نمایی از ورودی بورس اوراق بهادار سائوپائولو (B3) در مرکز شهر سائوپائولو، برزیل، در 17 دسامبر 2024. Nelson Almeida/AFP via Getty Images)
نمایی از ورودی بورس اوراق بهادار سائوپائولو (B3) در مرکز شهر سائوپائولو، برزیل، در 17 دسامبر 2024. Nelson Almeida/AFP via Getty Images)

بحران اقتصادی کندسوز برزیل می‌تواند آینده ایالات متحده باشد

انضباط مالی وعده‌اش آسان است و عمل به آن دشوار.

لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا، رئیس جمهور برزیل، در اواسط سومین دوره (غیر متوالی) ریاست جمهوری خود، با مشکلات اقتصادی قابل توجهی دست و پنجه نرم می کند. اگرچه بازارها در هفته های اخیر تا حدودی بهبود یافته اند، اما در اوج آشفتگی بازار، در اوایل ژانویه، ارزش رئال در برابر دلار در مقایسه با اوایل اکتبر نزدیک به 15 درصد کاهش یافته بود، در حالی که شاخص اصلی سهام برزیل، Ibovespa، در مدت مشابه 10 درصد از ارزش خود را از دست داد. عامل محرک آخرین بحران، در اواسط دسامبر، اعلام بسته تعدیل مالی بود که انتظارات را برآورده نکرد.

در حالی که آمریکای لاتین اغلب با آشفتگی های اقتصادی مرتبط است، وضعیت در برزیل یک بحران معمولی در بازار نوظهور نیست. بدهی دولتی برزیل عمدتاً به ارز محلی است و اگرچه کسری حساب جاری آن اخیراً افزایش یافته است، اما دارای ذخایر ارزی فراوانی است. بنابراین، به طور خاص در برابر کمبود دلار آسیب پذیر نیست و نوسانات نرخ ارز تأثیر فوری بر بار بدهی آن ندارد.

در عوض، آنچه ما می بینیم، ثمره سیاست مالی بی ملاحظه است - ثمری که پیش بینی می کند یک بحران مالی کندسوز در یک اقتصاد پیشرفته مانند ایالات متحده چگونه می تواند باشد.

نسبت بدهی عمومی برزیل به تولید ناخالص داخلی آن در طول سال ها روند صعودی داشته است - از کمی بیش از 50 درصد در یک دهه قبل به نزدیک به 80 درصد در حال حاضر - که عمدتاً به دلیل افزایش در دوران ریاست جمهوری دیلما روسف و میشل تمر در اواخر دهه 2010 بوده است. رشد پایین بهره وری به این معنی است که تولید ناخالص داخلی سرانه بسیار کم رشد می کند. در عین حال، نقش دولت برزیل در اقتصاد در مقایسه با سایر کشورهای با درآمد متوسط بسیار بزرگ است. بر اساس داده‌های صندوق بین‌المللی پول، هزینه‌های دولت برزیل به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی - از جمله هزینه‌های بهره - در سال 2022 بیش از 45 درصد بود، در حالی که در آرژانتین و کلمبیا نزدیک به 35 درصد و در مکزیک و پرو به ترتیب حدود 29 درصد و 23 درصد بود.

علیرغم این شرایط، دولت کنونی حزب کارگران به رهبری لولا از زمان بازگشتش به قدرت در سال 2023، اقدام کمی برای احیای اعتبار مالی انجام داده است.

لولا پس از به دست گرفتن مجدد قدرت، چارچوبی را معرفی کرد که در اوت 2023 توسط کنگره ملی تصویب شد و هدف آن قرار دادن کشور در مسیر مالی پایدار با تبدیل کسری بودجه اولیه آن (برآورد شده 0.4 درصد از تولید ناخالص داخلی برای سال 2024) به مازاد اولیه 1 درصد تا سال 2026 و محدود کردن هزینه ها پس از آن بود.

همانطور که اغلب در مورد سیاستمدارانی که تظاهر به بستن دست خود می کنند، معمول است، تعهد دولت لولا به قوانین مالی خود ضعیف بوده است. در نوامبر، موسسه مالی مستقل سنای برزیل نتیجه گیری کرد که تعهدات هزینه ای که دولت لولا بر عهده گرفته است، باعث می شود سقف هزینه ها در میان مدت ناپایدار شود.

در عوض، هزینه های غیربهره ای مطابق با تولید ناخالص داخلی افزایش یافته است - یعنی با سرعتی بیشتر از تورم - که به ویژه ناشی از هزینه های مربوط به مراقبت های بهداشتی، آموزش و تامین اجتماعی است. در نتیجه، کسری اولیه به اندازه کافی کاهش نیافته است و همچنان از سطوحی که با تثبیت بدهی سازگار است، فراتر می رود.

این اولین بار نیست که طبقه سیاسی برزیل نتوانسته است محدودیت های تحمیل شده توسط یک چارچوب مالی رسمی را بپذیرد. در اواخر سال 2016، قانون اساسی برزیل اصلاح شد تا رشد هزینه های عمومی را به نرخ تورم در طول یک دوره 20 ساله محدود کند. در حالی که قرار بود این سقف هزینه ها سیاست مالی را حداقل برای یک دهه محدود کند، اما بارها در دولت رئیس جمهور سابق، Jair Bolsonaro، اصلاح شد و قدرت خود را از دست داد.

منصفانه باشیم، این وضعیت اصلاً منحصر به برزیل نیست. پیمان ثبات و رشد اتحادیه اروپا - مجموعه ای همیشه در حال تکامل از قوانین مالی که برای محدود کردن کسری بودجه هر یک از کشورهای عضو به 3 درصد و سطح بدهی آن به 60 درصد از تولید ناخالص داخلی طراحی شده است - هرگز در ربع قرن وجود خود نتوانسته است سیاست گذاران را ملزم کند. علیرغم انبوهی از تلاش‌های نظارتی، رویه‌های پیشگیرانه و برنامه‌های اصلاحی، تنها انگشت شماری از 27 عضو این اتحادیه زیر هر دو حد مجاز هستند. در بریتانیا، Rachel Reeves، صدراعظم، از همان لحظه ای که قوانین مالی خود را اعلام کرد، برای حفظ اعتبار آنها تلاش کرده است.

در برزیل، این عدم انطباق با چارچوب مالی، تقاضای کل را به سطوح ناپایدار افزایش داده است. این گرم شدن بیش از حد نه تنها در بیکاری بی سابقه - شاید مطلوب - بلکه در انتظارات تورمی که شروع به دور شدن از هدف کرده اند، آشکار شده است.

در پاسخ، بانک مرکزی برزیل پس از کاهش نرخ ها از اواسط سال 2023 تا اواسط سال 2024، دوباره شروع به افزایش نرخ ها کرده است و وعده افزایش بیشتر داده است. این یک رفتار کتاب درسی است: در یک اقتصاد بیش از حد گرم شده، بانک مرکزی نرخ ها را افزایش می دهد تا فعالیت اقتصادی را کند کند، که باید به نوبه خود فشارهای تورمی را کاهش دهد.

اما به جای کاهش انتظارات تورمی، نرخ های بهره بالاتر بخشی از یک چرخه معیوب بوده است که شامل فروش شدید ارز و حتی تورم مورد انتظار بالاتر نیز بوده است.

مشکل اساسی این است که لنگرهای مالی برزیل از هم گسیخته شده اند. افزایش نرخ های بهره باعث می شود هزینه خدمات بدهی - که اکنون بیش از 7 درصد از تولید ناخالص داخلی است - افزایش یابد، که سیاست مالی را حتی ناپایدارتر می کند. این به نوبه خود از طریق حق بیمه ریسک بالاتر و انتظارات تورمی بالاتر به نرخ های بهره بالاتر باز می گردد، که سیاست مالی را حتی ناپایدارتر می کند - و غیره.

هیچ یک از دولت های اخیر برزیل فوریت لازم را در رسیدگی به سطوح ناپایدار بدهی نشان نداده اند. هرچه تثبیت سطح بدهی بیشتر طول بکشد، تعدیل پرهزینه تر می شود و دولت ها تمایل کمتری به پرداخت هزینه های کوتاه مدت ضروری - اما گاهی دردناک - خواهند داشت.

برخی از شرکت کنندگان در بازار می ترسند که با انتخابات ریاست جمهوری پیش رو در سال 2026، لولا تمایل کمتری به آغاز یک برنامه جدی تثبیت مالی در نیمه دوم دوره خود داشته باشد.

در این شرایط کار زیادی از بانک مرکزی یا سیاست پولی ساخته نیست، که اقتصاددانان از آن به عنوان تغییر به سمت «سلطه مالی» یاد می کنند. در عوض، دولت باید به طور معتبر به سیاست مالی سالم‌تر متعهد شود. با توجه به اندازه بخش عمومی برزیل در مقایسه با همتایانش، این امر باید شامل کاهش هزینه ها باشد، نه صرفاً کاهش کسری بودجه از طریق افزایش مالیات.

متأسفانه، به نظر نمی رسد دولت لولا متوجه باشد که سیاست هایش ممکن است خود تخریبی باشد. بیکاری پایین تنها می تواند در نتیجه رشد متوازن که منجر به تسریع تورم نشود، حفظ شود. بار تورم بالاتر بیشتر بر دوش خانوارهای فقیرتر می افتد، در حالی که افزایش پرداخت های بهره به بدهی ملی بیشتر به ثروتمندان می رسد. برنامه توسعه مالی برزیل ممکن است اثر بدتر کردن نابرابری درآمد را در کشوری داشته باشد که در حال حاضر به عنوان یکی از نابرابرترین کشورهای جهان در نظر گرفته می شود.

برزیل به خودی خود مهم است، اما این رویدادها باید هشداری برای بقیه جهان نیز باشد. ما در سپتامبر 2022، در طول بحران «بودجه کوچک» Liz Truss، نخست وزیر وقت بریتانیا، دیدیم که یک پویایی مشابه - تصمیمات سیاست مالی به ظاهر جزئی که نشان دهنده تغییر بالقوه در رژیم سیاست کلان است - در کشورهای ثروتمند و توسعه یافته امکان پذیر است. و در بیشتر کشورهای توسعه یافته، سطح بدهی در دو دهه گذشته به شدت افزایش یافته است و احتمال یک حادثه مالی را افزایش می دهد.

در ایالات متحده، نرخ های بهره بلندمدت حتی با وجود اینکه فدرال رزرو نرخ بهره کوتاه مدت را کاهش داده است، کاهش نیافته است. نرخ های بهره بالاتر، حداقل تا حدی، منعکس کننده اثر سطوح بدهی و کسری بسیار بالاتر در ایالات متحده است. از سال 2019، سطح بدهی ایالات متحده 11 تریلیون دلار افزایش یافته است - افزایشی تقریباً 20 واحد درصدی در نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی. شرکت کنندگان در بازار شروع به در نظر گرفتن این خطر کرده اند که ایالات متحده ممکن است مجبور شود با اجازه دادن به تورم بالاتر، مشابه آنچه در سال های 2021 و 2022 رخ داد، ارزش واقعی بدهی خود را کاهش دهد.

دو گزینه برای سیاست گذاران واشنگتن برای پاسخ دادن وجود دارد. یکی تثبیت مالی است. با توجه به دستور کار دولت ترامپ برای کاهش مالیات و افزایش برنامه ریزی شده در هزینه های دفاعی و اجرای مهاجرت، به نظر می رسد که این گزینه در کوتاه مدت محقق نشود. این چیزی است که کنگره برای دهه ها انجام نداده است.

گزینه دوم این است که کنگره و رئیس جمهور به ادامه مسیر فعلی ادامه دهند. این گزینه حداقل به معنای پذیرش دائمی نرخ های بهره بالاتر توسط واشنگتن است، زیرا بازارها پیش بینی می کنند که مدیریت بدهی در نهایت از طریق دوره های تورم بالا انجام خواهد شد.

با این حال، مثال برزیل نشان می دهد که خطر صرفاً نرخ های بهره بالاتر یا تورم دائمی بالاتر - و هزینه های اقتصادی مرتبط با آنها نیست. از دست دادن اعتماد به پایداری مالی ایالات متحده ممکن است اثربخشی سیاست پولی و همچنین توانایی این کشور برای پاسخگویی به بحران هایی مانند همه گیری COVID-19 و بحران مالی جهانی را تضعیف کند. این امر عادت ایالات متحده به بهبودی قوی تر و سریع تر از رکود نسبت به بقیه غرب را تضعیف می کند.

بهبودی کندتر توانایی واشنگتن را برای حفظ هر آنچه از نظم معروف مبتنی بر قوانین باقی مانده است، تضعیف می کند و سیاست های از قبل پیچیده آن را مختل می کند.