تصویرگری از نیکلاس کونارد؛ عکس‌های منبع از شریف زیادات / گتی ایمیجز
تصویرگری از نیکلاس کونارد؛ عکس‌های منبع از شریف زیادات / گتی ایمیجز

فاجعه دادگاه دیدی

پس از تبرئه شدن از اتهاماتی که می‌توانست او را برای همیشه راهی زندان کند، شان کامبز احتمالاً برنامه‌ای برای تبدیل مشکلاتش به روایت رستگاری دارد.

شان کامبز با دستان گره‌کرده در حالت دعا، به هیئت منصفه "ممنونم" گفت. جزئیات مذاکرات آن‌ها بعداً در مصاحبه‌های تلویزیونی اجباری آشکار خواهد شد، اما تا چهارشنبه صبح، آنچه اهمیت داشت این بود که کامبز از اتهامات اخاذی و قاچاق جنسی که می‌توانست او را برای همیشه راهی زندان کند، تبرئه شده بود. از دست دادن شهرت، وضعیت منفور بودن یا مورد تمسخر قرار گرفتن، حکم قریب‌الوقوع برای اتهامات سبک‌تر (دو مورد حمل و نقل برای شرکت در فحشا، به طرز شگفت‌انگیزی، اولین محکومیت او) — او مشکلاتش را به یک روایت رستگاری تبدیل خواهد کرد. همانطور که یکی از دستیاران کامبز در پروفایلی از این غول که بیش از دو دهه پیش در این مجله منتشر شد، گفت: "پافی همیشه باز خواهد گشت. او مانند طبیعت است."

در دومین روز انتخاب هیئت منصفه در پرونده "ایالات متحده علیه شان کامبز"، آرون سوبرامانیان، قاضی فدرال ناحیه جنوبی نیویورک، خواستار ملاقاتی پشت درهای بسته با وکیل مدافع پرونده شد. سوبرامانیان، که در دهه چهل زندگی خود است و توسط جو بایدن به این دادگاه منصوب شده، نوعی سازگاری خوش‌خو از خود نشان می‌دهد؛ او منضبط است، اما منطقی. و با این حال، صبر او قبلاً توسط مارک گراگوس ۶۷ ساله، وکیل مدافع ستارگان، که به عنوان مشاور غیررسمی تیم حقوقی کامبز فعالیت می‌کرد، به آزمایش گذاشته شده بود.

سوبرامانیان به گراگوس گفت: "این مسخره است. من فکر می‌کنم اشاره به دادستان‌های این پرونده به عنوان 'یک شش‌پک از زنان سفیدپوست' وقیحانه است."

گراگوس یک وکیل باتجربه است که اگر نمایشی به تغییر افکار عمومی کمک کند، با خوشحالی نقش فرد گستاخ را بازی می‌کند. (در سال‌های جوانی، هنگامی که نماینده مایکل جکسون در پرونده آزار جنسی کودکان بود، به متهمان جکسون گفت که "مانند چکش بر سر شما فرود خواهد آمد.") اظهارنظر "شش‌پک" چیزی نبود که او در دادگاه بیان کرده باشد؛ بلکه بخشی از یک سخنرانی عصبانی بود که او در پادکست "۲ مرد عصبانی" (2 Angry Men)، که با هاروی لوین، بنیانگذار TMZ، مشترکاً اجرا می‌کند، ارائه داد. گراگوس در برنامه، دادستان‌های فدرال را که مسئول بررسی پرونده دولت بودند، تحقیر کرد؛ پرونده‌ای که می‌گفت کامبز، یکی از مشهورترین غول‌های صنعت سرگرمی در جهان، به قاچاق جنسی، اخاذی و حمل و نقل برای شرکت در فحشا مجرم است. او همچنین شکایت کرد که یک ویدئوی پربازدید، که تصاویر امنیتی کامبز را در حالی که تنها یک حوله به دور کمر داشت و در راهروی هتل اینترکنتیننتال لس آنجلس به کاساندرا ونتورا در حال فرار حمله می‌کرد، "ترور شخصیت" است. (این عبارت مورد علاقه اوست؛ او همچنین از آن هنگام نمایندگی هانتر بایدن در پرونده مالیاتی‌اش استفاده کرد.)

دادستان‌های فدرال "زنان سفیدپوست" که از پادکست مطلع شده بودند، به سوبرامانیان استدلال کردند که رفتار گراگوس فرآیند انتخاب هیئت منصفه را به خطر می‌اندازد. سوبرامانیان طرف دولت را گرفت — دقیقاً همان اتحاد شبه‌سیاسی را که گراگوس قصد داشت ایجاد کند، این نمایش تلاشی برای وارد کردن نارضایتی او به پرونده بود: "فکر می‌کنم وقتی یک مرد سیاه‌پوست تحت پیگرد قانونی قرار می‌گیرد و موکل احساس می‌کند هدف قرار گرفته، این یک مشاهده است." پس از توبیخ توسط قاضی، گراگوس قول داد که از آن به بعد مسائل را محترمانه نگه دارد. سوبرامانیان به گراگوس هشدار داد که پادکست او را گوش خواهد کرد. گراگوس پاسخ داد: "تا زمانی که مشترک شوید، من موافقم."

از میان داستان‌های متعددی که درباره کامبز در داخل و خارج از دادگاه در خیابان ۵۰۰ پرل، در مرکز منهتن، گفته شد، طرح توطئه "لینچینگ با فناوری بالا" کمترین تأثیر را داشت. این مرد تنها در زندان — او نه ماه را در مرکز بازداشت متروپولیتن، تا زمان محاکمه، گذراند — و در دادگاه دیده می‌شود. پرونده‌های فدرال دوربین را ممنوع می‌کنند. کامبز، که لاغرتر و پیرتر از آنچه به یاد داریم به نظر می‌رسد — موهایش سفید شده، زیرا رنگ مو در زندان مجاز نیست — عمدتاً در طرح‌های دادگاه، که توسط جین روزنبرگ، چهره‌نگار هاروی واینستین و جان گوتی، انجام شده است، وجود دارد. یک روز، در طول یک وقفه در جریان رسیدگی، کامبز از روزنبرگ خواست که او را نرم‌تر نشان دهد، زیرا احساس می‌کرد سبک او باعث شده شبیه کوالا به نظر برسد.

کامبز، یک باکوس انسانی، بیش از سی سال از پنجاه و پنج سال عمر خود را به ساخت بی‌رحمانه یک امپراتوری سبک زندگی اختصاص داده است، که با تولید موسیقی و مدیریت هنرمندان در شرکت ضبط خود، بد بوی (Bad Boy)، آغاز شد و سپس وارد حوزه‌های مد، الکل، رسانه، تلویزیون و در نهایت، ترویج خودش شد. این پسر از ماونت ورنون، نیویورک، بیش از یک زندگی خوب ساخت — یک نماد زندگی متمدنانه که با مارتا استوارت رقابت می‌کرد. آیا این کامبز نبود که تبلیغات بی‌وقفه از خود را که امروزه رایج شده است، پیشگام کرد، و نام و تصویر خود را به برندهایی که با استاندارد او مطابقت داشتند، مجوز داد؟ کسانی که از کامبز دفاع می‌کنند، کسانی که نسبت به او بی‌تفاوت هستند، کسانی که به گناهکار بودن او متقاعد شده‌اند، همه می‌توانند دلیل خود را از طریق واقعیت خودپرستی مغرورانه او، یعنی انتشار بی‌امان نام خود، توجیه کنند.

یا نام‌ها. نام‌های مستعار فراوانند. کیفرخواست علیه کامبز پنج نام مستعار را ذکر می‌کند – از جمله پاف ددی (Puff Daddy) و پی دیدی (P. Diddy) – اما این نام مستعار "دیدی" است که از بقیه بالاتر رفته و در پوشش خبری و گفتگوی روزمره ماندگار شده است. بله، این مشهورترین نام اوست، اما همچنین به طور مفیدی حسی از خطر و خام‌دستی را تداعی می‌کند.

دادگاه فدرال دیدی نتیجه یک دعوای حقوقی است که در سال ۲۰۲۳ توسط ونتورا علیه کامبز مطرح شد. ونتورا، هم دوست‌دختر سابق و هم کارمند سابق کامبز، یک مدل-رقصنده-خواننده از کانتیکت، او را در سال ۲۰۰۵، در سن نوزده سالگی ملاقات کرد. او سی و هفت سال داشت. کامبز ونتورا را با شرکت ضبط خود، بد بوی رکوردز (Bad Boy Records)، قرارداد بست. سپس او را برای حدود پانزده سال به مقام معشوق و الهام‌بخش ارتقا داد، او را به بازوهای خود می‌انداخت، انگار که یک جواهر جسمانی شده باشد. این یک رابطه عاشقانه نبود — کامبز همچنان علناً دلتنگ دوست‌دختر سابقش کیم پورتر، مادر اکثر فرزندانش، بود و همچنان در سایه پویایی سلطنتی موسیقی که زمانی با جنیفر لوپز داشت، زندگی می‌کرد. اما ما فکر می‌کردیم یک رابطه پدری-کودکی سرگرم‌کننده و متقابل مفید است — یا شاید فکر نمی‌کردیم، زیرا جفت‌شدن آن‌ها کنجکاوی کمی را برانگیخت. با این حال، پایان رابطه آن‌ها زنگ شایعات را به صدا درآورد. ونتورا با الکس فاین، مربی بدنساز که ابتدا با کامبز و سپس با ونتورا برای حفظ ظاهرش کار می‌کرد، ارتباط برقرار کرد. چه چیزی تغییر کرد؟ چرا عاشق "خدمتکار" شد؟

دعوای مدنی این رمز و راز را آشکار کرد. ونتورا سال‌ها اجبار، آزار جنسی، تجاوز و ضرب و شتم فیزیکی به دست کامبز را توصیف کرد. شخصیت کارآفرین بی‌باک او می‌توانست بی‌رحمی را منتقل کند، اما به میزانی قابل تحمل. دعوای ونتورا حکایت از سادیسم داشت. او ادعا کرد که کامبز او را مجبور به مصرف مواد مخدر و برقراری رابطه جنسی با کارگران جنسی مرد می‌کرد، همه این‌ها برای لذت چشم‌چرانی او بود. او او را خسته می‌کرد؛ او از او به عنوان نوعی عروسک پلاستیکی استفاده می‌کرد. شاید تکان‌دهنده‌تر از شکایت، سرعت حل و فصل آن توسط ونتورا بود، ظرف بیست و چهار ساعت. او این شکایت را در ایالت نیویورک تحت قانون بازمانده بزرگسالان (Adult Survivor Act)، که تمدید مهلت قانونی برای دعاوی مدنی آزار جنسی است، ثبت کرده بود. این قانون، که منقضی شده است، یک اصلاحیه جنبش #MeToo بود که توسط فرماندار کتی هوکول به قانون تبدیل شد. قابل توجه است که ونتورا ادعاهای خود علیه کامبز را به مطبوعات نبرد — یک استراتژی مشارکتی که مستلزم حقیقت‌گویی خاطره‌وار قربانی و تحقیقات بی‌طرفانه یک روزنامه‌نگار است. تصمیم برای دور زدن فرهنگ، به نوعی، و رفتن مستقیم به قانون، به قدرت رقیب او اشاره دارد، استعاره‌ای زنده برای خود فرهنگ.

تصاویر امنیتی هتل در می ۲۰۲۴ به CNN لو رفت. کامبز ویدیوی عذرخواهی را در اینستاگرام منتشر کرد، با استفاده از زبان درمانی، اما آسیب وارد شده بود. روایتی که همه استفاده می‌کنند، روایت سقوط از قدرت است. حمله دولت به عمارت‌ها در لس آنجلس و جزیره استار که تصاویری از یک زرادخانه کوچک و نگران‌کننده‌تر، بطری‌های زیادی از روغن بچه را به نمایش گذاشت؛ شایعه مسخره پرواز به خارج از کشور؛ صحنه بازداشت او در شهر نیویورک در سپتامبر ۲۰۲۴؛ سیل دعواهای مدنی، سیل قربانیان ادعایی، که هر دو به نزدیک سه رقم می‌رسیدند. در بیلینگز، مونتانا، Reciprocity Industries — "یک شرکت توسعه نرم‌افزار با تخصص ویژه در تبلیغات حقوقی و تلویزیونی و خدمات مرکز تماس،" طبق وب‌سایت آن — غرفه‌هایی را برای کارگران راه‌اندازی کرد که در هدفون‌های خود زمزمه می‌کردند: "آیا شما یا عزیزانتان مورد آزار جنسی شان (لاو) کامبز، معروف به دیدی، پاف ددی، و پی دیدی، قرار گرفته‌اید؟" در ماه مارس، دو ماه قبل از آغاز دادگاه، نیویورک تایمز گزارش داد که این خط تلفن بیست و شش هزار تماس دریافت کرده است. فضای فرصت‌طلبی و توطئه شکل گرفت، که توسط مجریان شوک‌دهنده، روانشناسان تیک‌تاک، و بلاگرهای شهروند-خبرنگار، که خود به شخصیت‌هایی در این ماجرا تبدیل شده‌اند، و توسط خود کامبز تغذیه شد.

صبح روز ۱۲ مه ۲۰۲۵، هشت مرد و چهار زن در جعبه هیئت منصفه نشستند. سوبرامانیان به آنها قول داد که محاکمه را به سرعت پیش خواهد برد. گزارش شده است که کامبز با ظاهری دانشگاهی، با یک سویشرت و دستان گره خورده روی یک دفترچه، با آنها روبرو شده است. اطلاعات جمعیتی در دادگاه‌های جنایی سلبریتی‌ها، با توجه به جایگاه متهم ستاره، محل وسواس است: همکاران کامبز چه کسانی هستند؟ ظاهراً آنها بین سی تا هفتاد و چهار سال سن دارند. حرفه‌ها شامل معماری، پرستاری، زیست‌شناسی، تحلیل سرمایه‌گذاری و ماساژ درمانی است. درباره ماساژ درمانگر بحث شد، دفاع ابراز نگرانی کرد که تخصص او در کار بدنی ممکن است بر دیدگاه او در مورد آسیب‌های جسمی تأثیر بگذارد. درباره نژاد نیز بحث‌هایی وجود داشت. مارک آگنیفیلو، یکی از وکلای مدافع کامبز، دولت را به عمدی حذف کردن اعضای هیئت منصفه سیاه‌پوست متهم کرد. سوبرامانیان از هیستری سیاست‌های هویتی جلوگیری کرد. در نهایت، نتیجه مطلوب به دست آمد: هیئت نهایی شامل یک نفر آسیایی، دو نفر که به عنوان "هیسپانیک" شناسایی شدند، چهار سفیدپوست و پنج سیاه‌پوست بود، که تا اواسط ژوئن به چهار نفر کاهش یافت، پس از آنکه سوبرامانیان عضو شماره ۶ هیئت منصفه را، که معتقد بود برای گرفتن جایگاه خود در شهادتش اغراق کرده بود، اخراج کرد.

امیلی جانسون، وکیل ایالات متحده، پنجاه دقیقه طول کشید تا اظهارات افتتاحیه خود را ارائه دهد. او سعی کرد جایگاه سلبریتی را در ذهن هیئت منصفه از بین ببرد: "برای عموم، او پاف ددی یا دیدی بود. یک نماد فرهنگی، یک تاجر – بزرگ‌تر از زندگی. اما جنبه دیگری هم داشت، جنبه‌ای که یک سازمان مجرمانه را اداره می‌کرد." قوانین RICO (به نام قانون سازمان‌های فاسد و تحت نفوذ تبهکاران) مافیا را تداعی می‌کنند، شبکه‌ای بسیار سازمان‌یافته و بسیار اسطوره‌ای که جنایات وحشتناکی را انجام می‌دهد. چگونه می‌توان یک عیاش را به عنوان یک جنایتکار معرفی کرد؟ لغات مربوط به فعالیت‌های کامبز بیشتر به نظر می‌رسید که عجیب و غریب باشد، نه بلافاصله شرورانه. در طول دادگاه، اعضای هیئت منصفه کلیپ‌هایی از آنچه کامبز "حفلات عجیب" توصیف کرده بود را تماشا کردند، جلسات چشم‌چرانی که در آن او ادعا می‌شود زنان تحت تأثیر مواد مخدر را مجبور می‌کرد در حضور او با مردان دیگر رابطه جنسی برقرار کنند. وقتی اتهامات آتش‌سوزی، تجاوز جنسی و آزار و اذیت مطرح شد، به ویژه همانطور که توسط دو شاهد اصلی، ونتورا و زنی که با نام مستعار جین شهادت داد، توئتصیف شد، هیئت منصفه سنگینی آن را احساس کرد. اما اتهامات نیاز به اثبات استاندارد بالای توطئه داشتند. وظیفه جانسون این بود که هیئت منصفه را آماده کند تا، برای مثال، استفاده از کارت شرکت برای خرید روغن بچه، یا پرواز برای یک اسکورت، را به عنوان تخلف اصلی که مجازات حبس ابد را در پی دارد، تفسیر کند. استدلال این بود که کارمندان کامبز، به دستور او، الگویی از اجبار و خشونت را تسهیل کرده‌اند که بسیار فراتر از شیطنت‌های معمول سلبریتی‌ها است. جانسون گفت: "او خود را پادشاه می‌خواند و انتظار داشت مانند یک پادشاه با او رفتار شود."

تنی گراگوس، دختر مارک گراگوس و یکی دیگر از اعضای تیم دفاع، پس از دادستان‌ها که او آنها را زنانی سختگیر و متعصب توصیف کرد، سخنرانی کرد. او گفت: "شان کامبز مردی پیچیده است، اما این پرونده پیچیده‌ای نیست." دفاع استدلال کرد که اتهامات اخاذی و قاچاق – جرایم RICO – استاندارد اثباتی را معرفی کرده‌اند که دادستانی نمی‌توانست آن را برآورده کند. بله، دیدی سلیقه‌های جنسی غیرمعمولی داشت. بله، دیدی مواد مخدر مصرف می‌کرد. بله، دیدی تمایل به ارتکاب اعمال خشونت خانگی داشت. اگر دادستانی کامبز را به خشونت خانگی متهم می‌کرد، او ابراز پشیمانی می‌کرد و مجازات خود را می‌پذیرفت. اما تنی گراگوس استدلال کرد که ویدئوی راهروی هتل از ونتورا و کامبز، یک نزاع را نشان می‌دهد، نه قاچاق جنسی. دفاع، با چارچوب‌بندی خود، می‌خواست هر گونه ناراحتی پنهانی را که یک عضو هیئت منصفه – شاید یک فرد مسن‌تر – ممکن است نسبت به سال‌های قبل از اصلاح بین جنسیت‌ها احساس کند، بیدار کند. گراگوس گفت: "یک شرکت‌کننده مایل در زندگی جنسی خود بودن، قاچاق جنسی نیست." ایده این بود که تغییرات فرهنگی نمی‌توانند یک خط استدلال حقوقی را آلوده کنند. گراگوس روابط کامبز با ونتورا و جین را به داستان‌های عشقی روزانه کوچک و نفرت‌انگیز تبدیل کرد: ملاقات پرشور، سقوط به اعتیاد سمی، خیانت و خشونت از هر دو طرف، جدایی، و پس از آن، انتقام مالی.

کسانی که به دادگاه سوبرامانیان راه یافتند، می‌توانستند خانواده کامبز را مشاهده کنند، یک خانواده چند نسلی متشکل از مادرسالار، جنیس کامبز ۸۴ ساله؛ پسران دیدی، کوینسی، کریستین و جاستین؛ و دخترانش، جسی، دی‌لیلا و چنس. یکی از حرکات مشترک بین کامبز و فرزندانش در طول دادگاه، قلب Gen-Z بود، که با انگشتان گودی‌شکل ساخته می‌شد. دختران، که هنوز نوجوان بودند، کمتر و کمتر در دادگاه حاضر می‌شدند، زیرا شهادت و شواهد دادگاه تصاویری از عیاشی اتاق‌های هتل آغشته به روغن بچه، بدن‌های کم‌آب و کبود، پیامک‌های دیوانه‌وار، کارمندان وحشت‌زده، رشوه دادن با کیسه‌های کاغذی – عناصر تشکیل‌دهنده دنیای دیدی – را به نمایش گذاشت.

دادستانی، طی شش و نیم هفته، سی و چهار شاهد از جمله پرسنل هتل، دستیاران شخصی سابق کامبز، طراحان لباس، ماموران فدرال، کارگران جنسی مرد و قربانیان، از جمله ونتورا و جین را فراخواند. برخی، کسانی که به دنبال انتقام بودند، مشتاق افشای اطلاعات بودند؛ کسانی که با احضاریه مجبور به حضور شده بودند، با قیافه‌ای بی‌تفاوت نشسته بودند. گاهی اوقات، صحنه می‌توانست نامتعارف باشد؛ یک تماشاگر با خشم از جا پرید — "شما به میراث یک مرد سیاه‌پوست می‌خندید!" — و یک مارشال را به "درآوردن اسلحه، نینجا" به چالش کشید، قبل از اینکه توسط سوبرامانیان از دادگاه اخراج شود.

شایعه این بود که ونتورا اولین کسی خواهد بود که برای شهادت احضار می‌شود. اما دادستانی، برای ایجاد تنش در داستان، ابتدا شخصیتی با اهمیت کمتر را فراخواند: اسرائیل فلورز، افسر پلیس لس آنجلس. فلورز به عنوان افسر امنیتی در هتل اینترکنتیننتال کار کرده بود. بخش‌هایی از ویدئوی ۲۰۱۶ پخش شد. فلورز روایت کرد: "کامبز با یک حوله پشت سر او می‌آید و او را به سرش می‌کوبد و او را به زمین می‌کشد، شروع به کشاندن او به سمت اتاق می‌کند." او گفت که کامبز، که به شدت مشتاق دسترسی به فیلم بود، تلاش کرد به او رشوه دهد. از طریق شاهد بعدی، یک رقصنده برهنه به نام دانیل فیلیپ، سازوکار "مهمانی‌های عجیب" (freak-offs) مشخص شد. زنی، که او بعدها فهمید ونتورای معروف است، از طریق کارفرمایش، یک نمایش خصوصی را در یک اتاق هتل رزرو می‌کرد. پس از رسیدن به هتل مورد توافق، برنامه تغییر می‌کرد. یک مرد ماسک‌دار، کامبز، در گوشه‌ای می‌نشست، گاهی اوقات خودارضایی می‌کرد، گاهی اوقات اعمال را کارگردانی می‌کرد. فیلیپ شهادت داد که یک بار در دهان ونتورا ادرار کرده است. او همچنین شهادت داد که دید که کامبز یک بطری مشروب خالی به سمت او پرتاب کرد. چرا فیلیپ به او کمک نکرد؟ او گفت: "من فقط هیجان‌زده بودم که در این دنیا بودم و، می‌دانید، خوشحال بودم که با افرادی با چنین شهرتی سر و کار داشتم." زرق و برق، و وعده چک‌های پول، شرکت‌کنندگان مانند فیلیپ را ساکت نگه می‌داشت.

ونتورا نفر بعدی بود که به جایگاه شهادت آمد، پس از آنکه شاهدان اولیه صحنه را آماده کرده بودند. او به شدت از فاین و فرزند سومشان باردار بود. او شیفتگی اولیه خود به کامبز و زندگی او را توصیف کرد: قایق‌های تفریحی، مهمانی‌ها، و سخاوتمندی در همه چیز، که در ابتدا شامل محبت و وقت او نیز می‌شد. با پیشرفت رابطه، کامبز توجه خود را از ونتورا دریغ می‌کرد، و ونتورا هر کاری را برای بودن با او انجام می‌داد. آن "هر کاری" شامل مهمانی‌های عجیب نیز شد. کامبز ونتورا را مجبور به مصرف اکستازی و کتامین می‌کرد، روشی برای تسلیم کردن او. او مکرراً او را کتک می‌زد. کارکنان، از جمله نیروهای امنیتی و دستیاران شخصی، و مشاور عالی کامبز – زنی به نام کریستینا خوررام، یا ک.ک.، رئیس سابق دفتر کامبز اینترپرایز، که تماشاگران او را گیزلین اپستاین می‌دانستند – خواسته‌های او را تسهیل و آشفتگی‌های او را مرتب می‌کردند. ونتورا در جایگاه شهادت آرام بود. گاهی اوقات، با یادآوری مصیبت خود، گریه می‌کرد.

آنا استواو، از اعضای تیم دفاعی کامبز، ونتورا را مورد بازجویی متقابل قرار داد. او شک و تردید دفاع را در پیامک‌ها ریشه‌یابی کرد – یعنی "صدای" ونتورا. این دادگاه، دادگاهی درباره پیامک‌ها بود، ارتباطات زودگذری که اکنون وظیفه بازنمایی حقیقت را بر عهده داشتند. برای ونتورا، که اکنون سی و هشت ساله است، خواندن کلمات خود، که پانزده سال پیش نوشته شده بودند، humiliating (تحقیرآمیز) بود. یکی از شواهد مهم دادستانی، عکسی بود که برای شناسایی ونتورا به شاهدان استفاده شد. در آن، او جوان به نظر می‌رسد، هنوز چربی نوزادی در گونه‌هایش پیداست، زیرا او واقعاً جوان است. استواو، برای از بین بردن هر گونه همدردی با ونتورا، پیامک‌هایی را که ونتورا به کامبز فرستاده بود، ارائه کرد تا او را محتاج، حسود و کینه‌توز به تصویر بکشد. استواو با چرخاندن جملات آرامش‌بخش ونتورا به کامبز به عنوان شور و اشتیاق واقعی، او را همیشه رضایت‌دهنده – یک بازیکن متقابل در یک بازی عشقی کثیف – نشان داد.

دفاع، در جلسات پشت درهای بسته، نگرانی خود را درباره ظاهر ونتورا در جایگاه شهادت مطرح کرده بود. آگنیفیلو به سوبرامانیان گفت: "بارداری چیز زیبایی است،" اما او نگران بود که بارداری ونتورا ممکن است او را برای هیئت منصفه دوست‌داشتنی‌تر کند. اگرچه وکلای زن در دفاع کلیدی بودند – استواو به عنوان وکیل اصلی دفاع عمل می‌کرد، و تنی گراگوس اظهارات افتتاحیه را ارائه داد – آگنیفیلو و برایان استیل، که تازه از پیروزی شکننده خود در دادگاه یانگ ثاگ فارغ شده بود، فضای زیادی را در دادگاه اشغال کردند. آگنیفیلو کسی است که ناظران او را یک شخصیت می‌نامند: پرحرف به شیوه‌ای پدرانه دروغین، او معمولاً بازجویی‌های متقابل خود را با نوعی عذرخواهی شانه‌بالا آغاز می‌کرد. به آنها اطمینان می‌داد که فقط چند دقیقه طول می‌کشد. این به ندرت درست بود. آگنیفیلو، که مدتی از کیت رانیه‌ر، رهبر فرقه NXIVM، در پرونده RICO اخیر دیگری دفاع کرده بود، دوست داشت حرف‌های خود را تکرار کند. با این حال، در آن پرونده، هیئت منصفه رانیه‌ر را به اخاذی مجرم شناخت. (در یک اتفاق تا حدی بامزه، مارک آگنیفیلو با کارن فریدمن آگنیفیلو، دادستان، ازدواج کرده است، و آنها مشترکاً لوئیجی مانگیونی، مرد خوش‌چهره ۲۷ ساله‌ای را که متهم به قتل یک مدیر اجرایی داروسازی در خونسردی در سپیده‌دم است، و قهرمان عدالت‌خواه مردم شده، نمایندگی می‌کنند.)

از آنجا که بار اثبات در یک دادگاه کیفری بر عهده دادستانی است، وکلای دیدی برای ساخت روایت خود به بازجویی‌های متقابل تکیه کردند. اعضای کمتر شناخته شده تیم دفاع تأثیرگذاری خود را نشان دادند، به ویژه با شاهدانی که شهادتشان مستعد طنز به نظر می‌رسید. شاهدی به نام شارای هیز، معروف به پانیشر، یک رقصنده شهوانی مرد، که چندین بار با ونتورا و کامبز در "فریگ‌آف"ها شرکت کرده بود، مورد تمسخر وکیل دفاع، خاویر دونالدسون، قرار گرفت که با پوشیدن یک کت و شلوار بنفش عید پاک، توانست مردانگی او را خدشه‌دار کند. هیز کتابی سرشار از جنجال درباره مبارزه با اختلال نعوظ به نام "در جستجوی گوشت منجمد" نوشته است؛ دونالدسون حداقل سه بار از هیز خواست که عنوان کتاب را تکرار کند. داون ریچارد، موسیقیدانی که زمانی عضو گروه‌های دانتی کین (Danity Kane) و دیدی – درتی مانی (Diddy – Dirty Money)، هر دو توسط کامبز ایجاد شده بودند، و شهادتش ادعاهای ونتورا را تقویت می‌کرد، مجبور شد با وکیل دفاع، نیکول وست‌مورلند، مبارزه کند، که ریچارد را به تناقض متهم کرد. ریچارد چندین جلسه با دادستان‌های فدرال قبل از دادگاه داشت تا شهادت خود را مرور کند. تنها در آخرین جلسه بود که ریچارد به تهدید مرگ توسط کامبز اشاره کرد. وست‌مورلند با طعنه پرسید: "یک تهدید مرگ که در هفت موقعیت مختلف به یاد نیاوردی؟"

رجینا ونتورا، مادر کاساندرا، نیز به عنوان شاهد حضور یافت. گزارش شده که دخترش با کامبز ارتباط چشمی برقرار نکرده بود؛ چشمان رجینا در تمام طول شهادتش کامبز را ترک نکرد. از طریق او، دادستانی عکس‌هایی از کاساندرا را وارد پرونده کرد که در آن‌ها او به پایین نگاه می‌کرد، در حالی که پیراهنش را بالا زده بود تا کبودی‌هایش را مستند کند؛ این عکس‌ها در طول یک سفر به خانه برای کریسمس گرفته شده بودند. رجینا شهادت داد که کامبز دخترش را تهدید کرده بود که با انتشار فیلم یک "فریگ‌آف" از او اخاذی کند. او از والدین دخترش خواست که بیست هزار دلار به او بپردازند، پولی که آن‌ها نداشتند. آن‌ها این مبلغ را تهیه کردند. چند روز بعد، کامبز، که صدها میلیون دلار ثروت داشت، در یک حرکت تحقیرآمیز، پول را پس فرستاد.

سوبرامانیان از دفاع پرسید که آیا برای رجینا ونتورا بازجویی متقابل آماده کرده‌اند. آگنیفیلو بلند شد. او گفت: "عصر بخیر، خانم ونتورا." او هیچ سؤالی نداشت.

کلیشه سیرک رسانه‌ای در اینجا صدق می‌کند. در روزهای اول دادگاه، شب قبل از شروع رسیدگی، افرادی برای گرفتن جا برای خبرنگاران اردو می‌زدند که خبرنگاران سحرگاه جای آنها را می‌گرفتند. خبرنگاران از بازرسی امنیتی می‌گذشتند، وسایل الکترونیکی خود را تحویل می‌دادند و به طبقه بالا می‌رفتند. حدود بیست صندلی برای مطبوعات رزرو شده بود. بعضی روزها، مانند روز شهادت موزیسین کید کادی (Kid Cudi)، دوست‌پسند سابق ونتورا، صف بیرون دادگاه بسیار طولانی بود. (کادی شهادت داد که کامبز به خانه‌اش وارد شده بود و همچنین مشکوک بود که کامبز چیده بود تا یک کوکتل مولوتف در سقف متحرک پورشه‌اش قرار بگیرد.) بسیاری از نشریات چندین خبرنگار را در آنجا مستقر کرده بودند — برخی در دادگاه، برخی درست بیرون. اطلاعات از خبرنگاران بدون تلفن در داخل اتاق ظرف چند دقیقه به صورت چاپی منتشر می‌شد.

با این حال، دادگاه به عنوان یک داستان، متعلق به "گارد جدید" بود، همانطور که گاهی اوقات نامیده می‌شود، یعنی تعداد زیادی از اینفلوئنسرهای خودتامین مالی که انبوهی از محتوا را در تیک‌تاک، اینستاگرام و یوتیوب منتشر می‌کردند. حس مالکیت در میان آن‌ها وجود داشت؛ بسیاری سال‌ها بود که اتهامات دیدی را دنبال می‌کردند. بی‌طرفی به ندرت مورد توجه بود. هدف ارائه پوشش روتین نبود؛ هدف ارائه یک روایت بود. بسیاری از به اصطلاح "گارد جدید" نمی‌توانستند هزینه‌ی افرادی را برای گرفتن جایگاه در صف پرداخت کنند، بنابراین در اتاق سرریز (overflow) قرار می‌گرفتند، تنها جایی در جهان که دادگاه به صورت تلویزیونی پخش می‌شد. این فید از دو کانال تشکیل شده بود، یکی وکلا و شاهد را نشان می‌داد (هیئت منصفه قابل مشاهده نبود)، و دیگری، شواهد ارائه شده. فید کیفیت پایینی داشت؛ ناظران بیهوده تلاش می‌کردند جزئیات مشاهده‌ای – مانند حالات چهره کامبز – را که می‌توانست به مقاله رنگ و لعاب دهد، استخراج کنند. اما انرژی پوپولیستی، تحلیل زنده، داستانی مستقل را می‌ساخت.

بعد از اینکه دادستانی از شاهد متخصص، روانشناس قانونی داون هیوز، درباره پیچیدگی‌های آزارگران خانگی — به ویژه اینکه چرا زنان با آزارگران می‌مانند — سؤال کرد، زمان ناهار بود. بلاگرهایی مانند تی‌سا تلز (Tisa Tells) عجله می‌کردند تا به پایین بروند و تلفن‌هایشان را بردارند و محتوای خود را منتشر کنند، و با چشمان از حدقه بیرون زده و لحنی شوکه‌شده تحلیل ارائه می‌دادند؛ خبرنگاران سی‌ان‌ان و کورت‌تی‌وی (Court TV) نیز کاری مشابه انجام می‌دادند، با لحنی عمیق "همین الان رسید". در آسانسورها، یک مرد جوان سفیدپوست با موهای ژل زده، با هیجان به مردی با پوست قهوه‌ای و هودی نزدیک شد و شروع به ابراز علاقه شدید کرد. دو مرد وارد آسانسور شدند و به کافه‌تریا رفتند، جایی که ساندویچ‌هایشان را باز کردند. مرد با هودی گفت: "داریم وارد قلمرویی می‌شویم که هر چیزی می‌تواند آزار باشد." "هر دختری می‌تواند ادعای آزار کند. زنان دیگر آن عاملیت را که مدت‌ها برایش جنگیدند، ندارند." شاگرد جدیدش سر تکان داد. بعداً، من "هودی‌دود" (Hoodie Dude) را که از چهره می‌شناختم ولی نامش را نه، جستجو کردم و متوجه شدم که او مایران گینز (Myron Gaines) است، مأمور سابق وزارت امنیت داخلی، صاحب یک کانال یوتیوب که توسط شرکت غیرفعال شده، و نویسنده کتاب "چرا زنان شایسته کمترین هستند."

منوسفر (جامعه آنلاین مردان) برای مالکیت این داستان سر و صدا می‌کرد، اما رسانه‌های جدی‌تر دادگاه، مانند اینر سیتی پرس، به عنوان منابع جایگزین قابل اعتماد ظاهر شدند. من متوجه شدم که یک خبرنگار در اتاق سرریز، گاهی اوقات به ناهار نمی‌رفت. در عوض، او کنار پنجره‌ای در طبقه بیست و چهارم می‌نشست و پاهایش را دراز می‌کرد. نام او بریانا لوگان بود و او در ساب‌استک و اینستاگرام فعال است. دنبال‌کنندگانش هزینه سفر او به نیویورک برای دادگاه را تأمین مالی کرده بودند. او هر روز یک ویدئو منتشر می‌کرد که رویدادهای دادگاه را تحلیل و دادگاه و دادگاه فرعی را خلاصه می‌کرد. او به من گفت که دادگاه‌های گیزلین مکسول، هاروی واینستین و کوین اسپیسی را پوشش داده است. بعداً، او به هالیوود ریپورتر گفت که تغییری در برخورد خبرنگاران رسانه‌های سنتی با او ایجاد شده است: "وقتی گیزلین مکسول را پوشش می‌دادم، برخوردی بسیار بی‌احترمانه با من داشتند. مثلاً می‌گفتند: 'آن صندلی را به من بده! من می‌خواهم آنجا بنشینم'، و بعد می‌گفتند: 'اوه، بامزه. تو در اینستاگرام هستی.' حالا خیلی محترمانه‌تر هستند. فرق کرده است."

اتاق سرریز آزمایشگاهی بود که در آن افکار عمومی می‌توانست مورد سنجش قرار گیرد. معتادان به دادگاه، که صفحات پشت صفحه را پر می‌کردند، با شرکت در حق شهروندی خود، رفاقتی را به اشتراک می‌گذاشتند؛ آنها معتقد بودند که این روند مهم است، "به اندازه او. جی. سیمپسون مهم است"، یکی از هم‌صندلی‌هایم به من گفت. بیرون خیابان پرل، به افراد دنیا دیده بگویید که در دادگاه کامبز شرکت می‌کنید و در آنها نگاهی دلسوزانه خواهید دید. این حس وجود دارد که دادگاه در حد گزارشگری نیست — همه نیاز به پخش زنده را درک می‌کنند — اما در حد نقد نیست. کامبز او. جی. سیمپسون ما نیست، نه یک نماد ادبی از نژاد، قدرت و جنسیت. چه کتاب خوبی از این قضیه به دست خواهد آمد؟ روشنفکران عمومی تمایلی به گشودن راز سقوط ندارند. آیا به این دلیل است که هنر او درخشان اما معمولی است، به سختی هنر است، نه خدادادی، مانند سیمپسون در میدان یا مایکل جکسون در لباس چرمش؟ و به همین ترتیب، جرم — چیز وحشتناکی است، همه موافقند — اما نه یک نقض وجودی. کامبز یک ستمگر کوچک است، بازتابی از زمانه. صحنه بیرون خیابان پرل، پس از صدور حکم، به معنای واقعی کلمه شبیه کارناوال بود، تقریباً پوچ‌گرایانه، زیرا جشن‌گیرندگان روغن بچه روی خود می‌ریختند.

حکم پس از سیزده ساعت مشورت، در طول سه روز، صادر شد: بی‌گناهی در مورد اخاذی و قاچاق جنسی؛ گناهکار در مورد حمل و نقل به قصد فحشا، که نقض قانون مان (Mann Act) بود. اساساً، این یک پیروزی برای کامبز بود، که هنگام انتقال به بازداشتگاهش مورد تشویق قرار گرفت، و همچنین برای طرح "داستان عشق مدرن"، به نقل از سخنرانی پایانی آگنیفیلو. آگنیفیلو پرسید: "آیا هیچ شاهدی در آن جایگاه شهادت حاضر شد و گفت، 'بله، من بخشی از یک سازمان اخاذی بودم — من در اخاذی شرکت داشتم'؟" هیچ‌کس چنین نگفت. هیچ‌کس اینطور صحبت نمی‌کند. کسانی که مبهوت و خشمگین نشسته‌اند — ببینید از چه چیزی قسر در رفت — باید به نکته تلخ آگنیفیلو اذعان کنند. این حکم، رد فاصله قانون از زبان زندگی و زبان واقعی، و رد رویه گرایی نظام حقوقی بود. این رد دولت بود، که از نظر اعضای هیئت منصفه زیاده‌روی کرده بود، جاه‌طلبی را بر عدالت مقدم کرده و قربانیان کامبز را در معرض انواع واکنش‌های منفی قرار داده بود.

به دلیل ترس از انتقام، سوبرامانیان به دو شاهد اجازه داد تا با نام مستعار در دادگاه حاضر شوند، اگرچه هویت هر دوی آنها در نهایت به صورت آنلاین فاش شد. در طرح‌های روزنبرگ، آنها به صورت بدن‌هایی با مو و چهره‌های بی‌شکل به تصویر کشیده شده‌اند. میا، یک دستیار سابق، شهادت داد که کامبز در چهلمین سالگرد تولدش به او تجاوز کرده است. هنگامی که برایان استیل، در طول بازجویی متقابل، از میا، که او نیز به صورت مدنی از کامبز شکایت کرده است، پرسید که چرا بعد از آن با کامبز پیامک رد و بدل می‌کرد، او گفت که شستشوی مغزی شده بود. یک نکته در رد تصویر ظالمانه دادستانی از کامبز، دفاع استدلال کرد، این است که کارمندان و قربانیان او هنوز چقدر به او احترام می‌گذارند. از ونتورا پرسیده شد که آیا از او متنفر است، او پاسخ داد که برای گذشته و آنچه که بود، عشق دارد. دادستانی این احساس را غم‌انگیز، یادگاری از وابستگی، قلمداد کرد. دفاع استدلال کرد که این امر، تبرئه کننده است.

شاهد دوم با نام مستعار، که نزدیک به پایان محاکمه شهادت داد، "جین" نام داشت. او بیش از بیست و چهار ساعت شهادت داد. جین، دوست‌دختر سابق کامبز است که تا زمان دستگیری او با وی در ارتباط بود. اتهامات قاچاق و اخاذی مربوط به ونتورا از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ گسترش می‌یافت. جین، که شب‌های مشابهی را در هتل تجربه کرده بود و با دردهای لگنی دست و پنجه نرم می‌کرد، ما را به زمان حال نزدیک‌تر کرد، با شواهدی که تا سال ۲۰۲۳ جدید بودند و بر وجود یک الگو تأکید داشتند. جین گفت که وقتی شکایت ونتورا را خوانده، احساس ضعف کرده است. یک پیام همزمان از جین به کامبز، برای او بسیار مخرب به نظر می‌رسید: "کاملاً واضح است که این یک استثمار جنسی بود که تو آن را به عنوان عشق برای انحرافات بیمارگونه‌ات وانمود کردی."

جین به دادستان‌ها گفت که کامبز در سال ۲۰۲۴ به او حمله کرد و باعث کبودی چشم او شد. او از جین خواست که در حالی که هنوز مجروح بود، شب را در هتل بگذراند، به عنوان تلافی برای گذراندن وقت در لاس‌وگاس با یک رپر دیگر. جین پذیرفت. در بازجویی متقابل، که توسط تنی گراگوس انجام شد، این حمله به عنوان یک نزاع عاشقانه با تحریک متقابل تفسیر شد.

اجماع در اتاق سرریز این بود که جین به اندازه ونتورا، شاهد قوی‌ای برای دادستانی در مورد قاچاق نبود. مردی با اندوه گفت: "خیلی سمی بود." تماشاگر دیگری گفت: "کامبز اجاره و هزینه‌های قانونی او را پرداخت می‌کند،" چیزی که هیئت منصفه می‌توانست آن را نشانه‌ای از خیرخواهی یا پشیمانی تفسیر کند. جین با اقرار به محبتش نسبت به کامبز در جایگاه شهادت، به نظر نمی‌رسید که آزار دیدن خود را به طور کامل پردازش کرده باشد. ما نمی‌توانستیم جین را در فید ویدئویی هنگام ترک جایگاه شهادت ببینیم، اما بعداً متوجه شدیم که او هم مائورین کامی، دادستان فدرال، و هم تنی گراگوس، وکیل مدافع، را در آغوش گرفته بود.

آیا این ژست اینقدر گیج‌کننده بود؟ جین یک زن مدرن است. او محدودیت‌های به اصطلاح عدالت را می‌داند. او نامحدود بودن برخی مردان را می‌داند. ؟

نسخه قبلی این مقاله وکیلی که جین را بازجویی متقابل کرده بود، اشتباه شناسایی کرده بود.