مردی در حال بالا رفتن از بقایای یک موشک ایرانی در شهرک اسرائیلی نریا در نزدیکی رام‌الله، کرانه باختری اشغالی، در ۲۹ ژوئن ۲۰۲۵، پس از جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران (عکس: مناهم کاهانا/خبرگزاری فرانسه)
مردی در حال بالا رفتن از بقایای یک موشک ایرانی در شهرک اسرائیلی نریا در نزدیکی رام‌الله، کرانه باختری اشغالی، در ۲۹ ژوئن ۲۰۲۵، پس از جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران (عکس: مناهم کاهانا/خبرگزاری فرانسه)

پس از آتش‌بس، ایران برای جنگی طولانی با اسرائیل آماده می‌شود

ایران، در راستای رویکرد دیرینه خود مبنی بر صبر استراتژیک، نه تنها عقب‌نشینی نمی‌کند، بلکه برای مقابله‌ای طولانی‌مدت در حال بازسازی و تجدید قوا است.

آتش‌بس ناآرامی که با میانجی‌گری ایالات متحده میان اسرائیل و ایران برقرار شد، به ۱۲ روز تبادل حملات پایان داد و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، اعلام پیروزی کرد. این رویداد یکی از کوتاه‌ترین جنگ‌های قرن ۲۱ را رقم زد.

اما ایران نیز، مشابه پایان جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸)، طولانی‌ترین جنگ متعارف قرن بیستم، که در آن صدام حسین، رئیس‌جمهور وقت عراق، نیز اعلام پیروزی کرده بود، این بار نیز اعلام پیروزی کرد.

در هر دو مورد، ایران هدف حمله قرار گرفت و این درگیری‌ها را «جنگ تحمیلی» نامید و استدلال کرد که با «چراغ سبز» ایالات متحده آغاز شده‌اند.

همچنین در هر دو مورد، ایران اعلام پیروزی خود را با رویکرد «صبر راهبردی» همراه کرد؛ دکترین خویشتنداری که هدف آن تغییر موازنه به مرور زمان است.

پس از جنگ ایران و عراق، تهران منتظر ماند و اجازه داد زمان و شرایط به نفعش پیش برود. در نهایت، این ایالات متحده بود که زرادخانه‌های کشتار جمعی صدام را در جنگ خلیج فارس ۱۹۹۱ منهدم کرد و بعدها در سال ۲۰۰۳ او را به طور کامل سرنگون کرد.

از دیدگاه تهران، همان اصل صبر استراتژیک امروز نیز در حال اجراست.

آتش‌بس کنونی، اگرچه به طور عمومی مورد استقبال قرار گرفته، اما به ویژه در محافل سیاسی و نظامی ایران، به عنوان یک توقف تاکتیکی و نه صلحی پایدار، تلقی می‌شود.

توقف استراتژیک

برای ایران، آتش‌بس با اسرائیل یک هدف استراتژیک روشن دارد.

در راستای رویکرد دیرینه صبر استراتژیک، زمان یک منبع ارزشمند است. ایران استراتژی هسته‌ای خود را تنظیم مجدد خواهد کرد، ائتلاف‌های منطقه‌ای خود را گسترش خواهد داد و محدودیت‌های عزم بین‌المللی را آزمایش خواهد کرد.

در این دوره، انتظار می‌رود برنامه‌ریزان ایرانی دکترین‌های بازدارندگی خود را مورد بازبینی قرار دهند، که احتمالا شامل توانمندی‌های دریایی نامتقارن و عملیات سایبری نیز می‌شود، در حالی که یک موضع تلافی‌جویانه بلندمدت را تدوین می‌کنند.

در راستای استراتژی دیرینه صبر استراتژیک، ایران زمان را منبعی برای تنظیم مجدد وضعیت هسته‌ای، گسترش ائتلاف‌ها و آزمایش عزم جهانی می‌داند.

زمان به تهران فرصت حیاتی برای موارد زیر می‌دهد: اول، بازسازی رهبری خود؛ دوم، بازپروری تسلیحات خود؛ و سوم، برنامه‌ریزی برای یک حمله دیپلماتیک بین‌المللی.

در ژوئن ۱۹۸۱، حزب جمهوری اسلامی بمباران شد که منجر به کشته شدن محمد بهشتی، دبیرکل حزب، و ۷۴ مقام عالی‌رتبه شد. در همان ماه، ایران یکی از بانفوذترین فرماندهان نظامی خود، مصطفی چمران، را در خطوط مقدم جنگ با عراق از دست داد.

در اوت ۱۹۸۱، محمدعلی رجایی، رئیس‌جمهور تازه منتخب ایران، و محمدجواد باهنر، نخست‌وزیر، در بمب‌گذاری در دفتر نخست‌وزیری در تهران ترور شدند.

این حمله توسط سازمان مجاهدین خلق (MEK) انجام شد. این گروه مخالف مسلح به جمهوری اسلامی پشت کرده و در طول جنگ ایران و عراق با رژیم صدام متحد شده بود.

بمب توسط مسعود کشمیری، یکی از عوامل مجاهدین خلق که با نفوذ به دولت در پوشش یک مقام امنیتی، کاشته شده بود. این انفجار هشت مقام عالی‌رتبه از جمله رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، فرمانده کل نیروی انتظامی، مشاوران ارشد نظامی، و اعضای شورای عالی امنیت ملی را کشت و آن را به یکی از مرگبارترین اقدامات خرابکاری داخلی در سال‌های اولیه جنگ تبدیل کرد.

با این حال، با وجود این تلفات، ایران همچنان توانست حمله‌ای متقابل را آغاز کند که تمام نیروهای عراقی را از خاک ایران بیرون راند.

بازسازی و بازتسلیح

صبح جمعه، ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، اسرائیل گسترده‌ترین عملیات نظامی خود را علیه ایران تا به امروز آغاز کرد.

حملات آن بسیار فراتر از تأسیسات هسته‌ای و موشکی بود و فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان را هدف قرار داد. در میان کشته‌شدگان، سرلشکر محمد باقری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حسین سلامی، و رئیس هوافضای سپاه امیرعلی حاجی‌زاده، به همراه چندین دانشمند هسته‌ای و مقام نظامی دیگر بودند.

با این حال، ایران همچنان توانست حملات موشکی علیه اسرائیل انجام دهد و سیستم دفاع موشکی بسیار ستایش‌شده آن را غافلگیر کند.

ایران اکنون می‌تواند تمرکز خود را به بازسازی و بازتسلیح معطوف کند.

جنگ، ذخایر موشک‌های کوتاه‌برد و میان‌برد ایران را کاهش داد و به زیرساخت‌های پرتاب موشک آن آسیب رساند، که بیشتر آن‌ها در موج‌های اولیه حملات اسرائیل و ایالات متحده هدف قرار گرفته بودند.

در این مرحله جدید آرامش، انتظار می‌رود ایران اولویت را به بازپروری و نوسازی زرادخانه موشکی خود، از جمله کلاس‌های جدیدتر مانند موشک‌های هایپرسونیک فاتح و خیبرشکن، اختصاص دهد، در حالی که دفاع هوایی خود را برای پیش‌بینی هرگونه حملات غافلگیرانه آتی تقویت می‌کند.

یکی از مهم‌ترین درس‌هایی که ایران از این جنگ اخیر گرفته، این است که پیروزی در یک درگیری مدرن بدون نیروی هوایی توانمند و پیشرفته دست‌یافتنی نیست.

در حالی که اتکای ایران به بازدارندگی مبتنی بر موشک و پهپاد، برخی نقاط قوت تاکتیکی را به نمایش گذاشت، یک آسیب‌پذیری حیاتی را نیز آشکار کرد: چنین سیستم‌هایی به تنهایی در برابر قابلیت‌های پیشرفته هوایی و جنگ الکترونیک آسیب‌پذیر هستند.

برای رفع این شکاف استراتژیک، انتظار می‌رود ایران اکنون به طور فوری به دنبال خرید سامانه‌های دفاع هوایی اس-۴۰۰ و جت‌های جنگنده سو-۳۵ از روسیه باشد.


پوشش زنده Middle East Eye از جنگ اسرائیل و فلسطین را دنبال کنید


به طور همزمان، هواپیماهای جنگی چینی، مانند جی-۱۰ و جی-۲۰ نسل پنجم، که قابلیت‌های خود را در رویارویی اخیر هند و پاکستان نشان دادند، به طور جدی مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

فراتر از این پلتفرم‌ها، برنامه‌ریزان نظامی ایران به یک کاستی قابل توجه دیگر نیز اذعان کرده‌اند: فقدان سیستم‌های هشدار زودهنگام هوابرد.

حتی پیشرفته‌ترین دفاع هوایی زمینی نیز بدون سیستم‌های کنترل و هشدار هوابرد (آواکس)، که برای شناسایی و هماهنگی در زمان واقعی ضروری هستند، به شدت محدود می‌شود. بنابراین، خرید هواپیماهای آواکس از چین یا روسیه به یک اولویت فوری در برنامه نوسازی دفاعی تهران تبدیل شده است.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، دست می‌دهد.
با اجازه دادن به اسرائیل برای بمباران ایران، ترامپ تهران را به سمت هسته‌ای شدن سوق می‌دهد.

فراتر از میدان نبرد

ایران همچنین در حال ایجاد زمینه برای یک ضدحمله حقوقی و دیپلماتیک است.

مقامات ایرانی پیش از این قصد خود را برای ارائه شکایتی جامع به دیوان بین‌المللی دادگستری اعلام کرده‌اند تا اسرائیل و ایالات متحده را به دلیل آغاز یک جنگ اعلام‌نشده و نقض حاکمیت ایران با هدف قرار دادن تأسیسات هسته‌ای تحت حمایت قوانین بین‌المللی، مسئول بدانند.

تا زمانی که این روند حقوقی به مرحله شناسایی رسمی و صدور حکم نرسد، تهران روشن کرده است که به میز مذاکرات هسته‌ای باز نخواهد گشت.

این چرخش از مذاکرات نشانه عقب‌نشینی نیست، بلکه یک مانور حساب شده است. در همین حال، متغیر حیاتی دیگری از دید جامعه بین‌المللی پنهان مانده است: رئیس‌جمهور ایران ظاهراً قانونی را امضا کرده است که همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را تحت نظارت رافائل گروسی به حالت تعلیق در می‌آورد، و دلیل آن را نظارت مغرضانه و فشار سیاسی عنوان کرده است.

قبل از جنگ، و بدون اطلاع اکثر سرویس‌های اطلاعاتی، تهران بنا بر گزارش‌ها مقادیر زیادی از اورانیوم غنی شده را از فردو و نطنز به مکان‌های امن و undisclosed (نامشخص) منتقل کرده بود.

این ذخایر از حملات ایالات متحده و اسرائیل دست‌نخورده باقی مانده‌اند، زیرا هیچ گزارشی از تابش در ایران مخابره نشد – که نشان می‌دهد این ذخایر به احتمال زیاد آسیب ندیده‌اند. ایران همچنین می‌تواند انتخاب کند که محل این ذخایر اورانیوم را فاش نکند و از آنها به عنوان اهرم بازدارندگی استراتژیک در رویارویی‌ها یا مذاکرات آینده استفاده کند.

با توجه به همه این عوامل، آتش‌بس کنونی یک راه‌حل نیست – بلکه فصلی در یک داستان بسیار بزرگ‌تر و ناتمام است.

اقدامات ایران، هم در طول جنگ و هم پس از آن، بر یک دکترین منسجم و منظم تأکید می‌کند: ضربه را جذب کنید، با دقت کالیبره شده تلافی کنید، و زمان را به عنوان ابزار قدرت به کار گیرید. صبر استراتژیک، برای تهران، خویشتنداری منفعلانه نیست؛ بلکه شکلی از جنگ روانی و سیاسی بلندمدت است.

اینکه آیا آتش‌بس دوام می‌آورد یا زیر بار تنش‌های حل‌نشده فرو می‌پاشد، نه تنها به موشک‌ها یا مذاکرات، بلکه به این بستگی دارد که کدام طرف ارزش زمان را بهتر درک کند.

دیدگاه‌های ابراز شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس‌کننده سیاست سرمقاله Middle East Eye نیست.