ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه و شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین در رژه نظامی روز پیروزی در میدان سرخ در مرکز مسکو در تاریخ ۹ مه شرکت کرده‌اند.
ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه و شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین در رژه نظامی روز پیروزی در میدان سرخ در مرکز مسکو در تاریخ ۹ مه شرکت کرده‌اند.

چین باید ترامپ را به رژه نظامی خود دعوت کند

هشتادمین سالگرد پیروزی جهانی بر فاشیسم فرصتی برای تغییر روایت‌ها و گرد هم آوردن ترامپ، شی و پوتین ارائه می‌دهد.

تصور کنید: دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در دو طرف شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، بر فراز برج تیان‌آنمن پکن ایستاده و رژه نظامی چین را تماشا می‌کنند. این تصویر چه چیزی را تداعی می‌کند؟ قطعاً یک طوفان سیاسی و موجی از انتقادات شدید رسانه‌های غربی علیه ترامپ. اما ممکن است این فرصتی نادر برای دیپلماسی نیز باشد.

۳ سپتامبر، هشتادمین سالگرد پیروزی چین بر ژاپن، پس از تسلیم ژاپن در برابر متفقین در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ و پیروزی جهانی بر فاشیسم است. دولت چین پیشتر مجموعه‌ای از رویدادهای یادبود، از جمله یک رژه نظامی را اعلام کرده است. کیودو نیوز ژاپن ادعا کرده که چین ممکن است ترامپ را دعوت کند تا در این مراسم شرکت کند — که چین این ادعا را تکذیب کرده است.

این ممکن است فقط یک شایعه بی‌اساس باشد. اما با توجه به وضعیت کنونی روابط ایالات متحده و چین و نظم جهانی در حال تحول، گرد هم آوردن هر دو رهبر در یک مکان ایده بدی نیست. اگر من دولت چین بودم، ترامپ را دعوت می‌کردم. برای محافظت از او در برابر انتقادات داخلی به دلیل تأیید یک رژیم اقتدارگرا، این بازدید می‌تواند به عنوان یک سفر رسمی دولتی، با گنجاندن مراسم یادبود به عنوان بخشی از برنامه سفر، مطرح شود.

اما حضور یک رئیس‌جمهور ایالات متحده در این رویداد تأثیر مهمی خواهد داشت — به رسمیت شناختن و ارتقاء نقش چین در روایت جهانی مبارزه با فاشیسم.

همانطور که مورخان مانند رانا میتر اشاره کرده‌اند، وضعیت چین به عنوان اصلی‌ترین جبهه شرقی در جنگ جهانی دوم مدت‌هاست در روایت‌های غربی کم‌اهمیت جلوه داده شده یا عمداً نادیده گرفته شده است. در روایت آنها، هشت سال مقاومت چین و فداکاری‌های عظیم آن بخش کوچکی از پیروزی متفقین بوده است – سهم آن اغلب کمتر از فرانسه ارزیابی می‌شود، کشوری که در اوایل جنگ تسلیم شد. این روایت واقعیت تاریخی را تحریف می‌کند، واقعیتی که در آن تقریباً ۲۰ میلیون سرباز و غیرنظامی چینی و حدود ۴۸۰,۰۰۰ سرباز ژاپنی کشته شدند. چین مدت‌هاست تلاش کرده است تا نسخه تحت سلطه غرب از تاریخ جنگ جهانی دوم را اصلاح کند، اما با موفقیت محدودی مواجه بوده است.

حضور ترامپ در مراسم سالگرد، به خودی خود، به منزله به رسمیت شناختن اهمیت جبهه چین و سهم اصلی آن توسط یکی دیگر از فاتحان اصلی جنگ جهانی دوم خواهد بود. در حالی که ارتقاء میراث جنگی چین در نهایت به تلاش‌ها و توانایی خودش برای بیان داستان‌های جنگی بستگی دارد، مشارکت یک رئیس‌جمهور ایالات متحده به عنوان شکلی از اذعان بین‌المللی عمل کرده و به شکستن چارچوب غرب‌محور جنگ ضد فاشیستی کمک خواهد کرد.

در جبهه ژئوپلیتیک، سال ۲۰۲۵ نشان‌دهنده دور جدیدی از بررسی‌های استراتژیک است. سیاست «رقابت و تعامل» دوران بایدن به رویارویی ساختاری تبدیل شده است. در حالی که دولت جدید ترامپ همچنان در قبال چین سخت‌گیر است، سبک دیپلماتیک بسیار شخصی، معامله‌گرایانه و بداهه‌نواز او فرصتی را برای پکن فراهم می‌کند تا نفوذ غیررسمی خود را بر جهت‌گیری سیاست ایالات متحده اعمال کند.

با این حال، اگر بازدید ترامپ به مذاکرات اقتصادی یا یک بازدید دولتی متعارف محدود شود، ارزش نمادین آن محدود خواهد بود. در مقابل، گره زدن این بازدید به مراسم بزرگداشت هشتادمین سالگرد، روایت را از رویارویی به سمت موضوعات مشترک صلح، تاریخ و پیروزی مشترک ضد فاشیستی تغییر می‌دهد — و زمانه‌ای را به یاد می‌آورد که چین و ایالات متحده متحدان یکدیگر در برابر فاشیسم ژاپن بودند.

با توجه به تمایل ترامپ به دور زدن نهادها و ایجاد لحظات دراماتیک، چین می‌تواند محفلی تاریخی به او پیشنهاد کند که رد کردن آن برایش دشوار باشد. حضور او به شکلی از کاهش تنش نمادین در روابط ایالات متحده و چین تبدیل خواهد شد و سرعت درگیری ساختاری را کاهش می‌دهد و به طور بالقوه کانال‌های جدیدی برای گفتگو باز می‌کند.

البته، تصویری که در صورت حضور ترامپ بیشترین توجه را به خود جلب خواهد کرد، تصویر رهبران چین، روسیه و ایالات متحده است که در کنار یکدیگر ایستاده‌اند — صحنه‌ای که بر تمام دیدارهای دیپلماتیک دیگر سایه خواهد افکند. رسانه‌های غربی احتمالاً آن را به عنوان ظهور یک «محور جدید» یا نزدیکی میان ایالات متحده و روسیه با وساطت چین به تصویر خواهند کشید.

به جای اجتناب از چنین تفاسیر، پکن باید به طور فعال روایت را شکل دهد. پیام باید این باشد که دعوت از ترامپ در مورد تشکیل یک اتحاد سه‌جانبه نیست، بلکه در مورد نشان دادن این است که چین قادر است همزمان با واشنگتن و مسکو تعامل داشته باشد و میزبان آنها در صحنه دیپلماتیک خود باشد. ظاهر شدن در کنار پوتین نشان‌دهنده روابط تاریخی پایدار است؛ ایستادن با ترامپ، نفوذ معاصر چین را نشان می‌دهد. هدف پکن بازسازی بلوک‌های سبک جنگ سرد نیست، بلکه نمایش خود به عنوان هماهنگ‌کننده صلح در یک جهان چند قطبی است.

چنین حضوری سه جانبه‌ای، به معنای یک پیمان نظامی یا ائتلاف مبتنی بر ارزش‌ها نخواهد بود. حتی اگر چین چنین نیاتی داشته باشد، آن‌ها قابل اجرا نیستند. بلکه، این یک همگرایی نمادین خواهد بود که توسط تاریخ میانجیگری می‌شود. اگر چین این موضوع را به وضوح منتقل کند، هم غرب و هم جنوب جهانی ممکن است کمتر از تصویر سه رهبر کنار هم نگران شوند.

با این وجود، انتقادات مبنی بر اینکه ترامپ توسط چین استفاده می‌شود، اجتناب‌ناپذیر است. در پیش‌بینی این امر، پکن باید این سفر را به عنوان یک بازدید دولتی تمام‌عیار، با رویداد سالگرد به عنوان تنها بخشی از دستور کار گسترده‌تر، قاب‌بندی کند. همچنین باید سایر رهبران غربی، دبیرکل سازمان ملل، و رهبران کشورهای آسیایی و آفریقایی — از جمله ژاپن — را دعوت کند تا این رویداد را به عنوان یک بزرگداشت جهانی صلح معرفی کند. این امر به کاهش تمرکز بر مثلث چین-آمریکا-روسیه کمک کرده و تصویر چین را به عنوان یک قدرت مسئول و صلح‌جو تقویت خواهد کرد.

ترامپ پیش از این نیز علاقه خود را به بازدید از چین ابراز کرده بود. بر اساس گزارش اخیر نیکی آسیا، مقامات آمریکایی در حال آماده‌سازی یک سفر برای اواخر امسال هستند که ترامپ احتمالاً هیئتی متشکل از ده‌ها مدیر عامل را رهبری خواهد کرد. این نشان می‌دهد که یک سفر در نیمه دوم سال ۲۰۲۵ واقعاً محتمل است. برای ترامپ، رهبری که از ژست‌های نمادین بهره می‌برد، پکن هم جاذبه تاریخی و هم درام تشریفاتی مورد نظر او را ارائه می‌دهد. چارچوب‌بندی این بازدید به عنوان یک سفر دولتی با شرکت در مراسم سالگرد، نه تنها به روابط ایالات متحده و چین بلکه به تلاش‌های گسترده‌تر برای صلح جهانی نیز سود خواهد رساند.

در نهایت، سوال واقعی این نیست که آیا ترامپ مایل به آمدن است یا خیر — بلکه این است که آیا پکن مایل به ارسال دعوت‌نامه است.

چندین عامل می‌تواند مانع چنین بازدیدی شود. اولاً، حتی اگر رسماً به عنوان یک بازدید دولتی تعیین شود، برجسته‌ترین بخش — حضور ترامپ در رژه نظامی — واضح خواهد بود. همین به تنهایی انتقاد شدید در غرب، به ویژه در ایالات متحده را برانگیخته و دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان اصلی او را به هم‌پیمانی با یک رژیم اقتدارگرا متهم خواهند کرد. اینکه آیا ترامپ می‌تواند این فشار را تحمل کند، بسیار نامشخص است — و پکن تمایل دارد از سناریوهای پرخطر اجتناب کند.

ثانیاً، اگر دعوت‌نامه تحت عنوان یک بازدید دولتی ارسال شود، با توجه به فضای دوجانبه کنونی، چه دستاوردهای ملموسی به طور واقع‌بینانه می‌تواند حاصل شود؟ اگر توافقات معناداری حاصل نشود، وزن دیپلماتیک عنوان «بازدید دولتی» ممکن است به هدر رود. با این حال، بدون آن عنوان، ترامپ ممکن است به سادگی دعوت را رد کند.

ثالثاً، پکن باید واکنش جنوب جهانی را نسبت به تصویر رهبران چین، روسیه و ایالات متحده که صحنه را مشترکاً در اختیار دارند، بسنجد. حتی اگر رهبران کشورهای جنوب جهانی نیز دعوت شوند، کانون توجه بین‌المللی بر ابرقدرت‌ها ثابت خواهد ماند. این مهمانان دیگر ممکن است صرفاً تزئینی تلقی شوند. اگر به ترامپ افتخارات ویژه‌ای فراتر از آنچه به سایر رهبران اعطا می‌شود داده شود، می‌تواند بر اصرار پکن مبنی بر اینکه در کنار جهان در حال توسعه ایستاده است، لطمه بزند و این سوءظن‌ها را تقویت کند که چین، علیرغم لفاظی‌هایش، تعامل با قدرت‌های بزرگ را در اولویت قرار می‌دهد. این ممکن است نفوذ چین را در میان کشورهای جنوب جهانی تضعیف کند.

همه این عوامل نشان می‌دهد که پکن ممکن است در نهایت تصمیم به عدم دعوت از ترامپ بگیرد. حتی اگر این کار را بکند، فشار سیاسی عظیمی که ترامپ در داخل با آن مواجه خواهد شد — اتهامات مبنی بر سرسپردگی به چین اقتدارگرا — می‌تواند او را از پذیرش دعوت باز دارد. این مایه شرمساری خواهد بود: میراث مشترک مبارزه با فاشیسم شایسته توجه بیشتری است.