بسیاری از افراد پراسترس جذب مراقبه شرقی میشوند، با این باور که به آنها از "ذهن میمون" رهایی میبخشد و اضطرابشان را نسبت به زندگی کاهش میدهد. متأسفانه، معمولاً میمون پیروز میشود زیرا افراد تمرکز ذهنی مورد نیاز برای مدیتیشن را به طرز شیطانی سختی مییابند. در سفری که سال گذشته به هند داشتم، از یک معلم بودایی پرسیدم چرا غربیها در این تمرین تا این حد مشکل دارند. او گفت: "شما از مراقبه بهرهای نخواهید برد، مادامی که برای گرفتن بهره مراقبه میکنید."
ممکن است این را "پارادوکس مدیتیشن" بنامید، و به نظر میرسید بوداییترین چیزی بود که تا به حال شنیده بودم. اما وقتی بیشتر به آن فکر کردم، متوجه شدم که این جمله قصار معلم، حقیقتی عمیق را در مورد بسیاری از پاداشهای زندگی در خود دارد: شما تنها زمانی میتوانید به آنها واقعاً دست یابید که به دنبالشان نباشید.
رابطه بین پول و خوشبختی را در نظر بگیرید، که بدون شک در طول زندگی خود پیامهای متناقضی در مورد آن دریافت کردهاید. از یک طرف، مادربزرگتان احتمالاً به شما آموخته که پول نمیتواند خوشبختی بیاورد. از طرف دیگر، فرهنگ غالب امروز اصرار دارد که میتواند.
پس حق با کیست: مادربزرگ یا روح زمانه؟ پارادوکس مدیتیشن پاسخ را میدهد: هر دو. پول میتواند خوشبختی بیاورد—به شرطی که سعی نکنید با آن خوشبختی بخرید.
دانشمندان علوم اجتماعی مدتهاست که به مطالعه این موضوع پرداختهاند که آیا پول رفاه را افزایش میدهد یا خیر. پاسخ متعارف اقتصاددانان این است که بله، حداقل تا یک نقطه. مشهورترین مطالعهای که این موضوع را تأیید میکند، در سال ۲۰۱۰ از سوی دو برنده جایزه نوبل منتشر شد که محاسبه کردند معیارهای مختلف رضایت از زندگی با درآمد فرد تا حدود ۷۵,۰۰۰ دلار (۱۱۲,۰۰۰ دلار به پول امروز) افزایش مییابد و پس از آن، مزایای کمی از پول اضافی به دست میآید. از آن زمان، این یافته تا حدی توسط محققانی مانند متیو ای. کیلینگزورث مورد اعتراض قرار گرفت که در یک مطالعه عالی با استفاده از مجموعه دادههای بسیار بزرگتر نشان دادند که سقف خوشبختی معمولاً در سطح درآمد بالاتری رخ میدهد.
به گفته روانشناسان، پاسخ به سؤال پول و رفاه کمی متفاوت است: ضریب پول-خوشبختی بیشتر به نوع رابطهای که شما با پول دارید بستگی دارد تا مقدار واقعی پولی که در اختیار دارید. محققان در مقالهای که در سال ۲۰۱۴ در مجله روانشناسی شخصیت و اجتماعی (Journal of Personality and Social Psychology) منتشر شد، این مکانیسم را با بررسی مادیگرایی نشان دادند. مادیگرایی به عنوان "ارزشها، اهداف و باورهای مرتبطی که بر اهمیت کسب پول و داراییهایی که نشاندهنده جایگاه اجتماعی هستند، تمرکز دارند" تعریف میشود. آنها با تحلیل ۲۵۹ مجموعه داده در این زمینه، دریافتند که ارزشهای مادیگرایانه با رضایت کلی از زندگی، خلق و خو، خودارزیابی و سلامت جسمانی همبستگی منفی دارند. در عوض، این ارزشها با افسردگی، اضطراب، خرید اجباری و رفتارهای پرخطر همبستگی مثبت داشتند. این همان چیزی است که مادربزرگتان در موردش صحبت میکرد.
وقتی به دلایلی که افراد برای کسب درآمد خود ذکر میکنند نگاه میکنیم، میتوانیم حتی دقیقتر باشیم. بر اساس مقالهای در سال ۲۰۰۱ در همان مجله، روانشناسان هیچ ارتباط منفی بین رفاه و کسب پول برای اهداف اساسی امنیت یا حمایت از خانواده پیدا نکردند. مشکل از جایی نشأت میگیرد که فرد میخواهد به چهار دلیل خاص پول درآورد: مقایسههای اجتماعی، جستجوی قدرت، خودنمایی، و غلبه بر تردیدهای شخصی. به عبارت ساده، اگر برای ثروتمند شدن تلاش میکنید تا احساس برتری نسبت به دیگران داشته باشید، یا برای افزایش عزت نفس خود، تلاشهای شما خوشبختیتان را کاهش خواهد داد.
این یافتهها آنچه را که قبلاً در موردش نوشتهام، تقویت میکند: اینکه رفاه شما به این بستگی دارد که چگونه پولتان را خرج میکنید. خرید داراییها عموماً خوشبختی را افزایش نمیدهد، در حالی که صرف پول برای تجربیات مشترک با عزیزان یا برای کسب زمان آزاد بیشتر، به طور قابل اعتمادی رفاه را بالا میبرد. این موضوع در مورد نوع فردی که یک ساعت گرانقیمت یا یک ماشین سریع برای خودنمایی تهیه میکند، به جای اجاره یک مکان دلنشین برای گذراندن یک هفته آرام با همدمش، منطقی به نظر میرسد.
پس، تحقیقات نشان میدهد که پول از نسخهای از پارادوکس مدیتیشن پیروی میکند: برای رفاه شما خوب است، به شرطی که پول را به این دلیل که معتقدید ثروت رفاه شما را افزایش میدهد، دنبال نکنید. این به نوبه خود، سه تغییر مثبتی را پیشنهاد میکند که میتوانید ایجاد کنید.
۱. انگیزههای مالی خود را زیر سؤال ببرید.
اگر این مقاله به شما هشدار داده است که انگیزههای شما برای کسب درآمد بر خوشبختیتان تأثیر دارد—و اینکه کسب درآمد زیاد برایتان مهم است—ممکن است از خود بپرسید چرا. زمانی را به تأمل اختصاص دهید که وقتی رسیدن به اهداف مالیتان را تصور میکنید، چه تصاویری در ذهن شما نقش میبندد. آیا خود را مورد تحسین یا حسادت دیگران میبینید؟ آیا احساس میکنید که به موفقیت رسیدهاید و بالاخره شایسته تأیید هستید؟ این تصاویر ممکن است منعکسکننده انگیزههای شما باشند، اما برای رفاه شما وحشتناک هستند. (نکته دیگری که باید در نظر داشت: اگر انگیزههای مالی شما واقعاً مقایسه اجتماعی و خودارزشی هستند، هرگز به اهداف مالی خود نخواهید رسید، زیرا هرگز پول کافی برای برآورده کردن این نیازها نخواهید داشت.) صرفاً شناخت انگیزههای واقعی خود و انتخاب انگیزههای بهتر—مانند "من پول در میآورم تا از عزیزترین افراد زندگیام حمایت کنم"—شما را در مسیر بهتری قرار خواهد داد.
۲. نذر فقر—یا حداقل فروتنی—کنید.
قدیس فرانسیس آسیزی، عارف کاتولیک ایتالیایی قرن سیزدهم و بنیانگذار فرقه فرانسیسکن از کشیشان و راهبان کاتولیک، زندگی خود را به عنوان یک اشرافزاده ثروتمند آغاز کرد. روشنبینی او در اوایل دهه بیست زندگیاش فرا رسید، زمانی که رؤیایی دید که در آن به او گفته شد تمام ثروت خود را ببخشد و در فقر زندگی کند. این اساس فرقه او شد، که او ادعا میکرد شادی بزرگی برای اعضای آن به ارمغان میآورد. گفته میشود که او خطاب به یکی از اعضای فرقهاش اعلام کرد: "مبارک برادری که با اشتیاق بیرون میرود، فروتنانه گدایی میکند و شادمان بازمیگردد."
من از شما نمیخواهم که در فقر زندگی کنید و به گدایی روی آورید، اما یک راه کوچک برای رها کردن خود از مقایسه اجتماعی مبتنی بر پول (و به جای آن کسب اندکی از شادی فرانسیسکن) این است که از مصرف گرانقیمتترین اقلامی که ممکن است بخرید، دست بکشید. به عنوان مثال، به جای انتخاب گرانترین و پرزرقوبرقترین ماشینی که توانایی خریدش را دارید، ماشینی بخرید که چند پله از نظر قیمت و جایگاه پایینتر است. من سعی میکنم این را تمرین کنم؛ ادعا نمیکنم که این راهی به سوی قدیس شدن است، اما به من یادآوری کرده است که موفقیت اقتصادی من نشاندهنده هویت من نیست.
۳. بیسروصدا خرج کنید.
و با پول اضافی اختیاری خود چه باید بکنید؟ در اینجا یک پاسخ مفید برای خوشبختی وجود دارد: آن را برای تجربیات با افرادی که دوستشان دارید—بدون خودنمایی—و برای فعالیتهای معنادار خرج کنید. به عنوان مثال، برای تعطیلات آخر هفته با یک دوست یا شریک زندگی خود سفر کنید و دقت کنید که حتی یک عکس از سفر خود را در شبکههای اجتماعی منتشر نکنید، زیرا این احتمالاً لذت شما را از آن تجربه کاهش میدهد. در واقع، در نظر بگیرید که هیچ عکسی نگیرید و در عوض تصمیم بگیرید که کاملاً حضور داشته باشید، زیرا این مطمئناً تجربه را تقویت میکند.
یک ایده آخر، با بازگشت به سنت بودایی: در ذن، پارادوکس مدیتیشن معمولاً با استفاده از کُوآنها توضیح داده میشود، که جملات معمایی یا گزارههای گیجکنندهای هستند که به راهبان آموزش داده میشود تا برای فراتر رفتن از تفکر منطقی و رسیدن به درک عمیقتر از معنای زندگی، در مورد آنها تأمل کنند. در اینجا کُوآن طراحی شده توسط خودم آمده است که ممکن است نکته کلی این مقاله را بیان کند: مردی با رها کردن طلای خود، ثروتمند شد.
پیام سطحی این کُوآن با تحقیقاتی همسو است که نشان دادهاند چگونه بخشیدن پول به دلایل ارزشمند، خوشبختی شما را افزایش میدهد. این خوب و درست است. اما عمیقتر به این کُوآن بیندیشید و ببینید چه چیزی به شما میگوید. بپرسید چه چیزی را طلا میدانید—نه فقط پول، بلکه هر دارایی، استعداد یا قدرتی که ممکن است وسوسه شوید برای اثبات ارزش خود به خود و دیگران به نمایش بگذارید. آن چیزهایی را که شما را متمایز میکند، فهرست کنید. سپس تأمل کنید که چگونه میتوانید از آنها به گونهای استفاده کنید که خودپرستانه نباشد، بلکه برکت به جهان بیاورد، و شاهد رشد ثروت خود باشید.