یک جت جنگنده J-15T ساخت چین در پانزدهمین نمایشگاه بین المللی هوانوردی و هوافضا چین در جوهای، استان گوانگدونگ، در جنوب چین، در 15 نوامبر 2024 دیده می شود. هکتور رتامال/خبرگزاری فرانسه/گتی ایمیجز
یک جت جنگنده J-15T ساخت چین در پانزدهمین نمایشگاه بین المللی هوانوردی و هوافضا چین در جوهای، استان گوانگدونگ، در جنوب چین، در 15 نوامبر 2024 دیده می شود. هکتور رتامال/خبرگزاری فرانسه/گتی ایمیجز

پیام واقعی جت جنگنده جدید چین چیست؟

کشورها اغلب در زمان صلح سلاح جدیدی را رونمایی می‌کنند تا جایگزین درگیری‌های نظامی مستقیم‌تر شود.

پیام واقعی جت جنگنده جدید چین چیست؟

در 26 دسامبر 2024، سالروز تولد مائو تسه تونگ، حزب کمونیست چین (CCP) از یک هواپیمای پنهان‌کار جدید رونمایی کرد. گفته می‌شود این هواپیما با نام J-36، قابلیت‌های پنهان‌کاری را با ظرفیت بارگیری زیاد ترکیب می‌کند و امکان انجام ماموریت‌های هوا به هوا و هوا به زمین را در بردهای طولانی با سرعت‌های مافوق صوت فراهم می‌کند. این ویژگی‌ها آن را به چالشی بزرگ برای سیستم‌های دفاع هوایی مدرن تبدیل می‌کند.

جت جنگنده نسل ششم چین، نگرانی‌های جدیدی را در مورد پیشرفت‌های پکن در مسابقه تسلیحاتی جاری برانگیخته است. این اتفاق در زمانی رخ می‌دهد که ایالات متحده سرمایه‌گذاری‌ها در برتری هوایی نسل بعدی را در بودجه دفاعی اخیر خود کاهش داده است. برای برنامه‌ریزان نظامی ایالات متحده، این توسعه سناریوهای عملیاتی، به ویژه در تنگه تایوان، را به طور قابل توجهی پیچیده می‌کند، جایی که ضد هوایی تهاجمی و قابلیت‌های ممانعت پیشرفته چین، مستلزم استقرار سریع اطلاعات و دارایی‌های دفاعی اضافی است. چنین تغییری در قابلیت‌ها، نیاز ایالات متحده به ارزیابی مجدد استراتژی هوایی خود در منطقه هند و اقیانوس آرام را برجسته می‌کند.

رونمایی از این جت، نقطه عطفی مهم در رقابت قدرت‌های بزرگ در حال تحول بین واشنگتن و پکن است. این جنگ سرد جدید به طور فزاینده‌ای با رقابت فناوری تعریف می‌شود. حزب کمونیست چین فقط به دنبال تسلط بر فناوری‌های تجاری اصلی مانند خودروهای برقی و هوش مصنوعی نیست. بلکه خواهان یک ادغام نظامی-غیرنظامی عمیق‌تر است که از توانایی پکن برای تکرار یک استراتژی جبران دوران جنگ سرد، که در آن مزایای تکنولوژیکی تعادل نظامی را تغییر می‌دهد، پشتیبانی می‌کند.

همچنین دلایلی وجود دارد که باور کنیم هواپیمای جدید چین به عنوان سیگنالی برای دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده و دولت وی در نظر گرفته شده است تا با تهدید تعرفه‌ها مقابله کند و سیگنال‌دهی نظامی را جایگزین کشورداری اقتصادی کند. واقعیت این است که پکن به طور فزاینده‌ای برای مقابله با دیپلماسی اجباری مجدد ایالات متحده، گزینه‌هایی ندارد. از زمان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در نوامبر گذشته، چین یکی از بزرگترین کشتی‌های جنگی آبی-خاکی جهان را راه اندازی کرده، بزرگترین عملیات دریایی خود را در دهه‌های اخیر انجام داده و از یک پلتفرم هوش و فرماندهی و کنترل هوابرد جدید رونمایی کرده است. در حالی که تیم سیاست خارجی جدید ترامپ کار خود را آغاز می‌کند، باید این اقدامات را به عنوان نشانه‌هایی از کشوری ببینند که از موضع ضعف چانه‌زنی می‌کند و احتمالاً مستعد افزایش ریسک‌پذیری و لبه پرتگاه است. ایالات متحده با ادغام آمادگی نظامی با استراتژی‌های اقتصادی و دیپلماتیک، می‌تواند با ترفندهای تکنولوژیکی چین مقابله کند و در عین حال خطرات اختلافات نظامی شده را کاهش دهد.


رونمایی از قابلیت‌های نظامی جدید، الگوی منطقی در کشورداری را دنبال می‌کند. همانطور که در گزارش اخیر مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی آمده است، کشورها اغلب در زمان صلح از سلاح جدیدی رونمایی می‌کنند تا جایگزین درگیری‌های نظامی مستقیم‌تر شوند. کشورها با سیگنال دادن به قدرت نظامی خود، شرط می‌بندند که رقبایشان از تشدید تنش خودداری خواهند کرد. رونمایی از فناوری‌های جدید نوعی چانه زنی اجباری بین کشورها است.

ترامپ تهدید به وضع تعرفه کرده و قول داده است که با چین مقابله کند. J-36 را می‌توان به عنوان یک وزنه تعادلی اجباری دید. از این گذشته، تهدید به فروش اوراق قرضه خزانه داری ایالات متحده هم توخالی و هم خودشکوفانه است و هر بار که چین به دنبال دستکاری تجارت و جلوگیری از صادرات مواد معدنی حیاتی است، انگیزه‌های بازاری برای همه کشورها ایجاد می‌کند تا به دنبال منابع جایگزین باشند.

در این زمینه، یک هواپیمای جدید نه اقدامی از سوی یک ابرقدرت، بلکه نشان دهنده آسیب پذیری استراتژیک است. همچنین دریچه ای از افزایش خطر را برای تیم ترامپ باز می کند، زیرا چین احتمالاً به سیگنال دادن به قدرت نظامی خود ادامه خواهد داد. این نمایش مداوم نیرو، احتمال بحران های بین المللی و اختلافات نظامی شده را باز می کند.

به عنوان مثال، چین می‌تواند به حملات سایبری در مقیاس بزرگ، همانطور که در حملات اخیر به زیرساخت‌های مخابراتی ایالات متحده، وزارت خزانه داری و مراکز لجستیکی کلیدی دیده شد، ادامه دهد. یا پکن می‌تواند از طریق سیگنال دهی تکنولوژیکی، محدودیت‌های افزایش فشار نظامی ایالات متحده را به واشنگتن نشان دهد. به موقع است که در همان هفته ای که جهان تصاویر جت های جنگنده نسل ششم چین را دید، ویدیوهای دیگری به صورت آنلاین از آموزش ارتش آزادیبخش خلق (PLA) با پهپادهای دید اول شخص، شبیه به مواردی که به طور گسترده در اوکراین استفاده می شود، منتشر شد.

این خطرات قابل مدیریت هستند. با رکود اقتصادی چین و کاهش جمعیت آن، دولت ترامپ باید از تحت فشار قرار دادن رهبران پکن به سمتی که رفتار ریسک پذیر به نظر می‌رسد، خودداری کند. هل دادن یک بازیگر ناامید به گوشه رینگ، قماری پرخطر است. آن بازیگر یا عقب نشینی می کند یا حمله می کند. بله، ایالات متحده باید در برابر چین بایستد، اما باید این کار را به وضوح و با تعادل در سطوح مختلف دیپلماسی و تعامل بحران انجام دهد.

فرصت روشن است. شی جین پینگ، رئیس جمهور چین با رونمایی از یک جت جنگنده جدید - که هنوز فقط قابلیت اثبات شده ایالات متحده را تکرار می کند - دست خود را نشان داده است. تهدیدهای اقتصادی احتمالاً بیشتر از تهدیدهای نظامی بر تصمیم گیری در پکن تأثیر می گذارد. همانطور که تیم جدید ترامپ کار خود را آغاز می کند، آنها به یک استراتژی جامع برای چین نیاز دارند که بر شکاف های بوروکراتیک در سازمان امنیت ملی فعلی ایالات متحده غلبه کند. تیم ترامپ به جای پاسخ مستقیم به هر سیگنال نظامی، باید رویکردی غیرمستقیم‌تر اتخاذ کند و فعالیت‌های اقتصادی و اجرای قانون را با تلاش‌ها برای کمک به نیروهای آمریکایی و ارتش‌های متحد برای هماهنگی مؤثر، و همچنین ایجاد چارچوبی برای مدیریت بحران، ترکیب کند.


اول، دولت جدید ترامپ باید توسعه یک طرح جامع بین سازمانی برای مقابله با حزب کمونیست چین را در اولویت قرار دهد که در آن قدرت نظامی، در حالی که حیاتی است، به عنوان ابزاری پشتیبان قدرت به جای ابزار اصلی تلقی شود. دولت با تکیه بر این چارچوب، باید ابزارهای اقتصادی و اجرای قانون جدیدی را معرفی کند که آسیب پذیری های حیاتی چین را هدف قرار دهد.

از منظر نظامی، وضعیت نیرو و ادغام شرکا احتمالاً مهم‌تر از تلاش برای به دست آوردن برتری از طریق فناوری نظامی پیشرفته است. تیم ترامپ باید به شرکا و متحدان اطمینان دهد و در عین حال قابلیت همکاری عمیق‌تری ایجاد کند تا اطمینان حاصل شود که نیروهای آمریکایی می‌توانند در کنار کشورهای دموکرات در منطقه هند و اقیانوس آرام بجنگند. استراتژی باید بر تدارکات عملیاتی، انتقال اطلاعات و داده‌های هدف‌گیری بین متحدان و ایجاد موجودی از مهمات کلیدی مانند موشک‌های هوا به هوا و ضد کشتی متمرکز باشد. وضعیت نیرو و ادغام شرکا به اندازه استفاده از فناوری نظامی پیشرفته مهم است.

دوم، دولت ترامپ باید یک سیستم سنجیده و ساختاریافته برای مدیریت بحران و ارتباطات دیپلماتیک ایجاد کند. برای کاهش خطر تشدید تنش ناخواسته، واشنگتن باید توسعه کانال‌های ارتباطی قوی با پکن را در اولویت قرار دهد. گفتگوهای منظم نظامی به نظامی و سازوکارهای دیپلماسی بحران برای جلوگیری از سوء تفاهم ها و ایجاد فرصت هایی برای کاهش تنش های بالقوه، مانند تنگه تایوان، ضروری است. این رویکرد دو جانبه - متعادل کردن بازدارندگی با دیپلماسی - برای مدیریت مسئولانه رقابت قدرت های بزرگ در حالی که بحران ها بین ایالات متحده و چین محتمل تر می شوند، نه کمتر، بسیار مهم است.

علاوه بر این، دولت ترامپ باید تمرین های بحران را در برنامه ریزی استراتژیک خود بگنجاند و از طرح های جنگی و تمرین های تمرینی مأموریتی که توسط ارتش استفاده می شود، الگوبرداری کند. چنین تمرین هایی آسیب پذیری های رویکرد عملیاتی سازمان امنیت ملی را آشکار می کند و آمادگی را افزایش می دهد. ترکیب ارتباطات فعال بحران با تمرین های استراتژیک، کلید غلبه بر چالش های پیش رو خواهد بود.

سوم، تیم ترامپ باید اطمینان حاصل کند که اقدامات بازدارنده و دفاعی مهمی وجود دارد که از هر استراتژی جدید ضد چین پشتیبانی می کند. این اقدامات باید هزینه های استفاده گستاخانه چین از عملیات های سایبری و کمپین های جاسوسی اقتصادی را، همانطور که در مفهوم کمیسیون سایبری سولاریوم ایالات متحده از بازدارندگی لایه ای آمده است، افزایش دهد. آنها می توانند شامل سخت کردن اهداف در برابر کمپین های پیشرفته مانند تایفون نمک و اشتراک گذاری بهتر اطلاعات با بخش خصوصی برای شناسایی تهدیدهای آینده باشند.

واشنگتن با شناخت این لحظه هم به عنوان یک هشدار و هم به عنوان یک فرصت، می تواند بدون اینکه ناخواسته پکن را به یک مارپیچ تشدید خطرناک سوق دهد، رقابتی باقی بماند. این نکته به ویژه با توجه به این واقعیت که برنامه ریزان و ایدئولوگ های ارتش آزادیبخش خلق فکر می کنند که می توانند یک بحران را کنترل کنند، برجسته است. این باور با تاریخ پشتیبانی نمی شود.

یاسر آتالان، پژوهشگر داده در آزمایشگاه آینده در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی، در این مقاله مشارکت داشته است.