ماه گذشته، هنگامی که نازیلا طبق معمول صبحگاهی در ساحل سانتا مونیکا، نزدیک خانهاش در لس آنجلس قدم میزد، پیامکی غیرعادی دریافت کرد. پیامی که به طور شومی کوتاه بود: "ما خوبیم. تماس نگیر! پیام نده!"
از ۱۲ ژوئن، زمانی که اسرائیل بمباران ایران را آغاز کرد، نازیلا – یک یهودی ایرانی مهاجر که از من خواست نام خانوادگیاش را برای ترس از تلافی رژیم علیه بستگانش در ایران فاش نکنم – نگران وضعیت اعضای خانوادهاش بود. پیامک از خواهر نازیلا ارسال شده بود که او به همراه همسر و فرزندانش، جزو حدود ۹۰۰۰ یهودی است که هنوز در ایران زندگی میکنند. پس از تشدید خصومتها با اسرائیل و موج دستگیریهایی که ایران در سراسر کشور انجام داده است، دهها یهودی بازداشت شدند، بنا به منابع آژانسهای حقوق بشری. مقامات از آنها بازجویی کردهاند، فعالیتهای آنها در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها را بررسی کردهاند و به آنها هشدار دادهاند که از تماس با هر شهروند اسرائیلی یا بستگان خارج از کشور خودداری کنند.
گزارش شده است که برخی از این یهودیان ایرانی اکنون آزاد شدهاند – اما برخی دیگر، همچنان در بازداشت به سر میبرند. تأکید من بر "گزارش شده است" به این دلیل است که فضای ترس در داخل کشور دستیابی به اطلاعات کامل را دشوار میکند. تبلیغات آخرین چیزی است که یهودیان ایران به آن نیاز دارند: تمام استراتژی بقای آنها این بوده است که تا حد امکان زندگی بیسروصدایی داشته باشند – و اخبار بازداشتها بیش از آنچه جامعه میخواهد، توجه جلب میکند.
این احساس تهدید مستمر، واقعیتی آزاردهنده برای یهودیان ایران از سال ۱۹۷۹ بوده است، زمانی که انقلابی منجر به استقرار جمهوری اسلامی اقتدارگرا تحت رهبری آیتالله روحالله خمینی شد. رویکرد ضدغربی این رژیم جدید، آن را در مسیر درگیری با ایالات متحده و اسرائیل قرار داد و سوءظن دیرینهای را ایجاد کرد که برنامه هستهای ایران صرفاً غیرنظامی نیست، بلکه شامل تلاشهای پنهانی برای توسعه سلاح نیز میشود، برخلاف ادعای تهران. این درگیری ۴۶ ساله در ژوئن گذشته به اوج خود رسید.
این واقعیت که اسرائیل و متعاقباً ایالات متحده اقدام نظامی در داخل ایران انجام دادهاند، از جمله – در مورد اسرائیل – ترورهای هدفمند دانشمندان و رهبران نظامی رژیم، خطرات را به گونهای افزایش داده است که موقعیت یهودیان ایران را بسیار متزلزلتر از پیش از آغاز جنگ کرده است. دستگیری یهودیان ایرانی پس از بمبارانها به نظر میرسد بخشی از پارانویای حاکمان درگیر درباره جاسوسان و دشمنان داخلی باشد، با توجه به شواهد آشکار نفوذ اطلاعاتی خارجی در بالاترین سطوح.
عناصر عاقلتر رژیم ممکن است سرانجام غلبه کرده و تنشها را کاهش دهند. در حال حاضر، لفاظیها تهدیدآمیز است: سرود انقلابی جدید، که از سوی ارادتمندان رهبر معظم ایران سرچشمه گرفته و هفته گذشته به طور برجسته در تلویزیون دولتی پخش شد، به "ریشهکن کردن" نه صهیونیستها یا اسرائیلیها، بلکه یهودیان، فرا میخواند.
تحت نظر آخرین پادشاه ایران، محمدرضا شاه پهلوی، جامعه یهودی کشور تا ۱۰۰,۰۰۰ نفر جمعیت داشت، با ریشههایی در ایران که بیش از یک هزاره قبل از ظهور اسلام قدمت داشتند. هنگامی که اعتراضات مردمی در سال ۱۹۷۹ کشور را فرا گرفت و منجر به سرنگونی شاه شد، برخی از یهودیان قبل از تحکیم قدرت توسط ملاها گریختند. خروجها پس از آن افزایش یافت که یک دادگاه انقلابی حکم اعدام یک صنعتگر و نیکوکار برجسته یهودی، حبیب القانیان، را به اتهاماتی از جمله جاسوسی برای اسرائیل صادر کرد. القانیان با معرفی تولید کالاهای پلاستیکی، ظرفیت صنعتی کشور را متحول کرده و راه را برای مدرنیزاسیون اقتصادی آن هموار کرده بود. اینکه جمهوری اسلامی چنین مردی را به قتل برساند، شوکی را در جامعه یهودی ایجاد کرد.
اگرچه هیچ قانون یا سیاست رسمی خروج یهودیان از ایران را ممنوع نمیکرد، دولت تمایلی به صدور گذرنامه برای آنها نداشت. بسیاری از یهودیان، از جمله پدر من، بدون توضیح از دریافت گذرنامه محروم شدند. بنابراین برای فرار، آنها به استخدام قاچاقچیان روی آوردند تا به آنها کمک کنند پیاده از مرز به ترکیه یا پاکستان عبور کنند. عدم اطمینانی که در ماههای پس از اعدام القانیان جامعه یهودی را فرا گرفته بود، حسی از وحشت داشت. هیچ کس نمیدانست آیا او یک استثنا است یا سرنوشت او به طور گستردهای به اشتراک گذاشته خواهد شد. آنها میترسیدند که موضع ضد صهیونیستی رژیم صرفاً به دولت یهودی محدود نشود و بتواند به خصومت با یهودیان به طور کلی تبدیل شود.
این اضطراب با توافق غیررسمی بین خمینی و رهبران یهودی ایران پس از نشستی در سال ۱۹۷۹ در قم، شهر مذهبی که او قبل از نقل مکان به تهران در آن اقامت داشت، برطرف شد. پس از بحثهای زیاد، آیتالله جلسه را با گفتن این جمله به پایان رساند: "ما امور یهودیان خود را از صهیونیستهای بیخدا در اسرائیل جدا میکنیم." ظرف چند روز پس از اظهارات او، این جمله به یک تعویذ تبدیل شد و بر روی دیوارهای مدارس و کنیسههای یهودی نقاشی شد. تمایز قائل شدن خمینی از آن زمان تاکنون – تا به امروز – موضع تهران را در قبال جامعه یهودی کشور هدایت کرده است.
علاوه بر این، قانون اساسی جدید ایران یهودیان را به عنوان "اهل کتاب" به رسمیت شناخت و به آنها اجازه داد تا دین خود را آزادانه انجام دهند، به این معنی که آنها میتوانستند کنیسه، مدارس عبری و نهادهای اجتماعی داشته باشند. این وضعیت ظاهری اقلیت محافظتشده، به جامعه در ایران پساانقلابی، تا حدی امنیت بخشید. این امر توضیح میدهد که چرا – برخلاف سایر جوامع یهودی در خاورمیانه و شمال آفریقا که پس از تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ عملاً ریشهکن شدند – چندین هزار یهودی هنوز ایران را خانه خود میدانند. اما آزادی شبهکامل این حمایتها به معنای شکوفایی اجتماعی و اقتصادی یهودیان نبود؛ آنها امروز زندگی بسیار کماهمیتتری نسبت به نسلهای پیشین در دوران اوج ایران پیش از انقلاب، یعنی در دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰، دارند. قانون مجازات اسلامی، غیرمسلمانان – یا زنان – را به عنوان شهروندان برابر در برابر قانون تلقی نمیکند. و از آنجایی که فرمهای رسمی کشور از متقاضیان میخواهد که وابستگی مذهبی خود را بیان کنند، یهودیان و اقلیتهای غیرشیعه، از جمله مسلمانان سنی، عملاً از مشاغل دانشگاهی، دولتی یا نظامی محروم شدهاند. به عبارت دیگر، ایران هرگز قوانینی که به طور خاص علیه یهودیان تبعیض قائل شود، نداشته است، اما قوانینی دارد که به نفع ایرانیان شیعه، به ویژه حامیان رژیم، تبعیض قائل میشود.
یهودیان تا حدی در ایران باقی ماندهاند زیرا ملاها میخواستند که آنها بمانند. با بلوغ رژیم و افزایش اطمینان آن به قدرتش، ارزش سیاسی حفظ یک جامعه یهودی را درک کرد. در دهه ۲۰۰۰، با ظهور کادری جدید از روحانیون در ردههای رهبری، وجود یهودیان ایرانی در داخل کشور به نمادی مهم تبدیل شد، به ویژه در مقایسه با نبود زندگی یهودی در سایر کشورهای مسلمان منطقه. در سال ۲۰۰۳، محمد خاتمی اصلاحطلب، اولین رئیسجمهور جمهوری بود که از یک کنیسه بازدید کرد. این نسل جدید انقلابی به وجود یهودیان در ایران به عنوان شاهدی بر مدارای اسلامی خود افتخار میکرد. آنها دوست داشتند یهودیان ایران را به دولتهای غربی به نمایش بگذارند، به همین دلیل تنها نماینده یهودی از مجلس ایران در چندین نوبت در هیئت ایران در مجمع عمومی سالانه سازمان ملل متحد حضور داشته است. یهودیان ایران به دفاع اصلی رژیم در برابر اتهامات یهودیستیزی تبدیل شدند – حتی در حالی که برخی رهبران به طور بدنامی صحت هولوکاست را زیر سوال میبردند. به هر حال، اگر یهودیان به اندازه کافی احساس امنیت میکنند که در آنجا زندگی کنند، چگونه جمهوری میتواند یهودیستیز باشد؟
بقاى یهودیان در یکی از آشکارترین دولتملتهای ضد صهیونیست جهان نشان میدهد که تهران چقدر به آنچه افکار عمومی جهانی را تحت تأثیر قرار میدهد، آگاه است. اما این همچنین نشاندهنده این است که چگونه خشونت بیرویه نسبت به مخالفان و اقلیتها، پیوند مشترکی را بین همه کسانی که از حامیان رژیم نیستند، ایجاد میکند. اگر یهودیان در دست حاکمان ناعادل و مستبد رنج میبرند، آنها همچنین میدانند که تجربه آنها توسط بسیاری، بسیاری از ایرانیان غیر یهودی نیز به اشتراک گذاشته شده است. این ظرافت توسط بیشتر ناظران غربی درک نمیشود. مانند دیگر تناقضات ایران پس از سال ۱۹۷۹ – مانند وجود شاید پویاترین جنبش فمینیستی جهان، در کشوری که نابرابری جنسیتی سیاست دولتی سرسختانهای دارد – یهودیان ایران واقعاً شهروندان درجه دو هستند، اما در رژیمی که شهروندی درجه دو را برای همه به جز وفاداران خود به یک قاعده تبدیل کرده است. رنجی که یهودیان تجربه میکنند برای بسیاری دیگر مشترک است و جهانشمولی آن، اندازهای از برابری را در مواجهه با فلاکت ایجاد کرده است.
این وضعیت موجود با حمله مرگبار حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، که منجر به جنگ در غزه و رویارویی گستردهتر بین اسرائیل و متحد منطقهای ایران در لبنان، یعنی حزبالله، شد، متزلزل گشت. تئاترهای ضد صهیونیستی معمول تهران، در آوریل گذشته، در پاسخ به حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، با پهپادها و موشکهای واقعی شلیکشده به اسرائیل جایگزین شد؛ به نوبه خود، اسرائیل با سرنگونی سیستمهای دفاع هوایی ایران تلافی کرد. در میان این تنشهای فزاینده، واقعیت آزاردهندهای که بیش از چهار دهه زندگی یهودیان در ایران را تعریف کرده بود، فوریت جدید و تهدیدآمیزتری به خود گرفت. در تلاشی برای بسط نظم قدیمی با فراخوانی فرمول اصلی خمینی در مورد روابط یهودی-ایرانی، خاخام ارشد ایران، یهودا گرامی، بیانیهای صادر کرد که حمله اسرائیل را "بیرحمانه، تجاوزگرانه و غیرانسانی" محکوم کرد و "شهادت تعدادی از هموطنان عزیز ما به دست رژیم صهیونیستی" را تقبیح نمود (ترجمه خودم). او تلاش کرد تا سوءظنها در مورد بیوفایی یهودیان را از بین ببرد و همبستگی خود را با هموطنان ایرانی اعلام کرد: "یهودیان ایران، به عنوان بخشی از ملت بزرگ ایران، این حملات را محکوم کرده و در کنار هموطنان خود ایستادهاند."
وقایع ماه گذشته سایهای خطرناک بر یهودیان ایران افکنده است و ترس از آنچه پس از اعدام حبیب القانیان پیش آمد و فوریت نیاز به ترک ایران را دوباره زنده کرده است. با این حال، شانس انجام این کار از ژانویه همین سال، زمانی که رئیسجمهور دونالد ترامپ تقریباً تمام پذیرش پناهندگان در ایالات متحده را با فرمان اجرایی متوقف کرد، به شدت کاهش یافته است. حدود ۱۴,۰۰۰ نفر از اقلیتهای تحت آزار در ایران – از جمله بیش از ۷۰۰ یهودی – نزد HIAS، که در ابتدا به عنوان جامعه کمک به مهاجران یهودی شناخته میشد، یک سازمان بزرگ اسکان پناهندگان که گذر هزاران یهودی و سایر اقلیتها را به ایالات متحده تسهیل کرده بود، ثبتنام کرده بودند؛ هیچیک از این متقاضیان وضعیت پناهندگی نتوانستهاند ایران را ترک کنند. مارک هتفیلد، رئیس HIAS، امیدوار است که دولت ترامپ ممکن است استثنایی قائل شود. او در مصاحبه اخیر به من گفت: "با توجه به آسیبپذیری فزاینده آنها، و تعهد اعلامشده رئیسجمهور ترامپ به آزادی مذهب، دعا میکنیم که او مسیر فرار آنها را گسترش دهد."
نشانهها در ایران شوم هستند – و ممکن است اکنون التماس بزرگان یهودی ایرانی شنیده نشود. تعویذ قدیمی این جامعه ممکن است دیگر جذابیت خود را نداشته باشد. یکی از قربانیان نادیده گرفته شده عملیات ۱۲ روزه نظامی علیه ایران، جامعه مدنی ایران، به ویژه اقلیتهای آن، و به ویژه یهودیان ایرانی هستند که از قبل در معرض خطر بودند. از زمان جنگ، شرایط آنها به طور بینهایت بدتر شده است – واقعیتی که باید دولت ترامپ را به بازنگری در ممنوعیت پناهندگان سوق دهد. ایالات متحده زمانی که به یکی از طرفهای درگیر در برابر رژیم سرکوبگر آنها تبدیل شد، مسئولیت اخلاقی را در قبال شهروندان تحت ستم ایران بر عهده گرفت.