این بودا—که سر و شانههایش به رنگ شعلههای شفاف و تنه آن از زخمها پرچین و لباسهایش به رنگ شرابی غنی است—تجلی ایدهای از هنر است که هم به شکلی خیرهکننده جدید و هم عمیقاً باستانی است. اگر چیزی شبیه به آن ندیدهاید—خب، من هم ندیدهام. (این اثر تا ۵ ژوئیه در گالری ماریو دیاکونو در بوستون به نمایش گذاشته شده است.)
«بودا» اثر بری ایکس بال، تنها تا حدی آشناست که از یک نوع شناخته شده در بودیسم مهایانا پیروی میکند. این اثر از یک بودای نشسته ژاپنی متعلق به قرن ۱۵ یا ۱۶ میلادی، که از لاک و چوب طلاکاری شده ساخته شده بود، الگوبرداری شده است. آمیتابها (Amitabha)، همانطور که این نوع نامیده میشود، «حیات بیکران» (عملکردی از شفقت بینهایت)، سعادت و نیروی هماهنگکنندهای را بیان میکند که در سراسر کیهان منتشر میشود.
نسخه بال، نتیجه سالها فرآیندهای پیچیده و پرزحمت دستی و فرآیندهای جدید و پیچیده، از جمله مدلسازی دیجیتال، چاپ سهبعدی و ماشینکاری رباتیک است.
آنچه آن را تا این حد متمایز—و به شکلی جنونآمیز زیبا—میسازد، مواد آن است. پیکر بودا از سه نوع سنگ ساخته شده است. بخش پایینی از سنگ «روژ دو روا» (rouge du roi) است که نوعی مرمر یافت شده در فرانسه است. بخش میانی از اونیکس استخراج شده از المارمول در باخا کالیفرنیا، مکزیک است؛ اگر لایه طلایی و کیکمانند این سنگ را برش دهید، با پهنهای صاف و چرخنده از مرمر سفید با رگههای صورتی، که با حفرهها یا «زخمهایی» به رنگ شکلات پوشیده شده، روبرو میشوید. بخش بالایی درخشان از کلسیت لانه زنبوری طلایی است که از معدنی در کوههای شرق پارک سیتی، یوتا استخراج شده است.
پایه گل نیلوفرشکل این مجسمه نیز به همان اندازه فریبنده است. این پایه از اونیکس صورتی شفاف ایرانی کنده کاری شده که از کارارا در ایتالیا خریداری شده است؛ همان جایی که میکلآنژ مرمر خود را از آنجا تهیه میکرد و امروزه در طول جاده ساحلی، بازارهایی هم مرمرهای محلی و هم سنگهایی را که از سراسر جهان منتقل شدهاند، به نمایش میگذارند.
بال دهها سال است که در پیشروترین حوزه فناوری مجسمهسازی سنگی فعالیت میکند. او یک استودیوی بزرگ در بروکلین دارد و تیمی از دستیاران را استخدام کرده است.
برای ساخت «بودا»، آنها یک اسکن دیجیتال از بودای ژاپنی اصلی ایجاد کردند، آن را با استفاده از یک برنامه کامپیوتری مدلسازی کردند، سپس از یک چاپگر سهبعدی برای ساخت یک کپی در اندازه واقعی استفاده کردند. اگرچه فرم پایه نیلوفر آزادانهتر اختراع شد، اما با فرآیندی مشابه رندر و چاپ شد.
پس از تهیه، الواح سنگی مونتاژ شدند، به صورت پروفیل برش خوردند، سپس توسط یک ربات و تحت جریان آب خنککننده، به شکل فعلی خود ماشینکاری شدند. ماشینکاری «خشن» منجر به مجسمهای شد که به صورت افقی به سه بخش مجزا تقسیم شده بود.
آنچه در ادامه آمد، ساعتها کار دقیق و ظریف دستی، با استفاده از مجموعهای از ابزارها و تکنیکهای توهم بصری (trompe l’oeil) بود، با هدف اینکه سه سنگ مختلف به صورت ارگانیک در هم آمیخته به نظر برسند. برای ایجاد این شباهت «پیوستگی»، حفرههای شکلاتی رنگ و پیچ و خمهای صورتی و قهوهای در سنگهایی ایجاد شدند که به طور طبیعی در آنجا وجود ندارند. فرآیند مشابهی برای پایه نیلوفر صورتی نیز استفاده شد. یک حلقه طبیعینما اما در واقع مصنوعی از «زخمها» در بخش بالایی آن ایجاد شد که با حفرههای بدن بودا همخوانی داشت.
هنگامی که دو بخش مجسمه—پایه و بدنه—مونتاژ شدند، سنگ صیقل داده شد و سپس با رزین اشباع گردید. در پایان این فرآیند چند ساله، وُیلا!—آفرینش فوقالعاده زندهای که در اینجا میبینید.
استفاده بال از فناوری مرا علاقهمند و تحت تأثیر قرار میدهد، همانطور که سیستم استودیویی او و جزئیات توهمبخش و دستسازش نیز چنین هستند. به شما یادآوری میشود که نه هنرمندان و نه بوداییها موظف نیستند خود را از فناوری جدا کنند. (روزی دوست دارم «بودا»ی بال را در یک اتاق با «بودای تلویزیونی» نام جون پایک ببینم.) مجسمهسازان، همانطور که بال دوست دارد اشاره کند، مدتهاست که برای استفاده از جدیدترین فناوریها با یکدیگر رقابت کردهاند و به این حد، او صرفاً از سنت پیروی میکند.
اما همه اینها فقط حرف است. این بودا به طرز عجیبی آشنا و در عین حال به شکلی چشمگیر بدیع است که فراتر از «مسائل» میرود و شکاکان را خاموش میکند. برای من، این اثر تضادهای عمیقی را در قلب هستی تداعی میکند—تضادهایی که امروزه به همان اندازه در زمان بودا مرتبط به نظر میرسند: سکون و تغییر ناپایدار. واقعیت و توهم. میل و نیستی.