دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در تکرار دو نشست قبلی و یک ملاقات، اظهار داشته است که با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، ارتباط برقرار خواهد کرد. این رویکرد یک گام فراتر در اقدامات آشتیجویانه با پیونگیانگ توسط لی جه-میونگ، رئیسجمهور تازه منتخب کره جنوبی، برداشته شد که موجی از پیشنهادهای سیاسی امیدوارکننده از سوی ناظران آسیا برای توافقهای صلح آمریکا-کره شمالی و صلح بین دو کره را به همراه داشت. با این حال، پس از ۳۰ سال دیپلماسی شکستخورده، آیا این تنها پیروزی امید بر تجربه نیست؟
نشانههایی اولیه از جانب کره شمالی وجود داشته است. در یک بیانیه عمومی در ماه ژوئیه، کیم یو جونگ، خواهر کیم، اشاره کرد که گفتگو با ترامپ ممکن است، اما تنها در صورتی که ایالات متحده از درخواست خود برای خلع سلاح هستهای کره شمالی دست بردارد. او بر دائمی بودن وضعیت هستهای پیونگیانگ تأکید کرد و خاطرنشان کرد که «قابلیتها و محیط ژئوپلیتیک آن به طور اساسی تغییر کرده است.» این بیانیه تنها یک روز پس از آن صادر شد که پیونگیانگ قاطعانه در را بر روی ابتکارات کره جنوبی بست.
شبهجزیره کره از زمان شکست نشست ترامپ-کیم در سال ۲۰۱۹ در هانوی به مکانی بسیار خطرناکتر تبدیل شده است. کره شمالی که از فروپاشی مذاکرات آسیب دیده و از آنچه که آن را کاهش قدرت جهانی آمریکا میدانست، برداشت کرده بود، سیاست خارجی خود را به طور اساسی بازنگری کرد.
تغییرات پیونگیانگ شامل کاهش علاقه سهدههای خود به عادیسازی روابط با ایالات متحده و همسو شدن با پکن و مسکو است، که اکنون در آنچه برخی آن را «محور آشوب» نامیدهاند، جای گرفتهاند. روابط آن با پکن سست شده، در حالی که روابطش با روسیه به اوج خود رسیده است، که با توافقنامه جدید همکاری استراتژیک جامع کره شمالی-روسیه و ارسال مهمات، نیرو و نیروی کار توسط کیم جونگ اون به روسیه نمود یافته است. در همین حال، برنامههای موشکی و هستهای کره شمالی پیشرفتهای قابل توجهی داشته است.
کیم، با جسارت از این واقعیتهای جدید و با برخورداری از حمایت اقتصادی و فناوری نظامی جدید مسکو، اقدام به تصویب یک دکترین جدید مبنی بر اجازه حملات پیشگیرانه هستهای و همچنین قانونمند کردن وضعیت هستهای کشور در قانون اساسی کرد. به طور چشمگیری، کیم علناً هدف ۵۰ ساله پدر و پدربزرگش برای اتحاد مجدد را نادیده گرفت؛ سپس پیونگیانگ با تعریف کره جنوبی به عنوان «دولت متخاصم» در قانون اساسی خود، این رویکرد را ادامه داد. این تغییرات چشمانداز ژئواستراتژیک آسیای شمال شرقی را دگرگون کرده است. حس اضطرار قابل درکی برای واکنشهای سیاسی وجود دارد.
اما این معضل جدید منطق و بیشتر مفروضاتی که دیپلماسی با کره شمالی بر اساس آنها بنا شده بود را تضعیف میکند. چرا؟ زیرا به طور رادیکالی محاسبات هزینه-فایده برای هر دو طرف را تغییر میدهد.
کیم حاضر به دادن چه امتیازاتی است که ارزش قیمتی را که ایالات متحده باید بپردازد، داشته باشد و بالعکس؟ کره شمالی همواره سرنوشت عراق و لیبی را به عنوان مثالهایی از اینکه چرا نمیتوان به آمریکا اعتماد کرد، مطرح کرده است. بمباران اخیر ایران توسط آمریکا تقریباً به طور قطع این اعتقاد کیم را تقویت کرد که او هرگز سلاحهای هستهای خود را در ازای تضمینهای آمریکا کنار نخواهد گذاشت.
کیم علاقهای به برجهای ترامپ یا مکدونالد در پیونگیانگ ندارد. اینطور نیست که کره شمالی از عادیسازی روابط با آمریکا (اگر بتواند سلاحهای هستهای خود را حفظ کند)، یا برداشته شدن تحریمهای سازمان ملل، یا مشروعیت یافتن وضعیت هستهای خود مانند پاکستان یا اسرائیل – یا حتی انجام اقدامات نمادینتر مانند اعلام پایان جنگ یا یک معاهده صلح – بدش بیاید.
مشکل این است که برای کیم، اینها در دسته موارد «داشتنشان خوب است» قرار میگیرند و ارزش پرداخت یک بهای واقعی را ندارند. علاوه بر مزایای حمایت مسکو، حدود ۶ میلیارد دلار رمزارز هک شده و اجرای سهلانگارانه تحریمهای سازمان ملل، کیم را مغرورتر کرده و نگرانی کمتری در مورد لغو تحریمهای سازمان ملل دارد. در مجموع، این وضعیت به کیم دلایل کمتری میدهد تا امتیازات اساسی در مورد سلاحهای هستهای به ایالات متحده بدهد که مستلزم یک معامله معتبر باشد. در یک بازدید اخیر از یک اقامتگاه ساحلی جدید کره شمالی، وزیر امور خارجه روسیه حتی به وضعیت هستهای مشروعیت بخشید و گفت: «ما به آرمانهای کره شمالی احترام میگذاریم و دلایل پیگیری توسعه هستهای آن را درک میکنیم.»
با این حال، به نظر میرسد دولتها و اندیشکدهها هنوز به کندی عمق این تغییر را درک میکنند. به عنوان مثال، یک نشست اخیر گروه چهار (ایالات متحده، ژاپن، هند و استرالیا) بر هدف دیرینه ایالات متحده برای «خلع سلاح کامل هستهای شبهجزیره کره» تأکید کرد.
برخی نگرانند که ترامپ در تلاش برای کسب جایزه نوبل، ممکن است با کیم معاملهای پر از نقص امضا کند. پیشنهادات از تغییردهندههای بلندپروازانه گرفته تا اقدامات متواضعانه یا نمادین را در محیط دیپلماتیکی به مراتب دشوارتر، در بر میگیرد. کیم، از موقعیت قدرت جدید خود، ممکن است مایل به ورود به گفتگوی اکتشافی باشد – اما یافتن پیشنهادی که برای واشنگتن یا سئول قابل قبول باشد، مسئلهای کاملاً متفاوت است. بسیاری از تحلیلگران اذعان میکنند که وضعیت موجود در میدان تغییر کرده است اما پیامدهای آن را برای دیپلماسی دست کم میگیرند.
در یکی از مجموعه مقالات اخیر در فارین افرز، یک کارشناس باتجربه کره، با اذعان به اینکه خلع سلاح هستهای اکنون از دستور کار خارج شده است، پیشنهاد میکند که توافقی که ترامپ در سال ۲۰۱۹ رد کرد را به عنوان «بدترین گزینه» احیا کند، ایدهای که توسط یک اندیشکده در واشنگتن نیز مطرح شد. آن توافق شامل برچیدن مجتمع هستهای شناختهشده یونگبیون در ازای لغو تحریمهای سازمان ملل بود.
منطق این استدلال از هر دو سو ناقص است. برای ایالات متحده، منجمد کردن وضعیت هستهای موجود و موافقت پیونگیانگ با توقف آزمایشهای موشکی بالستیک قارهپیما (ICBM) و هستهای و تولید مواد شکافپذیر، غیرقابل قبول است و هزینههای مشکوک و در بهترین حالت منافع ناچیز به همراه خواهد داشت. کیم از اعلام موجودی برنامه هستهای خود امتناع کرده و توافقات قبلی به دلیل عدم شفافیت فروپاشیدهاند. یک انجماد معتبر، وضعیت هستهای موجود را محدود میکند اما یک تهدید نظامی دستنخورده را باقی میگذارد.
مقاله دیگری در فارین افرز نوشته ویکتور چا، محقق برجسته مسائل کره و سیاستگذار سابق، با دقت زمینه استراتژیک جدید، اهرم فشار پیونگیانگ و خارج شدن خلع سلاح از دستور کار را اذعان میکند و نیاز فوری به «متوقف کردن این تحولات» را میبیند. او با ترس از معاملات شتابزده ترامپ، چنین سناریویی را ترسیم میکند و پیشنهاد ممنوعیت تمام توسعه هستهای و موشکی قارهپیما، آزمایشهای تسلیحاتی و تولید مواد شکافپذیر کره شمالی را میدهد. اما او بسیار فراتر میرود و بحث میکند که باید توافق را به صلح در اوکراین مرتبط کرد – «توقف ارسال نیرو و مهمات کره شمالی به روسیه.»
چا به درستی قیمت احتمالی چنین امتیازاتی را «بیسابقه و نگرانکننده» توصیف میکند: کنار گذاشتن خلع سلاح هستهای و موافقت با کنترل تسلیحات؛ خروج نیروهای آمریکایی از کره جنوبی؛ و حمایت از توانایی هستهای پنهان کره جنوبی. او به طرز قانعکنندهای استدلال میکند که ترامپ، بر اساس دیدگاههای قبلی خود، ممکن است پذیرای چنین گامهایی باشد – حتی به قیمت از دست دادن اتحادهای آسیایی آمریکا. همچنین، او اشاره میکند که چنین اقداماتی با استراتژی دولت در تمرکز بر تهدید چین – و فشار بر متحدان برای اولویت دادن به آن بر سایر تهدیدات منطقهای – همخوانی خواهد داشت.
این سناریو ممکن است بیشتر هشدار باشد تا توصیه، و مسلماً معماری امنیتی شرق آسیا و نقش آمریکا را دگرگون خواهد کرد – اما وضعیت هستهای و موشکی کره شمالی را خیر. علاوه بر این، شرطبندی بر اینکه کیم مشارکت تعمیق یافته خود با روسیه را که علناً در آن سرمایهگذاری کرده و در هر سطح و در تمام بخشها نهادینه کرده است، کنار بگذارد، بسیار بعید است.
پیشنهادات دیگر، از جمله در این صفحات، شامل ارتباط دادن خروج جزئی نیروهای آمریکایی از کره جنوبی به خروج مرحلهای نیروهای کره شمالی از اوکراین و خویشتنداری مسکو در شبهجزیره کره است.
این تحلیل وضعیت را از چندین جهت اشتباه میخواند. اولاً، ایالات متحده در حال حاضر در حال بررسی خروج و جابجایی حدود ۴۵۰۰ نیرو از کره جنوبی به نقاط دیگر در اقیانوس آرام به صورت یکجانبه است. پس چرا کیم باید همسویی خود را با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، به خطر بیندازد؟ علاوه بر این، همکاری روسیه و چین که منجر به توافق در مذاکرات شش جانبه سال ۲۰۰۵ در مورد خلع سلاح هستهای کره شمالی شد، اکنون تحتالشعاع رقابت قدرتهای بزرگ با مجموع صفر قرار گرفته است.
مقاله اخیر دیگری در فارین افرز بر روابط بین دو کره متمرکز شده و خاطرنشان میکند: «با بازگشت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به کاخ سفید، لی پنجره فرصت نادری برای پیشرفت با کره شمالی خواهد داشت.» خوشبینی این پیشنهاد قابل درک است، زیرا رهبران فعلی ایالات متحده و کره جنوبی یا تکرار یا بازتابی از سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ هستند. ترامپ در کاخ سفید است و یک رئیسجمهور مترقی در کره جنوبی در قدرت قرار دارد.
اما شباهتهای متنی تقریباً در همین جا پایان مییابد. تغییر خیرهکننده کیم در سیاست اتحاد مجدد ۵۰ ساله، که در دسامبر ۲۰۲۳ اعلام شد، نشاندهنده تغییر اساسی در دینامیک روابط بین دو کره است و این تغییر ماندگار است. این سیاست با تأکید کیم در سال ۲۰۲۱ بر توسعه سلاحهای هستهای تاکتیکی، که هدف اصلی آنها کره جنوبی است، و بازنگری قانون هستهای، که به طور ضمنی دامنه اهداف حمله هستهای را به کره جنوبی گسترش داد، پیشبینی شده بود. اینها تنها دو مورد از چندین نشانهای بودند که کیم یک رابطه بسیار متفاوت بین دو کره را در آینده تصور میکند.
در اکتبر ۲۰۲۴، کره شمالی، کره جنوبی را در قانون اساسی خود «دولت متخاصم» تعریف کرد. همانطور که در بالا ذکر شد، کیم یو جونگ، که در صدور بیانیههای معتبر درباره سیاست کره شمالی نقش دارد، اخیراً تأکید مجدد کرد که پیونگیانگ علاقهای به گفتگو با سئول ندارد، که، به گفته او، «هرگز نمیتواند شریک آشتی و همکاری باشد.» با وجود اقدامات یکجانبه لی برای کاهش تنشها، به نظر میرسد در بسته است.
این چالشهای جدید برای ثبات در میان برخی آشفتگیها و تنشهای مداوم که در روابط آمریکا-کره جنوبی پیشبینی میکنیم، ظاهر میشوند. فشار ترامپ بر سئول – تعرفهها، افزایش هزینههای دفاعی، و نقش گسترده نظامی منطقهای کره جنوبی – احتمالاً منجر به یک توافق کوتاهمدت و به همراه آن، احتمالاً رنجش و بیاعتمادی در میان بسیاری در کره جنوبی خواهد شد.
اما افزایش فشار آمریکا بر کره جنوبی برای تعهد نظامی خود به یک وضعیت اضطراری تایوان، احتمالاً تنشهایی را در اتحاد ایجاد کرده و خطر تضعیف بازدارندگی در برابر کره شمالی را در زمانی که تهدیدات بیسابقهای روز به روز افزایش مییابند، به همراه دارد.
در این چارچوب، تردید ما در مورد ابتکارات دیپلماتیک و نتایج صلحآمیز احتمالی، به منظور رد رویکردهای دیپلماتیک نوآورانه، از جمله آنهایی که در مقالات مورد انتقاد ما مطرح شدهاند، نیست. بلکه هدف آن برجسته کردن نیاز به انتظارات واقعبینانه با توجه به عظمت تحولات در شبهجزیره کره – تغییر جهت پیونگیانگ و حس جدید اهمیت در شبهجزیره کره که با افزایش رقابت قدرتهای بزرگ گره خورده است – میباشد.
امنیت پایدار در منطقه نهایتاً به تقویت بازدارندگی بستگی دارد. اما تلاش برای گشودن کانالهای دیپلماتیک، پیشنهادات بیقید و شرط برای گفتگو به منظور بررسی اقدامات کاهش ریسک برای کاهش خطرات سوءتفاهم یا خطای محاسباتی، بخش کلیدی این معادله است. برخی مشکلات پیچیده وجود دارند که پاسخ کاملی ندارند و تنها میتوان آنها را مدیریت کرد، نه حل و فصل.
درباره نویسندگان
رابرت ای. منینگ محقق برجسته در مرکز آیندهنگری استراتژیک در استیمسون سنتر است، جایی که او در برنامههای جهانی و چین این مرکز فعالیت میکند. ایکس: @Rmanning4
راشل مینیانگ لی محقق ارشد برنامه کره و 38 نُورث در استیمسون سنتر است، جایی که او در مسائل کره شمالی تخصص دارد.