کِوورک دجانسِزیان / گتی
کِوورک دجانسِزیان / گتی

نامه جدید ترامپ به آمریکایی‌های جدید

نامه او به شهروندان تازه‌تابعیت‌گرفته، نگاهی اجمالی به دیدگاه او درباره معنای آمریکایی بودن ارائه می‌دهد.

هنگامی که فردی تابعیت ایالات متحده را کسب می‌کند، نه تنها یک شهروندی جدید، بلکه معمولاً چند شیء دیگر نیز دریافت می‌کند: پرچم آمریکا، نسخه‌ای از اعلامیه استقلال و قانون اساسی، و پیامی از سوی رئیس‌جمهور. از میان این‌ها، مورد آخر از همه زودگذرتر است – تنها یک نامه اداری – اما می‌تواند بسیاری چیزها را درباره نحوه تفکر نویسنده درباره کشوری که رهبری می‌کند، آشکار سازد.

این هفته، کاخ سفید نسخه جدید نامه دونالد ترامپ را منتشر کرد. (در هر دو دوره ریاست‌جمهوری، ماه‌ها طول کشید تا ترامپ نامه سلف خود را جایگزین کند.) اگرچه دولت ترامپ هم مهاجرت غیرقانونی را سرکوب کرده و هم به دنبال کاهش مهاجرت قانونی بوده است، اما این نامه لحنی گرم و استقبال‌کننده دارد. تفاوت این نامه با نامه‌های اکثر رؤسای جمهور پیشین در دیدگاه آن نسبت به ایالات متحده است؛ ترامپ این کشور را نه بر اساس ایده‌ها یا آرمان‌ها، بلکه بر پایه فرهنگ و سنت بنا شده می‌داند.

برای ترامپ، ملت کمتر یک دیگ ذوب است که فرهنگ‌های مختلف به طور هماهنگ در هم می‌آمیزند، بلکه بیشتر کوره‌ای است که در آن ایده‌های خارجی سوزانده شده و ترکیبی همگن پدیدار می‌شود.

او می‌نویسد: «آمریکا همیشه از کسانی استقبال کرده است که ارزش‌های ما را می‌پذیرند، در جامعه ما جذب می‌شوند و به کشور ما سوگند وفاداری یاد می‌کنند.» او ادامه می‌دهد: «با ادای این سوگند، شما پیوندی مقدس با ملت ما، سنت‌های آن، تاریخ آن، فرهنگ آن و ارزش‌های آن برقرار کرده‌اید.»

بسیاری از فلاسفه از لحاظ تاریخی استدلال کرده‌اند که شهروندی آزادی‌ها را اعطا می‌کند اما تعهداتی را نیز بر دوش دارندگان آن می‌گذارد. با این حال، بازتعریف ترامپ چیزی بیش از اشاره به این وظایف است. این یک فاصله گرفتن از تمرکز بر مبانی فکری پروژه آمریکایی نیز هست که پیامی اساسی برای رؤسای جمهور گذشته، فارغ از حزبشان، بود.

جو بایدن نوشت: «در طی کردن این سفر به آمریکا، شما تنها به مکانی جدید نقل مکان نکرده‌اید. شما بخشی از یک ایده شده‌اید.» بیل کلینتون نیز چیزی مشابه را با عباراتی متفاوت بیان کرد و نوشت: «شما اکنون در یک آزمایش بزرگ شریک هستید: ملتی که به این ایده اختصاص یافته است که همه ما برابر آفریده شده‌ایم، ملتی با احترام عمیق به حقوق فردی.» جورج دبلیو. بوش نوشت: «آمریکایی‌ها در طول نسل‌ها توسط آرمان‌های بزرگ و پایدار متحد شده‌اند.» (در برخی موارد، من در اینجا به نسخه‌هایی از نامه‌ها که توسط دریافت‌کنندگان به صورت آنلاین منتشر شده‌اند، استناد می‌کنم.)

برخی رؤسای جمهور نیز درباره اهمیت مشارکت دموکراتیک بحث کرده‌اند. جورج اچ. دبلیو. بوش نوشت: «من از شما می‌خواهم برای قدرت و روح ملت ما دعا کنید و شما را تشویق می‌کنم تا فعالانه در شکل‌دهی آینده آن مشارکت داشته باشید.» باراک اوباما درخواست کرد: «شما را تشویق می‌کنم در جامعه خود فعال باشید و ارزش‌هایی را که ما را به عنوان آمریکایی راهنمایی می‌کنند، ترویج دهید.» ترامپ، که شک و تردید خود را نسبت به اعتراض و دموکراسی اولیه نشان داده است، چنین پیشنهاداتی نمی‌کند.

نامه جدید ترامپ با نامه او در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش نیز متفاوت است، و نه تنها به این دلیل که کوتاه‌تر است و امضای او حتی یک انتزاع تامبلی‌وارتر است. وحدت هرگز برای او جذابیت چندانی نداشته است، اما در حالی که نامه اول او به «خویشاوندی و محبت متقابل» اشاره‌ای داشت، نامه جدید هیچ تأکیدی بر پیوند جمعی ندارد. و در حالی که ترامپ در دوره اول خود کلمه ملت را تنها یک بار استفاده کرد، اکنون چهار بار به آن اشاره می‌کند و هر بار با حرف بزرگ. (هیچ یک از نامه‌ها از کلمه مهاجر استفاده نمی‌کند، همانطور که اوباما از آن استفاده کرد، و به مراتب کمتر ایالات متحده را «ملت مهاجران» می‌نامد، همانطور که بایدن این کار را کرد.)

تغییر مفهومی به ملت – اصطلاحی که اغلب، خارج از ایالات متحده، به یک نهاد قومی متصل است – بخشی از یک تغییر لغوی گسترده‌تر در جناح راست است. معاون رئیس‌جمهور، جی. دی. ونس، آن را به قدرتمندترین شکل در سخنرانی پذیرش نامزدی‌اش در تابستان گذشته بیان کرد.

او گفت: «یکی از چیزهایی که گاهی اوقات مردم می‌شنوند این است که آمریکا یک ایده است. و واضح بگویم، آمریکا واقعاً بر ایده‌های درخشانی مانند حاکمیت قانون و آزادی مذهبی بنا شد. چیزهایی که در تار و پود قانون اساسی و ملت ما نوشته شده‌اند. اما آمریکا فقط یک ایده نیست. این مجموعه‌ای از مردم با تاریخ مشترک و آینده‌ای مشترک است. به طور خلاصه، این یک ملت است.»

حمله مستمر دولت به آزادی بیان و حاکمیت قانون، تأیید ونس – و ترامپ در نامه – از اصول اساسی قانون اساسی را توخالی می‌کند. حتی اگر به ظاهر هم نگاه کنیم، این تأکید بر فرهنگ مشترک آمریکایی‌ها با این ایده که همه مردم برابر آفریده شده‌اند در تضاد است، همکارم آدام سرور پس از سخنرانی ونس نوشت: «اگر آمریکا ملتی با اعتقادات است، پس هر کسی می‌تواند آمریکایی باشد. اما اگر آمریکایی‌های واقعی کسانی هستند که تاریخ خاصی را به اشتراک می‌گذارند، پس برخی از ما بیشتر آمریکایی هستیم تا دیگران.»

این موضوع در حال حاضر اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا دولت ترامپ در تلاش است تا این تاریخ مشترک را بازتعریف کند – به عنوان مثال، با بازگرداندن پرتره ژنرال خائن کنفدراسیون، رابرت ای. لی در وست پوینت، تلاش برای نصب کمیسرها در اسمیتسونین، و دستور سانسور اشاراتی در پارک‌های ملی به بخش‌های تاریک‌تر گذشته، از جمله تصویر معروف و دردناک از زخم‌های شلاق یک برده آزاد شده. این گام‌ها ظاهراً برای محروم کردن برخی افراد از تاریخ مشترک، یا مجبور کردن آن‌ها به پذیرش یک نسخه جانبدارانه یا ناقص طراحی شده‌اند.

ترامپ، طبق طبیعت خود، شهروندی را نوعی معامله توصیف می‌کند. او می‌نویسد: «شما قلب خود را به آمریکا متعهد کرده‌اید – و در عوض، او وعده بی‌حد و حصر آزادی و فرصت را به شما ارائه می‌دهد.» شهروندان احتمالی ممکن است به درستی بپرسند که آیا دولت او به تعهد خود در این معامله عمل خواهد کرد یا خیر.