الکساندر کوژو در کنار مونت سن میشل، فرانسه، تاریخ نامشخص. کتابخانه ملی فرانسه
الکساندر کوژو در کنار مونت سن میشل، فرانسه، تاریخ نامشخص. کتابخانه ملی فرانسه

آغاز فراموش‌شده پایان تاریخ: مروری بر زندگی و اندیشه الکساندر کوژو

الکساندر کوژو یکی از تأثیرگذارترین متفکران قرن بیستم بود. چگونه می‌توانیم امروز او را درک کنیم؟

زندگی و اندیشه الکساندر کوژو، مارکو فیلونی، ترجمه دیوید برودر، انتشارات دانشگاه نورث‌وسترن، ۲۸۰ صفحه، ۳۸ دلار، ژوئیه ۲۰۲۵
<em><strong>زندگی و اندیشه الکساندر کوژو</strong></em>، مارکو فیلونی، ترجمه دیوید برودر، انتشارات دانشگاه نورث‌وسترن، ۲۸۰ صفحه، ۳۸ دلار، ژوئیه ۲۰۲۵

در سال ۱۹۸۹، فرانسیس فوکویاما، دانشمند علوم سیاسی، مقاله‌ای در نشریه نشنال اینترست منتشر کرد و استدلال نمود که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و افزایش نفوذ ایالات متحده در چین ممکن است نشان‌دهنده شکل نهایی حکومت بشری باشد — یعنی ترکیبی از دموکراسی لیبرال غربی و سرمایه‌داری دولتی. او این پدیده را «پایان تاریخ» نامید، اصطلاحی که از آن زمان به نمادی برای دوران نئولیبرالی تبدیل شده است که ممکن است اکنون به پایان خود نزدیک شود. اما فوکویاما این اصطلاح را ابداع نکرد. او آن را، از طریق استادش آلن بلوم، از فیلسوف روسی-فرانسوی الکساندر کوژو گرفته بود. در واقع، بخش عمده‌ای از مقاله فوکویاما، و همچنین کتابی که به دنبال آن منتشر شد، به تفسیر اندیشه و زندگی کوژو اختصاص داشت.

دلیل آن را به راحتی می‌توان فهمید. کوژو، اگرچه از بسیاری جهات شخصیتی فرقه‌گونه در محافل آکادمیک بود، اما می‌توانست به حق ادعای تأثیرگذارترین فیلسوف قرن بیستم را داشته باشد. او طرح کلی بسیاری از اندیشه‌های فرانسوی پس از جنگ جهانی اول را تعیین کرد، از جمله خوانش هگل، تلاش برای ترکیب هایدگر و مارکس، و طیف گسترده‌ای از نظریه اجتماعی، به ویژه انواع روانکاوانه و پسااستعماری. چنین میراثی او را در فهرست متفکران مدرن در جایگاه بالایی قرار می‌دهد، با این حال این تنها بخشی از نفوذ کوژو را شامل می‌شود. او به عنوان یک کارمند دولتی در دولت فرانسه پس از جنگ، نقشی محوری در توسعه جامعه اقتصادی اروپا، که پیش‌ساز اتحادیه اروپا بود، ایفا کرد.

پرسش همیشگی برای خوانندگان کوژو این بوده که تا چه حد عملکرد او به عنوان یک مقام دولتی را می‌توان به نظریه فلسفی‌اش نسبت داد. بحث معروف او با لئو اشتراوس، فیلسوف سیاسی آلمانی-آمریکایی، دقیقاً در همین نقطه بود. اشتراوس، از طرفداران «خردگرایی سیاسی کلاسیک» و پدرخوانده جنبش نئومحافظه‌کاری، نسبت به امکان یک سیاست فلسفی بسیار تردید داشت و به نتایج فاجعه‌بار افلاطون در سیراکوز اشاره می‌کرد، زمانی که این فیلسوف برای مشاوره به دیکتاتور دیونوسیوس اول رفت و در نهایت به بردگی فروخته شد. در مقابل، کوژو عمیقاً به نقشی که گمانه‌زنی فلسفی می‌توانست در کنش سیاسی ایفا کند، علاقه‌مند بود.

در کتاب زندگی و اندیشه الکساندر کوژو اثر مارکو فیلونی، که اخیراً توسط دیوید برودر از ایتالیایی ترجمه شده و به طور قابل توجهی از نسخه اصلی ۲۰۰۸ آن بسط یافته است، مسئله رابطه بین فلسفه و سیاست کوژو با شرحی مفصل از زندگی خارق‌العاده‌اش، به طرز شگفت‌انگیزی برجسته می‌شود. از انقلاب روسیه تا روزهای اولیه جنگ سرد، کوژو همیشه به نظر می‌رسید که خود را در کانون عمل قرار می‌دهد. اینکه او لحظات عدم قطعیت بزرگ را تجربه کرد، عمیقاً در تناقضات آن‌ها تأمل نمود، و سپس به شکلی واقعی در تأسیس یک نظم بین‌المللی جدید سهیم شد، می‌تواند به کسانی که در تلاش برای اندیشیدن به آشفتگی‌های امروز جهان هستند، امید بخشد – هر نظری که درباره نتایج کار او داشته باشیم.

عکس سیاه و سفید از یک میدان عمومی در مسکو با مردم و پرندگان زیاد.
نمایی از میدان سرخ مسکو در اوایل دهه ۱۹۰۰. تصاویر HUM/گروه تصاویر یونیورسال از طریق گتی ایمیجز
تصاویر HUM/گروه تصاویر یونیورسال از طریق گتی ایمیجز

کوژو در سال ۱۹۰۲ در خانواده‌ای از صنعتگران ثروتمند مسکو به دنیا آمد و از همان سنین پایین از آشفتگی‌های تاریخی-جهانی زمان خود به شدت آگاه بود. پس از مرگ پدرش در جنگ روسیه و ژاپن در سال ۱۹۰۴، مادر کوژو با یک جواهرساز برجسته ازدواج کرد که در جریان انقلاب ۱۹۱۷، هنگام تلاش برای دفاع از ملک ییلاقی خود در برابر حمله‌ای که فیلونی آن را به دهقانان غارتگر تشویق‌شده توسط شورش‌ها در مسکو و پترزبورگ نسبت می‌دهد، کشته شد. با وجود این، کوژو جوان از انقلاب به وجد آمده بود، به ویژه به این دلیل که رهبران آن نظریه‌پردازانی موفق بودند. حتی پس از آنکه به دلیل فروش صابون در بازار سیاه دستگیر شد (که آشکارا یک سرمایه‌دار سرسخت بود و از اعدام نجات یافت زیرا عمویش پزشک شخصی ولادیمیر لنین شده بود)، تنها سیاست جدید شوروی مبنی بر ممنوعیت تحصیلات عالی برای بورژواهای سابق او را متقاعد کرد که روسیه را ترک کند و دیگر بازنگردد.

پس از فراری پرماجرا از اروپای شرقی، که شامل پنهان شدن در کلبه‌ای در لهستان بود در حالی که دوست و همسفرش به مسکو برگشت تا جواهرات باقی‌مانده از ناپدری مقتولش را بازیابی کند، کوژو در هایدلبرگ آلمان، که مرکزی برای اندیشمندان فلسفی بود، ساکن شد و در آنجا دکترای خود را با رساله‌ای درباره الهیدان روسی ولادیمیر سولویوف دریافت کرد.

کوژو در سن ۲۴ سالگی راهی پاریس شد، جایی که به سرعت خود را در میان روشنفکران آن زمان مطرح کرد. فهرستی بسیار مختصر از شرکت‌کنندگان در سلسله سخنرانی‌های معروف دهه ۱۹۳۰ او درباره پدیدارشناسی روح هگل در پاریس، شامل ژاک لاکان، ژرژ باتای، هانا آرنت بود. با وجود انتقاداتی مبنی بر اینکه کوژو دیدگاهی محدود و حتی درهم‌تنیده از اندیشه فیلسوف بزرگ آلمانی ارائه می‌دهد، هگلِ کوژو به خوانشی تبدیل شد که بسیاری هنوز آن را استاندارد می‌دانند.

کوژو هرگز ستایش خود را برای انقلاب روسیه و رهبرانش از دست نداد. در دوران بزرگسالی خود در پاریس، در حالی که با نگرانی شاهد اشغال پایتخت فرانسه توسط نازی‌ها بود، نامه‌ای به خود استالین نوشت، که اکنون گم شده است، و از سفارت شوروی خواست آن را تحویل دهد. اینکه آیا استالین هرگز این نامه را دریافت کرد مشخص نیست؛ فیلونی پیشنهاد می‌کند که احتمالاً مقامات سفارت آن را قبل از اینکه ارتش آلمان بتواند آرشیوهایشان را مصادره کند، سوزاندند – یک شانس بزرگ برای کوژو، زیرا کشف آن توسط نازی‌ها قطعاً به معنای دستگیری او بود. این نامه بدنام، به همراه برخی اشارات پس از گلاسنوست مبنی بر اینکه کوژو جاسوس ک‌گ‌ب بوده است، سوخت تئوری‌های توطئه راست‌گرایانه درباره ریشه‌های کمونیستی اتحادیه اروپا بوده است، هرچند کوژو با معاشرت با عوامل شناخته شده کرملین و اغلب شوخ‌طبعانه خود را استالینیست خواندن، چنین گمانه‌زنی‌هایی را دشوار نمی‌ساخت.

البته این نمی‌توانست کاملاً یک شوخی باشد. تفسیر کوژو از هگل به او اجازه می‌داد تا پروژه شوروی، از جمله رویدادهایی مانند ترور بزرگ در دهه ۱۹۳۰، را صرفاً نتیجه اصول عقلانی تاریخ ببیند. کوژو، با پیروی از هگل و مارکس، به این موضوع توجه داشت که چگونه جامعه نه بر اساس ایده‌آل‌های ثابت، بلکه از طریق تناقضات و تضاداتی که بین ارزش‌های متضاد ایجاد می‌شوند، خود را شکل می‌دهد. در خوانش کوژو، جامعه باید از خشونت‌های شدید عبور کند تا به نتیجه نهایی و اجتناب‌ناپذیر توسعه تاریخی برسد.

اگر سؤالی که از این موضوع برمی‌خیزد این است که چگونه این طرفدار استالینیست به یک کارشناس سیاسی تبدیل شد که شرایط یک فدراسیون سرمایه‌داری دولتی مانند اتحادیه اروپا را تعیین می‌کرد، بررسی فیلونی از فعالیت‌های کوژو در زمان جنگ و نوشته‌های پس از جنگ، تصویری بسیار پیچیده‌تر و حتی مبهم از فیلسوف فعال سیاسی ارائه می‌دهد. کوژو بی‌شک در برخی جنبه‌های مقاومت فرانسه شرکت داشت: او پس از تلاش برای متقاعد کردن چند سرباز آلمانی به فرار، به طور موقت دستگیر شد و با مهارت‌های مذاکره‌ای حسادت‌برانگیز خود که دهه‌ها بعد به کارش آمد، توانست خود را از تیرباران نجات دهد. او حتی ممکن است در آزادی یک روستا نیز شرکت کرده باشد. با این حال، او همچنین بخشی از جنگ را صرف نگارش متون نظری کرد که مبنای یک رژیم ویشی منسجم‌تر را فراهم می‌آورد.

در دوره پس از جنگ، کوژو آشکارا از ستایش مقاومت فرانسه، به‌ویژه نویسندگان متعهد (engagé) مانند ژان پل سارتر و آلبر کامو، که موضع قوی اخلاقی – در مقابل صرفاً سیاسی – آنها در طول جنگ را هم ساده‌لوحانه و هم خودخواهانه می‌دانست، سرزنش می‌کرد. او همچنین از بازسازی متفکران و مقامات سابق ویشی طرفداری کرد و نوشت: «اما تلاش برای کنار گذاشتن تمام کسانی که به «انقلاب ملی» ایمان داشتند و مطابق آن عمل کردند، ناعادلانه و خطرناک خواهد بود.»

چنین عمل‌گرایی، اگر بتوان آن را چنین نامید، در دوران کاری پس از جنگ به کوژو کمک زیادی کرد. او به تدریج مناصب مشاوره‌ای برجسته‌ای در وزارت اروپا و امور خارجه به دست آورد، محیطی که به نوعی پرستیژ دست یافت، زیرا فیلسوفان و وزرای اقتصاد جوان به یک اندازه برای ادای احترام به «امینس گریز» (مرد قدرتمند پشت پرده) به آنجا می‌رفتند. او همچنین یک مذاکره‌کننده و ائتلاف‌ساز بسیار ماهر بود، که از دوستی‌ها و ارتباطات حرفه‌ای خود هم برای تثبیت موقعیت خود در مرکز سیاست‌گذاری اقتصادی و هم برای پیشبرد برنامه سیاسی بلندپروازانه‌اش در جهت سوق دادن بازسازی اروپا و جهان غرب به سمت یک دولت جهانی، بهره می‌برد.

از دیدگاه فیلونی، کلید درک چندگانگی کوژو – که برخی ممکن است آن را دوگانگی بنامند – نقش محوری طنز در زندگی و اندیشه اوست. او حس شوخ‌طبعی کنجکاوانه‌ای داشت که متکی بر این بود که هرگز به شما نمی‌فهماند شوخی می‌کند یا جدی است، و این تغییرپذیری را در روش فلسفی خود نیز گنجاند. برای کوژو, در یک وارونگی که برخی ممکن است آن را غیرقابل قبول بدانند، این موضع اصولی است که منعکس‌کننده اخلاقی به خطر افتاده است، زیرا مانع از واکنش‌پذیری فرد به موقعیت‌های متغیر می‌شود. این به توضیح دیدگاه به ظاهر انعطاف‌پذیر کوژو درباره ویشی کمک می‌کند؛ شاید فقط محتاط بودن نبود که این فیلسوف را به ایده نوعی همکاری باز نگه داشت. سیاست او، که در توافق‌نامه پس از جنگ دنبال می‌کرد، شکست‌خوردگان و پیروزمندان را با هم گرد آورد، هرچند در شکلی جدید و ترکیبی: فیلونی می‌نویسد: «چنین سیاستی، نه تنها از طریق مقاومت، بلکه از طریق خود رژیم ویشی نیز عبور می‌کرد.»

الکساندر کوژو در یک عکس تاریخی با یک جغد ژست گرفته است.
کوژو در کنار یک جغد، تاریخ نامشخص. کتابخانه ملی فرانسه
کتابخانه ملی فرانسه

شاید همین مرکزیت بی‌شکل در اندیشه کوژو بود که به این همه فیلسوف، بسیاری از آنها متفکران سیاسی عمیقاً متعهد، اجازه داد تا این همه از کار او بهره ببرند. یک نمونه قابل توجه فرانتس فانون، نظریه‌شناس سیاسی مارتینیکی، است که در خوانش کوژو از دیالکتیک ارباب و برده، طرح مفهومی برای انقلاب پسااستعماری و خودباوری فرهنگی را مشاهده کرد.

در زمانی که فانون فعال بود، خود کوژو نه تنها به وضعیت پسااستعماری می‌اندیشید، بلکه نقشی فعال در شکل‌گیری آن ایفا می‌کرد. علاوه بر مشارکت او در مذاکرات برای منشور هاوانا و پیمان رم و توسعه ساختارهای تعرفه‌ای متعاقب آن، دغدغه اصلی کوژو نحوه تعامل اروپا با مستعمرات سابق خود بود. کوژو بر اساس اصل آنچه که آن را «استعمار بخشنده» (giving colonialism) می‌نامید، نظم بین‌المللی در حال تحولی را متصور بود که روزی به یک جامعه جهانی، از درون متنوع اما از نظر اداری و به نوعی روحانی متحد، تبدیل شود. تاکنون این دیدگاه کاملاً فن‌سالارانه به نظر می‌رسد، با این حال این جامعه جهانی بود که به نظر کوژو، پایان تاریخ را رقم می‌زد، یعنی نتیجه نهایی ساختارهای عقلانی جامعه.

اگرچه روند اخیر برای احیای متفکران عجیب و سرسخت به این معناست که هر چیزی ممکن است، اما دشوار است تصور کرد کسی امروز جزئیات اندیشه کوژو را بپذیرد، حتی با وجود اینکه او بر بسیاری از جهان مدرن ما تأثیر گذاشته است — او همزمان بیش از حد خاص و بیش از حد مبهم، بیش از حد رادیکال و بیش از حد محافظه‌کار، و بیش از همه، بیش از حد خودش است. با این حال، دشوار است که تعجب نکنیم که او درباره بسیاری از مسائل، معضلات و بحران‌های کنونی ما چه فکری می‌کرد.

واضح است که او در مورد تهاجم روسیه به اوکراین و تسلیح مجدد کنونی اروپا نظراتی داشت، اما احتمالاً ناظری مشتاق بر بحث‌های بی‌پایان ما در مورد، مثلاً، سیاست‌های جنسیتی نیز بود؛ متفکری کمتر از جودیت باتلر اولین کتاب خود، سوژه‌های میل، را درباره پذیرش هگل در فرانسه نوشت، که در مرکز آن سخنرانی‌های کوژو در دهه ۱۹۳۰ قرار داشت. اما اینکه بگوییم او در این زمینه نظراتی داشت، به هیچ وجه به این معنی نیست که می‌توانیم حدس بزنیم چه نظراتی. این طنز گیج‌کننده تاریخ فکری مدرن است که در پایان زندگینامه فیلونی به وضوح آشکار می‌شود: هر کجا که رو کنید، کوژو آنجا خواهد بود، درست خارج از دسترس.