اعتبار...تصویرسازی توسط جورج داگلاس؛ عکس‌های منبع توسط ایمجنوی و امانا پروداکشنز اینک/گتی ایمیجز
اعتبار...تصویرسازی توسط جورج داگلاس؛ عکس‌های منبع توسط ایمجنوی و امانا پروداکشنز اینک/گتی ایمیجز

جریانی در آمریکای مسیحی در حال شکل‌گیری است و مرا مضطرب می‌کند

دایره‌ای کوچک از دستانی در حال دعا که توسط دایره‌ای بزرگتر از انگشتان اشاره‌کننده قرمز احاطه شده است.
اعتبار...تصویرسازی توسط جورج داگلاس؛ عکس‌های منبع توسط ایمجنوی و امانا پروداکشنز اینک/گتی ایمیجز
جورج داگلاس؛ ایمجنوی و امانا پروداکشنز اینک/گتی ایمیجز

برخلاف آنچه ممکن است درباره تجدید علاقه به دین در آمریکا شنیده باشید، ما در حال تجربه یک رستاخیز واقعی نیستیم، حداقل هنوز نه. در عوض، آمریکا به یک انقلاب مذهبی نزدیک‌تر است و تفاوت بین انقلاب و رستاخیز برای سلامت کشور ما — و کلیسای مسیحی در آمریکا — بسیار مهم است.

در این مرحله تقریباً فراتر از بحث است که چیزی مهم در دین آمریکا در حال جوشیدن است. داده‌ها — و حکایات — بیش از آن است که نادیده گرفته شود. به نظر می‌رسد کاهش مداوم مسیحیت در آمریکا کند شده، شاید حتی متوقف شده باشد. شواهدی وجود دارد که به ویژه مردان نسل Z به کلیسا بازمی‌گردند و نسل‌های جوان‌تر آمریکایی اکنون کمی منظم‌تر از نسل‌های قدیمی‌تر در کلیسا حضور می‌یابند.

آمریکایی‌ها اخیراً شاهد استادیوم بزرگی بودند که مملو از مردمی بود که برای چارلی کرک عزاداری می‌کردند، در مراسم یادبودی که هم مراسم عبادت بود و هم یک گردهمایی سیاسی. و این مراسم در مقیاس کوچک‌تر در بیداری‌های سراسر آمریکا تکرار شد. فاکس نیوز گزارش داد که به طور متوسط ۵.۲ میلیون نفر پوشش این شبکه از مراسم یادبود کرک را تماشا کردند و تعداد بینندگان در طول سخنان اریکا کرک به ۶.۶ میلیون نفر رسید.

من خودم این تغییر را حس می‌کنم. وقتی در پردیس‌های دانشگاهی صحبت می‌کنم، دانشجویان کنجکاوی بیشتری نسبت به ایمان نشان می‌دهند تا حتی پنج سال پیش. وقتی درباره ایمان می‌نویسم، پاسخ بزرگ‌تر — و شخصی‌تری — دریافت می‌کنم تا زمانی که درباره هر موضوع دیگری می‌نویسم. صندوق ورودی من پر از شهادت‌های شخصی صمیمانه، شامل داستان‌هایی درباره چگونگی یافتن و از دست دادن خدا توسط مردم می‌شود.

به عنوان یک مسیحی که مدت‌ها از کاهش حضور در کلیسا در ایالات متحده ابراز تأسف کرده‌ام، باید از همه این تحولات بسیار خوشحال باشم. بالاخره، اگر مردم حفره‌ای به شکل خدا در زندگی خود احساس می‌کنند، آیا نباید خوشحال باشیم وقتی به گفته کتاب مقدس، "آرامش خدا که فراتر از هر درکی است" را می‌یابند؟

اشتباه نکنید، داستان‌های شگفت‌انگیزی از تجدید و وقف مذهبی در ایالات متحده وجود دارد. در فوریه ۲۰۲۴، من در مراسم عبادی در دانشگاه ازبری در ویلمور، کنتاکی، محل یک رستاخیز گسترده و قابل توجه در سال ۲۰۲۳ سخنرانی کردم که حداقل ۵۰,۰۰۰ نفر را به آن شهر کوچک آورد تا آنچه را همکار من در تحریریه، روث گراهام، "اولین رستاخیز معنوی بزرگ کشور در دهه‌های اخیر" نامید، تجربه کنند.

این رستاخیز دانشجویان آنجا را با شور و اشتیاق پر کرده بود، اما این شور و اشتیاق خود را در فروتنی و شفقت نشان داد. الهام‌بخش بود. باعث شد قلبم را جستجو کنم تا خطاها و کاستی‌های خودم را واضح‌تر ببینم.

اما این به سختی تجربه جهانی است که مردم با خیزش مذهبی آمریکا دارند. تاریکی درست در کنار نور است. مسیحیان در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به ساختمان کنگره یورش بردند. مسیحیان به پیشگویی‌های تاریکی باور کرده و آن‌ها را تحسین کرده‌اند که دونالد ترامپ را با یهو مقایسه می‌کنند، پادشاهی قاتل از عهد عتیق که فرمان قتل ملکه پیشین، ایزابل، را داد و سرهای بریده پسران پادشاه پیشین را در سبدها برای او آوردند.

به طرز باورنکردنی، مسیحیان به آنچه "گناه همدلی" می‌نامند، حمله می‌کنند و به هم‌باوران خود هشدار می‌دهند که بیش از حد با، مثلاً مهاجران غیرقانونی، همجنس‌گرایان یا زنانی که به دنبال سقط جنین هستند، همذات‌پنداری نکنند. همدلی، در این فرمول‌بندی، می‌تواند وضوح اخلاقی و الهیاتی را مسدود کند. آنچه اشتباه است، اشتباه است، و همدلی بیش از حد روح شما را تیره می‌کند.

تور "رستاخیز آمریکا" وجود داشت که در طول ریاست جمهوری جو بایدن در سراسر آمریکا برگزار شد، که در آن مسیحیان خشمگین در سالن‌های پر از تماشاگر از ساحلی به ساحل دیگر خواستار انتقام می‌شدند. و، همانطور که ماه گذشته نوشتم، مراسم یادبود کرک خود، ندای عشق (به ویژه تصمیم اریکا کرک برای بخشیدن قاتل همسرش) را با نفرت آشکار دولت ترامپ در هم آمیخت.

ترامپ — با خنده و تشویق جمعیت — گفت که از مخالفانش متنفر است. استیون میلر، مشاور ارشد سیاست داخلی رئیس جمهور، اعلام کرد که دشمنان سیاسی درک شده او "هیچ چیز" نیستند.

او گفت: "شما هیچ چیز نیستید. شما پلیدی هستید. شما حسد هستید. شما رشک هستید. شما نفرت هستید."

آیا رستاخیز اینگونه به نظر می‌رسد؟ و اگر ملت ما هنوز یک رستاخیز ملی واقعی را تجربه نمی‌کند — چیزی مانند بیداری بزرگ دوم، که در اوایل قرن نوزدهم ایالات متحده را فرا گرفت — پس واقعاً چه خبر است؟

به عنوان یک انجیلی تمام عمر، به من آموخته‌اند که برای رستاخیز امید، دعا و کار کنم. من حتی رستاخیزهای کوچکی را تجربه کرده‌ام — در گروه همبستگی مسیحی دانشکده حقوقم و در یک کلیسای کوچک در جورج‌تاون، کنتاکی، جایی که همسر و من برای مدت کوتاهی به عنوان کشیشان داوطلب جوانان خدمت کردیم.

من توصیف مختصر رستاخیزها توسط دوستم، راسل مور، سردبیر و ستون‌نویس مجله "کریستیانیتی تودی" را دوست دارم. او در آتلانتیک نوشت: "رستاخیز، مفهومی با تاریخ طولانی در انجیل‌گرایی آمریکایی است که ریشه در کتاب مقدس دارد و می‌گوید مردمی که سرد و بی‌جان شده‌اند می‌توانند در ایمان خود تجدید شوند. این نوعی رستاخیز از مردگان است."

در سال ۲۰۲۳، اندکی پیش از مرگش، تیم کلر، کشیش بنیانگذار کلیسای پرسبیتری ریدیمر در نیویورک و یکی از برجسته‌ترین کشیشان و متکلمان انجیلی کشور، نوشت که رستاخیز واقعی سه ویژگی دارد: مسیحیان "خواب‌آلود" را بیدار می‌کند، مسیحیان اسمی را به ایمانی زنده‌تر و واقعی‌تر تبدیل می‌کند و غیرمسیحیان را به سوی مسیح می‌آورد.

کلر خاطرنشان کرد که رستاخیز با توبه آغاز می‌شود. کلر نوشت: "مسیحیان معمولی معمولاً به اندازه کافی غمگین نیستند یا به اندازه کافی شاد نیستند." "ما به اندازه کافی به گناه خود متقاعد نیستیم. ما توبه عمیق را تجربه نمی‌کنیم و بنابراین از اطمینان بالا بهره‌مند نیستیم" — که منظور کلر از آن، اطمینان بالای از محبت خدا بود.

دقیقاً همین مدل کتاب مقدس است. بارها و بارها در کتاب مقدس، رستاخیز و تجدید با توبه آغاز می‌شود. در کتاب اعمال رسولان، هنگامی که پطرس در اورشلیم در مورد مصلوب شدن و رستاخیز عیسی با جمعیتی صحبت کرد، شنوندگان "دل‌هایشان سخت متأثر شد" و به پطرس و رسولان فریاد زدند: "برادران، چه کنیم؟"

در عهد عتیق، هنگامی که یوشیا، پادشاهی از یهودای باستان، برای اولین بار کتاب شریعت را شنید، "جامه‌های خود را درید" از شدت غم. هنگامی که یونس مردم نینوای باستان را به توبه فراخواند، کتاب مقدس ثبت می‌کند که مردم شهر روزه اعلام کردند و پلاس پوشیدند، که نشانه‌ای از عزاداری برای گناهانشان بود.

به عبارت دیگر، رستاخیز با این گفته مردم، با کلام و عمل، آغاز می‌شود: "من گناه کرده‌ام."

مسیحیت مگا (MAGA) پیام دیگری دارد. به فرهنگ آمریکایی نگاه می‌کند و اعلام می‌کند: "شما گناه کرده‌اید."

و به همین جا ختم نمی‌شود. همچنین می‌گوید: "ما شما را شکست خواهیم داد." در شدیدترین اشکال خود، همچنین می‌گوید: "ما بر شما حکمرانی خواهیم کرد." این رستاخیز نیست؛ انقلاب است، یک انقلاب مذهبی که به دنبال براندازی یک نظم سیاسی و جایگزینی آن با نظمی دیگر است — نظمی که پژواک پادشاهی‌های مذهبی اعصار گذشته را دارد.

و گول نخورید وقتی این انقلابیون خود را "محافظه‌کار" می‌نامند. بسیاری از مسیحیان محافظه‌کار در واقع با افتخار رادیکال هستند. آن‌ها می‌خواهند نظم موجود، از جمله تعهد آمریکا به کثرت‌گرایی و آزادی فردی، را از بین ببرند و نسخه خود از مسیحیت را در مرکز زندگی سیاسی آمریکا قرار دهند.

یک انقلاب می‌تواند شبیه یک رستاخیز باشد، حداقل برای مدتی. یک انقلاب می‌تواند استادیوم‌ها را پر کند. یک انقلاب حتی می‌تواند تازه‌واردان را جذب کند — تازه‌واردان به آرمان انقلابی، اگر نه به ایمان مسیحی. یک انقلاب می‌تواند شما را با هدفی زنده کند، و وقتی انقلاب عناصر مذهبی داشته باشد، می‌تواند شما را با این اعتقاد سوزان غرق کند که در حال انجام خواست خدا هستید.

با این حال، دقیق‌تر نگاه کنید، و خواهید دید که انقلاب مذهبی معمولاً با رستاخیز مذهبی متضاد است. بله، افرادی هستند که به دلیل سیاست وارد کلیسا می‌شوند و سپس راه خود را به سوی مسیحیت واقعی پیدا می‌کنند، اما انقلاب مانعی برای رشد واقعی مسیحی است.

انقلابیون گناه را پنهان خواهند کرد. آن‌ها نمی‌توانند هیچ شکافی در ظاهر صالح خود را تحمل کنند. هر ضعفی ادعای آن‌ها را بر تخت ملی تضعیف می‌کند. طرف مقابل پلید است. ما نیستیم.

خلوص ایدئولوژیک وحشیانه انقلابی می‌تواند به عنوان تعهد مذهبی نقاب بزند. اما مگر اینکه با رحمت تعدیل شود، روح انقلابی یک روح بنیادگرایانه است — و خدا به هر کس که سر راهش قرار گیرد رحم کند.

در نوشته خود درباره رستاخیزها، مور می‌نویسد: "فرقه‌هایی که در تشخیص پنهان‌کاری‌های مستند سوءاستفاده جنسی به شدت کند عمل می‌کنند، در اخراج جماعت‌هایی که آن‌ها را بیش از حد حامی رهبری زنان می‌دانند، به سرعت برق عمل می‌کنند."

دلیل آن واضح است: افشای سوءاستفاده جنسی می‌تواند منجر به خشم و تحقیر عمومی شود. اگر یک نهاد نمی‌تواند افراد آسیب‌پذیر را از آسیب محافظت کند، پس چه چیزی به آن حق حکومت می‌دهد؟

اما در یک رستاخیز، افشای گناه ضروری است. شفافیت و صداقت باعث توبه می‌شود. توبه عدالت را تسهیل می‌کند و به بخشش منجر می‌شود. در رستاخیزهایی که من تجربه کرده‌ام، سیاست آخرین چیزی بود که در ذهنمان بود. در عوض، تمرکز ما بر شبیه شدن بیشتر به مسیح بود — و این به معنای روی گرداندن از گناه خودم بود، نه تمرکز بر خطاهای دیگران.

با وجود تمام صحبت‌ها درباره رستاخیز مذهبی در انجیل‌گرایی آمریکایی، یک گسست عجیب وجود دارد. انجیلی‌ها ممکن است در قدرت سیاسی رشد کنند، اما شواهد زیادی مبنی بر رشد آن‌ها در ارادت مذهبی وجود ندارد.

به عنوان مثال، رایان بورگ، استاد مرکز دین و سیاست جان سی. دنفورث در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس، داده‌های مطالعه همکاری انتخابات را تجزیه و تحلیل کرد و دریافت که درصد انجیلی‌های آمریکایی که خود را "به ندرت" یا "هرگز" به کلیسا نمی‌روند، از سال ۲۰۰۸ در حال افزایش بوده است. در سال ۲۰۲۴، نیمی از تمام انجیلی‌ها ماهی یک بار یا کمتر به کلیسا می‌رفتند.

انجیلی‌گرایی سیاسی می‌تواند کاملاً بی‌خدا به نظر برسد. در ۱۰ سال گذشته، دونالد ترامپ بیشتر بر فرهنگ کلیسا تأثیر گذاشته است تا کلیسا بر ترامپ. وقتی یک کشیش در یک تجمع "رستاخیز آمریکا" اعلام می‌کند که "آمده تا با شیطان و هر دموکراتی که نژادپرستی می‌کند و سعی در نابودی سبک زندگی ما در ایالات متحده آمریکا دارد، اعلام جنگ کند"، او ترامپ را تقلید می‌کند، نه مسیح را.

وقتی یک مجری رادیویی دست راستی در همان تور به روی صحنه می‌رود و فنی ویلیس، دادستان منطقه شهرستان فالتون، جورجیا، که اتهامات جنایی علیه ترامپ را مطرح کرده است، با فریاد زدن: "فنی بزرگ. فنی چاق بزرگ. فنی چاق سیاه ویلیس"، مورد تمسخر قرار می‌دهد، او ترامپ را تقلید می‌کند، نه مسیح را.

به همین ترتیب، وقتی کشیشی به نام داگ ویلسون آمریکایی‌های ترنسجندر را "ترنس‌ها" می‌خواند، یا آمریکایی‌های همجنس‌گرا را "همجنس‌گراهای احمق"، یا زنانی را که دوست ندارد "زن‌های قوی و خشن" و "زن‌های سینه کوچک" می‌نامد، او ترامپ را تقلید می‌کند، نه مسیح را.

در کتاب غلاطیان، پولس ثمره روح را با آنچه او "اعمال جسمانی" نامید، یعنی گناهانی که می‌توانند روح را نابود کنند، مقایسه می‌کند. آن گناهان شامل همان ویژگی‌هایی است که انقلاب مذهبی آمریکا را نشان می‌دهند: "کینه، نفاق، حسد، طغیان خشم، جاه‌طلبی خودخواهانه، جدال‌ها، دسته‌بندی‌ها."

ثمره روح — "محبت، شادی، آرامش، تحمل، مهربانی، نیکویی، وفاداری، ملایمت و خویشتن‌داری" — در مقابل، هنگامی که مسیح حضور دارد، موجود است. این ثمره یک رستاخیز واقعی است.

چگونه خواهیم دانست که رستاخیز آمریکا را فرا گرفته است؟ لزوماً با پر شدن استادیوم‌ها یا حتی پر شدن کلیساها نخواهد بود. میل به قدرت مذهبی می‌تواند جمعیتی را جذب کند، حداقل برای مدتی.

ما خواهیم دانست که رستاخیز فرا رسیده است، زیرا خواهیم دید که مؤمنان خود را فروتن کرده، از گناهان خود توبه می‌کنند، و سپس برمی‌خیزند، پر از فضیلت واقعی، تا همسایگان خود را دوست بدارند — تا به آن‌ها کمک کنند، نه اینکه آسیب برسانند — و با این کار، ملت ما را شفا بخشند.

چند کار دیگری که انجام دادم

ستون یکشنبه من درباره کارین ایمرگوت، قاضی منصوب ترامپ بود، که فریب ترامپ را می‌بیند:

رؤسای جمهور از درجه‌ای از احترام قضایی برخوردار بوده‌اند، بخشی از آن به دلیل کسب آن. نسل‌ها حسن نیت و برخورد منصفانه با دادگاه‌های فدرال حتی یک دکترین به نام "اصل صحت انجام وظایف رسمی" را ایجاد کرده‌اند، جایی که دادگاه‌ها فرض می‌کنند وظایف رسمی به درستی انجام شده‌اند — مگر اینکه "شواهد واضحی خلاف آن" وجود داشته باشد.

اکنون "شواهد واضحی" — در قالب سخنان خود ترامپ — وجود دارد که هیچ چیز در این دولت منظم نیست.

قاضی ایمرگوت این واقعیت را به وضوح درک می‌کند. او می‌فهمد که سنت‌هایی وجود دارند که پیش از سابقه دادگاه، پیش از هر گونه احترام به قوه مجریه، بوده‌اند. او نوشت: "این کشور سنت دیرینه و بنیادینی از مقاومت در برابر تجاوز دولت، به ویژه در قالب مداخله نظامی در امور مدنی، دارد."

او ادامه داد: "این کشوری است با قانون اساسی، نه قانون نظامی."

این درست است. بهترین راه برای ارزیابی منطق پشت اقدامات ترامپ، بررسی سخنان ترامپ است، و سخنان ترامپ مردی را نشان می‌دهد که نه تنها "به حقایق بی‌تفاوت است"؛ بلکه به قانون نیز بی‌تفاوت است.

رؤسای جمهور فریبکار اصلاً نباید مستحق هیچ احترامی باشند.

روز شنبه، ما گفتگویی با میشل کاتل و ای. جی. دیون جونیور منتشر کردیم. موضوع، استقرار نیروهای نظامی دونالد ترامپ در شهرهای آمریکا بود. من نگرانم که با چیزی بدتر از ترس‌های سرخ گذشته روبرو هستیم. اکنون با یک ترس آبی روبرو هستیم.

فرنچ: مثل این است که شما لینکلن ضد لینکلن را در کاخ سفید دارید.

دیون: بله.

فرنچ: اگر به نطق تحلیف اول لینکلن نگاه کنید، او با فصاحت بسیار، با فصاحت بسیار التماس کرد که ما نباید دشمن باشیم، ما باید دوست باشیم. ما باید دوست بمانیم. و البته، این حرف‌ها به گوش ناشنوا رسید. اما اکنون دقیقاً عکس آن در کاخ سفید در جریان است. و فکر می‌کنم اگر می‌خواهید به دنبال موازی‌های تاریخی باشید، به ترس سرخ یک و ترس سرخ دو خواهید رفت.

ترس سرخ یک پس از جنگ جهانی اول، ترس سرخ دو پس از جنگ جهانی دوم آمد. اما این یک "ترس سرخ" نیست. در واقع، این کمتر از حد واقعیت است. این یک "ترس آبی" است. به عبارت دیگر، آنچه او اساساً می‌گوید این است که ما دنبال کمونیست‌ها نیستیم — ما دنبال آمریکای آبی هستیم. این کل روبنای آمریکای آبی است که آن‌ها آن را معادل مارکسیست‌های کمونیست طبقه‌بندی می‌کنند. آن‌ها از این زبان استفاده خواهند کرد.

بنابراین آن‌ها تمام موتورهای دولت را علیه مخالفان سیاسی به کار می‌گیرند و با ادعای اینکه این افراد تهدید نهایی برای تجربه آمریکایی هستند، آن را برای پایگاه خود توجیه می‌کنند. این رتوریک ثابت استیون میلر است. به این ترتیب، ترس سرخ را اهلی جلوه می‌دهد؛ این بدتر از ترس سرخ است زیرا مانند ترس سرخِ متاستاز شده است.