نزدیک به نیم بلاک دورتر از آپارتمانم در بروکلین، از درد دولا شده بودم و با خودم میگفتم: «چیزی نیست.»
شاید دندهام کبود شده بود. شاید نمیتوانستم نفس بکشم، چون از جدیتر بودن وضعیتم وحشت کرده بودم.
دیگر تحمل یک درام پزشکی دیگر را نداشتم. شش ماه پیش عمل اورژانسی کیسه صفرا داشتم و هفت روز قبل از این اتفاق هم جراحی ستون فقرات برای رفع درد شدید گردن و بازو. هنوز گردنبند طبی مانند یک دستمال گردن لولهای دور گردنم بسته شده بود.
این باید چیزی بیاهمیت میبود.
از قدم زدن ناتمامم به خانه برگشتم، به این امید که وقتی نشستم حالم بهتر شود. اما بهتر نشدم.
«دکتر گوگل» به من گفت که این درد جدید و خنجری در سمت راست قفسه سینه و نزدیک ترقوه، همراه با تنگی نفس، ممکن است بیاهمیت نباشد. میتواند کشنده باشد.
نادیده گرفتن علائم هشدار دهنده
افراد به دلایل زیادی علائم خود را نادیده میگیرند یا انکار میکنند. صورتحساب احتمالی بیمارستان برای درمان میتواند دلهرهآور باشد. یا نمیخواهند ساعتها در اتاق انتظار بنشینند. یا در گذشته توسط پزشکان بیاحساس یا تشخیصهای ناخواسته آسیب دیدهاند.
برخی از ما نیز فکر میکنیم میتوانیم فقط با آن کنار بیاییم. با خودمان میگوییم سربار نباشیم. من بیشتر هفته قبل را در آپارتمان پدر و نامادریم گذرانده بودم و برای ابتداییترین نیازهایم به آنها که دهه هفتاد زندگیشان را میگذراندند، متکی بودم. به شدت نمیخواستم آنها – یا دختر خودم – را دچار مشکل دیگری کنم.
زمستان گذشته علائمم را به حداقل رساندم و دلدرد شدیدم را به لازانیای چرب، نفخ و استرس نسبت دادم، تنها نتیجهاش عفونت کیسه صفرا و جراحی بود. چند سال پیش هم همین کار را با درد پا کردم، آنچه را که فکر میکردم کبودی است نادیده گرفتم، تنها پس از آن متوجه شدم استخوانی شکسته و برای همیشه آسیب دیده است.
دکتر استیسی روزن، رئیس انجمن قلب آمریکا و مدیر اجرایی موسسه کاتز برای سلامت زنان در نورثول هلث لانگ آیلند، میگوید: مراقبان در مراقبت از خودشان در شرایط اورژانسی بد عمل میکنند. به تجربه او، به ویژه زنان «ناتوانی در اولویتبندی نیازهای خودشان» دارند.
هر درد کوچک مستلزم مراجعه به بیمارستان نیست. اما برخی علائم، نشانههای خطرناک بزرگی هستند و نیاز به توجه فوری دارند.
دکتر آلیسون هادوک، رئیس کالج آمریکایی پزشکان اورژانس، میگوید: سردرد ناگهانی یکی از این علائم است. میتواند نشانهای از آنوریسم یا سکته مغزی باشد.
درد یا سنگینی شدید و جدید قفسه سینه که بیش از چند دقیقه طول بکشد، ممکن است نشاندهنده مشکلات قلبی یا آمبولی ریه باشد. درد شدید و موضعی شکم میتواند نشانهای از زخم سوراخ شده یا مشکلات آپاندیس یا کیسه صفرا باشد، بسته به اینکه در کجای شکم است.
او همچنین میگوید ضعف یا بیحسی در یک طرف بدن یا مشکل در صحبت کردن، که ممکن است نشانههای هشداردهنده سکته مغزی باشد، را جدی بگیرید و اگر در متوقف کردن خونریزی مشکل دارید، به دنبال مراقبت باشید.
هادوک میگوید: هنگامی که هر یک از این مشکلات به سرعت بروز میکنند، قبلاً اتفاق نیفتادهاند و به جای خفیف بودن، شدید هستند، «من خیلی نگران شما هستم.»
اتفاق بد
فلج روی کاناپهام نشسته بودم و سعی میکردم خودم را متقاعد کنم که آمبولی ریه نیست. پس از ۱۵ دقیقه، یک اوبر سفارش دادم و راهی اورژانس شدم. شارژر گوشی یا کتابی با خود نبردم، متقاعد بودم که آنقدر طولانی نخواهد بود که به آنها نیاز داشته باشم.
وقتی به بخش اورژانس مرکز درمانی دانشگاه نیویورک لانگون در کابل هیل، چند مایلی آپارتمانم، رسیدم، به پرستار پذیرش گفتم: «احساس میکنم… از پهلو… و همچنین ترقوهام… چاقو خوردهام… و نمیتوانم نفس بکشم.»
در عرض چند دقیقه مرا به اورژانس بردند. این مرا شگفتزده کرد. بالاخره، حتی پزشکان نیز اذعان دارند که برخی از جمعیتها، از جمله زنان و افراد رنگینپوست، هنگامی که برای بیماریهای مشروع به دنبال کمک هستند، ممکن است به عنوان غرغرو یا هیستریک شناخته شوند. و من میدانستم که مشکلات قلبی در زنان و مردان متفاوت به نظر میرسد.
یک پرستار برای من برچسبهای نوار قلب، دستگاههای پایش فشار خون (پایین)، سطح اکسیژن (پایین) و ضربان قلب (بالا) و یک IV برای نمونهگیری خون و مایعات وصل کرد. یک لوله پشت گوشهایم و داخل سوراخهای بینیام قرار داده شد تا اکسیژن را به بدنم برساند.
عصبانیتم شدت گرفته بود، در حالی که منتظر بودم تا مرا برای سیتی اسکن قفسه سینه به پایین راهرو ببرند، به پدرم زنگ زدم. سپس یک پیامک ارسال کردم. نوشتم: «نمیخواستم نگران شوید. فقط از روی احتیاط آمدم. حالم خوب خواهد شد.»
مدت کوتاهی پس از بازگشتم به بخش پردهدار خودم در طبقه اورژانس، پزشک جلو آمد و ساق پاهایم را از روی پتویی که روی برانکارد کشیده شده بود، با اطمینان فشرد. لمس او مرا آرام کرد، در حالی که چهرهاش جدیت لحظه را منتقل میکرد. واقعاً اتفاق بدی بود – یک آمبولی ریه.
لختههای خون در هر دو ریهام پخش شده بودند، از جمله یک لخته بزرگ درست نزدیک قلبم که جریان خون را محدود میکرد. بخشی از بافت ریه راستم مرده بود که به آن انفارکتوس ریوی میگویند. گزارش رسمی شامل کلمات «گسترده»، «حاد» و «بحرانی» بود.
پزشک به من گفت که با آمدن به بیمارستان، جان خودم را نجات دادم. او گفت: «خوب شد که وقتی آمدید، آمدید.»
دکتر رید کالدول، که رئیس بخش اورژانس بیمارستان منهتن NYU Langone است و در مراقبت از من دخالتی نداشت، بعداً به من گفت که اگر کسی که اخیراً جراحی داشته و با تنگی نفس، درد قفسه سینه یا تنگی نفس و ضربان قلب بالا به بیمارستان مراجعه کند، «این تا زمانی که خلافش ثابت شود، یک لخته خون است.»
بیماری عمومی
به گفته انجمن ریه آمریکا، سالانه حدود ۹۰۰,۰۰۰ نفر در ایالات متحده با لختههای خون – ترومبوز ورید عمقی (DVT) یا آمبولی ریه – تشخیص داده میشوند. برای بسیاری، اولین علامت مرگ ناگهانی است.
دکتر پارت رالی، مدیر تیم واکنش به آمبولی ریه در سیستم بهداشت دانشگاه تمپل در فیلادلفیا، که در مراقبت از من دخالتی نداشت، میگوید: «من آن را بیماری مردم مینامم. هیچکس را استثنا نمیکند – ثروتمند، فقیر، مرد، زن. شما میتوانید سالمترین فرد جهان باشید و متأسفانه هنوز هم ممکن است برای شما اتفاق بیفتد.»
برخی عوامل سبک زندگی خطر لخته شدن خون را افزایش میدهند، مانند چاقی و سیگار کشیدن. (من چاق نیستم، اگرچه قبلاً بودم. و هرگز یک سیگار هم نکشیدهام.) کم آبی بدن میتواند خون را غلیظ کند. و مصرف داروهای ضد بارداری هورمونی، همانطور که من تقریباً بدون وقفه از نوجوانی مصرف میکردم، نیز خطر را افزایش میدهد.
سپس حرکت، یا عدم آن، مطرح است. هنگامی که پاهای شما برای مدت طولانی بیحرکت میمانند، خون ممکن است شروع به تشکیل لخته کند، که سپس میتواند از طریق قلب و به ریهها حرکت کند.
من دستورالعملهای جراح ستون فقراتم را دنبال کرده بودم، هر روز پس از عمل در آپارتمانم دور میزدم و اطراف بلوک قدم میزدم. اما همانطور که دکتر کیت مککری، مدیر هماتولوژی کلاسیک در موسسه سرطان توسیگ کلیولند کلینیک، بعداً توضیح داد، مکانیسم لخته شدن خون بدنم – شامل آنزیم ترومبین و پروتئین فیبرینوژن – ظاهراً در حین تلاش برای کمک به بهبود زخم، بیش از حد فعال شده بود. ممکن است ضد انعقادهای بدنم که لخته شدن را تنظیم میکنند، آنطور که باید عمل نکرده باشند.
هنگامی که لخته آنقدر شدید است که رگهای خونی خروجی از قلب بیمار را مسدود میکند، پزشکان اغلب «لختهشکنها» یا ترومبولیتیکهایی مانند آلتهپلاز (Alteplase) را تجویز میکنند. آنها نه تنها از لختههای بعدی جلوگیری میکنند، مانند کاری که رقیقکنندههای خون انجام میدهند، بلکه لختههای موجود را نیز واقعاً میشکنند.
اما من به تازگی یک صفحه تیتانیوم، استخوان جسد و شش پیچ را در ستون فقرات گردنیام برای اصلاح اعصاب گیر افتاده به دلیل دژنراسیون دیسک کار گذاشته بودم. ترومبولیتیکها میتوانند باعث خونریزی داخلی شوند که در نزدیکی نخاعم، به طور بالقوه میتوانست مرا بکشد یا فلج کند. فعلاً، پزشک اورژانس توضیح داد، فقط میتوانستم هپارین، یک رقیقکننده خون، دریافت کنم، در حالی که آنها در اواخر بعد از ظهر جمعه تعطیلات روز یادبود، با جراح و متخصص ریهام برای مشاوره تماس میگرفتند.
به پدرم زنگ زدم و گفتم که در حال انتقال به بخش مراقبتهای ویژه (ICU) هستم.
سپس با همسر سابقم تماس گرفتم، که در حالی که من از جراحی گردن بهبود مییافتم، مراقب دختر ۹ سالهمان بود.
مادر خودم در ۱۵ سالگی در یک تصادف رانندگی فوت کرد. من خیلی خوب میدانستم که ما بر لبه تیغ حرکت میکنیم و فاجعه احتمالی همیشه در کمین است. آن بعدازظهر در بیمارستان، نگران بودم که دیگر هرگز دختر کوچکم را نبینم.
راه طولانی به سوی بهبودی
پدر و نامادریم طی سه روز بعد به صورت چرخشی در بخش مراقبتهای ویژه (ICU) بودند. من گهگاهی چرت میزدم، با دوستانم پیامک میفرستادم و برای مدت کوتاهی لوله اکسیژنم را پایین میکشیدم تا با دخترم فیستایم کنم. میتوانستم صدای بازدیدکنندگان را بشنوم که دعاهای عبری را برای کسی در تخت روبهرو میخواندند.
ظرف ۴۸ ساعت، پزشکان دستگاه اکسیژن من را به سمت صفر کاهش دادند و اکوکاردیوگرام نشان داد که قلبم دیگر برای پمپاژ خون در تقلا نیست. تا صبح دوشنبه توانستم به آرامی و بدون پشتیبانی اکسیژن در راهرو قدم بزنم. لختهها دیگر تهدیدکننده زندگی نبودند، اگرچه هر چیزی بیشتر از یک نفس کمعمق، حتی با مصرف پرکوست (Percocet)، دردناک بود.
من به آپارتمان پدر و نامادریم مرخص شدم و چند روز بعد به خانه خودم برگشتم. وقتی دخترم را پس گرفتم، گریه کردم.
رالی به من گفت که حدود ۸۵ درصد از بیمارانی که برای آمبولی ریه تحت درمان قرار میگیرند، ظرف یک سال به طور کامل بهبود مییابند. بقیه ممکن است دچار نقص طولانیمدت شوند، از جمله فشار قلبی یا تنفس دشوار.
کارهایی که معمولاً شما را سالم نگه میدارند، میتوانند شانس شما را برای ابتلا به لخته خون مجدد نیز به حداقل برسانند – ورزش کنید، رژیم غذایی متعادل داشته باشید، سیگار نکشید، هیدراته بمانید. تنظیمات دیگری، مانند پوشیدن جورابهای فشاری در طول سفر، نیز ممکن است کمک کند.
متخصص ریه، هماتولوژیست و متخصص زنان من همگی موافق بودند که دیگر هرگز قرصهای ضد بارداری هورمونی مصرف نخواهم کرد.
قرص روزانه جدید من یک رقیقکننده خون است، در مورد من الیکویس (Eliquis). این درمان استاندارد برای بیماران مبتلا به لخته خون است، برای هر مدت زمانی از چند ماه تا پایان عمر. جدول زمانی بسته به نوع لخته و یافتههای آزمایش خون متفاوت است.
هنوز نمیدانم نتیجه بلندمدت برای من چگونه خواهد بود؛ این زمانبر است. حداقل شش ماه از رقیقکنندههای خون استفاده خواهم کرد و هنوز هم با انجام فعالیتهای کوچک مانند بالا رفتن از پلههای ایستگاه مترو، در حالی که ریههایم در حال بهبودی هستند، مشکل دارم.
من فقط سپاسگزارم که من – و پزشکان – علائمم را جدی گرفتیم و من هنوز وقت دارم.
با ملیسا کورن به آدرس [email protected] بنویسید.