پیکسار
پیکسار

پیکسار چه درسی باید از فاجعه «الیو» بیاموزد؟

شکست آخرین فیلم این استودیو نشان می‌دهد که در یک بن‌بست قرار گرفته است.

اوایل سال گذشته، به نظر می‌رسید که پیکسار در آستانه یک بحران وجودی قرار گرفته است. همه‌گیری ویروس کرونا کسب‌وکار فیلم‌های کودکان را به آشفتگی خاصی دچار کرده بود: بسیاری از فیلم‌های سینمایی به پلتفرم‌های پخش آنلاین منتقل شدند و موفقیت آنها در این پلتفرم‌ها باعث شد استودیوها این پرسش را مطرح کنند که آیا جذابیت راحتی تماشای فیلم در خانه برای همیشه غیرقابل بازگشت خواهد بود یا خیر. دیزنی، شرکت مادر پیکسار، فیلم‌های پیکسار از جمله روح، لوکا و قرمز شدن را در دیزنی+ به نمایش گذاشت و هر کدام با استقبال خوبی مواجه شدند. اما پس از آنها، فیلم لایت‌یر—یک اسپین‌آف از فرنچایز محبوب داستان اسباب‌بازی—که انتظار می‌رفت یک موفقیت بزرگ در گیشه باشد، عملکردی ضعیف‌تر از حد انتظار داشت. اِلِمنتال نیز پس از آن آمد و با وجود افتتاحیه ضعیف، به یک موفقیت غیرمنتظره تبدیل شد. «پیت داکتر»، مدیر ارشد خلاقیت شرکت، هنگام بحث درباره فیلم بعدی استودیو، درون و بیرون ۲، به این نگرانی‌ها اذعان داشت: «اگر این فیلم در سینماها خوب عمل نکند، فکر می‌کنم مجبور خواهیم شد درباره نحوه اداره کسب‌وکارمان رادیکال‌تر فکر کنیم.»

او هیچ دلیلی برای نگرانی نداشت: درون و بیرون ۲ یک حس مالی بود—و تا کنون بزرگ‌ترین موفقیت سال ۲۰۲۴. با این حال، یک سال بعد، همان سؤال دوباره مطرح می‌شود: آیا پیکسار به پایان راه رسیده است؟ آخرین فیلم آن، الیو، تنها ۲۰.۸ میلیون دلار در اولین آخر هفته خود فروش داشت؛ این عملکرد یک رکورد پایین برای این شرکت بود. (این رقم از آنچه اولین داستان اسباب‌بازی ۳۰ سال پیش به دست آورد، کمتر است.) در هفته‌های پس از اکران آن در اواسط ژوئن، الیو آن "پایه‌های" گیشه قوی را که اِلِمنتال را تقویت کرد، نشان نداد و ثابت نکرد که جذابیت بین‌المللی بالایی مانند فیلم قبلی دارد. بر اساس عملکرد فعلی‌اش، به نظر می‌رسد که کمتر از ۱۰۰ میلیون دلار در داخل کشور فروش خواهد داشت. این اولین فیلم پیکسار خواهد بود که، به جز اکران‌های دوران پاندمی، از این مرز عبور نمی‌کند. اکران جدیدترین فیلم این استودیو، چه دنباله بود و چه یک داستان اصلی، همیشه یک رویداد سینمایی بزرگ به شمار می‌رفت؛ مهر پیکسار کافی بود. این شرکت از یک پیرمرد ترشرو، یک ربات فشرده‌کننده زباله، و یک موش علاقه‌مند به آشپزی فرانسوی، نمادهایی ساخته است. اما وضعیت آن به عنوان یک ستاره‌ساز فوری به نظر می‌رسد که کم‌رنگ شده است؛ تنها نام تجاری دیگر کافی نیست.

الیو پس از یک فرایند خلاقانه پرفراز و نشیب که طی آن کارگردان، «آدرین مولینا»، پروژه را ترک کرد و فیلمنامه بازنویسی شد، به سینماها آمد. این فیلم داستان نوجوانی عجیب و غریب و علاقه‌مند به فضا را روایت می‌کند که پس از مرگ والدینش، آرزو دارد توسط بیگانگان ربوده شود. این هدف به حقیقت می‌پیوندد و او را در ماجراهای دیوانه‌وار با مجموعه‌ای از موجودات کیهانی ژله‌ای شکل درگیر می‌کند. در حالی که زاویه علمی تخیلی همیشه وجود داشت، گزارش‌ها حاکی از آن است که عناصر دیگری با گذشت زمان از بین رفتند: به گفته هالیوود ریپورتر، قرار بود الیو (با صدای یوناس کیبراب) در ابتدا بیشتر "دارای نشانه‌های کوییر" باشد تا هویت خود مولینا را منعکس کند. مادر الیو هنوز زنده بود و قرار بود «آمریکا فررا» صداپیشگی او را بر عهده بگیرد. والدین این شخصیت در فیلمنامه بازنویسی شده حذف شدند و عدم علاقه الیو عمدتاً ریشه در تنهایی داشت تا هرگونه احساس "متفاوت بودن".

این تغییرات خلاقانه پس از آن صورت گرفت که یک نمایش آزمایشی اولیه گزارش شده بود که هیچ یک از شرکت‌کنندگان اظهار تمایل به دیدن آن در سینماها را نداشتند. تغییرات باعث نشد که الیو غیرقابل تماشا شود. این فیلم برای کودکان، با موجودات فضایی با طراحی‌های بازیگوشانه، یک سرگرمی کاملاً قابل قبول و بامزه است؛ همچنین دارای اکشن‌های لیزری است که می‌تواند برای نوجوانان نیز جذاب باشد. با این حال، شخصیت اصلی کمی بی‌هدف به نظر می‌رسد. از دست دادن والدین الیو به سختی توضیح داده می‌شود؛ رابطه او با عمه‌اش، «اولگا» (با صدای زوئی سالدانیا)، دلپذیر اما سطحی است. سفر الیو انگیزه کافی برای متقاعد کردن مخاطب که ارزش انجام دادن را دارد، ندارد: پس از پیوستن به موجودات فرازمینی، او کار چندانی جز پرش از یک مأموریت به مأموریت دیگر، در حالی که وانمود می‌کند یک سفیر عالی‌رتبه از زمین است، انجام نمی‌دهد. نوشتن شخصیت‌های انسانی هرگز نقطه قوت پیکسار نبوده است، مگر اینکه آنها بسیار کارتونی باشند، و الیو از این ضعف رنج می‌برد.

این استودیو سابقه غنی در ایجاد بازبینی‌های خلاقانه شدید در میانه ساخت فیلم دارد. کارگردان اصلی راتاتویی پروژه را ترک کرد و «براد برد» با تجربه، جای او را گرفت؛ نتیجه نهایی یک نقطه اوج هنری برای پیکسار بود. دلیر قرار بود اولین فیلم استودیو با یک قهرمان زن و یک کارگردان زن، «برندا چاپمن»، باشد؛ اما پیکسار چاپمن را در میانه تولید حذف کرد و فیلم نهایی یک تلاش درهم‌برهم بود. با این حال، موفقیت نسبی شرکت در تغییرات در حین کار ممکن است مدیران ارشد را متقاعد کرده باشد که الیو قابل نجات است.

یا شاید «داکتر»، که او نیز یکی از موفق‌ترین فیلم‌سازان پیکسار است، پتانسیل گیشه الیو را پس از موفقیت بزرگ درون و بیرون ۲، یک ملاحظه جزئی دانست. این شرکت اکنون سه دنباله بزرگ دیگر در راه دارد: داستان اسباب‌بازی ۵، شگفت‌انگیزان ۳، و کوکو ۲، که دومی به کارگردانی مشترک «مولینا» است. با وجود بازگشت به فرنچایزهای آشنایش، این شرکت دست از داستان‌سرایی اصیل برنمی‌دارد. چندین پروژه که بر اساس ویژگی‌های موجود نیستند، در دست ساخت هستند؛ هر کدام حیوان‌محور هستند، که یک حالت معمول‌تر برای پیکسار است. اما این واقعیت که الیو چنین تغییرات گسترده‌ای را تجربه کرده است، نشان‌دهنده تردیدهای داخلی است—و اینکه پیکسار ممکن است از آثار نوآورانه و شخصی‌تر به نفع محتوای امن‌تر دوری کند.

شکست الیو در برقراری ارتباط با مخاطبان احتمالاً اوضاع را بهتر نخواهد کرد. اما آیا این فیلم اصلاً می‌توانست موفق باشد؟ به نوعی شک دارم. فیلم‌های پیکسار معمولاً بر اساس جهان‌سازی خود موفق می‌شوند؛ منظره کهکشانی—که از همه تغییرات دست‌نخورده باقی مانده بود—حتی با چشم‌پوشی از ماجراجویی کم‌اهمیت در آن، برای من بسیار کم‌عمق به نظر می‌رسید. اما از طرف دیگر، فیلم مورد علاقه من از پیکسار در سال‌های اخیر، اشتراکات بیشتری با الیو دارد تا با درون و بیرون. قرمز شدن یک اثر نسبتاً واقع‌گرایانه درباره بلوغ یک دختر نوجوان است. (او بعداً به یک پاندای قرمز غول‌پیکر تبدیل می‌شود.) کارگردان قرمز شدن، «دومی شی»، پس از کناره‌گیری «مولینا»، برای نجات الیو به کار گرفته شد. اما بی‌هدف بودن فیلم اخیر، تأکید می‌کند که ارتباط نزدیک شی با قرمز شدن تا چه حد در خاص کردن آن مؤثر بود—درست همانطور که لمس شخصی مولینا می‌توانست به الیو هدف بیشتری ببخشد.

مدیران دیزنی احتمالاً از تغییر اولویت ظاهری خشنود هستند. دنباله‌های بزرگ و داستان‌های حیوانات بامزه معمولاً یک شرط آسان هستند، همانطور که سابقه فیلم‌های انیمیشن دیزنی نیز نشان می‌دهد. با این حال، پیکسار برای همیشه نمی‌تواند با بازگرم کردن باقی‌مانده‌های خود دوام بیاورد: این شرکت نیاز دارد که فیلم‌سازانی با دیدگاه‌های خاص، مانند «شی»، را پرورش دهد تا به سنگ‌بنای خلاقیت نسل بعدی خود تبدیل شوند. بخش زیادی از دنیای انیمیشن به سمت اقتباس از برندهای شناخته‌شده به جای داستان‌سرایی نوآورانه متمایل شده است، به طوری که رقبایی مانند ایلومینیشن با برادران سوپر ماریو موفقیت کسب کرده‌اند؛ وارنر برادرز نیز با یک به‌روزرسانی وحشتناک از گربه در کلاه تماشاگران را تهدید می‌کند. پیکسار مدت‌هاست که با ارائه چیزی کمتر سطحی به خانواده‌های سینماگر برجسته شده است. شکست الیو در سینماها ممکن است دردناک باشد، اما امیدواریم که این مأموریت را به طور کامل متوقف نکند.