سربازان اوکراینی در یک پست فرماندهی در منطقه خارکیف، در حال بازبینی فیلم‌های دریافتی از پهپادها.
سربازان اوکراینی در یک پست فرماندهی در منطقه خارکیف، در حال بازبینی فیلم‌های دریافتی از پهپادها.

چگونه اوکراین ورق را علیه روسیه برگرداند

مردی طاس با ریش خاکستری و لباس نظامی.
فرمانده گردان مکانیزه دوم، تیپ مکانیزه ۶۶ اوکراین، با نام مستعار YG
یک هواپیمای پهپاد نظارتی سفید روی زمین با پس‌زمینه‌ای تیره.
پهپادهای شناسایی مانند این برای نظارت بر حرکات نیروهای روسی استفاده می‌شوند.
یک سرباز اوکراینی در یک اتاق تاریک با نور سبز نشسته، در پتو حرارتی پیچیده شده و صورتش باندپیچی شده است.
درمان یک سرباز در نقطه تثبیت در منطقه خارکیف، جایی که مجروحان قبل از انتقال به بیمارستان مراقبت می‌شوند.
مردی در مقابل کیسه‌های شن در نور قرمز ایستاده است.
فرمانده گردان سیزدهم گارد ملی اوکراین، با نام مستعار استارئی (Staryi)
مردی لاغر و ریشو با لباس نظامی و تی‌شرت انیمیشنی که کنترلر پهپاد را در دست دارد.
یادژِی نوویکی
یک پهپاد نظارتی کوچک که بر فراز یک مزرعه در حال پرواز است.
یک خلبان پهپاد از گردان مکانیزه دوم تیپ مکانیزه ۶۶، با نام مستعار پروفسور
فضای داخلی یک کلیسای اوکراینی.
یک کلیسای ویران‌شده در روستای مالا کومیشوواخا به عنوان بیمارستان صحرایی روسیه در طول اشغال منطقه خارکیف خدمت می‌کرد.

دو سرباز روسی از میان جنگل بیرون آمدند و آهسته در یک جاده خاکی راه می‌رفتند، ظاهراً بی‌خبر از اینکه از آسمان توسط پهپادها تحت نظر هستند. تا زمانی که اسلحه‌های خود را برای شلیک به یک پهپاد اوکراینی در حال پرواز بالا بردند، دیگر دیر شده بود: پهپاد بمبی را رها کرده بود که با یک فلش نارنجی روشن بین آنها منفجر شد. اما با پراکنده شدن دود، سربازان بلند شدند و به سمت درختان رفتند. حمله اول شکست خورده بود.

من تمام این صحنه را از طریق یک صفحه نمایش در یک پست فرماندهی اوکراینی، حدود ۱۰ مایل عقب‌تر از خط مقدم، تماشا می‌کردم.

فرمانده اوکراینی کنار من، مردی تنومند ۳۹ ساله که با نام مستعار YG شناخته می‌شود، گفت: «ما می‌دانیم که دو روسی زخمی در آن درختان هستند.» او خوشحال به نظر نمی‌رسید. روس‌ها هر روز در گروه‌های کوچک خط مقدم را آزمایش می‌کنند و وظیفه او این است که آنها را متوقف کند، در حالی که تمام تلاش خود را برای محافظت از تعداد بسیار محدود سربازانش به کار می‌گیرد. اما پهپادها تنها سلاح‌های او علیه این دو نفر نبودند.

اوکراین در حال جنگ فرسایشی است. هر امیدی که ممکن بود با دیپلماسی فرش قرمز رئیس‌جمهور ترامپ با ولادیمیر پوتین ایجاد شده باشد، از بین رفته است، و غیرممکن است که بیش از چند دقیقه نزدیک خط مقدم باشید و با بزرگترین آسیب‌پذیری اوکراین مواجه نشوید: کمبود سرباز. با این حال، من پس از سفر اخیرم به اوکراین با این باور بازگشتم که این کشور ممکن است واقعاً بتواند به اهداف نظامی خود دست یابد.

با وجود برتری جمعیتی روسیه، تلاش‌های آن برای احاطه کردن کمربند مستحکم اوکراین – مجموعه‌ای از شهرهای استراتژیک و مراکز لجستیکی در شمال شرق کشور – موفقیت چندانی نداشته است. تصرف این کمربند، با توجه به موفقیت‌های اخیر اوکراین در آسیب رساندن به خطوط لوله نفت و پایگاه‌های عقب روسیه، چندین سال جنگ سخت را می‌طلبید. پوتین به‌طور ضمنی شکست روسیه را با درخواست از اوکراین برای واگذاری داوطلبانه کل منطقه در ماه اوت، ایده‌ای که هیچ کس آن را جدی نگرفت، اذعان کرد.

تمام افسرانی که در طول یک هفته در شمال شرق اوکراین با آنها ملاقات کردم، به من گفتند که کلید عقب نگه داشتن روس‌ها در یافتن راه‌هایی بهتر برای جبران کمبود شدید نیروی انسانی اوکراین است. بخشی از پاسخ، فناوری پهپاد است که کمک زیادی به اوکراین برای محافظت از خود در یک نبرد نابرابر کرده است. اما فرماندهان اکنون در حال اتخاذ مجموعه‌ای از اقدامات دیگر برای به حداقل رساندن تلفات هستند، از جمله استفاده دقیق‌تر از توپخانه، حرکت دقیق‌تر نیروها، و برنامه‌های چرخشی بهتر. یکی از فرماندهان محلی به من گفت: «هدف اصلی ما این است که اجازه ندهیم تماس مستقیم اتفاق بیفتد تا نیروهای اوکراینی مجبور به درگیری نشوند.»

زمانی که از پست فرماندهی YG، شاخه‌ای از تیپ مکانیزه ۶۶ اوکراین، بازدید کردم، او به من گفت که مجبور شده است تخلیه سه سرباز زخمی از خط مقدم را به دلیل کمبود نیرو به تأخیر بیندازد (در نتیجه یکی از سربازان مجبور به قطع دست شد). او نمی‌خواست جان‌های بیشتری را به خطر بیندازد. پس از اینکه دیدیم دو سرباز روسی از حمله پهپادی اوکراین جان سالم به در بردند و سپس در جنگل پنهان شدند، متوجه ناامیدی بر چهره YG شدم. او گمان می‌کرد که سربازان در یک سنگر در میان درختان پنهان شده‌اند، که ممکن است پایگاهی برای نفوذ عمیق‌تر به قلمرو اوکراین باشد. او از یکی از زیردستانش – که پشت میزهایی زیر دیواری از صفحات نمایش بخش‌هایی از خط مقدم نشسته بودند – خواست تا با خلبان پهپاد مربوطه تماس بگیرد و او را به دلیل عدم هدف‌گیری دقیق‌تر سرزنش کند.

سپس YG حملات توپخانه‌ای را درخواست کرد. ما تماشا کردیم که اولین حمله حدود ۲۰ یاردی درختانی که روس‌ها پنهان شده بودند، اصابت کرد. دومی در سمت مقابل اما تقریباً به همان فاصله فرود آمد و یک گودال قابل مشاهده در زمین ایجاد کرد. وقت آن بود که یک تیم حمله فرستاده شود.

نزدیکترین سربازان اوکراینی چندین کیلومتر از محل فاصله داشتند، و اوکراینی‌ها قبل از اعزام چهار نفر پیاده، یک شناسایی دقیق انجام دادند. یک واحد نخبه پهپادی روسی در حال شکار اهداف بود.

در نهایت، تیم پیاده‌نظام اوکراینی روی صفحه نمایش ما ظاهر شد. سربازان با سرعت و احتیاط از یک پوشش درختی به دیگری حرکت می‌کردند و تا حد امکان از دید پنهان می‌ماندند. YG به من گفت که مسیر آنها از قبل تعیین شده و به بخش‌هایی تقسیم شده بود؛ آنها زمان مشخصی برای رسیدن به هر نشانه برنامه‌ریزی شده در تلفن‌های خود داشتند، و پهپادهای شناسایی پیشرفت آنها را نظارت می‌کردند.

تمام این احتیاط‌ها در تضاد شدید با بی‌احتیاطی آشکار دو سرباز روسی بود که قبلاً دیده بودم. YG گفت: «آنها افراد را با علم به اینکه هدف قرار خواهند گرفت، به عنوان طعمه می‌فرستند. برخی از نیروها را قابل مصرف می‌دانند. آنهایی که بهتر آماده شده‌اند، از جای دیگری حمله می‌کنند. این سیستم طبقاتی ارتش روسیه در مورد تخلیه نیز صدق می‌کند. اگر یک فرد رده پایین زخمی شود، ۹۹ درصد او را برنمی‌دارند.» YG گفت که کمی قبل از آن، مکالمات یک سرباز روسی زخمی را شنیده بود که بیهوده التماس می‌کرد تخلیه شود؛ در نهایت، سرباز پای خود را قطع کرده بود.

من مجبور شدم پست فرماندهی YG را قبل از رسیدن تیم حمله به هدفش ترک کنم. روز بعد، از سخنگوی واحد پرسیدم که چه اتفاقی برای آن دو سرباز روسی در جنگل افتاد. او به نظر نمی‌رسید که دقیقاً به کدام سربازان اشاره می‌کنم، که تعجب‌آور نیست؛ آن بخش از خط مقدم روزانه حدود ۴۳ عملیات تهاجمی توسط نیروهای روسی و حدود ۱۰۰ بمب گلاید در هفته شاهد است، همانطور که YG به من گفته بود. سخنگو گفت: «مطمئن نیستم، اما فکر می‌کنم آن روس‌ها دیگر زنده نیستند.»

YG چیز دیگری را نیز به من گوشزد کرده بود: برخی از سربازان نشسته پشت میز زیر صفحات نمایش قرار بود برای تعویض خدمه پهپاد در میدان به بیرون اعزام شوند. YG گفت: «چرخش راهی برای حفظ نیروی انسانی است.» این امر به ویژه برای سربازان پیاده‌نظام مهم است، که کارشان از نظر فیزیکی بیشترین تقاضا را دارد و می‌توانند برای ۵۰ روز یا بیشتر در میدان باشند. YG گفت: «اگر بدانند که آنجا گیر نمی‌کنند، کمک می‌کند.»

میکایلو ژیروخوف، تحلیلگر نظامی مستقر در کیف، به من گفت که برخی از این اقدامات ممکن است ابتدایی به نظر برسند، اما به طور سیستماتیک در سراسر میدان نبرد انجام نمی‌شوند، تا حدی به این دلیل که اوکراین به اندازه کافی فرمانده آموزش‌دیده ندارد. او گفت که در برخی موارد، سربازان از یک واحد به واحد دیگر فرار کرده‌اند «زیرا می‌دانند که افسر فرمانده آنجا نیروی انسانی را با مسئولیت‌پذیری بیشتری به کار می‌گیرد.»

حتی مکان‌های پست‌های فرماندهی که بازدید کردم، منعکس‌کننده ضرورت به حداقل رساندن تلفات است. آنها عمدتاً در خانه‌های شخصی بودند، جایی که به راحتی از هوا قابل شناسایی نبودند، و به گونه‌ای طراحی شده بودند که در صورت کشف مکانشان – همانطور که اخیراً برای یکی از واحدهایی که بازدید کردم اتفاق افتاده بود – تقریباً بلافاصله قابل تخلیه باشند. فرماندهان همیشه مکان بعدی را از قبل شناسایی کرده‌اند.

اعضای ارتش مرا با ماشین‌های غیرنظامی معمولی به پایگاه‌هایشان رساندند، نه با وسایل نقلیه نظامی که از بالا قابل مشاهده و هدف‌گیری هستند. من تعداد بسیار کمی افسر یا سرباز با یونیفرم در اوکراین دیدم، زیرا روس‌ها از پهپادها برای تعقیب و کشتن یک فرد استفاده می‌کنند. حتی دور از خط مقدم، سربازان تمایل دارند لباس‌های معمولی بپوشند – احتمالاً به دلیل خطر جاسوسان یا خرابکاران.

اوکراین همچنین به پهپادهای زمینی وابسته می‌شود: ربات‌هایی که از راه دور کنترل می‌شوند و روی چرخ، شنی یا حتی پا حرکت می‌کنند. این پهپادها برای تأمین تدارکات و تخلیه نیروها استفاده می‌شوند و اغلب بیش از ۱۰ مایل بدون توقف حرکت می‌کنند، اما در برابر تغییرات زمین آسیب‌پذیر هستند؛ هر سفر شامل ده‌ها نفر در پشت صحنه است. فرمانده واحد پهپادی در یک پست دیگر، که از نام مستعار استارئی (Staryi) استفاده می‌کند، به من گفت که سربازانی که با پهپاد تخلیه می‌شوند نیز باید با ماشین‌ها آشنا باشند. او اخیراً به من گفت که یک سرباز با جراحات در بازو و سر توسط یک پهپاد زمینی در حال تخلیه بود که دستگاه به طور غیرمنتظره‌ای متوقف شد. سربازانی که از هوا او را نظارت می‌کردند، مطمئن نبودند که او هنوز هوشیار است (او دچار جراحت انفجاری شده بود). اما با کمال تعجب آنها، مرد مجروح از پهپاد پیاده شد، آن را هل داد تا دوباره حرکت کند، و دوباره سوار شد.

پست فرماندهی استارئی در خارج از خارکیف بیشتر شبیه یک دفتر شرکت فناوری بود تا یک پایگاه، با مردان جوان مو بلند در تی‌شرت که پشت مانیتورها خم شده و اسپرسو می‌نوشیدند. یک روز قبل، با خلبان پهپاد با دید اول شخص ملاقات کرده بودم که شبیه یک گیمر نوجوان با فیزیکی تقریباً لاغر و لبخندی خجالتی بود. او برای من در یک منطقه باز که تیپش برای تمرین هدف‌گیری استفاده می‌کند، نمایشی انجام داد و پهپاد را با مهارتی زیبا به بالا و پایین و چرخش درآورد. یکی از همکارانش به من گفت که او در سال گذشته حدود ۲۰۰ روسی را کشته است. این همان سرعتی است که اوکراین برای بقای خود به عنوان یک ملت باید حفظ کند.

صمیمیت عجیب جنگ پهپادی از نزدیک، تکان‌دهنده است. وقتی اپراتور پهپاد دوربین خود را روی درختان کنار خط مقدم زوم می‌کند، بزرگنمایی آنقدر قدرتمند است که می‌توانید یک برگ را در نسیم لرزان ببینید. درک کامل این واقعیت که آنچه می‌بینید در زمان واقعی اتفاق می‌افتد و چند ضربه کلید می‌تواند به مرگ هر کسی که در میان آن درختان پنهان شده منجر شود، دشوار است.

یک بعد از ظهر، با ستوان لئونید ماسلوف، وکیل سابق که رهبری یک واحد شناسایی پهپادی را بر عهده دارد، روی یک مبل نشسته بودم، در حالی که او با یک مک‌بوک روی پایش در جستجوی اهداف احتمالی بود. باران می‌بارید، و معاونانش مدام اطراف را نگاه می‌کردند، مطمئن نبودند که آنچه می‌شنوند رعد و برق است یا حمله هوایی.

ماسلوف در حالی که دوربین روی شکافی در درختان زوم می‌کرد، گفت: «آنها سعی می‌کنند پیاده‌نظام را شناسایی کنند. شاید الان کسی بمیرد.» او یک خنده بلند و از ته دل سر داد.

صفحه نمایش ماسلوف ۳۰ جعبه کوچک را نشان می‌داد که هر یک یک فید دوربین یا یک نقشه زنده بود. یکی از آنها ده‌ها نقطه کوچک زرد را نشان می‌داد که نزدیک خط مقدم شناور بودند: پهپادهای شناسایی دشمن. ماسلوف گفت که یک سال پیش، حدود ۵۰ پهپاد وجود داشت، از جمله چندین پهپاد درست بالای سر ما. این وضعیت زمانی تغییر کرد که اوکراین توانایی سرنگونی آنها را با پهپادهای تهاجمی ارزان‌قیمت به دست آورد.

پس از ۱۵ دقیقه جستجو، هیچ سرباز روسی جدیدی را پیدا نکردیم، بنابراین ماسلوف فیلم‌هایی از عملیات‌های اخیر واحدش را به من نشان داد. در یکی از آنها، یک تانک روسی در امتداد یک مسیر خاکی حرکت می‌کند و ابرهایی از گرد و غبار زرد را به هوا می‌فرستد. یک پهپاد اوکراینی از آسمان فرود می‌آید و به آن حمله می‌کند و ستونی از آتش و دود را به بالا می‌فرستد.

ماسلوف گفت: «می‌بینید؟ دریچه تانک بسته است. سه روسی به آرامی در حال پخته شدن هستند.»

کمی از این بی‌رحمی شوکه شدم، که در شرق اوکراین زیاد می‌شنیدم. دلایل آن دشوار نیست: اینجا مکانی است که روسیه به طور روتین خانه‌های غیرنظامیان را بمباران می‌کند. هر کسی در اوکراین می‌تواند رسانه‌های دولتی روسیه را بشنود (یا بخواند) که اوکراینی‌ها را موش، کفتار و کثافت به تصویر می‌کشند، و این تأثیر خود را گذاشته است. یک بار در یک کافه در ایزیوم، زنی جوان را در تی‌شرتی دیدم که تصویری از مردی نقاب‌دار در پشت آن بود که یک سر قطع شده را در یک دست و یک چاقو را در دست دیگر گرفته بود. زیر آن نوشته شده بود: روس‌ها را بکشید. هیچ کس از این نوع چیزها ذره‌ای متعجب نمی‌شود.

آندری بازانی، پزشک ارشد یک بیمارستان صحرایی در نزدیکی خارکیف، به من گفت: «ما به خاطر اینکه همدردی خود را از دست داده‌ایم، از آنها متنفر هستیم.»

این نفرت یادآوری می‌کند که برای اوکراینی‌ها، این جنگ اساسی است. تقریباً هیچ کس را ندیدم که ذره‌ای شک داشته باشد که سبک زندگی‌شان با پیروزی روسیه نابود خواهد شد، که به احتمال زیاد به کشته شدن یا زندانی شدن آنها منجر می‌شود.

اوکراین تا چه مدت دیگر می‌تواند به مبارزه ادامه دهد؟ هیچ کس پاسخ روشنی ندارد. در کیف، از یک افسر جذب نیرو پرسیدم، و او کمی چهره در هم کشید. او گفت: «ما همین الان گروهی از ۳۰ مرد را بسیج کردیم. چند نفر از کشور فرار کردند، برخی دیگر گفتند بیمار هستند، برخی دیگر ادعای جراحت کردند. در نهایت، تنها هشت نفر به مرکز آموزشی رسیدند.» اما او گفت، افرادی که قبل از ۲۵ سالگی – سنی که اوکراینی‌ها می‌توانند به خدمت سربازی فراخوانده شوند – داوطلب می‌شوند، سربازان بسیار فداکاری هستند.

همین سوال را از YG پرسیدم.

او گفت: «ما ۳۰۰ سال است که با روس‌ها در جنگ بوده‌ایم. می‌توانیم مدتی دیگر هم دوام بیاوریم.»