مردانی در حال کار در یک تأسیسات تبدیل اورانیوم در خارج از اصفهان، ایران، در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۰۵. گتی ایمیجز
مردانی در حال کار در یک تأسیسات تبدیل اورانیوم در خارج از اصفهان، ایران، در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۰۵. گتی ایمیجز

بیش از یک راه برای ساخت بمب وجود دارد

ایران برای دستیابی سریع به سلاح هسته‌ای نیازی به بازسازی تأسیسات آسیب‌دیده خود ندارد.

بلافاصله پس از حمله ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران در تاریخ ۲۱ ژوئن، پرزیدنت دونالد ترامپ این عملیات را یک «موفقیت نظامی چشمگیر» اعلام کرد. از آن زمان، دولت او در جستجوی راه‌هایی برای تأیید این بیانیه بوده است. این دولت بر استدلالی که ظاهراً توسط یک ارزیابی اطلاعاتی طبقه‌بندی شده جدید مطرح شده، متمرکز شده است، مبنی بر اینکه ایران برای بازسازی تأسیساتی که ماه گذشته هدف قرار گرفتند، به «سال‌ها» زمان نیاز دارد.

این ادعا از این مزیت برخوردار است که صحیح است—اما همچنین صادقانه نیست.

ایران برای ساخت بمب، نیازی به بازسازی برنامه هسته‌ای پیشین خود ندارد. هم ایالات متحده و هم اسرائیل با دلایل موجهی معتقدند که بیشتر ذخایر اورانیوم با غنای بالای ایران (HEU) از حمله جان سالم به در برده است. تهران به احتمال زیاد توانایی غنی‌سازی بیشتر و سپس تسلیحاتی کردن این مواد را برای تولید چند کلاهک هسته‌ای حفظ کرده است. اگر تهران تصمیم به پیشروی در این مسیر بگیرد، احتمالاً می‌تواند اولین بمب خود را ظرف یک سال تولید کند، برخلاف آنچه دولت ترامپ تلویحاً بیان کرده است.

پیش از آغاز جنگ ایران و اسرائیل، بیشتر ذخایر اورانیوم با غنای بالای ایران، که شامل حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد بود، در تونل‌های زیر مجموعه هسته‌ای این کشور در اصفهان نگهداری می‌شد. ظاهراً در میان آژانس‌های اطلاعاتی در مورد اینکه آیا ایران بخشی یا تمام آن مواد را پیش از حملات اسرائیل منتقل کرده است یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد، هرچند اسرائیل و ایالات متحده به‌طور فزاینده‌ای اطمینان دارند که این اتفاق نیفتاده است.

تونل‌های اصفهان عمیق هستند—آنقدر عمیق که ایالات متحده حتی تلاشی برای تخریب آنها با بمب‌های «بانکر باستر» که بر روی تأسیسات غنی‌سازی ایران در فردو و نطنز رها کرد، انجام نداد. ممکن است موشک‌های کروز را به سمت ورودی تونل‌ها پرتاب کرده باشد تا تلاش کند آنها را مسدود کند. با این حال، ایران احتمالاً با پر کردن پیشگیرانه ورودی تونل‌ها، مزایای نسبتاً کم این رویکرد را کاهش داده است.

در نتیجه، ادعاهای مکرر مقامات آمریکایی و اسرائیلی مبنی بر اینکه اورانیوم با غنای بالای ایران «در زیر آوار مدفون است»، گمراه‌کننده است. با فرض اینکه مواد منتقل نشده باشند، آنها اکنون سالم و دست‌نخورده در تونل‌های سالم قرار دارند. این اشاره در گزارش اخیر نیویورک تایمز مبنی بر اینکه ایران ممکن است برای بازیابی آن با مشکل مواجه شود («حتی اگر ایرانی‌ها بتوانند [اورانیوم با غنای بالا] را بیرون بیاورند…»)، تقریباً مضحک است. بیل برای باز کردن تونل‌ها فناوری کافی است، اگرچه بولدوزرها و حفارها (که ایران آنها را در اختیار دارد) قطعاً سرعت کار را افزایش خواهند داد. در واقع، ایران ظرف یک هفته پس از حمله، ورودی یکی از تونل‌ها در اصفهان را بازگشایی کرد (اگرچه از اطلاعات منبع باز نمی‌توان تشخیص داد که آیا آن تونل بخشی از شبکه مورد استفاده برای ذخیره‌سازی اورانیوم با غنای بالا بوده است یا خیر).

به‌طور خلاصه، بسیار محتمل است که بیشتر اورانیوم با غنای بالای ایران از حملات جان سالم به در برده و قابل دسترسی باشد. گزارش‌ها حاکی است که اسرائیل و ایالات متحده امیدوارند با تهدید به اقدام نظامی بیشتر، ایران را از خارج کردن آن منصرف کنند—اما هیچ مانع فنی قابل توجهی برای انجام این کار توسط ایران وجود ندارد.

اگر ایران تصمیم به ساخت بمب بگیرد، گام بعدی آن غنی‌سازی بیشتر این مواد خواهد بود. متأسفانه، هرچه اورانیوم غنی‌شده‌تر باشد، غنی‌سازی بیشتر آسان‌تر می‌شود. در نتیجه، ایران می‌تواند با یک تأسیسات سانتریفیوژ بسیار کوچک‌تر از کارخانه‌های صنعتی کنونی ویران‌شده در فردو یا نطنز (که به ترتیب برای جای دادن هزاران و ده‌ها هزار سانتریفیوژ طراحی شده بودند) کار خود را انجام دهد. من تخمین می‌زنم که با کمتر از ۲۰۰ سانتریفیوژ و با استفاده از اورانیوم با غنای ۶۰ درصد به‌عنوان ماده اولیه، ایران می‌تواند به اندازه یک بمب اورانیوم با غنای ۹۰ درصد را تنها در ۱۰ تا ۲۰ روز تولید کند.

ایران ممکن است از قبل چنین تأسیسات غنی‌سازی‌ای را داشته باشد که در یک ساختمان صنعتی ناشناس پنهان شده باشد یا به احتمال زیاد در عمق زمین و دور از دسترس بمب‌های بانکر باستر آمریکا قرار گرفته باشد. اما حتی اگر چنین تأسیساتی را نداشته باشد، احتمالاً می‌تواند یکی را در عرض چند ماه با استفاده از ذخایر بزرگ قطعات سانتریفیوژ خود راه‌اندازی کند. نظارت این قطعات توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در سال ۲۰۲۱ با فروپاشی تدریجی توافق هسته‌ای پس از خروج ایالات متحده از آن متوقف شد.

با این حال، به گفته مقامات آمریکایی، هیچ‌کدام از این‌ها اکنون اهمیتی ندارد، چرا که ایالات متحده ایران را از توانایی‌های لازم برای تبدیل اورانیوم با غنای بالا به یک سلاح قابل استفاده محروم کرده است. به‌عنوان مثال، وزیر امور خارجه، مارکو روبیو، استدلال کرده است که ایالات متحده تأسیسات تبدیل ایران را «نابود کرده» و «بدون آن نمی‌توان سلاح هسته‌ای ساخت.»

روبیو کاملاً درست می‌گوید که تبدیل—تولید اورانیوم فلزی از هگزا فلوراید اورانیوم مورد استفاده در غنی‌سازی—گامی ضروری در ساخت سلاح هسته‌ای است. با این حال، در این برداشت که تخریب تأسیسات تبدیل اصفهان (در واقع دو تأسیسات بودند) ضربه فلج‌کننده‌ای به توانایی ایران برای ساخت بمب وارد کرده است، کاملاً اشتباه می‌کند.

تبدیل اصلاً دشوار نیست، همانطور که تجربه خود ایالات متحده نشان می‌دهد. در طول پروژه منهتن، چالش‌های فنی دلهره‌آور بسیاری که دانشمندان آمریکایی باید بر آنها غلبه می‌کردند، شامل تولید اورانیوم فلزی نمی‌شد. ایالات متحده فرآیند لازم را در دپارتمان شیمی کالج ایالتی آیووا در ایمز (اکنون دانشگاه ایالتی آیووا) با استفاده از تجهیزاتی که در دهه ۱۹۲۰ نصب شده بود، توسعه داد. تنها هشت ماه پس از شروع تحقیقات، دانشمندان در آنجا هفته‌ای ۵۰ کیلوگرم فلز تولید می‌کردند—به‌طور اصولی، برای حداقل دو سلاح هسته‌ای کافی بود.

می‌گویم «به‌طور اصولی» چون مواد تولید شده در آیووا قرار بود سوخت راکتور باشند؛ آنها غنی‌شده نبودند و برای استفاده در سلاح به اندازه کافی خالص نبودند. با این حال، تیم لس آلاموس فقط به تغییرات جزئی در فرآیند ایمز نیاز داشت تا اورانیوم فلزی بسیار خالص و بسیار غنی‌شده‌ای تولید کند که بمبی را که هیروشیما را نابود کرد، تغذیه کرد.

ایران، به نوبه خود، قبلاً آزمایش‌های گسترده‌ای در این زمینه انجام داده و احتمالاً دستورالعملی برای تولید اورانیوم فلزی خالص را تکمیل کرده است. در صورت بعید بودن اینکه حتی یک آزمایشگاه در کل کشور به این فرآیند مجهز نباشد، ایران می‌تواند به سرعت و بی‌سروصدا یکی را راه‌اندازی کند. تجهیزات لازم (مانند کوره‌ها) و مواد (مانند کلسیم یا منیزیم با خلوص بالا) به وفور در دسترس هستند.

علاوه بر تولید اورانیوم فلزی با غنای بالا، ایران باید طراحی سلاح هسته‌ای خود را نهایی کرده و اجزای هسته‌ای و غیرهسته‌ای آن را تولید کند. این فرآیند احتمالاً در مدت یک سال —شاید حتی کمتر— تکمیل شود و می‌تواند تا حد زیادی به موازات غنی‌سازی و تولید فلز پیش برود.

بنابراین، این استدلال که ایران برای بازسازی برنامه هسته‌ای پیشین خود به سال‌ها زمان نیاز دارد، مانند ادعای این است که یک گاوصندوق بانکی قفل نشده در برابر حمله سایبری نفوذناپذیر خواهد بود؛ این صحیح است اما اصل مطلب را نادیده می‌گیرد.

مسلماً، ما نمی‌دانیم که آیا ایران تصمیم سیاسی برای اشاعه را اتخاذ کرده است یا خیر. اما ایالات متحده باید با این واقعیت دست و پنجه نرم کند که عملیات نظامی آن، انگیزه‌های ایران برای ساخت بمب را افزایش داده است، در حالی که توانایی‌های آن را تنها به طور جزئی و موقت به عقب انداخته است.

حملات نظامی مکرر به تأسیسات هسته‌ای ایران—که به طور کنایه‌آمیز «چیدن چمن» نامیده می‌شود—بعید است که از نظر سیاسی پایدار یا مؤثر باشد. اگر ایالات متحده می‌توانست اورانیوم با غنای بالا و اجزای سانتریفیوژ ایران را نابود کند، مسلماً این کار را می‌کرد. در عوض، آنچه واشنگتن موفق به انجام آن شده است، نشان دادن محدودیت‌های توانایی خود در نابودی تأسیسات عمیقاً مدفون به ایران است.

آنچه باقی می‌ماند، دیپلماسی است که از اقدام نظامی امیدوارکننده‌تر است، هرچند همچنان بسیار چالش‌برانگیز خواهد بود. ایران با اخراج بازرسان و تهدید به خروج از پیمان عدم اشاعه هسته‌ای، موفق شده است به میزان ناخوشایندی برای خود اهرم فشار ایجاد کند. این بدان معناست که یک توافق بی‌نقص قابل دستیابی نخواهد بود، و واشنگتن عاقلانه است که اولویت‌های روشنی را تعیین کند. غنی‌سازی صفر—هدف اعلام‌شده دولت ترامپ—همیشه خوشایند است. با این حال، بازگرداندن دسترسی بازرسان، از جمله به تأسیسات هسته‌ای احتمالی مخفی، واقعاً حیاتی است. مشخص نیست که آیا واشنگتن حتی می‌تواند در حال حاضر به این حداقل دست یابد—اما تنها یک راه برای فهمیدن وجود دارد.