ایرانی‌ها در حال عبور از کنار نقاشی‌های دیواری ضدآمریکایی روی دیوارهای سفارت سابق ایالات متحده آمریکا در تهران، ایران در 16 آوریل 2025. — محمدعلی نجیب/Middle East Images/AFP via Getty Images
ایرانی‌ها در حال عبور از کنار نقاشی‌های دیواری ضدآمریکایی روی دیوارهای سفارت سابق ایالات متحده آمریکا در تهران، ایران در 16 آوریل 2025. — محمدعلی نجیب/Middle East Images/AFP via Getty Images

چرا ایران پس از جنگ با اسرائیل، ابهام هسته‌ای را در پیش گرفته است؟

در پی جنگ کوتاه اما سخت با اسرائیل، ایران مسیر حساب‌شده و دقیقی از تشدید ابهام هسته‌ای را در پیش گرفته است تا حملات آینده را بازدارد، در حالی که دست خود را برای دیپلماسی باز نگه داشته است. اما تا چه زمانی می‌تواند این تعادل را حفظ کند؟

در پی جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل – شدیدترین و مخرب‌ترین رویارویی مستقیم میان این دو دشمن سرسخت تا به امروز – لفاظی‌های هسته‌ای تهران مبهم‌تر، متناقض‌تر و از نظر راهبردی دوپهلوتر شده است.

غبار جنگ به طور یکنواخت در سراسر ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ننشسته است. در عوض، این جنگ شکاف‌هایی را عمیق‌تر کرده است میان تندروهایی که خواستار پیشبرد تسلیحات هسته‌ای ایران هستند و میانه‌روهایی که به دنبال باز نگه داشتن درِ دیپلماسی با غرب هستند – اگر تنها برای جلوگیری از ویرانی‌های بیشتر باشد.

اگرچه شلیک موشک‌ها هفته‌ها پیش متوقف شد، اما تقسیمات داخلی جدید و به همان اندازه مهمی بر سر آینده برنامه هسته‌ای ایران و پیام‌هایی که تهران تصمیم می‌گیرد به جامعه جهانی ارسال کند – یا از آن پنهان کند – همچنان در حال ظهور است.

صداهای تندرو در ایران از لحن وجودی جنگ استفاده کرده‌اند تا استدلالی برای تغییر قطعی راهبرد به سمت تسلیحات هسته‌ای بیاورند. بر اساس منطق آن‌ها، تنها بازدارنده واقعی در برابر حملات آینده اسرائیل یا آمریکا، در اختیار داشتن بمب‌های هسته‌ای واقعی است. در حالی که تندروها استدلال می‌کنند که "خویشتن‌داری راهبردی" آن‌ها را آسیب‌پذیر کرده است، این دیدگاه را با اشاره به دقت عملیات ترور اسرائیل که ده‌ها فرمانده ارشد و بیش از دوازده دانشمند هسته‌ای را کشت، توجیه می‌کنند.

در مطبوعات محافظه‌کار و محافل روحانی، درخواست‌های آشکار برای تسلیحات هسته‌ای اکنون بیش از هر زمان دیگری مشهود است. چندین روحانی برجسته نیز فتاوای مذهبی صادر کرده‌اند که اقدامات تلافی‌جویانه، از جمله قتل رئیس‌جمهور دونالد ترامپ را مجاز می‌داند.

در حالی که سازمان تبلیغات اسلامی بیانیه وایرال شده یکی از مقامات خود را که برای ترور ترامپ پاداش تعیین کرده بود، رد کرد – و آن را به عنوان دیدگاهی شخصی قلمداد کرد – برای تندروها، بازدارندگی از طریق تزریق ترس دیگر تابو نیست؛ بلکه یک راهبرد است.

دیپلماسی بازتعریف شد، نه رد شد

با این حال، رهبری ایران همچنان سیگنال‌های کالیبره شده‌ای از قصد دیپلماتیک – به ویژه نسبت به ایالات متحده – ارسال می‌کند. حتی محمدباقر قالیباف، رئیس محافظه‌کار مجلس، در مصاحبه‌ای با صدا و سیمای دولتی در روز پنجشنبه اذعان داشت که دیپلماسی همچنان "ابزار مقاومت" است. قالیباف با تعیین شرایط سختی – از جمله لغو تحریم‌ها، تضمین‌های امنیتی و جبران خسارات جنگ – تأیید کرد که تهران همچنان مذاکره را مسیری قابل اجرا می‌داند.

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور، موضعی صریح‌تر و میانه‌روتر اتخاذ کرده و تعاملات آتی را رد نکرده است. پزشکیان در یک تماس تلفنی در این هفته به آنتونیو کوستا، رئیس شورای اروپا، گفت که ایران همچنان به "گفتگو، دیپلماسی و حقوق بین‌الملل" متعهد است – مشروط بر اینکه غرب نیز همین دیدگاه را داشته باشد.

موضع پزشکیان می‌تواند بازتاب معضل دشواری باشد که تهران با آن روبروست: چگونه فشار داخلی برای تضمین‌های امنیتی و تلافی را بدون بیگانه کردن کامل غرب یا بستن مسیر دیپلماتیک – به ویژه در زمانی که تحریم‌ها همچنان اقتصاد ایران را ویران می‌کنند – برآورده سازد. مهم‌تر اینکه، جمهوری اسلامی درک می‌کند که خودداری از تعامل با واشنگتن می‌تواند به سادگی ترامپ را متقاعد کند که به اسرائیل چراغ سبز برای حملات مجدد به کشوری را بدهد که پدافند هوایی آن در جنگ 12 روزه فلج شده و کارت‌های کمتری برای بازی در صورت شروع مجدد جنگ دارد.

بحران آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و ابهامات قانونی

این تنش هیچ‌گاه به وضوح پیام‌های متناقض تهران درباره همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) آشکار نشده است. پس از جنگ، مجلس تحت تسلط محافظه‌کاران قانونی را تصویب کرد که تعلیق هرگونه همکاری با آژانس را الزامی می‌کرد. پزشکیان این قانون را اوایل ماه جاری، یک هفته پس از آتش‌بس، امضا و رسماً ابلاغ کرد.

اما دولت او از آن زمان تاکنون تلاش کرده است تا تأثیر آن را بازتعریف کند که ظاهراً تلاشی برای کاهش فشار است. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، هفته گذشته در شبکه ایکس (X) نوشت که ایران همچنان به معاهده عدم اشاعه (NPT) و موافقت‌نامه پادمان‌های آن متعهد است و تأکید کرد که تمامی تصمیمات مربوط به آژانس اکنون از طریق شورای عالی امنیت ملی عبور خواهد کرد. او نوشت: "به دلایل امنیتی و ایمنی آشکار"، همکاری به شکلی کنترل‌شده‌تر ادامه خواهد یافت – اما ایران به طور کامل از آن خارج نخواهد شد.

این تناقض عمدی است. این اقدام به ایران اجازه می‌دهد تا ظاهری از رعایت تعهدات را برای مخاطبان بین‌المللی حفظ کند، در حالی که تندروهای داخلی را آرام می‌سازد. اما همچنین سردرگمی و بی‌اعتمادی را عمیق‌تر می‌کند. دولت‌های اروپایی این اقدام را محکوم کرده‌اند. برلین آن را "پیامی ویرانگر" توصیف کرد که امکان نظارت را از بین می‌برد. و این نظارت، ستون فقرات هر راه‌حل دیپلماتیک است، چرا که در قلب خواسته‌های آمریکا در ابتکار دیپلماتیک اخیر قرار داشت که به دلیل جنگ متوقف شد.

اورانیوم کجاست؟

این ابهام همچنین وضعیت و مکان ذخیره اورانیوم غنی‌شده با درصد بالا ایران را که گفته می‌شود بیش از 400 کیلوگرم است، در بر می‌گیرد. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از اوایل سال 2021 عمدتاً از نظارت قطع شده است، اما پس از جنگ ژوئن، تصور می‌شود ایران سطحی از عملیات زیرزمینی خود را گسترش داده است. اطلاعات غربی گمان می‌کنند ایران ممکن است بخش‌هایی از اورانیوم 60 درصد غنی‌شده خود را به تأسیسات نامعلومی منتقل کرده باشد. تهران برای رد این اتهام کار چندانی انجام نداده است.

این عدم شفافیت محور اصلی استراتژی فعلی ایران است. تهران با نگه داشتن جهان در حالت حدس و گمان – درباره ذخایر، پیشرفت غنی‌سازی و نیات – قدرت چانه‌زنی خود را افزایش می‌دهد و امیدوار است که در میان دشمنان خود شک و تفرقه بیندازد.

اما خطر حفظ این تعادل می‌تواند بالا باشد. این سطح از ابهام، به ویژه پس از درگیری نظامی مستقیم با اسرائیل و تهدیدات فزاینده اسرائیل، جای کمی برای خطا باقی می‌گذارد. یک برداشت اشتباه از نیت تهران می‌تواند به یک دور تشدید پرهزینه منجر شود، چیزی که تهران می‌داند باید از آن اجتناب کند.

بی‌تفاوتی راهبردی از روی قصد

در اصل، موضع هسته‌ای ایران پس از جنگ شاید کمتر سردرگمی باشد و بیشتر یک بی‌تفاوتی محاسبه‌شده است. دولت به دنبال حرکت بر روی یک طناب باریک است تا با اشاره به قابلیت آستانه هسته‌ای، حملات آینده را بازدارد، بدون اینکه از خطوطی عبور کند که می‌تواند تلافی گسترده‌ای را برانگیزد.

برای رهبران ایران، خطرات روشن است. و فقط مربوط به آسیب‌پذیری‌های نظامی آشکار شده در درگیری اخیر نیست. آن‌ها درباره محدودیت‌های ائتلاف‌های خود با روسیه و چین درس گرفته‌اند. در صورت یک درگیری تمام‌عیار، جمهوری اسلامی نمی‌تواند انتظار دخالت قاطع از سوی دو کشوری را داشته باشد که ثابت کرده‌اند شرکای راهبردی غیرقابل اعتمادی هستند.

این سیاست فعلی ابهام، از نظر تهران، می‌تواند چندین کارکرد داشته باشد: زمان می‌خرد، عزم بین‌المللی را محک می‌زند و دشمنان را مجبور می‌کند تا هزینه‌های تشدید را در نظر بگیرند. همچنین قابلیت انتخاب را حفظ می‌کند – توانایی برای بازگشت به مسیر دیپلماسی در صورت بهبود شرایط، یا تشدید در صورت عدم بهبود.

اکنون سؤال این است که آیا جهان این ابهام را تحمل خواهد کرد و استدلال‌های رژیم را باور خواهد کرد. پیام‌های متناقض تهران ممکن است به اهداف کوتاه‌مدت خدمت کند. اما در بلندمدت، خطر خطای محاسباتی را افزایش می‌دهد.

در حالی که دولت‌های غربی واکنش‌های خود را بررسی می‌کنند و رهبری در تهران به تنظیم موضع خود ادامه می‌دهد، یک واقعیت روشن می‌ماند: آینده هسته‌ای ایران تنها یک مسئله فنی یا یک معمای دیپلماتیک نیست.

برای تهران، این ابهام ممکن است یکی از معدود استراتژی‌های باقی‌مانده باشد، اما استراتژی خطرناکی است که باید حفظ شود.

پرونده هسته‌ای ایران اکنون یک جبهه جنگ در یک مبارزه گسترده‌تر بر سر بازدارندگی و بقا در خاورمیانه پس از جنگ است، بحرانی که شاید زمان آن رسیده است که به نحوی – و برای همیشه – حل شود.