انزواگرایی پاسخ نیست
سیاست خارجی «آمریکا اول» ایجاب میکرد که رئیسجمهور ترامپ تأسیسات هستهای ایران را بمباران کند. ایران رژیمی بیرحم و تروریست است که خون آمریکاییها بر دستانش ریخته شده. نیروهای نیابتی آن – حماس در غزه و حزبالله در لبنان – صدها نفر از نیروهای نظامی و غیرنظامی آمریکا را کشتهاند. در یک سیاست خارجی، اجازه دادن به دشمنی که شعار «مرگ بر آمریکا» سر میدهد، برای عبور از خطوط قرمز هستهای بدون مجازات، هیچ جنبه استراتژیکی ندارد.
با این حال، ترسافکنی انزواگرایانه تاکر کارلسون و دیگران، نه حزب جمهوریخواه و نه پایگاه «مگا»ی آن را نمایندگی نمیکند. یک نظرسنجی گروه تایسون در ماه ژوئن نشان داد که وقتی جمهوریخواهان و رأیدهندگان «مگا» از ماهیت حملات مطلع شدند، به ترتیب ۸۲٪ و ۸۱٪ از تصمیم آقای ترامپ حمایت کردند. رأیدهندگان «آمریکا اول» تحت تأثیر چهرههای تأثیرگذار مخالفخوانی که بیشتر شبیه نماینده الکساندریا اوکازیو کورتز (دموکرات، نیویورک) و متحدان چپگرای او هستند تا جنبشی که ادعا میکنند نمایندهاش هستند، قرار نگرفتهاند.
سیاست خارجی آقای ترامپ هرگز به معنای عقبنشینی نبود. ما نباید اجازه دهیم که ناکامیهای نومحافظهکاران گذشته، به سمت انزواگرایی بیش از حد اصلاح شود که منافع آمریکا را به خطر میاندازد. آقای ترامپ نه برای آغاز جنگ، بلکه برای جلوگیری از آن پیش از شروع عمل کرد. «نکنید»، همانطور که جو بایدن و کامالا هریس بهطور بدنامی به ایران هشدار دادند، یک دکترین مسئولانه در سیاست خارجی نیست. برای دستیابی به صلح، آمریکا باید قدرت خود را نشان دهد. و برای نشان دادن قدرت، ایالات متحده باید خطوط قرمز خود را واقعی کند.
—ماکسیمیلیان مایر، دانشگاه پرینستون، رشته علوم سیاسی
کوتهبینانه و بیصبرانه
تصمیم رئیسجمهور ترامپ برای بمباران تأسیسات هستهای ایران، یک قمار پرخطر بود که محدودیتهای قدرت آمریکا و خطرات بیصبری در سیاست خارجی را آشکار کرد. در حالی که دولت این حملات را ضربهای به جاهطلبیهای هستهای ایران میداند، اطلاعات اولیه حاکی از آن است که خسارت ممکن است تعیینکننده نبوده باشد و همه سایتهای حیاتی تخریب نشدهاند.
نگرانکنندهتر، سابقهای است که با متوسل شدن به نیروی نظامی پس از توقف دیپلماسی ایجاد میشود. چنین اقدامی، خطر یک چرخه تلافیجویی و تشدید تنش را در منطقهای که از قبل نیز در آستانه بحران قرار دارد، به همراه دارد. بمباران ایران توسط آقای ترامپ میتواند عزم تهران را تقویت کرده و تلاشهای جهانی برای مقابله با گسترش هستهای از طریق مذاکره را تضعیف کند.
حامیان استدلال میکنند که این حملات برای حفظ امنیت آمریکا ضروری بود. اما امنیت واقعی بر ثبات و بازدارندگی معتبر بنا شده است، نه نمایشهای لحظهای قدرت. آقای ترامپ با عمل یکجانبه و بدون شواهد واضح از تهدیدی قریبالوقوع، ممکن است امنیت بلندمدت را فدای منافع سیاسی کوتاهمدت کرده باشد.
—مدیسون اشمیت، دانشگاه نیویورک، رشته روابط عمومی
جنگ جهانی سوم در کار نیست
در ابتدا، من در مورد تصمیم آقای ترامپ برای حمله به فردو، نطنز و اصفهان نگران بودم. احساس میکردم که این یک تشدید تنش غیرضروری است و ایالات متحده در حال ورود به یک جنگ طولانی و فرسایشی دیگر است. اما اکنون که مدتی از آن گذشته، تصمیم رئیسجمهور نتیجه داده است. ایران به هیچ وجه قابل توجهی تلافی نکرد و آمریکا به آتشبسی که بین ایران و اسرائیل میخواست دست یافت.
به نظر میرسد که هر روز، یک چرخه خبری وجود دارد که پایان جهان را اعلام میکند. اخبار بمباران ایران نیز به نظر میرسد نمونه دیگری از این دست باشد. لفاظیها در اینترنت و رسانههای اجتماعی به گونهای بود که گویا آغاز جنگ جهانی سوم است. اما با گذشت هفتهها، مردم شروع به فراموش کردن حملات به ایران کردند و بر رویداد بعدی که گمان میرفت جهان را به پایان میرساند، تمرکز کردند.
بسیاری از همسنوسالان من به کلی اخبار را قطع کردهاند – با این باور که اضطراب و بحثهای بیپایان سیاسی به سادگی ارزش آن را ندارند. شاید نسل من به خاطر این کار خودخواه است، اما بیشتر ما اینگونه با خشم سیاسی مداوم کنار آمدهایم.
—جورج داگلاس، دانشگاه کلمسون، رشته مهندسی عمران
خیانتی از جنس مگا
«ما هرگز نباید به عراق میرفتیم. آنها دروغ گفتند،» این را آقای ترامپ با لحنی قاطع اما صادقانه در مناظره انتخاباتی جمهوریخواهان در سال ۲۰۱۶ بیان کرد. «آنها گفتند سلاحهای کشتار جمعی وجود دارد. هیچکدام وجود نداشت و آنها این را میدانستند.» آقای ترامپ تحلیل تند و ردکنندهای از شکستهای سیاست خارجی واشنگتن ارائه داد و یک سیاست خارجی «آمریکا اول» که جنگها را متوقف میکرد، ستون اصلی دکترین اولیه مگا بود.
آقای ترامپ خشم تشکیلات سیاسی را برانگیخت، اما قلب میلیونها آمریکایی را که از واشنگتن خشمگین بودند، به دست آورد. با این حال، تصمیم او برای بمباران ایران، تهدیدی برای تضعیف تمام پیشرفتهای اوست. حملات آقای ترامپ به تأسیسات ایران، تضمین نمیکند که برنامه هستهای خیالی آنها را به تأخیر بیندازد – برنامهای که مدیر اطلاعات ملی خود او در ماه مارس فعال بودنش را انکار کرد.
جنگهای بیپایان قرن بیست و یکم، شکافهای داخلی را عمیقتر کرد، خزانه ما را ورشکست ساخت و خون هزاران نفر از شجاعترین قهرمانان ما را ریخت. تاکر کارلسون یک حمله احتمالی را «خیانتی عمیق» به حامیان آقای ترامپ توصیف کرد. رئیسجمهور عاقلانه عمل خواهد کرد اگر به نگرانیهای ائتلاف خود که مشتاق صلح هستند، توجه کند.
—رافائل دیمیان، دانشگاه راتگرز، رشته مالی
بازسازی بازدارندگی آمریکا
رئیسجمهور ترامپ اولین رئیسجمهوری نیست که درباره جدیت برنامه هستهای رو به رشد ایران با شور و هیجان صحبت میکند، اما او اولین کسی است که واقعاً کاری در این مورد انجام داده است. تصمیم او برای بمباران تأسیسات هستهای ایران، بزرگترین مانع در برابر جاهطلبیهای هستهای ایران بود. این خسارت، اگرچه کامل نبود و با وجود ذخایر اورانیوم باقیماندهای که شایعه شده، اما بیشک ویرانگر بود و ممکن است آغاز پایان یک رژیم تروریستی باشد که قصد نابودی ایالات متحده و نزدیکترین متحدش در خاورمیانه را دارد.
مهم است که مقیاس ضربهای که در طول بمباران وارد شد، همراه با کمک جسورانه آمریکا به نیروی هوایی اسرائیل، درک شود. ایران اکنون ۹ نفر از دانشمندان هستهای برجسته خود را از دست داده است. تأسیسات غنیسازی تا جایی آسیب دیدند که ساخت سلاح هستهای، فعلاً بعید است.
تغییر رژیم تنها راه برای از بین بردن کامل تهدید هستهای ایران است. اما فعلاً، آقای ترامپ با موفقیت توطئه ایران را متوقف کرده و چیزی را که دولتهای قبلی از دست داده بودند، دوباره برقرار کرده است: بازدارندگی آمریکا. دوران هشدارهای توخالی و دیپلماسی بیرمق به سر آمده است. رئیسجمهور یک پیشینه جدید را تثبیت کرده است: ایالات متحده هم مایل و هم قادر به استفاده از نیروی نظامی در صورت لزوم است.
—ریکی زاگلبام، دانشگاه یشیوا، رشته مطالعات رسانه