افغان‌های اخراج شده از ایران هفته گذشته به مرکز پردازش در شهر مرزی اسلام‌قلعه، افغانستان، رسیدند.
افغان‌های اخراج شده از ایران هفته گذشته به مرکز پردازش در شهر مرزی اسلام‌قلعه، افغانستان، رسیدند.

با اخراج یک میلیون افغان از ایران، «به کجا برویم؟»

افغان‌هایی که مجبور به ترک ایران می‌شوند، با آینده‌ای نامعلوم در افغانستان دست و پنجه نرم می‌کنند، جایی که فقر گسترده و محدودیت‌های شدید برای زنان و دختران در انتظار آنهاست.

بارگذاری پخش‌کننده ویدیو
ده‌ها هزار افغان از طریق اسلام‌قلعه مجبور به بازگشت به کشور خود شده‌اند.
نقشه محل عبور اسلام‌قلعه را در مرز افغانستان و ایران نشان می‌دهد.
نقشه محل عبور اسلام‌قلعه را در مرز افغانستان و ایران نشان می‌دهد.
جمعیتی از زنان و کودکان با دست‌های برافراشته، در تلاش برای گرفتن چیزی که ظاهراً توسط مردی با لباس نظامی توزیع می‌شود.
مقامات افغان در حال توزیع بسته‌های خیار و سایر مواد غذایی به بازگشت‌کنندگان بودند.
دها نفر در اطراف چادرها گرد آمده‌اند، بسیاری در صف و برخی دیگر بر روی زمین نشسته‌اند.
مردم در انتظار ثبت نام توسط دولت افغانستان با مجموعه‌ای گیج‌کننده از چادرها و انبارها روبرو بودند.
مردی با عصا، پیراهن مشکی با کلمه "LOVE" بر روی آن. او چهار بسته پلاستیکی از چیزی که به نظر می‌رسد تنقلات است را حمل می‌کند.
محمد آخوندزاده بیسکویت‌های فراهم شده توسط گروه‌های امدادی را پس از عبور از مرز به افغانستان، برای خانواده‌اش آورد.

در مرز شن‌زار ایران و افغانستان، روزانه نزدیک به ۲۰,۰۰۰ نفر در حال عبور هستند؛ افغان‌های شوکه و هراسان که با وسایل ناچیز در موجی از سرکوب‌های هدفمند و بیگانه هراسی از ایران اخراج شده‌اند.

بر اساس گزارش آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد، از ژانویه گذشته تاکنون بیش از ۱.۴ میلیون افغان در جریان سرکوب دولتی پناهجویان فاقد مدرک، از ایران فرار کرده یا اخراج شده‌اند. از زمان جنگ بین اسرائیل و ایران در ماه گذشته، بیش از نیم میلیون نفر به زور به افغانستان بازگردانده شده‌اند؛ کشوری که پیش از این نیز با بحران انسانی شدید و محدودیت‌های شدید بر زنان و دختران دست و پنجه نرم می‌کند و این یکی از بدترین بحران‌های آوارگی در دهه گذشته است.

آنها به یک مرکز مرزی شلوغ در غرب افغانستان سرازیر می‌شوند، جایی که بسیاری از آنها در گفتگو با خبرنگاران نیویورک تایمز، خشم و سردرگمی خود را از چگونگی ادامه زندگی با امیدهای اندک در کشوری که برخی از آنها هرگز در آن زندگی نکرده یا به سختی می‌شناسند، ابراز داشتند.

محمد آخوندزاده، کارگر ساختمانی، در مرکز پردازش بازگشت‌کنندگان در اسلام‌قلعه، یک شهر مرزی در شمال غربی افغانستان، نزدیک هرات گفت: «من ۴۲ سال در ایران کار کردم، آنقدر سخت که زانوهایم شکسته است، برای چه؟»

این اخراج‌های گسترده، افغانستان را با قطع ناگهانی پول‌های حیاتی ارسالی از خویشاوندان در ایران به خانواده‌های افغان، بیشتر به سمت فروپاشی اقتصادی سوق می‌دهد.

ورود ناگهانی بازگشت‌کنندگان همچنین بحران‌های بیکاری، مسکن و بهداشت و درمان افغانستان را تشدید می‌کند. بیش از نیمی از جمعیت تخمینی ۴۱ میلیون نفری افغانستان در حال حاضر به کمک‌های بشردوستانه وابسته هستند.

آقای آخوندزاده ۶۱ ساله، با عصایی در کنار خود، به همراه همسر و چهار فرزندش که همگی در ایران به دنیا آمده‌اند، منتظر اتوبوس برای رفتن به کابل، پایتخت شلوغ افغانستان، بود. او امیدوار بود که برخی از خویشاوندان بتوانند میزبان آنها باشند، با وجود کمبود اتاق‌های خالی.

آقای آخوندزاده گفت: «ما هیچ چیزی نداریم و هیچ جایی برای رفتن نداریم.»

مرد و زنی، هر کدام با کودکی در آغوش، از داخل یک غرفه دیده می‌شوند.
برخی از افغان‌ها گفتند که پزشکان در ایران از درمان آنها خودداری کرده‌اند. در گذرگاه مرزی، کارکنان سازمان ملل دارو توزیع کردند.
گروه بزرگی از مردم نشسته در اتاق انتظار با چند باجه، جایی که مسئولان مدارک را پردازش می‌کنند.
افغان‌ها پس از عبور از مرز باید در اسلام‌قلعه ثبت‌نام کنند. بسیاری از آنها با آینده‌ای نامعلوم در وطن خود مواجه هستند.
زنی و نوزادی، با پستانک در دهانش، پشت میزی با مردی با روپوش پزشک و گوشی پزشکی دور گردن.
در یک کلینیک در گذرگاه مرزی. گروه‌های امدادی امسال تنها یک‌پنجم نیازهای بشردوستانه در افغانستان را تأمین کرده‌اند.
بارگذاری پخش‌کننده ویدیو
کارگران در اسلام‌قلعه برای افغان‌های اخراج شده از ایران جیره غذایی آماده می‌کردند.

از ایران به دلیل آزار و سوءظن رانده شدند

ایران میزبان بزرگترین جمعیت پناهجویان جهان است و بر اساس گزارش آژانس پناهندگان سازمان ملل، حدود ۹۵ درصد از آنها - که تخمین زده می‌شود حدود چهار میلیون نفر باشند - افغان هستند. ایران می‌گوید این رقم واقعی نزدیک به شش میلیون نفر است که نتیجه ده‌ها سال جنگ و آشوب در افغانستان است.

تهران محل زندگی و کار افغان‌ها را محدود می‌کند - فقط در ۱۰ استان از ۳۱ استان کشور - و معمولاً فقط به آنها کارهای سخت و کم‌مهارت اجازه داده می‌شود.

دولت ایران اعلام کرده است که با توجه به بحران اقتصادی خود و کمبود منابع طبیعی از جمله آب و گاز، دیگر قادر به پذیرش پناهندگان افغان نیست.

در ماه مارس، دولت اعلام کرد که افغان‌های فاقد مدرک اخراج خواهند شد و مهلت ۶ ژوئیه را برای خروج داوطلبانه تعیین کرد. اما پس از درگیری ۱۲ روزه ماه گذشته با اسرائیل، سرکوب‌ها تشدید شد.

نیروهای امنیتی به مکان‌های کار و محله‌ها یورش برده‌اند، خودروها را در ایست و بازرسی‌های سراسر شهرهای بزرگ متوقف کرده‌اند، و تعداد زیادی از افغان‌ها را قبل از فرستادن به مراکز پرجمعیت اخراج در گرمای طاقت‌فرسا بازداشت کرده‌اند.

نمایی از اتاقی با تخت‌های دوطبقه که کنار هم چیده شده‌اند. روی یکی از آنها، مردی با چیزی شبیه گچ روی بازوی راستش، کنار زنی که سرش را پوشانده و ماسک زده، نشسته است.
ابراهیم قادری، با دست بانداژ شده از حمله چاقو در ایران، به همراه خواهر و برادرش در پناهگاه سازمان ملل در هرات، افغانستان. مادرش گفت که پزشکان در چهار بیمارستان ایرانی از درمان او خودداری کردند.
خدیجه رحیمی و پسرش، پس از عبور از ایران به اسلام‌قلعه.
خدیجه رحیمی و پسرش، پس از عبور از ایران به اسلام‌قلعه.
پس از پردازش، برخی از پناهندگان سوار اتوبوس‌هایی به مقصد کابل، پایتخت، شدند.
پس از پردازش، برخی از پناهندگان سوار اتوبوس‌هایی به مقصد کابل، پایتخت، شدند.

افزایش جرایم ناشی از نفرت

مقامات و رسانه‌های دولتی، بدون ارائه مدرک، ادعا کرده‌اند که افغان‌ها توسط اسرائیل و ایالات متحده برای انجام حملات تروریستی، تصرف مراکز نظامی و ساخت پهپاد استخدام شده‌اند.

خدیجه رحیمی، یک دامدار ۲۶ ساله، با تکرار گفته‌های بسیاری از افغان‌ها در گذرگاه مرزی، گفت که وقتی ماه گذشته در ایران دستگیر شد، مأمور امنیتی به او گفته است: «ما می‌دانیم که شما برای اسرائیل کار می‌کنید.»

ابوالفضل حاجی‌زادگان، جامعه‌شناس در تهران، گفت که دولت ایران از افغان‌ها به عنوان قربانی برای رفع تقصیر از شکست‌های اطلاعاتی خود استفاده می‌کند که اسرائیل را قادر به نفوذ گسترده در ایران کرده است.

آقای حاجی‌زادگان در مصاحبه‌ای گفت: «درهم آمیختن اخراج افغان‌ها با درگیری ایران و اسرائیل، بی‌میلی رژیم به اذعان به کاستی‌های امنیتی و اطلاعاتی خود را برجسته می‌کند.»

اتهامات جاسوسی به گفته بیش از دو دوجین افغان ساکن ایران یا کسانی که اخیراً به افغانستان بازگشته‌اند، و نیز گزارش‌های گروه‌های امدادی و حقوق بشری، و ویدئوهای شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های خبری، حملات نژادپرستانه علیه افغان‌ها در ایران را در هفته‌های اخیر دامن زده است.

افغان‌ها مورد ضرب و شتم یا حمله با چاقو قرار گرفته‌اند؛ با آزار و اذیت صاحبخانه‌ها و کارفرمایانی روبرو شده‌اند که ودیعه یا حقوق آنها را پرداخت نمی‌کنند؛ و از بانک‌ها، نانوایی‌ها، داروخانه‌ها، مدارس و بیمارستان‌ها رانده شده‌اند.

ابراهیم قادری ماه گذشته یک صبح در راه کارخانه مقوا در تهران در حال دوچرخه‌سواری بود که دو مرد او را متوقف کردند. آنها فریاد زدند «افغانی کثیف» و گوشی هوشمندش را خواستند. آقای قادری تعریف کرد که وقتی او نپذیرفت، او را لگد زدند و دستش را با چاقو بریدند. این حادثه را در یک مرکز جابجایی در هرات بازگو کرد. مادرش، گل‌دسته فاضلی، گفت که پزشکان در چهار بیمارستان به دلیل افغان بودن او را نپذیرفتند و آنها به دلیل این حمله ایران را ترک کردند.

در ایران، بسیاری از افغان‌ها گفتند که در ترس دائم زندگی می‌کنند و در خانه می‌مانند. فرح، ۳۵ ساله، مهندس کامپیوتر در تهران، در یک مصاحبه تلفنی گفت که هفته گذشته در راه خانه، جوانان محله به او و پسر ۴ ساله‌اش حمله کردند و مکرراً کودک را لگد زدند.

هفته گذشته، فرح، که مانند دیگران که توسط تایمز مصاحبه شدند، از ذکر نام خانوادگی خود به دلیل ترس از تلافی خودداری کرد، دید که زنی افغان در مترو مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد. او گفت: «من آنجا فلج و لرزان نشسته بودم چون می‌دانستم اگر یک کلمه هم بگویم من هم کتک می‌خورم.»

حتی افغان‌هایی که اقامت قانونی دارند، می‌گویند مأموران امنیتی مدارکشان را پاره کرده‌اند و به هر حال آنها را اخراج کرده‌اند. علی، ۳۶ ساله، که می‌گوید در ایران متولد و بزرگ شده و وضعیت قانونی داشته است، اخیراً در یک ایست و بازرسی به همراه یک دوست ایرانی متوقف شد.

علی گفت: «او به من گفت: "کارت اقامتت را پاره می‌کنم، چه کار می‌خواهی بکنی؟ تو به کمپ اخراج می‌روی." من از ترس می‌لرزیدم. التماس کردم و با آنها بحث کردم، گفتم تمام عمرم را در ایران زندگی کرده‌ام، لطفاً این کار را با من نکنید.»

گروهی از افراد در سنین مختلف که در مقابل یک اتوبوس ایستاده‌اند و چند شیء در دست دارند. اتوبوس دیگری در پس‌زمینه و ده‌ها نفر دیگر نیز دیده می‌شوند.
زاهر موسوی، وسط، و بقیه اعضای خانواده‌اش روز جمعه با اتوبوس از مرز به اسلام‌قلعه منتقل شدند.
گروهی از مردان در یک صف، پاشنه به پاشنه، در بیرون چادری با شماره ۳ ایستاده‌اند.
گروهی از افغان‌ها اثر انگشت خود را در یک مرکز دولتی در اسلام‌قلعه ثبت کردند.
مردی در حال توزیع پول نقد.
کارکنان دولتی در اسلام‌قلعه به بازگشت‌کنندگان پول نقد می‌دادند، بسیاری از آنها با وسایل ناچیز از ایران اخراج شده بودند.

تلاش برای تأمین نیازها

جواد موسوی و نه نفر از اعضای خانواده‌اش هفته گذشته از اتوبوس ایران پیاده شدند و زیر گرمای طاقت‌فرسای اسلام‌قلعه تلاش کردند تا افکارشان و دوازده چمدان، قالی و کوله‌پشتی خانواده را جمع کنند.

او فریاد زد: «به کجا برویم؟»

پسرش علی‌اکبر ۱۳ ساله، راه را به سوی ساختمانی که می‌توانستند گواهی بازگشت خود را بگیرند، نشان داد. کوله‌پشتی نیمه‌بازش با ارزشمندترین وسایلش - یک توپ فوتبال خالی، یک اسپیکر و چند هدفون برای گوش دادن به آهنگ‌های محبوب ایرانی، به زبان فارسی - پر شده بود. او گفت: «تنها نوع موسیقی که می‌فهمم.»

مانند خانواده موسوی، بین ۲۰,۰۰۰ تا ۲۵,۰۰۰ نفر هفته گذشته هر روز در میان انبوهی از چمدان‌ها، چادرها و هموطنان بازگشت‌کننده، راه خود را در ساختمان‌ها و انبارهای شلوغ تحت اداره مقامات افغان و آژانس‌های سازمان ملل پیدا می‌کردند.

مادران پوشک نوزادان خود را روی پتوهای کثیف در میان وزش بادهای بی‌امان عوض می‌کردند. پدران ساعت‌ها در صف می‌ایستادند تا اثر انگشتشان گرفته شود و مقداری پول نقد اضطراری را زیر دمای بالای ۹۵ درجه فارنهایت دریافت کنند. کارکنان بشردوستانه که تعدادشان کمتر بود، پناهجویان دچار کم‌آبی را در یک کلینیک صحرایی درمان می‌کردند، در حالی که دیگران با عجله جیره‌های غذایی را توزیع می‌کردند یا مکعب‌های بزرگ یخ را در ظروف آب می‌انداختند.

افغانستان پیش از اینکه ایران به صورت گسترده افغان‌ها را اخراج کند، با کاهش کمک‌های خارجی از سوی ایالات متحده و سایر اهداکنندگان دست و پنجه نرم می‌کرد. حتی پیش از آن نیز، نزدیک به یک میلیون افغان از پاکستان اخراج یا تحت فشار قرار گرفته بودند تا آنجا را ترک کنند. سازمان‌ها امسال تنها یک‌پنجم نیازهای بشردوستانه در کشور را تأمین کرده‌اند و بیش از ۴۰۰ مرکز بهداشتی درمانی در ماه‌های اخیر تعطیل شده‌اند.

لیلی نیکونظر از بروکسل و صفی‌الله پادشاه از کابل، افغانستان، در این گزارش مشارکت داشتند.

بارگذاری پخش‌کننده ویدیو
افغان‌ها در مسیر خود از مرز به هرات.
گروهی از افراد که در داخل چادر بزرگی فشرده شده‌اند.
اعضای خانواده موسوی در مرکز مرزی پرجمعیت.
ده‌ها نفر در حال رفت و آمد.
گرما بسیار طاقت‌فرسا بود در حالی که خانواده‌ها در آسفالت مرکز پذیرش منتظر بودند.
گروهی از مردان که پشت میزی با مسئولانی که در حال بررسی مدارک هستند، ایستاده‌اند.
در انتظار تعیین صندلی در اتوبوس‌های عازم کابل.

آینده‌های نامعلوم، به‌ویژه برای دختران

مقامات افغان متعهد شده‌اند که ۳۵ شهرک در سراسر کشور برای مقابله با هجوم بازگشت‌کنندگان بسازند، که بسیاری از آنها بدون اجازه جمع‌آوری وسایل یا پول نقد از بانک، اخراج شده‌اند.

محمدحسن آخوند، نخست‌وزیر افغانستان، از ایران خواسته است که در اخراج‌ها خویشتن‌داری کند «تا از بروز رنجش یا خصومت بین دو ملت برادر جلوگیری شود.»

میا پارک، مدیر کشوری آژانس مهاجرت سازمان ملل در افغانستان، گفت: «ما باید بپذیریم که ایران تعداد زیادی افغان را اسکان داده است و حق دارد تصمیم بگیرد چه کسی می‌تواند بماند و چه کسی نمی‌تواند. اما ما خواستار آن هستیم که با آنها به شیوه انسانی و با عزت رفتار شود.»

در اسلام‌قلعه، بسیاری از افغان‌ها گفتند که به کشوری بازمی‌گردند که از زمان به دست گرفتن کنترل توسط طالبان و اعمال قوانین سختگیرانه در سال ۲۰۲۱، به سختی آن را می‌شناسند.

زاهر موسوی، بزرگ خانواده، گفت که از اینکه مجبور به توقف تحصیل چهار دخترش شود می‌ترسد، زیرا طالبان تحصیل دختران بالاتر از کلاس ششم را ممنوع کرده‌اند.

او گفت: «من می‌خواهم آنها را مشغول نگه دارم، می‌خواهم چیزی یاد بگیرند.»

یکی از دختران، نرگس، در ایران در کلاس هشتم بود. اکنون، او گفت که سعی خواهد کرد روی مهارت‌های خیاطی که یاد گرفته است تمرکز کند. او گفت: «در این کار خوب نیستم، اما حداقل همین را دارم.»

آن شب, پس از یک روز در مرکز پردازش اسلام‌قلعه، خانواده سوار یک ون شدند که به سمت هرات، بزرگترین شهر در غرب افغانستان، ۷۰ مایل دورتر از مرز، حرکت می‌کرد.

علی‌اکبر، پسر با توپ فوتبال خالی، در تمام طول سفر گریه می‌کرد، وقتی فهمید گوشی‌اش را گم کرده و با آن تنها راه گوش دادن به موسیقی محبوب ایرانی‌اش را نیز از دست داده است.

خانواده ساعت ۱ بامداد چمدان‌های خود را در یک پارک عمومی که به یک شهر چادری میزبان ۵,۰۰۰ نفر تبدیل شده بود، گذاشتند. مردان مجرد بیرون می‌خوابیدند و از تنه درختان به عنوان بالش استفاده می‌کردند. زنان و کودکان خانواده دو چادر دریافت کردند.

سفری صدها مایلی هنوز در پیش بود، به استان خانگی آنها، هلمند، در جنوب روستایی. فرصت‌های کمی در آنجا وجود داشت، اما آنها تصمیم گرفتند که این تنها چیزی بود که می‌توانستند از عهده‌اش برآیند.