این دعوت، انحصاریترین دعوت جهان معرفی شده بود. صدها نفر در ماه مه در باشگاه خصوصی رئیسجمهور ترامپ در ویرجینیا برای یک مهمانی شبانه جمع شده بودند. از جمله مهمانان، جاستین سان، میلیاردر ارز دیجیتال حضور داشت که در دولت بایدن تحت تحقیق برای جرایم مالی مشکوک بود. او و سایر شرکتکنندگان با بالاترین خرید میمکوین TRUMP$، نوعی رمزارز که به نفع خانواده ترامپ است، صندلی خود را به دست آورده بودند.
آقای ترامپ در حالی که در اتاق غذایی با شراب و آب برند ترامپ سرو میشد، گفت: «عقل سلیم زیادی در رمزارز وجود دارد. و ما افتخار میکنیم که برای کمک به همه اینجا کار میکنیم.» آقای سان بعداً قدردانی خود را ابراز کرد و یک ساعت توربیون ترامپ با طلای 18 عیار دریافت نمود. و با این، ارز دیجیتال گذشته تاریک خود را فراموش کرد و به اوج قدرت آمریکا صعود نمود.
ارز دیجیتال قهرمان خود را در آقای ترامپ یافته است. و در این لحظه بعید پیروزی، قدرتمندترین حامی آن پارادوکس نهفته در قلب این دنیای شجاع و جدید «پول جدید» را آشکار کرده است. قرار بود رمزارز ما را از زنجیرههای کنترل دولت آزاد کند، اما اکنون سرانجام نشان میدهد که این آزادی واقعاً به چه معناست: حذف تمام نظارتها بر قدرت ثروتمندان برای انجام هر کاری که میخواهند، رها شده از قانون، نظارت و تعهد مدنی – حتی اگر نتیجه آن خودکامگی باشد. آقای ترامپ، با عطش سیریناپذیرش برای پول و قدرت، با یک حرکت ناگهانی هم فساد نهفته در ارزهای دیجیتال را آشکار کرده و هم آن را پذیرفته است – فسادی که از ایدهآلهای آزادیخواهانهای که آنها را خلق کردهاند، به ارث برده است.
لیبرتارینیسم (آزادیخواهی) — جنبش سیاسی آمریکایی چند دههای با تمرکز وسواسگونه بر فردگرایی بیحد و حصر و بازارهای آزاد — در بیشتر تاریخ ما، یک ایده دشوار برای فروش بود. با ریشههایی در رادیکالیسم بازار آزاد دهه 1950 و هدونیسم دهه 1960، این جنبش با چیزی برای توهین به همه، در حاشیههای زندگی سیاسی آمریکا کمین کرده بود، زیرا لیبرتارینها از لغو مدارس دولتی، حفاظت از محیط زیست، پلیس، سن رضایت، ارتش آمریکا و فدرال رزرو دفاع میکردند. حزب لیبرتارین دههها به عنوان یک سیرک مضحک تقلا میکرد که در آن نمایندگان علیه قوانینی مانند ممنوعیت کار کودکان، جدایی نژادی و رانندگی بدون کمربند ایمنی بحث میکردند.
این جنبش مجموعهای متنوع از فعالان ضد جنگ و ضد پلیس، تندروهای مسلح، بازرگانان مخالف مالیات، متفکران متفاوت و نظریهپردازان توطئه را به خود جلب کرد. ممکن است ران پال را با رفتار پدربزرگانه مهربانش، وسواسش به استاندارد طلا و خبرنامههای سرمایهگذاریاش که مملو از نژادپرستی و همجنسگراستیزی بود، به یاد بیاورید. کارل هس تا حد زیادی اعتراض خود به مالیات را با زندگی مبتنی بر تهاتر حل کرد؛ موری راثبارد تلاش کرد تا اتحادی لیبرتارین را تا حدی با حمایت از منکران هولوکاست (با وجود یهودی بودن خودش) ایجاد کند. آنچه این روشنفکران مشترکاً داشتند، تعهدی به محدود کردن – یا از بین بردن – قدرت دولت و جایگزینی آن با قدرت بازار بود.
سناتورها و اهداکنندگان اصلی جمهوریخواه با لیبرتارینیسم برای پیشبرد پروژههای بازار آزاد همگام شدند، اما بقیه برنامه را نادیده گرفتند: بله به کاهش مالیات، نه به قانونی کردن مواد مخدر و تعطیلی پنتاگون. معتقدان واقعی به دقت در فاصله نگه داشته میشدند.
لیبرتارینیسم همیشه یک جنبش نخبهگرا بود. آزادی فردی و نابودی اقتدار دولت، به یک نخبه جدید اجازه میداد تا قدرت را بر مردم به دست گیرد. این رند (Ayn Rand) در نهایت رماننویس محبوب لیبرتارینها بود: سوپرمنهای ثروتمند و باهوش او همه را تحقیر میکنند، و پیروزی آنها آزادی برای رهبری نهایی بدون قوانین و مقرراتی است که خودخواهی آنها را مهار کند.
در دهه 1990، انقلاب اینترنت یک فناوری مبهم را به وجود آورد که تقریباً هدفمند برای تحقق رؤیاهای یک افراطگرای لیبرتارین ساخته شده بود: بلاکچین. این فناوری که در ابتدا به عنوان راهی برای کمک به احراز هویت و برچسب زمانی دادههای دیجیتال پیشنهاد شده بود، راهی را برای غریبهها فراهم میکرد تا یک دفتر کل دیجیتال مشترک را از طریق اینترنت حفظ کنند. با بلاکچین، افراد میتوانستند مالکیت اموال را اثبات کنند، داراییهای آنلاین را انتقال یا دریافت کنند و حتی قراردادها را بدون تشکیل پرونده، سر و کار داشتن با حسابرسان، بانکها یا تنظیمکنندهها یا پرداخت مالیات تنظیم نمایند.
این فناوری به زودی پیروان آزادیخواهان را به خود جلب کرد، که افراطیترین آنها مدتها رؤیای جایگزینی بانکهای تحت نظارت دولت با یک زیرساخت مالی موازی برای پول نقد آنلاین، بدون مالیات، غیرقابل ردیابی و بدون مرز را در سر داشتند. آنها از این فناوری برای توسعه ارزهای دیجیتال استفاده کردند که اولین آنها بیتکوین بود.
علاوه بر روشنفکران لیبرتارین عجیب و غریب و عالیفکر، رمزارزها مجرمان را نیز جذب کردند. پروژههای لیبرتارین به نظر میرسد همواره هر دو گروه را به خود جلب میکنند. بنا به تعریف، یک ابزار لیبرتارین ابزاری است برای دور زدن مشروعیت قانونی متعارف و به چالش کشیدن قوانین موجود.
روشنفکران اهداف متفاوتی داشتند. فعالان حقوق مدنی به دنبال پرداختهای ناشناس برای کمکهای مالی سیاسی و برای صنایع آسیبپذیر مالی مانند کار جنسی بودند. کارشناسان سیاستهای فوق محافظهکارانه در مورد جایگزینی بانک مرکزی آمریکا، فدرال رزرو، خیالپردازی میکردند. «آنارکو-کاپیتالیستها» رویای جامعهای از اربابان جنگسالار نردی و دولتهای شکستخورده و مزدوران شرکتی را در سر داشتند. مجرمان فقط پول غیرقابل ردیابی را برای پنهان کردن فعالیتهای غیرقانونی خود میخواستند.
من در رویدادهای لیبرتارین در نیوهمپشایر در سالهای 2010 تا 2019 با بسیاری از افراد از تمام این گروهها ملاقات کردم. برخی به دنبال سبک زندگی روستایی و آمادهباش در مناطق دورافتاده با شیر خام، بچههای واکسننزده، آب بدون فلوراید و تفنگهای تهاجمی بودند. مردم برچسبهای «فدرال رزرو را تمام کنید» و رمانهای آین رند و پیراهنهایی با شعار «جامعه مسلح، جامعهای مودب است» میفروختند. برخی برای دفاع قانونی از راس اولبریخت، بنیانگذار بازار مواد مخدر دارک وب «سیلک رود» که توسط افبیآی دستگیر شده بود، پول جمع میکردند. همه میخواستند در مورد رمزارزها بر سر تنقلاتی از گرانولای پالئو و گوشت خشکشده گوزن خانگی صحبت کنند.
سپس رمزارزها توجه چند سرمایهگذار بزرگ سیلیکونولی را به خود جلب کردند. یکی از اولینها پیتر ثیل بود، یک لیبرتارین افراطی که مدتها به محدودیتها و شکستهای نهادهای دموکراتیک اعتقاد داشت. او تقریباً بیشتر به خاطر مواضع عجیب خود – پناهگاههای مالیاتی «شهر-کشور» در آبهای بینالمللی و ابراز تاسف از حق رأی زنان – شناخته میشد تا به خاطر نبوغ سرمایهگذاریاش.
آقای ثیل مدتها پیشنهاد کرده بود که تولید پول باید از دست بانکهای مرکزی به بخش خصوصی منتقل شود. تصور اولیه او از پیپل، که در اواخر دهه 1990 آن را بنیان گذاشت، قرار بود این چشمانداز را محقق کند، قبل از اینکه نهایتاً به یک کسبوکار پرداخت آنلاین معمولی تبدیل شود.
یکی دیگر از اولین پذیرندگان رمزارز، مارک آندرسن، بنیانگذار نتاسکیپ بود که کارش در ایجاد اولین مرورگر وب مهم، نقش کلیدی در انقلاب اینترنت داشت. بر خلاف آقای ثیل، مشخصات سیاسی آقای آندرسن استاندارد سیلیکونولی بود، با سابقهای از کمکهای مالی به کمپینهای دموکرات و حمایت صریح از باراک اوباما در سال 2008 و هیلاری کلینتون در سال 2016. در اوایل سال 2014، اندکی پس از اینکه شرکتش شروع به سرمایهگذاری در رمزارز کرد، آقای آندرسن چشمانداز والایی از رمزارز را برای بهتر کردن جهان ترویج داد، که در آن ابزارهای آن «تقریباً 175» کشور بدون سیستمهای بانکی و پرداخت کاملاً مدرن را وارد زیرساخت مالی جهانی میکرد.
چه قرار بود رمزارز جایگزین بانک و ناظر محلی شود و چه سیستمهای بانکی جدیدی هزاران مایل دورتر بسازد، هدف یکسان بود. آقای ثیل و آقای آندرسن شرطبندیهای بزرگی بر ایجاد سیستم مالی خودشان کرده بودند، سیستمی که میتوانست جایگزین سیستم موجود شود و بازدهی عظیمی برای آنها به ارمغان آورد. سرمایهگذاری در یک فناوری جدید توسط چند نام بزرگ سیلیکونولی به سرعت بسیاری دیگر را جذب کرد که سپس شرکتهای نوپای رمزارز متعددی را تأمین مالی کردند.
هر دو مرد بر چشماندازهای مشروع ارزهای دیجیتال تمرکز کردند، نه بر ارتباطات عمیق آن با اقتصاد مجرمانه. در سال 2013، تحلیل اداره مبارزه با مواد مخدر تخمین زد که تا 90 درصد از تراکنشهای بیتکوین در آن سال عمدتاً برای تسهیل فعالیتهای غیرقانونی، از جمله فروش مواد مخدر، باجگیری، باجافزار و پورنوگرافی غیرقانونی استفاده میشد. بسیاری از رهبران مالی سنتی این موضوع را رد میکردند، همانطور که دونالد ترامپ در دوران اولین ریاستجمهوری خود اشاره کرد که رمزارز «بسیار بیثبات» و «مبتنی بر هیچ و پوچ» است.
سپس کووید فرارسید که باعث شد فدرال رزرو نرخ بهره را به شدت کاهش دهد. سرمایهگذاران جسور این پول تقریباً رایگان را برداشتند و آن را به چیزهای جدید و داغ ریختند. و هر چه سرمایه بیشتری برای تأمین مالی استارتآپهای رمزارزی سرازیر میشد، بیشتر به دنبال آن میآمد – یک مورد کلاسیک از «ترس از دست دادن» که میتواند چند سرمایهگذاری پرخطر را به یک جنون تبدیل کند. نتیجه، یک چرخه معیوب از نقدینگی، تبلیغات و ارزشگذاریهای به طور فزایندهای غیرواقعی بود. ارزش یک بیتکوین از تقریباً بیارزش بودن در سال 2010 به طور خلاصه در نوامبر 2021 به 69,000 دلار رسید.
ارزشها و وعدهها درباره رمزارزها به سرعت افزایش یافتند.
استراتژیست ارشد جهانی آن زمان مورگان استنلی در سال 2020 پیشنهاد کرد که رمزارز میتواند جایگزین دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره جهانی شود. بیتکوین معمولاً به عنوان نوعی «طلای دیجیتال» ترویج میشد، پناهگاهی امن در برابر بحرانهای مالی آینده. جو روگان، پادکستر، ترس خود را از ذخیره پول در بانکهای سنتی و اعتقادش به اینکه بیتکوین ارز جهانی آینده خواهد بود، ابراز کرد.
در سال 2021، 33 میلیارد دلار سرمایه خطرپذیر به استارتآپهای رمزارز سرازیر شد، یا بیشتر از تمام سالهای قبل روی هم. Crypto.com 700 میلیون دلار پرداخت کرد تا نام استیپلز سنتر در لسآنجلس را تغییر دهد و یک آگهی با مت دیمون منتشر کرد که سرمایهگذاران رمزارز را با کاشفان و فضانوردان مقایسه میکرد.
جرائم با سرعت ادامه یافت، اما میلیونها آمریکایی نیز کاربرد دیگری برای رمزارز پیدا کردند. مولی وایت، محقق و منتقد صنعت، میگوید: «آنها میخواهند قمار کنند»، کاربران به سرعت ارزهای دیجیتال مختلف را معامله میکنند تا از نوسانات ارزش آنها سود ببرند. همهگیری، که باعث انفجار در سفتهبازی آنلاین از هر نوع شد، ارزها را آنقدر بیثبات کرد که نتوانستند هدف آقای آندرسن را برای خدمت به عنوان ستون فقرات مالی کشورهای در حال توسعه برآورده سازند. همچنین تقریباً هیچ کس مسئول جعل نتایج، طرحهای پانزی، پولشویی یا «راگ پول» – تبلیغ یک رمزارز جدید به سرمایهگذاران سادهلوح، تنها برای ناپدید شدن با پول پس از اینکه تعداد کافی از مردم آن را خریدند – نبود.
تا پایان سال 2022، FTX، یکی از رهبران صنعت، ورشکست شد و بنیانگذار و مدیر عامل آن، سم بنکمن-فرید، دستگیر شد و بعدها محکومیت و حکم زندان دریافت کرد. چانگ پنگ ژائو، مدیر عامل وقت بایننس، رقیب FTX، نیز به زندان فرستاده شد. شرکت او 4 میلیارد دلار جریمه شد به دلیل سود بردن از کلاهبرداریها و جرائم بیشمار – مثلاً کمک به هکرهای باجافزار و سایتهای سوءاستفاده از کودکان برای انجام پرداختهایشان – و تسهیل تراکنشهای مالی و پولشویی برای نهادهای تحریمشده مانند داعش، القاعده و کره شمالی.
تلاشهای دولت بایدن برای مهار این بخش در جریان بود. اما آنها مشخصه نقاط ضعف دوران بایدن بودند: ناسازگار، گیجکننده و محتاطانه. «نامههای توقف» از شرکتها میخواستند که پروژههایی را که به نظر نمیرسید هیچ قانونی را نقض میکنند، متوقف کنند، و مدیران اجرایی در مورد کسبوکارهایی شهادت دادند که درگیر الزامات نظارتی فدرال به سرعت در حال تغییر بودند. برخی از شرکتهای رمزارز و بنیانگذاران آنها خود را از خدمات بانکی محروم دیدند – که معمولاً یک اقدام اضطراری برای مشتریان خطرناک یا بالقوه مجرم است – بدون توضیحات روشن یا راه حل.
نتیجه همه اینها ورشکستگیهای متعدد شرکتهای رمزارزی و موجی از اخراجها بود. ارزش بیتکوین سقوط کرد. در حالی که نوسانات شدید، تب سفتهبازی، فعالیت مجرمانه و فروپاشی صرافیهای بزرگ را میتوان به طور منطقی به عنوان عواملی که به رکود صنعت کمک میکنند، درک کرد، سرمایهگذاران متعهد رمزارز تقریباً به طور انحصاری آقای بایدن را مقصر مشکلات خود میدانستند. آقای آندرسن – که شرکتش در حال حاضر حدود 7.6 میلیارد دلار در رمزارز سرمایهگذاری کرده است، یا تقریباً 10 درصد از کل سرمایه تحت مدیریت خود – متقاعد شد که دولت بایدن تلاش میکند رمزارز را به طور کامل از بین ببرد.
سرمایهگذاران ثروتمند رمزارز به سمت نفر دیگر روی آوردند. رمزارز به آقای ترامپ نه تنها وعده کمکهای مالی سخاوتمندانه سیاسی را در زمانی که جمعآوری کمک برای کمپین ریاستجمهوری 2024 او با مشکل مواجه بود، داد، بلکه میتوانست گروهی از طرفداران جوان و مرد رمزارز را نیز به ارمغان آورد. آقای ترامپ لحن خود را تغییر داد.
آقای ترامپ سناتور جی.دی. ونس از اوهایو – محافظ قدیمی آقای ثیل – را به عنوان معاون خود انتخاب کرد و دو هفته بعد در کنفرانس بیتکوین در نشویل سخنرانی اصلی را انجام داد. آقای ترامپ اعلام کرد: «قوانین توسط کسانی نوشته خواهد شد که صنعت شما را دوست دارند.» آقای آندرسن، که در چرخههای انتخاباتی قبلی از نامزدهای دموکرات حمایت میکرد، از کمپین آقای ترامپ پشتیبانی کرد. در مجموع، صنعت رمزارز به اهداکننده اصلی شرکتی در سال 2024 تبدیل شد و بیش از 130 میلیون دلار کمک مالی کرد؛ اکثریت قریب به اتفاق تمام کمکهای مالی صنعت به رقابت ریاستجمهوری به نامزد ترامپ-ونس بود.
همراه با پول، تعهد آقای ترامپ به رمزارز، بلوک رأیدهندگان جدیدی را با منافعی روشن برای او به ارمغان آورد. طبق گزارش یک شرکت تحقیقاتی، حدود 50 میلیون نفر در سال 2024 رمزارز داشتند، و طبق نظرسنجی دانشگاه فیرلی دیکنسون، آقای ترامپ در ماههای قبل از انتخابات، 12 امتیاز در میان این گروه پیشتاز بود – پیشتازی که با عضویت در حزب جمهوریخواه ارتباطی نداشت.
آقای ترامپ پیروز شد. تقریباً بلافاصله پس از به دست گرفتن قدرت، بزرگترین حامیان رمزارز را به بالاترین سطوح قدرت وارد کرد. دیوید ساکس، همکار نزدیک آقای ثیل، به عنوان «تزار هوش مصنوعی و رمزارز» منصوب شد و وظیفه طراحی چارچوب نظارتی جدید برای این صنعت را بر عهده گرفت. همکاران آقای ثیل و آقای آندرسن اکنون در سرتاسر دولت پراکندهاند.
سپس دولت دست به نابودی تلاشهای دوران بایدن برای کنترل رمزارز زد. بسیاری از مقررات، تحقیقات و پروندههای اجرایی علیه این صنعت لغو یا مختومه شدند. به دفتر حمایت مالی از مصرفکننده، که به دنبال نظارت بر پرداختهای رمزارزی برای رسیدگی به شکایات کلاهبرداری بود، دستور توقف فعالیتها داده شد. واحد رمزارزها و سایبری کمیسیون بورس و اوراق بهادار تغییر نام داد و به تیمی کوچکتر و دوستدار صنعت تبدیل شد.
آقای ترامپ مدیران اجرایی رمزارز و حتی یک شرکت را عفو کرد – که این مورد اول بود. هنگامی که او به وعده انتخاباتی خود عمل کرد و آقای اولبریخت، رئیس پلتفرم بازار سیاه را عفو نمود، این لحظه توسط حزب لیبرتارین به عنوان «لحظهای باورنکردنی در تاریخ لیبرتارین» ستایش شد.
با خنثی شدن ناظران و از بین رفتن نظارت، آقای ترامپ و گروهی از حامیان فناوری توانستهاند قدرت را به دست بگیرند و منافع خود را با منابع کشور هر طور که صلاح میدانند ادغام کنند.
طی نه ماه گذشته، آقای ترامپ رمزارز را به یک ماشین کسب درآمد کارآمد و قدرتمند برای افزایش ثروت خانواده تبدیل کرده است. آقای سان، مهمان آن مهمانی را به یاد دارید؟ علاوه بر تقریباً 15 میلیون دلاری که او برای $TRUMP خرج کرد و بلیط آن مهمانی را تضمین نمود، حداقل 75 میلیون دلار نیز برای توکنها و سرمایهگذاریهای مرتبط با World Liberty Financial، یک شرکت مالی-رمزارزی که عمدتاً متعلق به خانواده ترامپ است، هزینه کرده است. شکایت کمیسیون بورس و اوراق بهادار علیه آقای سان متوقف شده و این کمیسیون تحقیقات خود را در مورد مجموعهای از کسبوکارهای مرتبط با وی متوقف کرده است. و روز پنجشنبه، آقای ترامپ، آقای ژائو، مدیر عامل سابق بایننس را عفو کرد. او و بایننس، مانند آقای سان، به شدت از World Liberty حمایت کردهاند. اگر ترامپها مایل به معامله باشند، چیز کمی میتواند بزرگترین حامیان رمزارز را از دستیابی به هر آنچه میخواهند بازدارد.
با پولهای فراوان از لابی قدرتمند رمزارز، کنگره و دولت قبلاً یک قانون را تصویب کردهاند که به شرکتهای خصوصی اجازه میدهد رمزارز خود را صادر کنند و قانون دیگری را در دست بررسی دارند که برای همیشه دولت را از صدور ارز دیجیتال منع میکند و تضمین میکند که هیچ جایگزین رایگان دولتی برای پلتفرمهای سودآور و توکنهایی که سیلیکونولی کنترل میکند، وجود نخواهد داشت. نتیجه ممکن است به خوبی جایگزینی دائمی خصوصی برای سیستم مالی موجود باشد – نتیجه ایدهآل برای یک سرمایهگذار خطرپذیر رمزارز. اگر قیمت شاخصی باشد، اعتماد به رمزارز نزدیک به بالاترین حد خود قرار دارد: ارزش یک بیتکوین اکنون تقریباً 110,000 دلار است.
رئیسجمهور ترامپ همیشه به سیاست به عنوان شاخهای از تجارت نگاه کرده است، راهی برای به دست آوردن ثروت، منزلت و قدرت. اما کسی با غرایز او لازم بود تا تاریکترین پتانسیل پروژه لیبرتارین را محقق کند. به نظر میرسد آقای ترامپ چیزی را درک کرده است که نسلها از سیاستمداران و فیلسوفان لیبرتارین از آن غافل بودند: به جای انحلال کامل قدرت دولت، او میتوانست این کار را به طور انتخابی انجام دهد تا خود و متحدانش را بالاتر از قانون قرار دهد، در حالی که از تمام نیروی دولت برای مجازات مخالفانش استفاده میکرد؛ برای ترویج رمزارز، در عین حال اصرار بر کنترل فدرال رزرو؛ برای عفو متحدان، در حالی که دشمنانش را متهم میکرد.
برای حامیان رمزارز در سیلیکونولی، هرگز تناقضی وجود نداشت. آقای ثیل در سال 2009 نوشت: «من دیگر اعتقاد ندارم که آزادی و دموکراسی با هم سازگارند.» او استدلال میکند که آزادی فردی بهترین شکل خود را در جامعهای کنترل شده توسط نخبگان کارآفرین-نوآور انحصارطلب پیدا میکند که فرمانروایی آنها بر پول ظاهراً به آنها فرمانروایی بر هر چیز دیگری را نیز میدهد.
پالانتیر (Palantir)، یک شرکت دادهکاوی که آقای ثیل یکی از بنیانگذاران آن بود، در میان انبوهی از قراردادهای دولتی در حال رونق است – قراردادهایی برای سیستمی که به نظارت گسترده بر شهروندان آمریکایی کمک میکند، از جمله تسهیل یورشها و جمعآوریهای اداره مهاجرت (ICE). در طول دوره دوم ریاستجمهوری آقای ترامپ، پالانتیر تاکنون بیش از 113 میلیون دلار بودجه فدرال دریافت کرده و یک قرارداد 1.3 میلیارد دلاری از وزارت دفاع به دست آورده است.
و آقای آندرسن شاید زمانی فصیحانه در مورد وعده دموکراتیکسازی و توانمندسازی اینترنت صحبت کرده باشد. اما یک سال کامل قبل از انتخابات 2024 بود که او نیز آشکارا اقتدارگرایی را پذیرفت و در «مانیفست تکنو-خوشبین» خود، جامعهای تحت سلطه «ماشین تکنو-سرمایهداری» را ترویج داد. یک سال بعد، در مصاحبهای که یک ماه پس از انتخاب آقای ترامپ انجام شد، آقای آندرسن به نویسنده «قانون آهنین الیگارشی» اشاره کرد که استدلال میکند یک اقلیت کوچک همیشه بر جامعه حکومت خواهد کرد، و اعلام کرد که «دموکراسی هرگز واقعاً یک چیز واقعی نیست.»
آقای ترامپ و حامیانش در سیلیکونولی شاید مسیرهای متفاوتی را برای پذیرش رمزارز پیموده باشند، اما به یک نقطه رسیدهاند: دولت و مردم برای خدمت به منافع کسبوکارهای آنها، ثروتمندسازی و بزرگداشت آنها وجود دارند. بنابراین، ترفند لیبرتارینیسم بر آنها نبود. بر ما بود.
برای دههها، لیبرتارینها تلاش کردند تا ایدههای وحشیانهای مانند پایان دادن به سیستم آموزش عمومی، لغو پلیس، از بین بردن تمام حفاظتهای زیستمحیطی، لغو فدرال رزرو را به ما بفروشند. هیچ یک از این ایدهها موفق نشد، شاید به این دلیل که آنها به نهادهای واقعی حمله میکردند که ما آنها را میفهمیدیم. یک فناوری مبهم، که توسط ماشین تبلیغاتی سیلیکونولی، کوهی از پول کثیف و رونق عظیم قمار تغذیه میشد، لازم بود تا میلیونها رأیدهنده را متقاعد کند که یک دیدگاه افراطی از آزادی فردی و پول غیرمتمرکز را بپذیرند – و به نوعی از اقتدارگرایی و جنایتی که از ابتدا آن را همراهی میکرد، چشمپوشی کنند.
رمزارز موفقترین پروژه لیبرتارین در تاریخ آمریکاست. فناوریای که برای فرار از دولت توسعه یافت، اکنون در مرکز سیاسی یک ابرقدرت جهانی قرار دارد. رمزارز به ماشینی برای انتقال کنترل و ثروت از بسیاری به اندکی تبدیل شده است، پلتفرمی برای رشوه به عنوان سرویس برای خرید و فروش نفوذ در میان الیگارشهای خودکامه. این بیان تکنولوژیکی عالی لحظه ترامپ است: عصر رمزارزی کشور ما.