دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده و مشاورش ایلان ماسک، مصمم به کاهش اندازه بوروکراسی فدرال هستند. وزارت جدیدالتاسیس کارآمدی دولت (DOGE) به بستری برای تاخت و تاز ماسک تبدیل شده تا کارمندان دولت را برای استعفا تحت فشار قرار دهد یا آنها را از کارشان اخراج کند.
در اولین روزهای ریاست جمهوری ترامپ، کارمندان فدرال با ایمیلهایی از خواب بیدار شدند که آنها را تشویق میکرد تا توافقی را در نظر بگیرند که در آن در صورت انتخاب "استعفا" تا 30 سپتامبر حقوق و مزایا دریافت کنند. یکی از اولین اقدامات رئیس جمهور، دستور اجرایی بازگشت به کار بود که کارمندان فدرال را ملزم به بازگشت به دفتر می کند—به این امید که بسیاری تصمیم بگیرند در خانه بمانند. ترامپ دست از سر برنامههای تنوع، برابری و شمول (DEI) برنمیدارد و مصمم است آنها را از هر ادارهای که ممکن است حذف کند—از جمله مؤسسات خصوصی و دولتهای ایالتی که پول فدرال دریافت میکنند.
آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده (USAID) در وزارت امور خارجه ادغام شده است، و استقلال آن را برای محافظت از کارگران کاهش میدهد، در حالی که به تعداد زیادی از کارکنان خارج از کشور گفته شد که به مرخصی با حقوق فرستاده میشوند. این علاوه بر قطع روابط دولت با پیمانکارانی است که بیش از نیمی از نیروی کار USAID را تشکیل میدهند. ترامپ گفته است که اولویت اصلی لیندا مکماهون، نامزد او برای تصدی وزارت آموزش و پرورش، این است که خود را بیکار کند، به این معنی که کل وزارتخانه را از بین ببرد.
ماسک همچنین زمانی زنگ خطر را به صدا درآورد که به اداره خدمات مالی خزانهداری دسترسی پیدا کرد، که مسئول توزیع میلیونها دلار پرداخت است—از جمله حقوق کارمندان فدرال—علیرغم تلاشهای داخلی برای متوقف کردن او.
و همه اینها فقط شروع کار است. با توجه به اینکه توجه زیادی در مبارزات انتخاباتی 2024 بر مهاجرت و تورم متمرکز شده است، جنگ ترامپ علیه دولت اداری در مرکز توجه قرار گرفته است و ماسک به عنوان دست راست او عمل میکند. در اوایل سال 2017، استیو بنن، مشاور ارشد ترامپ، خواستار "تخریب دولت اداری" شده بود. در سال 2025، ترامپ در تلاش است تا آن رویا را به واقعیت تبدیل کند.
هیچ یک از اینها تعجب آور نیست. به هر حال، جمهوری خواهان—و برخی از دموکرات ها—دهههاست که علیه دولت موضع میگیرند. در سال 1981، رئیس جمهور رونالد ریگان در سخنرانی افتتاحیه خود با هشدار این لحن را تعیین کرد که "دولت راه حل مشکل ما نیست؛ دولت مشکل است."
حمله به کارمندان دولت، تفریح مورد علاقه راستگرایان بوده است. چه کسی داستان بدی از اداره وسایل نقلیه موتوری ندارد که به آنها اجازه ندهد با چهرههای عمومی که سؤال میکنند چرا برخی افراد هنوز شغل خود را دارند، ارتباط برقرار کنند؟ بسیاری از شهروندان ساکن در هر ایالت، چه قرمز و چه آبی، هنگام برخورد با یک کارمند دولت در آن سوی تلفن که پاسخ رضایت بخشی به سؤالات بسیار اساسی ندارد، موهای خود را کندهاند.
ترامپ با تبدیل نیاز به کاهش کارمندان دولت به یکی از اهداف اصلی خود، به سنت دیرینه تبدیل خدمات عمومی به مشکلی برای حل شدن، نه شغلی برای جشن گرفتن، میپیوندد.
اما البته، این بدان معنا نیست که این کار درستی است یا اینکه این استراتژی موفق خواهد شد—همانطور که تاریخ نشان میدهد.
کارمندان فدرال از طریق اصلاحات خدمات کشوری در دهه 1880 از حملات حزبی محافظت شدند که برکناری کارمندان را دشوارتر کرد. از آن زمان، اگرچه، سیاستمداران سعی کرده اند به روش های مختلف به نیروی کار حمله کنند.
اگرچه این حمله مداوم بوده است، اما این حملات پس از ریاست جمهوری فرانکلین دی. روزولت، زمانی که اندازه دولت فدرال در نتیجه نیو دیل و جنگ جهانی دوم به طور چشمگیری گسترش یافته بود، به شدت افزایش یافت.
سختترین رویکرد، پاکسازی بوده است. جنگ سرد هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان را وارد بازی کرد. دستور اجرایی سال 1947 توسط رئیس جمهور هری ترومن یک برنامه وفاداری ایجاد کرد که کارمندان فدرال اگر می خواهند به استخدام خود ادامه دهند، باید از آن پیروی می کردند.
سناتور ویسکانسین، جوزف مککارتی، با تمرکز بر وزارت امور خارجه، بسیار فراتر رفت. مککارتی هنر تهمت زدن را به کمال رساند. او این اتهامات را مطرح کرد که کمونیستهایی در ساختمانهای اداری دولت فدرال پنهان شدهاند که خطری برای امنیت ملی هستند. به گفته مورخ لاندون استورز، بین سالهای 1947 و 1956، بیش از 5 میلیون کارمند فدرال مورد بررسی قرار گرفتند و 2700 نفر اخراج شدند. 12000 نفر استعفا دادند.
در سال 1953، رئیس جمهور دوایت آیزنهاور با الهام از ترس های مک کارتی، دستور اجرایی را امضا کرد که تهدید برای امنیت ملی را به عنوان "هرگونه رفتار مجرمانه، شنیع، نادرست، غیراخلاقی یا رسوا کننده بدنام، استفاده مداوم از مواد مست کننده به طور افراطی، اعتیاد به مواد مخدر، انحراف جنسی" تعریف کرد. تقریباً 7000 تا 10000 نفر شغل خود را از دست می دهند یا از ترس افشا شدن در آنچه که "ترس اسطوخودوس" نامیده شده است، استعفا می دهند.
در سال 1972، فرد مالک، مشاور رئیس جمهور، معمار "برنامه پاسخگویی" بود که مخفیانه برای حذف کارمندان قدیمی خدمات کشوری، به ویژه در آژانس حفاظت از محیط زیست تازه تأسیس، برنامه ریزی کرده بود و آنها را با وفاداران به دولت جایگزین می کرد که "پاسخگوی بیشتر به رئیس جمهور نیکسون" بودند. تحقیقات واترگیت این تلاش ها را آشکار می کرد و منجر به اصلاحات خدمات کشوری در سال 1978 می شد. مالک همچنین تلاش برای هدایت کمک های مالی فدرال به سازمان هایی را که به کمپین انتخاباتی مجدد کمک می کردند، فاش کرد.
سایر روسای جمهور راه هایی برای اخراج ساده کارمندان فدرال علیرغم حمایت های آنها پیدا کرده اند. در اوت 1981، ریگان بیش از 11000 کنترل کننده ترافیک هوایی را که اعتصاب کرده بودند، اخراج کرد. اگرچه سازمان حرفهای کنترلکنندههای ترافیک هوایی (PATCO) در مبارزات انتخاباتی 1980 از ریگان حمایت کرد—علیرغم حمایت دیرینه اتحادیه از دموکراتها—رئیسجمهور از اعتصاب آنها به عنوان نمایش قدرت استفاده کرد. هنگامی که کارگران برای مطالبه دستمزد بهتر و ساعات کاری مناسب از کار دست کشیدند، ریگان دو روز به آنها فرصت داد تا برگردند.
ریگان در سخنانی به خبرنگاران در 3 اوت هشدار داد: "من باید به کسانی که امروز صبح در محل کار حاضر نمی شوند بگویم، آنها قانون را نقض می کنند، و اگر ظرف 48 ساعت برای کار حاضر نشوند، شغل خود را از دست می دهند و اخراج می شوند." هنگامی که آنها این کار را نکردند، او ضربه بزرگی به اتحادیه ها به طور کلی وارد کرد، زمانی که اعلام کرد که آنها به مشاغل خود باز نخواهند گشت.
جوزف ای. مک کارتین مورخ در کتاب خود با عنوان "دوره تصادم" اشاره کرد: "خاطره تخریب PATCO مدت ها کارگران آمریکایی را آزار داد."
یکی دیگر از ناقوس های مرگ برای کارگران، سازماندهی مجدد قوه مجریه و انحلال سازمان ها بوده است، معمولاً به این دلیل که کنگره برنامه ها را پایان داده یا اجازه داده است منقضی شوند. هیئت هوانوردی کشوری که در سال 1938 تأسیس شد، در سال 1985 پس از مقررات زدایی کنگره از صنعت هواپیمایی که سازمان را غیر ضروری کرد، منحل شد. آخرین رئیس هیئت مدیره، سی. دن مک کینون، در روز آخر گفت: "من اعلام می کنم هیئت هوانوردی کشوری برای همیشه تعطیل است." تا زمان تعطیلی، نیروی کار از 840 نفر در سال 1978 به تنها 300 نفر کاهش یافته بود.
دفتر دفاع غیرنظامی در ژوئیه 1979 درهای خود را بست و دفتر ارزیابی فناوری—که از زمان به قدرت رسیدن نیوت گینگریچ، رئیس مجلس نمایندگان در سال 1995 هدف قرار گرفته بود—در اواخر همان سال پس از بیش از دو دهه ارائه تخصص علمی و فنی به قانونگذاران، درهای خود را بست.
در نهایت، روسای جمهور از هر دو حزب به دنبال کارآمدی با سادهسازی پرسنل از طریق سازماندهی مجدد، مشوقهای بازنشستگی، تعهدات کاری سختگیرانهتر و برونسپاری کار به پیمانکاران خصوصی بودهاند. رئیس جمهور بیل کلینتون یکی از موفق ترین ها بود. در طول دو دوره ریاست جمهوری خود، کلینتون نیروی کار فدرال را بیش از 270000 نفر کاهش داد. دولت بودجه قراردادها با بازیگران خصوصی را برای تصاحب مشاغل بیشتری که قبلاً توسط دولت انجام می شد، افزایش داد.
رئیس جمهور جورج دبلیو بوش نیز با ترکیبی از خرید، پیمانکاری و مشوق ها پیش رفت، اگرچه به دلیل گسترش عظیم دولت از طریق امنیت ملی پس از 11 سپتامبر، کمتر موفق بود.
اگرچه روسای جمهور محافظه کار مانند ریگان و بوش از این که اندازه نیروی کار فدرال در طول دوره آنها در واقع افزایش یافت، ناامید شدند (در زمان ریگان، نیروی کار سریعتر از زمان رئیس جمهور دموکرات جیمی کارتر رشد کرد)، در درازمدت، اعداد تقریباً ثابت مانده اند، حتی با وجود اینکه مسئولیت های دولت به طور مداوم در حال افزایش است.
به همین دلیل، بخش زیادی از نیروی کار فدرال تحت فشار بوده و برای همگام شدن با خواسته های زیادی که بر آنها وارد می شود، تلاش کرده است. همانطور که الین کامارک از موسسه بروکینگز در گزارشی که در ژانویه منتشر شد، دریافت، اندازه نیروی کار تقریباً مشابه 50 سال پیش است، حتی با وجود اینکه جمعیت ملی دو سوم افزایش یافته و هزینه های فدرال نیز افزایش یافته است.
متوقف کردن نیروی کار موثرتر از کاهش شدید آن بوده است. یکی از چالشهای اصلی این است که کاهش دولت دشوار است، نه به این دلیل که نوعی "دولت عمیق" وجود دارد که از خود محافظت میکند، بلکه به این دلیل که آمریکاییها بیشتر خدماتی را که دولت ارائه میدهد میخواهند—از امنیت ملی گرفته تا مدیریت مزایای مراقبتهای بهداشتی.
صحبت کردن در مورد دولتی که بد است و منفجر کردن کارگران آن به عنوان بی کفایت یا بدتر از آن یک چیز است، اما پر نکردن مشاغل به طوری که وقتی شهروندان برای مطالبه مزایای خود یا درخواست کمک می روند، هیچ کس پشت میز نباشد، چیز دیگری است.
ترامپ بر اساس روشی که این طرح را پیش می برد، در لیگ خود قرار دارد. اگرچه او از بسیاری از عناصر گذشته استفاده می کند، از جمله تلاش برای پاکسازی کارگران با DEI به عنوان جایگزینی جدید برای کمونیسم، اما او با تلاش برای غصب قدرت کنگره با برچیدن سازمان ها از طریق دستور اجرایی، به شیوه نیکسونی عمل می کند. او با بررسی اینکه آیا کسی قانون عدم تملک سال 1974—که روسای جمهور را از توقیف بودجه برای برنامه ها منع می کند—را اجرا خواهد کرد و تلاش می کند تا آژانس ها را بدون تأیید قانونگذاری از بین ببرد، مرزهای قانون اساسی سیاست معاصر را آزمایش می کند.
در عین حال، او یکی از ثروتمندترین رهبران تجاری جهان، یک شهروند عادی که هیچ فرآیند انتخابات یا تأییدی را طی نکرده است، را می فرستد تا این کار کثیف را انجام دهد، بدون نظارت ظاهری زیاد. به نظر می رسد ماسک که منافع خصوصی و سیاسی او آنقدر در هم تنیده شده است که تشخیص اینکه چه کاری برای چشم انداز او از خیر عمومی یا نیازهای خط مشی او انجام می شود، دشوار است، تفاوت های بین نهادهای دولتی و یک نهاد خصوصی مانند X. قوانین سیلیکون ولی باید به طور یکسان برای هر دو اعمال شود.
به نظر نمی رسد ترامپ برنامه ای غیر از تخریب داشته باشد. در حالی که کلینتون و بوش سازماندهی مجدد خود را با تلاش واقعی برای کارآمدتر و پاسخگوتر کردن دولت انجام دادند (اگرچه هر کدام با فشار و جنجال نیز مواجه شدند)، ترامپ فقط می خواهد خانه را بدون حس اینکه چه چیزی در پی خواهد داشت، به آتش بکشد.
دموکرات ها نباید توانایی او را برای موفقیت دست کم بگیرند. کتاب های تاریخ مملو از ابتکارات موفقی است که کارگران فدرال را کاهش داده یا تعداد آنها را در محل متوقف کرده است. اما این رکورد همچنین نشان میدهد که اغلب اوقات، اینها اقداماتی هستند که باعث میشوند آمریکاییها بیشتر از همیشه در مورد اینکه چرا کارمندان دولت دشمن نیستند، بلکه شهروندان سختکوشی هستند که تلاش میکنند زندگی روزمره را برای ملت بهتر کنند، آگاه شوند.