رابرت آینهورن پژوهشگر ارشد در مؤسسه بروکینگز است.
مشخص نیست که آیا حملات نظامی اخیر اسرائیل و ایالات متحده، احتمال دستیابی ایران به سلاح هستهای را کاهش داده یا افزایش داده است. این حملات قطعاً آسیبهای بزرگی به برنامه هستهای این کشور وارد کردهاند، اما علاقه جمهوری اسلامی به سلاحهای هستهای را از بین نبردهاند. آنها ابهام را در مورد کمیت، مکان و وضعیت کنونی عناصر حیاتی برنامه هستهای ایران افزایش دادهاند و نتوانستهاند مسیرهای ایران برای ساخت بمب را مسدود کنند، از جمله با استفاده از تجهیزات، مواد و تخصص باقیمانده خود در یک عملیات کوچک و پنهان.
در پی این حملات، دولت ترامپ بار دیگر پیگیری یک توافق هستهای جدید را از سر گرفته است که غنیسازی اورانیوم و زیرساختهای مرتبط با آن را در ایران ممنوع کند – نتیجهای به نام «غنیسازی صفر» که هرگونه نیت ایران برای ساخت بمب را خنثی خواهد کرد، اما تا کنون قاطعانه توسط تهران رد شده است. اگر پس از تلاشهای مصمم، چنین توافقی قابل دستیابی نباشد، دولت ممکن است به طور جدی به اتکا صرف به ابزارهای نظامی و اطلاعاتی برای خنثی کردن تلاشهای ایران برای احیای برنامه هستهای خود فکر کند، رویکردی که به شدت مورد حمایت دولت اسرائیل است. اما یک گزینه نظامی میتواند به درگیری مسلحانه دائمی در منطقه منجر شود بدون اینکه به طور قابل اعتمادی از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای جلوگیری کند. گزینهی مطلوبتر، مذاکره برای توافقی است که غنیسازی اورانیوم در ایران را مجاز بداند، اما آن را به شدت محدود و به دقت راستیآزمایی کند.
بازگشت به میز مذاکره
از زمان برقراری آتشبس که به جنگ ۱۲ روزه پایان داد، دولت ترامپ به دنبال ازسرگیری تعامل دوجانبه با ایران بوده است. اما ایران آماده ملاقات نبوده است، که بخشی از آن به دلیل اختلافات در میان نخبگان تهران بر سر مزایای مذاکرات با ایالات متحده است. مقامات ایرانی، از جمله عباس عراقچی وزیر امور خارجه، بر پیششرطهایی اصرار ورزیدهاند که واشنگتن حاضر به پذیرش آنها نیست، مانند تضمین آمریکا مبنی بر عدم حمله به ایران در حین مذاکرات. با این حال، به گفته رویترز، «افراد مطلع» در رژیم میگویند که آیتالله علی خامنهای رهبر معظم و اعضای ساختار قدرت روحانیت اخیراً به این اجماع رسیدهاند که ازسرگیری مذاکرات برای بقای رژیم حیاتی است. اگر اینطور باشد، ایران و ایالات متحده احتمالاً به زودی فرمولی برای بازگشت به میز مذاکره پیدا خواهند کرد.
یک اولویت فوری ایالات متحده در هرگونه مذاکرات از سر گرفته شده باید بازگرداندن فعالیتهای نظارتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در ایران باشد که توسط قانونی که رئیسجمهور ایران، مسعود پزشکیان، در ۲ ژوئیه امضا کرد، به حالت تعلیق درآمد. در پی حملات نظامی ژوئن، آژانس دیگر نمیتواند حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای بالا را ردیابی کند، که ممکن است زیر آوار دفن شده باشد یا، همانطور که برخی معتقدند، قبل از حملات از تأسیسات ذخیرهسازی خارج شده باشد. آژانس همچنین نمیتواند تعداد نامعلومی از سانتریفیوژها را که پس از منع دسترسی آژانس به کارگاههای تولید سانتریفیوژ در سال ۲۰۲۱ تولید شدهاند، ردیابی کند.
ایران همچنان پافشاری میکند که از غنیسازی داخلی دست نخواهد کشید.
قرار دادن تمامی اورانیوم غنیشده، سانتریفیوژها و سایر اجزای بالقوه برنامه سلاح هستهای ایران تحت نظارت و حسابرسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای مسدود کردن مسیرهای ایران به سوی سلاحهای هستهای ضروری است. کارشناسان آژانس در ۱۱ اوت از تهران بازدید کردند تا درباره نحوه ازسرگیری فعالیتهای آژانس در ایران گفتگو کنند، اما به آنها اجازه دسترسی به سایتهای هستهای کشور داده نشد. اگرچه ایرانیها به احتمال زیاد به زودی به آژانس اجازه دسترسی به تأسیساتی که نگرانی تکثیری ندارند، مانند راکتور نیروگاه بوشهر و راکتور تحقیقاتی تهران، را خواهند داد، اما همچنان از همکاری کامل که برای ارائه تصویری جامع و دقیق از برنامه هستهای خود به آژانس ضروری است، خودداری خواهند کرد. آنها ممکن است چنین همکاریای را تنها به عنوان بخشی از یک توافق جامع قابل قبول بدانند و از رد همکاری به عنوان یک اهرم چانهزنی استفاده کنند تا در مراحل بعدی مذاکرات به کار گیرند.
مذاکرات از سر گرفته شده ایران و آمریکا میتواند به سرعت بر موضوعی متمرکز شود که پنج دور اول مذاکرات در دوره دوم دولت ترامپ را به بنبست کشاند: آیا یک توافق باید تمامی غنیسازی و زیرساختهای مرتبط با آن را در ایران ممنوع کند. دولت ترامپ اعلام کرده است که قاطعانه به پیشنهاد «غنیسازی صفر» خود متعهد است، همانطور که استیو ویتکوف، فرستاده ویژه رئیسجمهور، در ۱۸ اوت به ABC News گفت. این دولت ممکن است معتقد باشد که تهدید حملات نظامی بیشتر در صورت تلاش ایران برای احیای برنامه هستهای خود – همراه با آسیبپذیری استراتژیک کنونی ایران، ضعف اقتصادی و انزوای بینالمللی – به این معناست که تهران چارهای جز کنار گذاشتن برنامه غنیسازی و شاید حتی جاهطلبیهای هستهای خود به طور کامل ندارد.
با این حال، ایران همچنان پافشاری میکند که از غنیسازی داخلی دست نخواهد کشید. برنامه هستهای ایران، و به ویژه برنامه غنیسازی آن، منبع افتخار ملی، نمایشی از توانایی تکنولوژیک، و نماد سرسختی است. مقامات ایرانی همچنین ادعا میکنند که این برنامه به عنوان یک سیاست بیمه در برابر قطع احتمالی عرضه سوخت توسط تأمینکنندگان آتی اورانیوم غنیشده به ایران عمل میکند. علاوه بر این، این برنامه یک اولویت ملی مهم است که ایران با هزینههای اقتصادی و انسانی عظیم، از جمله شهادت دانشمندان و فرماندهان نظامی ارشد، آن را دنبال کرده است.
میتوان فرض کرد که حامیان دستیابی به سلاح هستهای در ایران، چه در داخل یا خارج از رهبری، به شدت با ممنوعیت غنیسازی مخالفند و آن را معادل کنار گذاشتن جاهطلبیهای هستهای خود برای همیشه میدانند. با استدلال تندروها مبنی بر اینکه تسلیم شدن به خواستههای آمریکا یک تحقیر و خیانت ملی خواهد بود، خامنهای ممکن است از این بیم داشته باشد که پذیرش غنیسازی صفر میتواند رژیم را بیثبات کند.
یافتن راهحلها
کارشناسان خارج از دولت راهکارهایی را برای پر کردن آنچه شکافی غیرقابل عبور بین مواضع آمریکا و ایران در مورد مسئله غنیسازی به نظر میرسد، پیشنهاد کردهاند. یکی از این ایدهها که در محافل رسمی و فکری مورد توجه قرار گرفته، ایجاد یک کنسرسیوم چندجانبه چرخه سوخت است که بتواند اورانیوم غنیشده تولید کند تا به رفع نیازهای هستهای غیرنظامی منطقه کمک کند. حامیان این ایده معتقدند که مشارکت بیش از یک کشور در مالکیت، مدیریت و شاید حتی عملیات یک تأسیسات غنیسازی، شفافیت را افزایش داده و فرصت هر کشوری را برای انحراف تأسیسات به سمت تولید اورانیوم با غنای بالا برای سلاحهای هستهای کاهش میدهد.
اما یافتن فرمولی برای یک کنسرسیوم چندجانبه که هم در تهران و هم در واشنگتن قابل قبول باشد، به احتمال زیاد بسیار دشوار خواهد بود. کنسرسیومی که تأسیسات غنیسازی را در یک کشور عربی حاشیه خلیج فارس مستقر کند و هرگونه غنیسازی داخلی در ایران را مستثنی سازد، جذابیت کمی در تهران خواهد داشت. از سوی دیگر، کنسرسیومی که غنیسازی مستمر در ایران را مجاز بداند، در واشنگتن جذابیت کمی خواهد داشت. علاوه بر این، یک تأسیسات غنیسازی که به صورت چندملیتی مدیریت و اداره شود، هر کجا که باشد، میتواند خطر انتشار فناوری غنیسازی به کشورهای اضافی را در پی داشته باشد، که از منظر عدم اشاعه مشکل قابل توجهی خواهد بود.
با توجه به اینکه عدم توافق بر سر غنیسازی مانع از دستیابی به یک توافق جامع میشود، گزارشها حاکی از آن است که مذاکرهکنندگان آمریکایی و ایرانی به دنبال توافق موقت بودهاند. چنین توافق موقتی یک ترتیب با مدت زمان محدود خواهد بود که مسئله غنیسازی را برای مدتی کنار میگذارد، پیشرفت در یک بسته کوچک از گامهایی را نشان میدهد که برای یکی از طرفین ارزشمند است و زمان لازم را برای مذاکره بر سر یک توافق نهایی فراهم میکند. هر دو طرف ممکن است توافق موقت را راهی برای ادامه گفتگوها ببینند، به جای اینکه با عواقب سیاسی داخلی ناشی از شکست در دستیابی به یک توافق جامع یا دادن امتیازات دردناک برای رسیدن به آن مواجه شوند.
دو طرف باید با مسئله غنیسازی کنار بیایند.
عناصر یک توافق موقت احتمالی در پی حملات نظامی اسرائیل و آمریکا احتمالاً با آنچه قبل از جنگ ژوئن توسط مذاکرهکنندگان بررسی شده بود، کاملاً متفاوت خواهد بود. به عنوان مثال، تعلیق تولید اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی ایران – که قبلاً توسط کارشناسان خارجی به عنوان عنصری از یک توافق موقت توصیه شده بود – دیگر برای ایالات متحده اهمیت زیادی نخواهد داشت، زیرا چنین تولیدی حداقل به طور موقت توسط حملات متوقف شده است.
در یک توافق موقت پس از جنگ، ایالات متحده ممکن است به دنبال تعهد ایران برای پذیرش ازسرگیری قابل توجه فعالیتهای نظارتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی یا خودداری از برخی فعالیتهای مرتبط با هستهای، مانند آمادهسازی برای ازسرگیری غنیسازی در تأسیسات آسیبدیده باشد. در مقابل، ایران ممکن است به دنبال کاهش جزئی تحریمها، آزادسازی میلیاردها دلار از وجوه ایران در حسابهای خارج از کشور، یا تعهد ایالات متحده مبنی بر عدم حمله یا حمایت از حمله به تأسیسات هستهای ایران باشد.
اما با تلاش هر یک از طرفین برای به حداکثر رساندن منافع و به حداقل رساندن امتیازات خود، یافتن فرمولی قابل قبول برای هر دو طرف جهت دستیابی به یک توافق موقت میتواند بسیار دشوار باشد. و حتی اگر چنین توافقی قابل دستیابی باشد، احتمالاً مدت زیادی دوام نخواهد آورد. با توجه به اینکه ایران احتمالاً در طول هر توافق موقت از همکاری کامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی خودداری خواهد کرد، عدم اطمینان مستمر در مورد فعالیتهای هستهای نظارتنشده ایران میتواند برای واشنگتن غیرقابل تحمل شود. و ناکامی مکرر ایران در دستیابی به کاهش عمده تحریمها در حالی که همچنان از اقداماتی مانند خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خودداری میکند، میتواند برای تهران، به ویژه تندروها، غیرقابل تحمل شود.
دیر یا زود، دو طرف باید با مسئله غنیسازی کنار بیایند. قابل تصور است که ایرانیها سرانجام در برابر تهدید حملات نظامی بیشتر تسلیم شوند و غنیسازی صفر را بپذیرند. اما با توجه به مخالفت سرسختانه تندروها و ترس رهبری از عواقب داخلی احتمالی تسلیم شدن به اسرائیل و ایالات متحده، این امر بسیار بعید است. و اگر ایرانیها تسلیم نشوند، دولت ترامپ باید بین دو گزینه اصلی انتخاب کند. ایالات متحده میتواند به ابزارهای نظامی و اطلاعاتی برای متوقف کردن هرگونه تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای تکیه کند. یا میتواند موضع مذاکراتی خود را بازنگری کند تا به دنبال توافقی باشد که غنیسازی در ایران را با محدودیتهای شدید و راستیآزمایی قوی مجاز بداند.
معایب کنار گذاشتن دیپلماسی
گزینه نظامی شامل کنار کشیدن از مذاکرات، اولویت دادن به جمعآوری اطلاعات برای تمرکز شدید بر شواهد احتمالی فعالیتهای هستهای از سر گرفته شده، و در صورت لزوم، استفاده از زور نظامی یا عملیات پنهان برای جلوگیری از بازسازی برنامه هستهای و نیروهای موشکی و دفاع هوایی تحلیلرفته ایران خواهد بود. اسرائیل احتمالاً در اجرای این گزینه پیشقدم خواهد شد اما از حمایت ایالات متحده در زمینه جمعآوری اطلاعات، دفاع دیپلماتیک از این رویکرد، و احتمالاً مشارکت در عملیات نظامی یا پنهان برخوردار خواهد بود.
حامیان این رویکرد، از جمله تعداد قابل توجهی از مقامات و کارشناسان غیردولتی در اسرائیل و ایالات متحده، اطمینان دارند که نفوذ عمیق اطلاعاتی اسرائیل در ایران و تسلط اسرائیل و ایالات متحده بر حریم هوایی ایران، متحدان را قادر میسازد تا شواهد فعالیتهای هستهای از سر گرفته شده را شناسایی کرده و در صورت لزوم، با احتمال موفقیت بالا به اهداف ایرانی حمله کنند. علاوه بر این، از نظر آنها، عدم وجود یک توافق به اسرائیل و ایالات متحده این امکان را میدهد که به سرعت و قاطعانه علیه ایران در زمان دلخواه خود اقدام کنند، بدون تأخیرها و ابهامات مرتبط با روشهای راستیآزمایی و اجرای توافقشده. و این رویکرد شامل جبران خسارت به ایران با کاهش تحریمها یا کمک به رژیمی که برای بقا در تلاش است، نخواهد بود.
اما پیگیری مسیر نظامی به جای دیپلماتیک معایب عمدهای دارد. حملات نظامی آمریکا و اسرائیل در برابر تأسیسات هستهای بزرگ و شناختهشده بسیار موفق بودند. اما تلاش ایران برای ساخت یک زرادخانه هستهای اولیه در سایتهای مخفی بسیار کوچکتر و عمیقاً دفن شده، در برابر حملات پیشگیرانه بسیار کمتر آسیبپذیر خواهد بود. از آنجایی که انصراف از مذاکرات احتمالاً تضمین میکند که عدم دسترسی کافی آژانس بینالمللی انرژی اتمی ادامه خواهد یافت، پیگیری چنین برنامه پنهانی برای ایران تحت این رویکرد آسانتر خواهد بود.
این استراتژی ممکن است مستلزم حملات نظامی مکرر در آینده باشد. چنین رویکردی که «چمنزنی» نامیده میشود، میتواند ایران را به تلافی علیه اسرائیل، منافع آمریکا و کشورهای شریک آمریکا ترغیب کند – که به نوبه خود، خطر کشاندن ایالات متحده به یک درگیری مسلحانه طولانی مدت دیگر در خاورمیانه را در پی دارد. همچنین شرکای خلیج فارس ایالات متحده را که از بیثباتی منطقهای هراس دارند و طرفدار تنشزدایی با ایران هستند، بیگانه خواهد کرد و چشمانداز عادیسازی و ادغام منطقهای بیشتر را کاهش میدهد. و پایان دادن به مذاکرات و روی آوردن به ابزارهای نظامی میتواند منجر به خروج تهران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) و احتمالاً تصمیمی طولانی مدت برای ساخت سلاحهای هستهای شود.

تصحیح مسیر
گزینه بهتر برای ایالات متحده این است که پیشنهاد «غنیسازی صفر» خود را مورد بازنگری قرار دهد و در عوض، به دنبال مذاکره بر سر برنامهای برای غنیسازی اورانیوم باشد که به شدت محدود و دقیقاً راستیآزمایی شده باشد. یک پیشنهاد بازنگری شده آمریکا میتواند بر اساس این اصل باشد که ایران مجاز به داشتن یک برنامه غنیسازی باشد که تنها قادر به برآورده کردن نیازهای سوخت واقعبینانه و کوتاهمدت یک برنامه هستهای واقعاً صلحآمیز باشد – موضعی که با ادعای دیرینه (و ریاکارانه) ایران مبنی بر اینکه برنامه آن همیشه منحصراً صلحآمیز بوده، سازگار است. با توجه به اینکه روسیه سوخت مورد نیاز راکتورهای نیروگاه بوشهر ساخت روسیه را تأمین میکند و بهرهبرداری از راکتورهای نیروگاه با طراحی ایرانی هنوز فاصله زیادی دارد، نیازهای کنونی غنیسازی ایران بسیار ناچیز است و شاید در حال حاضر به تأمین سوخت راکتور تحقیقاتی تهران و راکتورهای تحقیقاتی و تولید ایزوتوپ احتمالی جدید محدود شود، که نیازهای اورانیوم غنیشده آنها بسیار کمتر از راکتورهای نیروگاه هستهای است.
چنین رویکردی مستلزم آن است که ایران ذخایر فعلی اورانیوم غنی شده بالای پنج درصد اورانیوم-۲۳۵ خود را از بین ببرد، یا با رقیقسازی آنها یا با انتقال آنها به کشور دیگر (همانند مازاد اورانیوم غنیشده ایران که تحت برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) در سال ۲۰۱۵ به روسیه منتقل شد). همچنین از تهران خواسته میشود تا سانتریفیوژهای بیش از ظرفیت غنیسازی مورد نیاز برای تأمین نیازهای تولید سوخت کوتاهمدت را برچیند یا برای ذخیرهسازی ایمن به کشور دیگری منتقل کند.
ایران ملزم خواهد بود که اورانیوم غنیشده زیر پنج درصد، چه تازه تولید شده و چه در موجودی فعلی، را به سرعت از حالت گازی که میتواند وارد سانتریفیوژها شود و بیشتر برای سلاحهای هستهای غنیسازی شود، به حالت پودری تبدیل کند، که در برنامه سلاح کمتر قابل استفاده است و برای فرآیند ساخت سوخت راکتور هستهای یا اهداف تولید ایزوتوپ مورد نیاز است. موجودیهای در دست اورانیوم غنیشده زیر پنج درصد و همچنین اورانیوم طبیعی در حالت گازی به میزان مورد نیاز برای تأمین نیازهای سوخت کوتاهمدت محدود خواهد شد.
ایران ملزم خواهد بود که هرگونه ظرفیت غنیسازی گسترشیافته، مانند سانتریفیوژهای بیشتر، افزایش موجودی اورانیوم غنیشده، یا تأسیسات جدیدی را که معتقد است برای حمایت از افزودههای واقعی و کوتاهمدت به برنامه هستهای غیرنظامی خود – مثلاً یک راکتور هستهای جدید در حال ساخت پیشرفته – به جای حمایت از افزودههای برنامهریزیشده که تا مدتها به واقعیت نمیپیوندند، مورد نیاز است، به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام و توجیه کند. علاوه بر این، توافق تنها غنیسازی را در یک تأسیسات غنیسازی واحد و بالای زمین مجاز خواهد دانست و بسته شدن دائمی تأسیسات غنیسازی نطنز و فردو را الزامی میکند.
برای بازسازی درک کامل و دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی – و در نتیجه جامعه جهانی – از برنامه هستهای ایران، به ویژه با توجه به عدم قطعیتهای عمده امروز، ترتیبات نظارتی و بازرسی در توافق جدید باید شامل اقداماتی فراتر از موارد موجود در برجام باشد. ایران اطلاعات مفصلی درباره فعالیتهای نظارتنشده انجام شده پس از تعلیق اجرای پروتکل الحاقی آژانس در سال ۲۰۲۱، مانند تولید سانتریفیوژها، ارائه خواهد کرد. تجهیزات و فعالیتهای مرتبط با ساخت سلاحهای هستهای ممنوع خواهد شد، و تجهیزات و فعالیتهای دوگانه (Dual-Use) باید اعلام و راستیآزمایی شوند. فناوریهای نظارتی پیشرفته از جمله نظارتکنندههای غنیسازی آنلاین و بلادرنگ به صورت گسترده و به صلاحدید آژانس به کار گرفته خواهند شد.
ترتیبات بازرسی سادهسازی شده برای تسهیل دسترسی سریع آژانس به سایتهای مشکوک، از جمله تأسیسات نظامی و سایر تأسیسات حساس، ضروری خواهد بود. حل و فصل سریع اختلافات و رویههای اجرایی میتواند به اطمینان از اینکه مقامات مربوطه، مانند دولتهای طرفهای توافق، هیئت مدیره آژانس، یا شورای امنیت سازمان ملل، در موقعیتی قرار میگیرند که اقدامات بهموقع و مناسب را برای رسیدگی به مسائل عدم انطباق انجام دهند، کمک کند.
اقدامات ویژهای برای بازدارندگی از عدم انطباق مورد نیاز خواهد بود، از جمله حق طرفین توافق برای تعلیق کاهش تحریمها و سایر مزایا برای طرفی که عدم انطباق دارد. بیانیه یکجانبه ایالات متحده مبنی بر حق اتخاذ هرگونه گام لازم، از جمله استفاده از زور، برای پاسخ به نقض توافق نیز میتواند به بازدارندگی از عدم انطباق کمک کند، اگرچه چنین بیانیهای بخشی از توافق نخواهد بود.
پذیرش تمایل ایران به حفظ بخشی از غنیسازی، دستیابی به توافق را تضمین نمیکند.
یک توافق جدید، البته، شامل انگیزههایی برای ایران خواهد بود، از جمله کاهش تحریمها و آزادسازی وجوه ایرانی که هنوز در حسابهای خارج از کشور مسدود شدهاند. تعهدات برگشتپذیر از سوی تهران با انگیزههای برگشتپذیر ارائه شده توسط واشنگتن مطابقت خواهد داشت. تحریمهای اولیه آمریکا که شهروندان و نهادهای آمریکایی را از انجام کسبوکار با ایران منع میکند، میتواند کاهش یابد، هم برای فراهم کردن فرصتهایی برای تجار و سرمایهگذاران آمریکایی که برای همتایان اروپایی و آسیایی آنها فراهم است و هم برای افزایش سهم ایالات متحده در ادامه توافق – که یک نگرانی کلیدی ایران مبنی بر احتمال خروج یک دولت آتی آمریکا از توافق را برطرف خواهد کرد.
برای پایداری و رفع نگرانیها در مورد «مفاد غروب» (sunset provisions) برجام، که محدودیتهای کلیدی را پس از ده و پانزده سال خاتمه میداد، این توافق دائمی یا دارای مدت زمان بسیار طولانی، مانند ۲۵ تا ۳۰ سال، خواهد بود. این توافق میتواند به صورت دوجانبه بین واشنگتن و تهران، با مشورت طرفهای ثالث ذینفع، مذاکره شود و شاید بعداً به صورت یک توافق چندجانبه رسمیت یابد. برای الزامآور کردن قانونی و افزایش پایداری آن، توافق باید در قالب یک معاهده باشد که نیازمند رأی موافق دو سوم سنای ایالات متحده است، در مقایسه با برجام که یک تعهد سیاسی غیرالزامآور بود و نیازی به تأیید مثبت کنگره نداشت.
به موازات یک توافق هستهای، باید تعهد جداگانهای از سوی ایران مبنی بر عدم انتقال موشکهای بالستیک، راکتها و پهپادها و تجهیزات و فناوریهای مرتبط به نهادهای غیردولتی، مانند حزبالله در لبنان و حوثیها در یمن، وجود داشته باشد. تقویت چنین تعهدی از سوی ایران، با همکاری مستمر بین ایالات متحده و شرکای منطقهای آن برای جلوگیری از کمک ایران به شبکه نیابتی خود، با استفاده از ابزارهایی مانند اشتراک اطلاعات، رهگیری، تحریمها، فشارهای دیپلماتیک، عملیات پنهان و حملات نظامی هدفمند، محقق خواهد شد.

مذاکرات دشوار در پیش است
اگرچه ایالات متحده و اسرائیل تواناییهای اطلاعاتی خارقالعادهای دارند، اما تنها سرویسهای اطلاعاتی آنها نمیتوانند اطمینان حاصل کنند که ایران به دنبال سلاحهای هستهای نیست. برای تأمین چنین اطمینانی، به سرویسهای اطلاعاتی ملی به علاوه حضور تازه قدرتیافته و در داخل کشور کارکنان باتجربه آژانس بینالمللی انرژی اتمی، با حقوق دسترسی بهبودیافته و فناوریهای نظارتی پیشرفته نیاز است. تنها یک توافق جدید که با ایران مذاکره شود، میتواند تضمین کند که آژانس بینالمللی انرژی اتمی چنین نقشی را ایفا خواهد کرد.
محدود کردن برنامه غنیسازی ایران در یک توافق جدید میتواند زمان لازم برای خروج ایران از توافق، در صورت تصمیم به انجام آن، و تولید اورانیوم کافی با درجه تسلیحاتی برای یک سلاح هستهای را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. در آستانه جنگ ۱۲ روزه، زمان گریز ایران حدود یک هفته بود. محدودیتهایی مشابه آنچه در اینجا پیشنهاد شد، این بازه زمانی را تا چندین ماه افزایش خواهد داد. این امر، همراه با اقدامات نظارتی بهبودیافته آژانس بینالمللی انرژی اتمی که قادر به شناسایی سریع تلاش برای گریز است، زمان کافی را برای ایالات متحده یا دیگران فراهم میکند تا برای خنثی کردن چنین اقدامی مداخله کنند، از جمله با استفاده از زور نظامی. علاوه بر این، حملات نظامی اخیر اسرائیل و ایالات متحده، اعتبار و ارزش بازدارنده تهدید به مداخله برای توقف تلاش ایران برای دستیابی سریع به بمب را به شدت تقویت خواهد کرد.
یک توافق جدید منافع امنیتی منطقهای ایالات متحده – و همچنین منافع شرکای ایالات متحده – را بسیار بهتر از استراتژی «چمنزنی» تأمین خواهد کرد. به جای محیط منطقهای تقابلآمیز که با حملات دورهای علیه ایران و تلافی ایران مشخص میشود، یک توافق جدید میتواند ثبات و پیشبینیپذیری بیشتری را به ارمغان بیاورد. ایالات متحده باید همچنان در امور منطقهای درگیر بماند، هم برای کمک به شرکای خود در دفاع در برابر تهدیدات نوظهور ایران و نیروهای نیابتی آن و هم برای فشار بر ایران برای رعایت دقیق توافق. اما خطرات کشیده شدن ایالات متحده به یک درگیری مسلحانه در خاورمیانه به میزان قابل توجهی کاهش خواهد یافت. علاوه بر این، شرکای خلیج فارس ایالات متحده از این توافق و فرصتهایی که میتواند برای روابط اقتصادی و سیاسی نزدیکتر منطقهای فراهم کند، استقبال خواهند کرد. همچنین این توافق، پایبندی ایران به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) و عدم تمایل به سلاحهای هستهای را تأیید خواهد کرد، که همراه با اقدامات راستیآزمایی برای قابلاعتماد ساختن این تعهدات، میتواند به کاهش فشارهای گسترش منطقهای کمک کند.
اما موانع قابل توجهی در دستیابی به چنین توافقی وجود دارد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، باید در مورد «غنیسازی صفر» تغییر مسیر دهد و سپس بر مخالفتهای داخلی، از جمله اتهام از سوی پایگاه حامیانش و همچنین بدبینان جریان اصلی مذاکرات با ایران مبنی بر اینکه توافق جدید صرفاً برجام را بازیافت میکند، فائق آید. او همچنین باید در برابر انتقادات شدید بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، که از حامیان سرسخت پرهیز از گفتگو با ایران است، مقاومت کند و با اقدامات نظامی یکجانبه احتمالی اسرائیل کنار بیاید که – چه عمدی باشد و چه نباشد – میتواند مذاکرات را پیچیده یا از مسیر خارج کند.
یکی دیگر از موانع احتمالی، بند «ماشه» یا «بازگشت به عقب» (snap back) قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است که برجام را تأیید میکرد. این بند به شرکتکنندگان برجام اجازه میدهد تا در واکنش به عدم انطباق یک شرکتکننده دیگر، تمامی تحریمهای قبلی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را که توسط برجام تعلیق شده بودند، دوباره به اجرا درآورند. در ۲۸ اوت، فرانسه، آلمان و بریتانیا (معروف به E3) روند ۳۰ روزه بازگشت به عقب را آغاز کردند. اگر ایران در مدت سی روز با گامهایی موافقت کند که از نظر E3، تمایل تهران را برای دستیابی به یک راهحل دیپلماتیک نشان دهد – مانند ازسرگیری مذاکرات آمریکا و ایران یا بازگرداندن فعالیتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ایران – بند بازگشت به عقب اجرا نخواهد شد. در این صورت، قطعنامه ۲۲۳۱ (و حق استناد به بازگشت به عقب) احتمالاً فراتر از تاریخ انقضای ۱۸ اکتبر تمدید خواهد شد. اما اگر ایران با چنین گامهایی موافقت نکند، تحریمها دوباره اعمال خواهند شد. برخی از قانونگذاران ایرانی هشدار دادهاند که اجرای تحریمهای بازگشت به عقب میتواند منجر به خروج ایران از NPT شود، اقدامی که میتواند مذاکرات را به طور نامحدود ناممکن سازد. بنابراین، هرگونه چشمانداز برای مذاکرات سازنده ممکن است به نتیجه گفتگوها بین ایران و کشورهای E3 در ماه آینده بستگی داشته باشد.
البته ایران در مورد قابل دستیابی بودن توافق جدید نقش خواهد داشت. از لحاظ نظری، جمهوری اسلامی باید از پذیرش خواسته اصلی مذاکراتی خود توسط آمریکا استقبال کند: اینکه اجازه داشته باشد یک برنامه هستهای غیرنظامی شامل غنیسازی داشته باشد. اما پذیرش تمایل ایران به حفظ بخشی از غنیسازی، دستیابی به توافق را تضمین نمیکند. مذاکرهکنندگان ایرانی ممکن است از محدودیتهایی بر غنیسازی که آنها را، شاید برای همیشه، از یک توانایی استراتژیک مهم برای دستیابی به سلاح هستهای محروم میکند، امتناع ورزند. همچنین احتمالاً در برابر ترتیبات نظارتی که گستردهتر و تهاجمیتر از آن چیزی است که تحت برجام پذیرفتهاند، مقاومت خواهند کرد. این یک مذاکره بسیار دشوار خواهد بود.
ممکن است مذاکره بر سر توافقی با محدودیتهای شدید بر غنیسازی و تدابیر نظارتی، بازرسی و اجرایی دقیق مورد نیاز برای مسدود کردن مطمئن مسیرهای ایران به دستیابی به سلاح هستهای یا بازگشت به وضعیت یک کشور آستانه هستهای ممکن نباشد. در این صورت، دولت ترامپ چارهای جز ترک میز مذاکره و روی آوردن به ابزارهای نظامی، اقتصادی و سایر ابزارهای قهری برای از بین بردن تهدید هستهای ایران نخواهد داشت. اما اگر واشنگتن مجبور به دنبال کردن این استراتژی باشد، نشان دادن این که ابتدا تلاشی منعطف و صادقانه برای یافتن راهحل دیپلماتیک انجام داده و توسط رژیم ایران که مصمم به حفظ گزینه سلاح هستهای خود بود، رد شده است، در کسب حمایت داخلی و بینالمللی مورد نیاز برای حفظ آن، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار خواهد بود.