- تریسی رابرت، مربی شخصی و مشاور تغذیه، در ۴۰ سالگی به سرطان روده بزرگ (colon cancer) مبتلا شد.
- به او گفته بودند خونریزی رکتال، نفخ و درد شکمیاش علائم سندرم روده تحریکپذیر (IBS) و هموروئید (بواسیر) است.
- زمانی که او تشخیص داده شد، رابرت به کیسه کولوستومی (colostomy bag) نیاز پیدا کرده بود.
تریسی رابرت روی میز فیزیوتراپیست خود دراز کشیده بود که متوجه شد یک تومور بدخیم دارد.
او به تازگی یک کولونوسکوپی روتین انجام داده بود و فکر میکرد درد شکمیاش ناشی از آسیب عضله فلکسور لگن است، بنابراین تلفن را روی بلندگو گذاشت در حالی که فیزیوتراپیستش به کار خود ادامه میداد. رابرت که اکنون ۵۰ ساله است، به بیزنس اینسایدر گفت: زمانی که پزشک خبر را اعلام کرد، به یاد آورد که اتاق دور سرش میچرخید و به نظر میرسید که دیوارها به او نزدیک میشوند. "قلبم فقط تندتند میتپید."
او ناگهان از مطب خارج شد و به پارک نزدیک رانندگی کرد. برای مدت طولانی در ماشین نشسته بود، یخ زده بود و به مراحل بعدی فکر میکرد. با خود فکر کرد: "گریه کنم؟ به کسی زنگ بزنم؟ چه کار کنم؟" خبر تا زمانی که به خانه نرسید، واقعی به نظر نمیرسید.
چند هفته بعد، رابرت با سرطان روده و راستروده (colorectal cancer) در مرحله 2B تا 3A تشخیص داده شد، که به این معنی بود سرطان فراتر از روده بزرگ او گسترش یافته بود.
رابرت به عنوان یک مربی تناسب اندام و مشاور تغذیه، شوکه شده بود. او خوب غذا میخورد، ورزش میکرد و به طور منظم برای مشکلاتی مانند نفخ، ناراحتی شکمی و خونریزی رکتال به پزشک مراجعه میکرد. سالها پیش به او گفته شده بود که IBS او تمام مشکلات گوارشیاش را توضیح میدهد.
اکنون، او میداند که شایعترین علائم سرطان روده بزرگ در افراد زیر ۵۰ سال را داشته است.
یک مربی شخصی با رژیم غذایی سالم
رابرت یک رژیم غذایی سالم را دنبال میکرد.
رابرت که از کودکی ورزشکار بود، به طور منظم پیلاتس و وزنهبرداری انجام میداد. او برای مدیریت استرس به رواندرمانی میرفت و "کار معنوی" انجام میداد. این مادر سه فرزند، نگران سموم و میکروپلاستیکها بود، غذای کودک خود را درست میکرد، محصولات را از باغش در تگزاس برداشت میکرد و از محصولات پاک کننده طبیعی مانند سرکه و لیمو استفاده میکرد.
او همچنین سالانه به پزشک عمومی و متخصص زنان و زایمان مراجعه میکرد و مراقب سلامتیاش بود. در ۲۰ سالگی، رابرت با IBS تشخیص داده شد، اما او گفت که راهنمایی زیادی به او داده نشد. رابرت گفت: "آنها فقط میگفتند 'فیبر بیشتری بخورید'."
زمانی که او اولین پسرش را باردار بود، گفت که با هموروئید داخلی تشخیص داده شد. وقتی در سالهای بعد دچار خونریزی رکتال و نفخ شد، آن را به سابقه IBS و هموروئید خود نسبت داد.
در ۴۰ سالگی، او شروع به خونریزی در توالت کرد. در آن زمان، میدانست که چیزی به شدت اشتباه است و به بیماری سلیاک (celiac disease) یا کولیت اولسراتیو (ulcerative colitis)، نوعی بیماری التهابی روده، مشکوک بود. او گفت: "راستش را بخواهید، حتی به سرطان فکر هم نمیکردم."
او مصرف قهوه را قطع کرد و یک دوره پاکسازی ۳۰ روزه را آغاز کرد، در حالی که برای ملاقات با پزشک عمومی و یک متخصص آلرژی وقت گرفته بود. برای چهار ماه، هیچ چیز پاسخهای واضح یا دلیل نگرانی از سوی پزشکانش به همراه نداشت: رابرت سابقه سرطان در خانوادهاش نداشت و آزمایش خونش عالی بود.
رابرت گفت: "من در جستجو بودم، اما همچنین احساس میکردم که هیچ پاسخ یا جهتگیری واقعی وجود ندارد."
در اوایل سال ۲۰۱۵، زمانی که او بالاخره توانست با یک متخصص گوارش ارجاع شده وقت بگیرد، برای یک کولونوسکوپی فرصتی فراهم شد، چیزی که متخصص گوارش او فقط برای احتیاط توصیه کرده بود. پس از آن، رابرت متوجه شد که هموروئید او بیشتر شبیه پولیپ است و برای آزمایشهای بیشتر و MRI به یک جراح کولورکتال ارجاع داده شد.
پس از اسکن بود که رابرت متوجه شد سرطان روده بزرگ دارد.
عادت کردن به کیسه کولوستومی
قبل از اینکه رابرت بداند سرطانش در چه مرحلهای است، بدترین سناریوها را در گوگل جستجو کرد. بیشتر از همه، از برداشتن رودههایش و استفاده از کیسه کولوستومی برای بقیه عمرش میترسید.
اولین پزشکی که او را دید، به او گفت که به کولوستومی نیاز خواهد داشت، بنابراین او به پزشک دوم، سپس سوم و چهارم مراجعه کرد و سپس تشخیص را پذیرفت: او علاوه بر شیمیدرمانی به جراحی نیز نیاز خواهد داشت.
عادت کردن به کیسه کولوستومی یکی از سختترین بخشهای درمان برای رابرت بود. او گفت: "احساس میکردم جذابیتم را از دست دادهام، بیگناهیام را از دست دادهام." "این مرا به یک چاله واقعاً تاریک فرو برد." به عنوان یک مربی شخصی که مشاوره تغذیه نیز انجام میداد، نگران قضاوت شدن به خاطر کیسه کولوستومیاش بود. او گفت: "احساس شرم زیادی در مورد آن و این سوال که 'چه اشتباهی کردهام؟' داشتم."
به عنوان کسی که خود را یک فرد همیشه خوشبین میدانست، برای اینکه "پرتو آفتاب" همیشگی برای دوستان و خانوادهاش باشد، تقلا میکرد. پسرانش، که در آن زمان هفت و نه ساله بودند، دیگر نمیخواستند در تختهای جداگانه بخوابند و بیشتر به رابرت میچسبیدند.
او نزدیک به یک سال شیمیدرمانی کرد. او گفت که چون به او گفته بودند سرطانش به مرحله صفر رسیده و شیمیدرمانی "واقعاً برای بدنش سخت بود"، زودتر از موعد توصیه شده آن را قطع کرد.
در آخرین روز شیمیدرمانی او، همسرش به یک بیماری عصبی نادر تشخیص داده شد و رابرت را قبل از اینکه خودش به طور کامل بهبود یابد، به نقش مراقبتکننده سوق داد. رابرت گفت که استرس بر ازدواج آنها آنقدر زیاد بود که او و همسرش برای دو سال از هم جدا شدند و سپس دوباره به هم بازگشتند.
این یک نبرد بیپایان بود، تا حدی به این دلیل که رابرت خیلی دیر تشخیص داده شد. او گفت: "اگر متخصصان پزشکی زودتر مرا غربالگری میکردند و علائم و نگرانیهایم را جدی میگرفتند، هرگز به کیسه کولوستومی نیاز پیدا نمیکردم."
ترسی که هرگز به طور کامل از بین نمیرود
یک دهه پس از تشخیص، رابرت عاری از سرطان است. در سالهای پس از بهبودی، او به پلتفرمهای رسانههای اجتماعی مانند تیکتاک روی آورده تا تجربیات خود را در مورد تشخیص اشتباه به اشتراک بگذارد به امید افزایش آگاهی در مورد سرطان روده بزرگ.
او گفت: "من احساس میکنم که متأسفانه توجه بیشتری به آن میشود، زیرا افراد جوان بیشتری تشخیص داده میشوند." سرطان روده بزرگ در جوانان در بیش از ۲۷ کشور افزایش یافته است.
او به یاد میآورد که در دوران کودکی، اپرا را تماشا میکرد که با مهمانانی که بر مصیبتهای شدید غلبه کرده بودند، مصاحبه میکرد. او همیشه میخواست به همان شیوه به مردم الهام بخشد. رابرت گفت: "متوجه شدم که میتوانم بسیار سپاسگزار باشم، زیرا حتی زمانی که اوضاع خوب نیست، این یک هدیه برعکس برای شخص دیگری است." "اگر بتوانم آن دیدگاه را حفظ کنم، زندگی زیباست."
رابرت با وجود اینکه در دوره بهبودی است، گفت که همیشه به احتمال ابتلا به سرطان دوباره فکر میکند. او گفت: "فکر میکنم این همیشه وجود خواهد داشت، اما فکر میکنم میتواند کاتالیزوری نیز باشد که شما را به جلو سوق میدهد." "شاید همین باشد – دیگر چه کاری میتوانم انجام دهم؟"