اعتبار: تصویرسازی توسط الکس مرتو
اعتبار: تصویرسازی توسط الکس مرتو

آیا طرح‌های خاورمیانه جدید در حال پدیدار شدن هستند؟

طرح‌های ایران برای دهه‌ها منطقه را تعریف کرده‌اند. با تضعیف این کشور، پازل این است که چه اتفاقی خواهد افتاد.

یک ویدئوی کوتاه که در ماه‌های اخیر در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود، رئیس‌جمهور جدید سوریه، احمد الشارع را نشان می‌دهد که سوار بر اسبی سیاه و زیبا در یک میدان اسب‌سواری شنی با چند نخل ضخیم است. او تنهاست و ژاکت چرمی مرتبی به تن دارد، در حالی که اسب با گام‌های بلند در دایره می‌چرخد.

موسیقی متن این ویدئو، ترانه‌ای است که خلافت اموی را که در قرون هفتم و هشتم بر خاورمیانه حکومت می‌کرد، تمجید می‌کند. متن آغازین ویدئو می‌گوید: "امویان از نسل طلایی هستند؛ نامشان پادشاهان پارس را به وحشت می‌انداخت." خط اول واقعی از این ترانه محبوب، "من یک مسلمان عرب هستم، نه زائده‌ای ایرانی," حذف شده است. با این حال، پیام به وضوح منتقل می‌شود: سوریه، که دیگر تحت نفوذ ایران شیعه نیست، به دست اکثریت سنی کشور بازگشته است.

برای بسیاری از اعراب، آن سلسله دوران طلایی تاریخ اسلام بود. امویان که از دمشق در سال ۶۶۱ پس از میلاد آغاز به کار کردند، اولین پادشاهی مسلمان را تأسیس کردند و در طول ۹۰ سال با گسترش به آسیای مرکزی و سراسر شمال آفریقا، ایرانیان را شکست دادند. اکنون، برخی از رهایی سوریه از سلطه ایران، پژواکی واضح را در می‌یابند.

فروپاشی نفوذ منطقه‌ای ایران، به ویژه اخراج آن از سوریه، متحد اصلی عربی‌اش، نقطه عطفی از نوعی است که بیش از دو دهه در خاورمیانه دیده نشده است. بخشی از این بازتعادل ژئوپلیتیکی می‌تواند عقب‌نشینی از فرقه‌گرایی آشکاری باشد که از زمان حمله ایالات متحده به عراق و به دست گرفتن کنترل بغداد توسط شیعیان، منطقه را به ستوه آورده است.

با سقوط دولت بشار اسد در سوریه در دسامبر گذشته، آنچه ملک عبدالله دوم پادشاه اردن زمانی با شهرت از آن به عنوان "هلال شیعی" یاد کرد — شبکه‌ای از متحدان مسلح که از ایران، از طریق عراق و سوریه، تا مناطق حزب‌الله در لبنان امتداد می‌یابد — از هم پاشید. دولت اسد در سوریه، به عنوان یک دولت تمام‌عیار و نه یک شبه‌نظامی، نقطه اوج نفوذ ایرانی‌ها و قطبی برای حمایت از دیگر نیروها در به اصطلاح "محور مقاومت" علیه اسرائیل و غرب بود.

البته، دین تنها تا حدی می‌تواند آنچه را که در خاورمیانه اتفاق می‌افتد توضیح دهد. برای سال‌ها، قدرت‌های منطقه‌ای مانند ایران و عربستان سعودی از الهیات به عنوان پوششی برای نگرانی‌های مادی استفاده کرده‌اند. در بازآرایی امروز، قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی در خطر است. این واقعیت با این امر تأکید می‌شود که این تغییر نه توسط مسلمانان سنی یا شیعه، بلکه توسط اسرائیل به پیش رانده شده است. با این حال، ایران برای سال‌ها برای افزایش نفوذ خود، به پیشبرد یک دستور کار فرقه‌ای کمک کرد، که کشورهای عربی خلیج فارس اغلب آن را متقابلاً عمل می‌کردند. بعید است ایران بتواند به زودی دوباره این کار را انجام دهد.

سوال این است که پس از آنکه اختلافات سنی-شیعه دیگر به عنوان ابزاری در رقابت ژئوپلیتیکی آن‌ها استفاده نشود، چه چیزی پدیدار خواهد شد. سوریه اکنون به آزمون اصلی برای نظمی متفاوت تبدیل شده است. کشورهای با اکثریت سنی به رهبری عربستان سعودی و ترکیه مصمم هستند که اختلافات فرقه‌ای را که تهدیدی برای ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی می‌دانند، دفن کنند.

شاید هیچ آزمونی چالش‌برانگیزتر از سوریه نباشد. یک دهه پیش، هنگامی که نیروهای ایرانی یک رژیم اقلیت شیعه در دمشق، پایتخت، را از یک جنبش مخالف ریشه‌دار در اکثریت سنی نجات دادند، تنش‌های فرقه‌ای را در سراسر خاورمیانه به سطوح جدیدی افزایش داد. در سوریه، این تنش‌ها به طور کامل از بین نرفته‌اند. علاوه بر این، دولت جدید در دمشق ریشه‌هایی در گروه‌های جهادی سنی دارد، دشمنان آشتی‌ناپذیر همه چیزهای شیعه. اما رهبری آن اذعان کرده است که هرگونه فوران پایدار درگیری‌های فرقه‌ای، تلاش‌ها برای ایجاد یک دولت باثبات و متحد را محکوم به فنا خواهد کرد.

مصطفی فحص، مفسر سیاسی با روابط عمیق در جامعه شیعه لبنان، گفت: "وقتی دمشق را به سنی‌ها بازگردانید، کل جغرافیای سیاسی خاورمیانه را تغییر می‌دهید. این تاریخ است."

دوران فرقه‌گرایی جدید

برای قرن‌ها، حاکمان ایرانی تلاش کرده‌اند تا شیعیان را در فراتر از مرزهای خود به گروه طبیعی خود تبدیل کنند و آنها را تحت فشار قرار دهند تا به ایران به عنوان حامی سیاسی، معنوی و فرهنگی خود نگاه کنند. انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ بود که دوران جدید و مدرنی از رقابت سنی-شیعه را آغاز کرد.

رژیم روحانی که در ایران به قدرت رسید، جهان عرب را نگران کرد زیرا آیت‌الله روح‌الله خمینی، رهبر کشور، به دنبال صدور مدل ایرانی اسلام‌گرایی انقلابی — با رهبر معظم به عنوان راهنمای معنوی و سیاسی — به سایر کشورهای مسلمان بود. این امر هرگز به نتیجه نرسید — اما ایران توانست از ایدئولوژی خود برای کسب متحدان و تضعیف دشمنان استفاده کند.

در لبنان، حسن نصرالله برای بیش از ۳۰ سال، تا زمانی که در حمله اسرائیل در سپتامبر گذشته کشته شد، از الگوی ایران در اداره حزب‌الله استفاده کرد. اما بازسازی دولت ایران در لبنان هرگز ممکن نبود. آقای نصرالله در مصاحبه‌ای با من در سال ۲۰۰۲ اذعان کرد که کشورش بیش از حد چندفرهنگی است که بتوان تفاسیر سنتی اسلام شیعه، مانند حجاب کامل برای همه زنان یا ممنوعیت الکل، را تحمیل کرد.

کشورهای عربی نگران بودند که ایران به دنبال بی‌ثبات کردن آن‌ها باشد، به ویژه پس از آنکه خیزش عربی فرصتی را برای تقویت مجموعه‌ای از نیروهای نیابتی در سراسر منطقه، از جمله حوثی‌ها در یمن و شبه‌نظامیان مختلف عراقی، به ایران داد. عربستان سعودی به ویژه به وضوح خصومت خود را حفظ کرد. نگرانی آن بیشتر این بود که تهران ممکن است تلاش کند همسایگان خود را تضعیف کند، تا اینکه به این واقعیت بپردازد که ایران به فرقه‌ای متفاوت از اسلام تعلق دارد. این عمدتاً مؤمنان متعصب در هر دو فرقه بودند که بر اختلافات فرقه‌ای تمرکز می‌کردند.

توهین‌های ضد شیعی که اعضای این فرقه را کمتر از انسان نشان می‌داد، در دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ جزو اصلی برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای سعودی با حضور علمای تندرو سنی بود. در تبلیغات رسمی خود، این پادشاهی دولت ایران را "صفویان" می‌نامید، که اشاره به امپراتوری شیعه تئوکراسی و توسعه‌طلب قرن شانزدهم بود. در سال ۲۰۱۶، دولت سعودی یک روحانی برجسته شیعه و تعداد زیادی از فعالان را گردن زد و آن‌ها را، در میان اتهامات دیگر، به دنبال مداخله ایران بودن متهم کرد.

در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۸ با آتلانتیک، ولیعهد محمد بن سلمان از عربستان سعودی، آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر معظم ایران را بدتر از هیتلر خواند. او گفت: "هیتلر سعی کرد اروپا را فتح کند. رهبر معظم در حال تلاش برای فتح جهان است." او ایدئولوژی پشت انقلاب ایران را "شر مطلق" توصیف کرد.

اما تا سال ۲۰۲۳، عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس تصمیم گرفتند تنش‌های منطقه‌ای را از طریق تنش‌زدایی و دیپلماسی با تهران کاهش دهند. ولیعهد محمد پیش از این نهادهای مذهبی سعودی را که به عقیده او به رادیکالیزاسیون دامن می‌زدند، از جمله آنهایی که به فرقه‌گرایی دامن می‌زدند، برچیده بود.

عربستان سعودی — مانند بیشتر جهان عرب — تحت فشار رشد جمعیت است. منطقه به شغل برای جوانان خود نیاز دارد. فقدان چشم‌انداز برای آینده زمانی به جذب نیرو برای گروه‌های جهادی کمک می‌کرد. اکنون، دولت‌ها در منطقه امیدوارند که این پویایی را از طریق توسعه اقتصادی جاه‌طلبانه، از جمله برنامه‌هایی برای شهرهای آینده‌نگر، طرح‌های هوش مصنوعی و سایر سرمایه‌گذاری‌های فناوری تغییر دهند.

هرج و مرج منطقه‌ای برنامه‌های آن‌ها را مختل می‌کرد. به همین دلیل حمله اسرائیل به ایران، با همراهی ایالات متحده، در ابتدا موجب ناامیدی شد. کشورهای خلیج فارس نه تنها نگران هدف قرار گرفتن توسط ایران در پاسخ بودند، بلکه نگران تکرار آنچه در عراق اتفاق افتاد، بودند، یعنی زمانی که تهاجم آمریکا منجر به فروپاشی رژیم، سیل آوارگان و سال‌ها خونریزی فرقه‌ای شد.

با این حال، در نهایت، درگیری کوتاه مدت، توهم قدرت ایران را در هم شکست. اگرچه میزان عقب‌نشینی برنامه هسته‌ای این کشور در اثر این حملات نامشخص است، اما ناتوانی آن در محافظت از خود، ضعف‌های ریشه‌داری را آشکار کرد — و نشان می‌دهد که نظمی جدید در منطقه برقرار شده است.

سوریه، میدان آزمایش

سوریه، که پس از تقریباً ۱۴ سال جنگ داخلی ویران شده است، اکنون میدان آزمایشی برای آنچه در آینده رخ خواهد داد، است.

رژیم اسد با جمهوری اسلامی شباهت چندانی نداشت، اما به دلیل خصومت متقابل با اسرائیل و صدام حسین، رهبر عراق، با تهران متحد شد. بنابراین، بازگشت سوریه به آغوش اهل سنت، مانند قطعه مرکزی یک پازل است که ناگهان در جای خود قرار می‌گیرد.

عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی — همگی کشورهای با اکثریت سنی — مصمم به بازسازی سوریه و تبدیل آن به یک چهارراه اقتصادی برای منطقه هستند که با جاده‌ها، خطوط لوله نفت، کابل‌های فیبر نوری و منابع انرژی به هم متصل می‌شوند. با این حال، دولت مرکزی ضعیف باید تقویت شود. هزینه تخمینی بازسازی بین ۲۵۰ تا ۴۰۰ میلیارد دلار است، مبلغی که اقتصاد در حال مرگ سوریه به هیچ وجه نمی‌تواند آن را تأمین کند.

اول از همه، دولت جدید باید اختلافات فرقه‌ای خشونت‌آمیزی را که جنگ داخلی را شعله‌ور کرد و از آن تغذیه شد — و هنوز هم می‌تواند مانع از ظهور سوریه به عنوان یک کشور متحد شود — سرکوب کند. یک کشتار خونین علوی‌ها، اقلیت فرقه‌ای که خانواده اسد به آن تعلق دارند، در ماه مارس تقریباً ۱۶۰۰ کشته برجای گذاشت، در حالی که یک بمب‌گذار انتحاری حداقل ۲۵ نفر را در یک مراسم ارتدوکس یونانی در دمشق در ماه ژوئن کشت.

ریشه‌های جهادی شبه‌نظامیان بی‌نظم و پاره‌پاره‌ای که هسته اصلی دولت جدید را تشکیل دادند، سؤالاتی را مطرح می‌کند. پروفسور نادر هاشمی، کارشناس خاورمیانه و سیاست اسلامی در دانشگاه جورج‌تاون، گفت: "ملی‌گرایان سوری، به ویژه گروهی که در سوریه به قدرت رسید، از دیدگاه راست افراطی، القاعده افراطی، و سلفی سنی سرچشمه می‌گیرند که از نظر الهیاتی و سیاسی ریشه‌ای عمیقاً ضد شیعه داشتند." با این حال، برخی تحلیلگران، موج احساسات ضد شیعه در میان سوری‌ها را به عنوان ابزاری برای سرزنش ایران تلقی می‌کنند.

تحلیلگران نزدیک به دولت سوریه می‌گویند که این دولت به دنبال پایان دادن به درگیری‌های فرقه‌ای است، همانطور که حامیان عربی و ترکیه‌اش نیز چنین هستند. رهبران عرب قبلاً در مکان‌هایی مانند لبنان به شدت رقابت می‌کردند و با تأمین مالی شبه‌نظامیان رقیب، کشور را پاره پاره می‌کردند. در سوریه، به نظر می‌رسد که آن‌ها در تلاش برای همکاری هماهنگ هستند.

سرهنگ هشام مصطفی، تحلیلگر سیاسی و استراتژیک سوری که در جریان انقلاب از ارتش جدا شد، گفت: "در واقع تعادل جغرافیایی جدیدی در حال پدیدار شدن است. هنوز به طور کامل متبلور نشده است، اما به وضوح در حال شکل‌گیری است — به ویژه پس از عقب‌نشینی برگشت‌ناپذیر نفوذ ایران از سوریه و بازآرایی گسترده‌تر امور عربی به دور از شعارهای فرقه‌ای."

سرهنگ مصطفی اذعان کرد که برخی افراد برای بیان اظهارات سیاسی فرقه‌ای درباره نقش جدید سوریه، به تاریخ و دین متوسل می‌شوند. مقایسه با امویان به این معناست که "رهبری سیاسی سوریه در حال بازپس‌گیری هویت عربی اصیل خود و رهایی از سلطه خارجی است."

دکتر مصطفی العیسی، تحلیلگر سیاسی سوری، گفت که رهبری جدید به طور رسمی از اصطلاح اموی استفاده نکرده است. وی افزود: "دولت سوریه فعالانه در تلاش برای از بین بردن شکاف بین جوامع سوری است. ساده‌ترین — و خطرناک‌ترین — ابزاری که سیستم قبلی استفاده می‌کرد، تکه‌تکه شدن مذهبی بود، نه تنها بین سنی‌ها و شیعیان، بلکه حتی در درون هر فرقه یا جامعه."

گرفتار بین دو آتش

دولت‌های عربی از اینکه ایران به پشت مرزهای خود رانده شده و تهدید هسته‌ای آن کاهش یافته است، ناراحت نیستند، اما از اینکه این نتیجه حمله نظامی اسرائیل در سراسر منطقه با حمایت ایالات متحده است، ناراحت هستند. روابط دوستانه‌ای که کشورهای خلیج فارس با اسرائیل برقرار می‌کردند، با توجه به افکار عمومی در خاورمیانه که از جنگ در غزه و تلفات فاجعه‌بار آن خشمگین هستند، از قبل مشکل‌ساز بود.

این جنگ، که آن هم خارج از چارچوب فرقه‌ای است، مانع بزرگی دیگر بر سر راه دیدگاه‌های یک جهان عرب کمتر ناپایدار و بیشتر به هم پیوسته پس از افول ایران است. تا زمانی که مسئله فلسطین حل نشود، سرچشمه بی‌ثباتی خواهد بود.

بدر السیف، استاد تاریخ در دانشگاه کویت، گفت: "ما اینجا بین دو آتش گرفتار شده‌ایم." وی افزود: "کشورهای خلیج فارس قطعاً نمی‌خواهند در یک نظم منطقه‌ای تحت رهبری اسرائیل قرار بگیرند."

مشخص نیست که با کاهش درگیری‌های فرقه‌ای چه چیزی پدیدار خواهد شد. سیاست خارجی ایران یک علامت سوال است، همانطور که میزان تلاش نیروهای نیابتی در سراسر منطقه که ایران آنها را مسلح کرده بود، برای بازسازی خود نیز مبهم است.

تازه‌ترین سابقه در دهه ۱۹۹۰ رقم خورد، زمانی که ایران، پس از تخریب ناشی از جنگ هشت ساله با عراق، برای بازسازی به داخل مرزهای خود بازگشت. در راستای آشتی منطقه‌ای، میانه‌روهایی که به قدرت رسیدند، تا حد زیادی تلاش برای صدور ایدئولوژی انقلابی جمهوری اسلامی را کنار گذاشتند. بسیاری از مسلمانان شیعه در منطقه نیز از این تلاش دور شدند.

تحلیلگران معتقدند اکنون نیز ممکن است اتفاقی مشابه رخ دهد. با کاهش نفوذ ایران، کشورهای عربی می‌توانند فشار بیاورند، و جوامع شیعه از سوریه تا عربستان سعودی و بحرین ممکن است به جای جدایی، به دنبال ادغام داخلی باشند.

لورانس لوئر، کارشناس خاورمیانه در مرکز مطالعات بین‌المللی در علوم پو پاریس، گفت: "آنچه در ماه‌ها و سال‌های آینده جالب خواهد بود، این است که مراکز قدرت شیعه در لبنان، عراق، حتی بحرین و پاکستان، چگونه تضعیف ایران و توانایی آن در تحمیل شبکه‌های حمایت خود در میان جوامع شیعه در سراسر خاورمیانه را در نظر خواهند گرفت. آنچه می‌توانیم شاهد آن باشیم، پویایی‌های ملی شیعه، پویایی‌های محلی است که بر تلاش‌های ایران برای تشکیل شیعیان به عنوان یک گروه حامی ایران، اولویت پیدا می‌کند."

محمد حاج قدور، هویدا سعد و جیکوب روبای در این گزارش مشارکت داشته‌اند.