تصویرسازی توسط آتلانتیک. منبع: سالوان جورجس / واشنگتن پست / گتی.
تصویرسازی توسط آتلانتیک. منبع: سالوان جورجس / واشنگتن پست / گتی.

جنگ دونالد ترامپ با واقعیت

رئیس‌جمهوری دیپ‌فیک، برداشت‌ها را برای خدمت به منافع خود شکل می‌دهد.

صعود دونالد ترامپ با افول چیزی که زمانی توافق کرده بودیم «واقعیت» بنامیم، همگام است. او جایگاه خود را در ذهن مردم با ظهور تلویزیون واقع‌نما (ریالیتی شو) تثبیت کرد؛ ژانری که قول اصالت می‌داد، حتی با وجود آنکه صحنه‌های به ظاهر بدون فیلم‌نامه به دقت توسط تهیه‌کنندگان دستکاری می‌شدند. در برنامه کارآموز (The Apprentice) که در سال ۲۰۰۴ آغاز شد، ترامپ مظهر فرهنگی بود که تازه شروع به محو کردن مرز بین آنچه واقعی بود و آنچه تنها به نظر واقعی می‌رسید، کرده بود.

در دومین دوره ریاست‌جمهوری خود، ترامپ – اکنون با کمک هوش مصنوعی – در حال تکمیل انقلابی است که او را به این جایگاه رساند. طی آخر هفته، او ویدیویی از خود منتشر کرد که در آن در حال خلبانی یک جت جنگنده است که مدفوع بر سر معترضان می‌ریزد. این کلیپ کارتونی بود و قصد داشت پیروانش را سرگرم و مخالفانش را خشمگین کند. این ممکن است به نظر یک شوخی موقت و ترول‌مانند بیاید، اما نمونه‌ای از یک الگوی نگران‌کننده است. ترامپ در حال تحریک یک فروپاشی معرفتی (epistemic collapse) است؛ یعنی پرورش این حس که هر قطعه از شواهد قابل اعتماد گذشته، مشکوک است. او در حال آغاز عصر بی‌اعتمادی و سردرگمی است که در آن رئیس‌جمهور، برداشت‌ها را برای خدمت به منافع خود شکل می‌دهد.

دیپ‌فیک نگران‌کننده‌ترین مرز انقلاب هوش مصنوعی است. کلیپ‌های ساختگی با چنان دقتی تولید می‌شوند که می‌توانند هر کسی را به گونه‌ای نشان دهند که هر چیزی را بگوید یا هر کاری را انجام دهد. این فناوری در شرف برهم زدن یک فرض اساسی زندگی مدرن است. برای بیش از یک قرن، انسان‌ها فیلم را به عنوان نهایی‌ترین اثبات واقعیت، شاهد مکانیکی که دروغ نمی‌گوید، تلقی کرده‌اند. دیپ‌فیک‌ها از غریزه اعتماد به آنچه می‌بینیم سوءاستفاده می‌کنند؛ جعل‌هایی که قادر به تحریف احساسات و کاشت دروغ هستند.

ترامپ که با توهمات عظمت‌طلبی خود – و فانتزی‌های تاریک انتقام‌جویی که او را به حرکت درمی‌آورد – تغذیه می‌شود، از ویدیوهای دستکاری‌شده لذت می‌برد. در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش، او تصاویری را توییت کرد که برای اغراق در لغزش‌های کلامی نانسی پلوسی (Nancy Pelosi) به هم چسبانده شده بودند. در کمپین انتخاباتی ۲۰۲۴ خود، او تصویری تولیدشده با هوش مصنوعی را به اشتراک گذاشت که نشان می‌داد تیلور سوئیفت (Taylor Swift) از او حمایت کرده است. و ماه گذشته، او یک کلیپ جعلی از چاک شومر (Chuck Schumer) منتشر کرد که در آن شومر اعلام می‌کند: «دیگر هیچ‌کس دموکرات‌ها را دوست ندارد. به خاطر تمام مزخرفات "وُک" و ترنس ما، هیچ رأی‌دهنده‌ای برایمان باقی نمانده است.»

رئیس‌جمهور ایالات متحده، دیپ‌فیک‌ها را به عنوان ابزاری برای ارتباطات سیاسی مشروعیت بخشیده است. پیروان او نیز از این الگو پیروی کرده‌اند. هفته گذشته، شاخه انتخاباتی جمهوری‌خواهان سنا یک تبلیغ تولیدشده با هوش مصنوعی منتشر کرد که شومر را در حال بیان کلماتی نشان می‌داد که در یک گزارش خبری ظاهر شده بودند – نه در هیچ فیلم واقعی.

با تبدیل شدن دیپ‌فیک‌ها به پول رایج شبکه‌های اجتماعی، شهروندان به حق نسبت به هر قطعه ویدیویی که با آن روبرو می‌شوند، تردید خواهند کرد. اما این تردیدها به بصیرت منجر نخواهد شد. آن‌ها تنها توجیه دیگری برای تأیید تعصب ایدئولوژیک فراهم خواهند آورد. حامیان یک حزب، تصاویر ویدیویی را زمانی می‌پذیرند که پیش‌فرض‌هایشان را تأیید کند؛ و در غیر این صورت، رد کردن آن به عنوان دستکاری‌شده، به رویه‌ای استاندارد تبدیل خواهد شد.

اعضای دولت ترامپ از هم‌اکنون این تاکتیک را به کار می‌برند. اوایل همین هفته، پولیتیکو فاش کرد که پیام‌های متنی منسوب به پاول اینگراسیا (Paul Ingrassia)، گزینه رئیس‌جمهور برای رهبری دفتر مشاور ویژه، حاوی اعتراف وی به داشتن «رگه‌های نازی» و سرازیر کردن سیلاب فحاشی‌های نژادپرستانه بود. (اینگراسیا در نهایت نامزدی خود را پس گرفت.) وکیل او در مواجهه با این پیام‌ها، اصالت آن‌ها را صراحتاً رد نکرد، بلکه به تلویح گفت که ممکن است توسط هوش مصنوعی ساخته شده باشند.

این ادعا بی‌اساس است، اما این استراتژی نیست. عموم مردم تا حد زیادی اعتماد خود را به داوران سنتی حقیقت – رسانه‌های جریان اصلی، مذهب، دانشگاه – از دست داده‌اند و بسیاری از شهروندان خود را در راحتی حباب‌های فیلترشده محبوس کرده‌اند. اکنون آن‌ها حتی بر سر ابتدایی‌ترین حقایق وجود مشترک، از جمله نتایج یک انتخابات، با یکدیگر اختلاف نظر دارند.

در ابتدای قرن، زمانی که نیویورک تایمز رفتار رسوایی‌آور یک سیاستمدار را گزارش می‌کرد، رهبری هر دو حزب سیاسی حقیقت این ادعا را می‌پذیرفتند، حتی اگر جمهوری‌خواهان ممکن بود از سوگیری لیبرالی روزنامه گلایه کنند. وقتی دولت گزارش اشتغال را منتشر می‌کرد، کشور به طور کلی آن را قرائتی عینی از وضعیت اقتصادی می‌دانست.

اما ترامپ در تلاش است تا این بنیان‌های نهادی واقعیت را برچیند. در قرن بیستم، دولت فدرال به معتبرترین تولیدکننده حقایق در کشور تبدیل شد. این نهاد اقتصاد، شیوع بیماری و بی‌شمار شاخص دیگر را رصد می‌کرد که به کسب‌وکارها امکان برنامه‌ریزی و به شهروندان امکان انتخاب‌های آگاهانه را می‌داد. ترامپ در حال درهم شکستن این سنت تجربه‌گرایی بی‌طرفانه است و حتی اطلاعات تولید شده توسط دولت را نیز تابع اراده خود می‌کند. به همین دلیل او مقامات – مانند رئیس اداره آمار کار – را که مسئول تولید داده‌های عینی هستند، اخراج کرده و به دنبال جایگزینی آن‌ها با وفاداران خود است. آژانس‌هایی که زمانی برای اندازه‌گیری واقعیت بودند، اکنون در خطر تبدیل شدن به ابزارهایی برای ساختن آن هستند.

ترامپ همچنین در حال برداشتن گام‌هایی برای سرکوب رسانه‌های سنتی است که هرچند ناقص، اما همچنان در تلاشند تا گزارشی عینی از وقایع ارائه دهند. او با استفاده از قدرت دولت برای رد ادغام‌ها، پارامونت (Paramount)، شرکت مادر CBS، را تحت فشار قرار داد تا پرونده‌ای بی‌اساس را در مورد یک قسمت از برنامه 60 دقیقه حل و فصل کند. دولت او پیامی به رسانه‌های شرکتی ارسال کرده است که موضع خصمانه نسبت به رئیس‌جمهور، ریسک مالی به همراه خواهد داشت. در پنتاگون، پیت هگست (Pete Hegseth)، وزیر دفاع، محدودیت‌های سنگینی بر خبرنگاران اعمال کرده است به طوری که خبرنگاران عملاً از ساختمان اخراج شده‌اند؛ تلاشی برای جلوگیری از تولید گزارش‌های مستقل که ممکن است نسخه خودخواهانه دولت از وقایع را زیر سوال ببرد.

سال‌ها پیش، برجسته‌ترین متحد ترامپ در سیلیکون ولی، چشم‌اندازی پیامبرگونه از این جهان ارائه داد. ایلان ماسک این ایده را مطرح کرده است که وجود انسان در واقع تنها یک شبیه‌سازی کامپیوتری است – قلمرویی مجازی که چنان قانع‌کننده رندر شده که همه چیز قابل انعطاف می‌شود، و شکل‌دهی دوباره جهان صرفاً مسئله بازنویسی چند خط کد است. برای پیروان، این چشم‌انداز کابوس نیست بلکه نوعی رهایی است. حقیقت همیشه قابل بازبینی است. دستکاری اساسی‌ترین واقعیت زندگی است. و ترامپ نقش برنامه‌نویس اصلی را بر عهده گرفته است.