» (من خودم به این عنوان خطاب شده‌ام) معرفی می‌کند، اما وقتی همه حقایق آشکار شوند، گمان می‌کنم که این شیطانی جلوه دادن افرادی که به دنبال حقیقت علمی و پزشکی هستند، ستمگرانه و با توجه به نتایج پزشکی آن، حتی وحشیانه تلقی خواهد شد. همانطور که لوئیس اشاره می‌کند، «بازنگری کاس» (Cass Review) بریتانیا که منجر به تعطیلی تمام کلینیک‌های جنسیتی بریتانیا به جز یک مورد شد، به اشتباه به عنوان بی‌اعتبار شده، شیطانی جلوه داده شده است. این بازنگری بی‌اعتبار نشده است.

۳.) مخفی نگه داشتن تحقیقاتی که از «مراقبت تاییدی» حمایت نمی‌کنند.

این روی دیگر سکه مطالعه هلندی است. ابتدا تحقیقات بد را که از شما حمایت می‌کنند منتشر می‌کنید، سپس در انتشار مطالعات بهتر که از شما حمایت نمی‌کنند، کند عمل می‌کنید. نویسنده اشاره می‌کند که WPATH بازبینی‌هایی از پروتکل‌های ناقص هلندی سفارش داد و ظاهراً به دلیل ضعف پروتکل‌ها، تلاش کرد از انتشار آنها جلوگیری کند.

و سپس مطالعه بدنام دکتر یوهانا اولسون-کندی در مورد تأثیر بلوک‌کننده‌های بلوغ بر سلامت روان وجود دارد (به یاد داشته باشید، بلوک‌کننده‌ها به عنوان ضروری برای جلوگیری از افسردگی و خودکشی در کودکان مبتلا به نارسایی جنسیتی تبلیغ می‌شدند). اولسون-کندی، یکی از حامیان بزرگ مراقبت تاییدی، آنچه را که امید داشت پیدا نکرد، و بنابراین چندین سال مطالعه را مخفی نگه داشت!

افشاگری‌های آلاباما تنها نمونه از این عدم تمایل به اذعان به شواهد متضاد نیست. سال گذشته، اولسون-کندی گفت که او مطالعه گسترده خود را در مورد نتایج سلامت روان برای جوانان با نارسایی جنسیتی منتشر نکرده است، زیرا نگران بود که نتایج آن «ابزارسازی» شود. این نگرانی‌ها را ایجاد کرد که او تنها شواهد مبهمی برای حمایت از درمان‌هایی که سال‌ها تجویز و علناً از آن‌ها حمایت کرده است، یافته است.

ماه گذشته، مطالعه او بالاخره به صورت یک پیش‌چاپ (preprint) ظاهر شد، نوعی از انتشار علمی که شواهد آن هنوز مورد بررسی همتایان قرار نگرفته و نهایی نشده است. شرکت‌کنندگان آن «هیچ تغییر قابل توجهی در گزارش افسردگی/اضطراب، گوشه‌گیری/افسردگی، شکایات جسمانی، مشکلات اجتماعی، مشکلات فکری، مشکلات توجه، رفتار پرخاشگرانه، مشکلات درونی یا مشکلات بیرونی» در دو سال پس از شروع بلوک‌کننده‌های بلوغ نشان ندادند. (من از اولسون-کندی از طریق بیمارستان کودکان لس آنجلس درخواست اظهار نظر کرده‌ام اما هنوز پاسخی دریافت نکرده‌ام.)

و توجه داشته باشید، این در یک پیش‌چاپ بررسی‌نشده است.

پنهان کردن شواهدی که فرضیه مورد علاقه شما را تأیید نمی‌کند، از نظر علمی غیراخلاقی است و تا حدودی شبیه به جعل داده‌ها است. این به این دلیل است که انجام این کار به این معناست که شما به سادگی اجازه می‌دهید نتایج غلط پابرجا بمانند در حالی که شواهدی برای غلط بودن آنها دارید. و این به این معناست که عمل پزشکی مبتنی بر آن نتایج غلط نیز ادامه می‌یابد و در این مورد، کودکان بر اساس ایده‌های آزمایش‌نشده تحت درمان قرار می‌گرفتند.

مقاله موارد بیشتری برای بررسی دارد، اما نکته مهم این است که در یک مجله معتبر (و چپ‌گرا) منتشر شده است. نیویورک تایمز نیز مقالات مشابهی در مورد شواهد ضعیف برای «مراقبت تاییدی جنسیتی» داشته است. (از نظر من، انتقاد پاملا پاول در سال ۲۰۲۴ از این مراقبت در نیویورک تایمز عامل اصلی اخراج او از این روزنامه بود. آنها بدین ترتیب یکی از بهترین نویسندگان دگراندیش خود را از دست دادند.)

به نقل از والتر کرانکایت، یکی از حامیان مراقبت تاییدی جنسیتی ممکن است بگوید: «هنگامی که آتلانتیک و نیویورک تایمز را از دست دادیم، آمریکا را از دست داده‌ایم.»

من با استفاده از هورمون‌ها یا بلوک‌کننده‌ها در صورتی که تصمیم برای استفاده از آنها توسط نوجوانان با بلوغ فکری کافی گرفته شود، مخالف نیستم. اگر ۱۸ ساله هستید و می‌خواهید تغییر کنید، خوب، ادامه دهید و هورمون‌ها را مصرف کنید و قسمت‌هایی از بالا یا پایین بدن خود را تغییر دهید. اما نه در نوجوانان – نه تا زمانی که شواهدی داشته باشیم که این عمل واقعاً به آنها کمک می‌کند – و ما چنین شواهدی نداریم. لوئیس مطلب خود را اینگونه به پایان می‌رساند:

برخی از حامیان پروتکل هلندی، همانطور که در ایالات متحده اعمال می‌شود، کل حرفه و اعتبار خود را بر ایمنی و اثربخشی آن استوار کرده‌اند. آن‌ها انگیزه‌های قوی‌ای دارند که ضعف شواهد را نپذیرند. در سال ۲۰۲۳، گروه حمایتی GLAAD کامیونی را در اطراف دفاتر نیویورک تایمز به حرکت درآورد تا اعلام کند که «علم حل و فصل شده است.» بعید است که پزشکانی مانند اولسون-کندی و فعالانی مانند استرانجیو نظرات خود را تغییر دهند.

اما برای بقیه، انتخاب هنوز باز است. ما می‌توانیم از حمایت از حقوق مدنی برای افراد تراجنسیتی حمایت کنیم بدون اینکه مجبور باشیم مجموعه‌ای از درمان‌های پزشکی تجربی و اثبات‌نشده را تأیید کنیم – یا مجبور باشیم ادعاهای دستکاری‌کننده عاطفی و اکنون بی‌اعتبار شده در مورد خودکشی را تکرار کنیم.