تصاویر جلد از ناشر
تصاویر جلد از ناشر

رمان‌هایی که در فوریه می‌خوانیم

از یک پادآرمان‌شهر تکنو-دیستوپیایی بریتانیایی تا زیرزمین‌های برلین.

در این ماه، رمان‌هایی را می‌خوانیم که در پس‌زمینه ظهور اقتدارگرایی و افراط‌گرایی راست‌گرایانه در اروپا قرار دارند، از دو خواهر و برادر که در حال گشت‌وگذار در بریتانیای تکنو-دیستوپیایی نزدیک به آینده هستند تا تجربیات دختر پناهندگان افغان در برلین قرن بیست و یکم.

نوشته علی اسمیت (Pantheon، ۲۸۸ صفحه، ۲۸ دلار، فوریه ۲۰۲۵)

در رمان جدید علی اسمیت، Gliff، که در بریتانیای اقتدارگرای نزدیک به آینده اتفاق می‌افتد، داده‌ها حاکم هستند. قرار است هر مکان و شخصی نمودار شود. "غیرقابل تأییدها" جمع‌آوری و به مراکز بازآموزی فرستاده می‌شوند. خانه‌های آن‌ها تخریب یا به‌عنوان مناطق غیرقابل دسترس مشخص می‌شوند. با این حال، تلاش‌ها برای ساده‌سازی جامعه خام و حتی مضحک است. همان‌طور که بریار، راوی، پس از مشاهده کارگری که از ابزاری دست و پا گیر شبیه ماشین چمن‌زنی برای کشیدن خطوط قرمز دور ساختمانی که برای تخریب آماده شده است استفاده می‌کند، می‌گوید: «چرا ماشین‌هایی که استفاده می‌کنند این‌قدر آشغال هستند؟ آیا ما سزاوار این نیستیم که توسط چیزی با فناوری چشمگیرتر مورد آزار و اذیت قرار گیریم؟»

این لحظه‌ای کوتاه از طنز است که بی‌احترامی اسمیت را به تصویر می‌کشد، کسی که «برنده جایزه نوبل در انتظار» اسکاتلند خوانده شده است. اسمیت، که کارش بین ادبیات تجربی و عامه‌پسند قرار دارد، به خاطر داستان‌های سیاسی‌اش معروف است—به‌ویژه کوارتت فصلی، مجموعه رمان‌هایش که در بحبوحه برگزیت و اولین دولت ترامپ اتفاق می‌افتد، از جمله تابستان، که برنده جایزه اورول برای داستان سیاسی در سال ۲۰۲۱ شد.

Gliff، که داستان دو خواهر و برادر نوجوان، بریار و رز را دنبال می‌کند، در حالی که سعی می‌کنند جهان را به‌عنوان غیرقابل تأییدها هدایت کنند، نیز از این قاعده مستثنی نیست. این کتاب مرتباً به دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی، اثر کلاسیک پادآرمان‌شهری که بین دو جنگ جهانی منتشر شد، اشاره می‌کند، دورانی از خوش‌بینی تکنو و فاشیسم در حال جوشش. و «دنیای قشنگ نولایبری‌شده» Gliff، همان‌طور که راوی اسمیت آن را می‌نامد، تفاوت چندانی با دنیای خودمان ندارد. اسمیت در مصاحبه‌ای اخیر پیشنهاد کرد که کتابش تا حدی پاسخی به از دست دادن فرهنگ کتابخانه‌ای و دانشی است که پرورش می‌دهد. او گفت، اکنون ما برای «اطلاعات» به اینترنت روی می‌آوریم و «تفاوت بین اطلاعات و دانش، تفاوت بین پوشش یخی در سراسر یک دریاچه بسیار عمیق و عمق آن دریاچه است.»

با وجود این فرضیه تاریک—و آینه‌ای که در مقابل جوامع خودمان می‌گیرد—کتاب اسمیت به طرز عجیبی بازیگوش و افسانه‌مانند است و با احترام به شگفتی کودکانه و برای زبان و ریشه‌شناسی مشخص می‌شود. مانند بهترین قهرمانان پادآرمان‌شهری، بریار و رز کودک هستند و بنابراین با تصنع و حماقت ساختارهای اجتماعی سازگار هستند. (این کمک می‌کند که آن‌ها توسط مادری آزاداندیش بزرگ شده‌اند که به آن‌ها القا کرده است که «واقعیت‌های متفاوتی» وجود دارد.) حتی در بحبوحه وحشت، Gliff به ما یادآوری می‌کند که امکان وجود در خارج از روش‌های مورد تأیید دولت وجود دارد، و اینکه «واقعیت‌های واقعی زندگی» ارزش بیرون کشیدن و مبارزه برای آن‌ها را دارند.—Chloe Hadavas

نوشته آریا آبر (Hogarth، ۳۶۸ صفحه، ۲۹ دلار، ژانویه ۲۰۲۵)

در بازنگری، زمان‌بندی انتشار دختر خوب وهم‌آور است: شاعر آریا آبر نمی‌توانست پیش‌بینی کند که رمان اولش در بحبوحه همان نوع آلمان‌هراسی که صفحاتش را تسخیر کرده است منتشر می‌شود.

یک هفته پس از اینکه دختر خوب به قفسه‌ها رسید، مردی از افغانستان ادعا شد که دو نفر را در یک حمله با چاقو در آشافنبورگ، آلمان، به قتل رسانده است و بحث‌ها در مورد مهاجرت را پیش از انتخابات ۲۳ فوریه کشور دوباره شعله‌ور کرد. سپس، اتحادیه دموکرات مسیحی—که به نظر می‌رسد آماده است تا در انتخابات آتی اکثریت را به دست آورد—یک تابوی پس از جنگ را شکست و با حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان (AfD) متحد شد تا یک قطعنامه بحث‌برانگیز در مورد اصلاحات مهاجرتی را تصویب کند. در کنار افزایش محبوبیت AfD، حوادث اسلام‌هراسانه در آلمان رو به افزایش است.

آبر در آلمان متولد و بزرگ شده است، اما والدینش پناهندگانی از افغانستان بودند. دختر خوب که حدود یک دهه و نیم پیش در برلین اتفاق می‌افتد، داستان نیلا حدادی ۱۹ ساله را دنبال می‌کند، کسی که دختر پناهندگان افغان نیز هست، زیرا او هویت خود را در هاله‌ای از مواد مخدر و رابطه جنسی سرکوب می‌کند.

وقتی دختر خوب شروع می‌شود، نیلا—همان‌طور که توسط دوستان و خانواده‌اش صدا زده می‌شود—به‌تازگی از یک مدرسه شبانه‌روزی دخترانه فارغ‌التحصیل شده است و به آپارتمان پدرش در «کابوس بتن بروتالیست و نرخ بیکاری» که Gropiusstadt است، «قلب گتو» منطقه Neukölln برلین بازگشته است. نیلا در دانشگاه هومبولت ثبت‌نام می‌کند «زیرا [او] کارت U-Bahn رایگان را می‌خواست» و بیشتر وقت خود را به مهمانی می‌گذراند. پس از اینکه او نویسنده آمریکایی مارلو وودز را در یک کلوپ ملاقات می‌کند، آن‌ها رابطه‌ای را آغاز می‌کنند که با سوءاستفاده، اعتیاد و وابستگی متقابل تعریف می‌شود.

رفتن به مدرسه خصوصی، چه رسد به مدرسه شبانه‌روزی، در آلمان نادر است. اما والدین نیلا (مادرش زمانی که نیلا ۱۶ ساله بود فوت کرد) او را از برلین دور کردند زیرا او علیه مرزهای سنتی جامعه‌شان برای یک «dokhtare khub، یک دختر خوب» شورش کرد. به عبارت دیگر، نیلا «اشتیاق به آزادی و رابطه جنسی و وحشی‌گری و الکل» نشان داد.

نیلا می‌گوید: «من عشق و همه چیزهای اطرافش را می‌خواستم—من آنچه را که پسرعموهای مذکرم داشتند می‌خواستم، که امتیاز این بود که محدود به یک ایده باستانی از شرافت و پاکی نباشم.»

وقتی مردم در مورد میراث او می‌پرسند، نیلا به آن‌ها می‌گوید که یونانی، کلمبیایی یا اسرائیلی است—اما هرگز افغان نیست. نیلا توضیح می‌دهد: «درون من شرمی که والدینم به من آموخته بودند جوانه زد. او می‌خواست «هر چیزی جز مسلمان» باشد. حتی مارلو نمی‌داند نیلا واقعاً کیست. «غول اسرار» او به او اجازه می‌دهد تا دو زندگی جداگانه داشته باشد و برای چند سال «ورودی به دنیای شمول» پیدا کند—تا اینکه مرزهای بین زندگی نیلا در Gropiusstadt و کلوپ‌های Friedrichshain فرو می‌ریزد. سپس، نیلا باید روابط پرتنش خود با پدرش، دوست‌پسرش و خودش را دوباره ارزیابی کند.

رویارویی نیلا با هویت افغانستانی‌اش در پس‌زمینه تشدید خشونت نئونازی‌ها علیه مسلمانان در آلمان رخ می‌دهد—و پوشش رسانه‌ای که به نظر می‌رسد چشم خود را بر شدت نژادپرستی در کشور می‌بندد. او به یاد می‌آورد که نفرت از خود پس از حملات ۱۱ سپتامبر شکل گرفت، زمانی که او «برای اولین بار [کشور خانه‌اش] را در تلویزیون دید.» اما او همچنین همدلی تازه‌ای با تجربه والدینش به عنوان افراد بی‌وطن و انعطاف‌ناپذیری که در هنگام گشت‌وگذار در فرهنگی که هم ناآشنا و هم نامهربان بود، ایجاد کردند، احساس می‌کند.

نیلا می‌گوید: «من به حدی رفته بودم که خودم را از همه و هر چیزی که از آن آمده بودم جدا کنم. و مانند بسیاری از کودکان قبل از من، من تبعیدی خودم شدم.»—Allison Meakem

مرگ مرا می‌گیرد، رمان کارآگاهی ژانر شکن سال ۲۰۰۷ کریستینا ریورا گارزا، نویسنده برنده جایزه پولیتزر که در مکزیکوسیتی اتفاق می‌افتد، توسط رابین مایرز و سارا بوکر به انگلیسی ترجمه شده است. در طرح بزرگ چیزها، نوشته وارونا جی، نویسنده بریتانیایی متولد بوتسوانا، یک زوج بعید طرحی را برای براندازی صحنه تئاتر لندن طراحی می‌کنند. آخرین نوآر نویسنده نروژی، جو نسبو، پیوندهای خونی، توسط رابرت فرگوسن به انگلیسی ترجمه شده است. گذشته برای تسخیر دو دوست که جمهوری دومینیکن را به مقصد نیویورک ترک کرده‌اند، در لوکا، رمان اول الخاندرو هردیا بازمی‌گردد. کافه بدون نام، نوشته رابرت زیتالر، با ترجمه کیتی دربی‌شایر، به وین دهه ۱۹۶۰ بازمی‌گردد.

آن گلدشتاین، که به خاطر کارش روی رمان‌های ناپلی مشهور است، هیچ راه بازگشتی وجود ندارد، اثر فمینیستی تجربی آلبا دِ سس‌پدس، نویسنده ایتالیایی کوبایی را که زمانی توسط رژیم فاشیستی ایتالیا ممنوع شده بود، ترجمه می‌کند. در روان‌پریش ویکتوریایی، نوشته ویرجینیا فیتو، نویسنده اسپانیایی، کمدی رفتارها با خونریزی همراه می‌شود، زیرا یک معلم سرخانه مورد بدرفتاری انتقام خود را می‌کشد. سال ۲۱۹۷ یک رویای تب‌آلود روانگردان در پسر دنگی، اثر گاوچو پانک میشل نیوا، نویسنده آرژانتینی است که توسط راهول بری ترجمه شده است. خواهران دوقلو در بحبوحه جنگ سرد در دنیای باله شوروی در مایا و ناتاشا، نوشته الیز دورام در حال گشت‌وگذار هستند. و در تلفات حقیقت، نوشته لورن فرانسیس-شارما، که بین واشنگتن و ژوهانسبورگ اتفاق می‌افتد، تاریخ نمی‌تواند برای مدت طولانی دفن بماند.—CH