این ماجرا با ازدیاد کُرههای طلاییرنگ روی هر چیزی در دفتر بیضی آغاز شد. این اتاق نمونهای از کاخ سفید است، ساختمانی محتاطانه که در سال ۱۸۰۰ تکمیل شد. شهر اطراف آن عمداً کمارتفاع و از نظر طراحی «کلاسیک» است؛ پایتختی که برای بیان وقار «بدون پادشاه» جمهوری اواخر قرن هجدهم ساخته شد.
علاقهمندان به طراحی مانند من با دیدن نمایشهای مداوم ترامپ در آن دفتر، دهانمان از تعجب باز مانده بود. رئیسجمهور و رهبران خارجی، از ولودیمیر زلنسکی گرفته تا سِر کیر استارمر، در دو طرف شومینهای که قبلاً از سنگ مرمر سفید ساده بود، مینشستند. در طول ماهها جلسات، تزئینات طلایی بیشتری ظاهر شد، برخی گرد، برخی با طرحهای روکوکو (ساخته شده از رزین، گچ یا دقیقاً چه چیزی؟ کمدینها میگفتند از هوم دپو سفارش داده شده است). این صحنه بسیار جذاب بود؛ آنها اطراف شومینه و حتی، به طور شوکهکننده، روی خود سنگ مرمر شومینه ظاهر شدند – اقدامی که برای معماران و طراحانی که در خانههای تاریخی مشاوره میدهند، غیرقابل تصور بود.
اما کاخ سفید وارد عصر طلایی جدید خود شده است. تا اواسط اکتبر، زمانی که مارک روته، دبیرکل ناتو، از آنجا بازدید کرد، دفتر بیضی با قطعات درخشان و جدید بیشتری پوشیده شده بود. گلدانهای طلایی روی شومینه، کارتوژهای درخشان زیر تصاویر تاریخی، که خودشان نیز به جای چوب، در قابهای طلایی مجدداً قاببندی شده بودند. این فضا نمیتوانست کمتر «پرپی»، کمتر «استابلشمنت» و کمتر «واشنگتنی» به نظر برسد. بلکه بیشتر شبیه «سبک دیکتاتورها»، ظاهر حاکمان مطلق در سراسر جهان، شده بود.
در ۳۱ ژوئیه، این ماجرا یک قدم جلوتر رفت: رئیسجمهور اعلام کرد که یک سالن رقص زیبا برای کاخ سفید ساخته خواهد شد. او گفت که مشکلی با برنامهریزی یا هزینه وجود ندارد، زیرا این سالن نزدیک به بال شرقی اما جدا از آن ساخته خواهد شد، و آن را بدون آسیب اما «مدرن» نگه میدارد؛ و دوستان ثروتمند هزینه آن را پرداخت خواهند کرد.
اما در ۲۰ اکتبر، گروههای تخریب با بولدوزرهای خود رسیدند و شروع به تخریب بال شرقی کردند، که در سال ۱۹۰۲ ساخته شده بود (و از نظر استانداردهای آمریکایی تاریخی محسوب میشد) و شامل تعدادی دفتر آشنا، از جمله دفتر بانوی اول بود. ظرف چند روز، کل آن تبدیل به آوار شد. پس از اعتراضات شدید، آقای ترامپ لحن خود را تغییر داد. او گفت که بال شرقی هرگز چیز خاصی نبوده است و پس از «مطالعات فراوان با برخی از بهترین معماران جهان» (او نگفت چه کسانی) تصمیم گرفتند که همه چیز باید از بین برود، مانند دندانهای پوسیدهای که قابل نجات نیستند.
سالن رقص جدید و زیبا میتوانست نزدیک به هزار نفر را در خود جای دهد و بیش از ۳۰۰ میلیون دلار هزینه داشت. در مدل فومی، میشد دید که طرح آشنا – خانه اصلی با دو بال بعدیاش – با از دست دادن بال شرقی و اضافه شدن اتاقی به مساحت ۹۰,۰۰۰ فوت مربع که شبیه چیزی بود که به یک هتل بزرگ در دبی متصل شده باشد، کاملاً از شکل افتاده بود. یک مقایسه خوب میتواند تخریب خیابان ۱۱ داونینگ و جایگزینی آن با یک ساختمان بلند ۱۸۰۰ میلادی دو برابر بزرگتر از شماره ۱۰ باشد.
من از این اتفاق وحشتزده، اما اصلاً متعجب نشدم، زیرا دقیقاً در سال ۲۰۰۶ کتابی درباره «سبک دیکتاتورها» نوشته بودم. کتاب من سبک داخلی حاکمان مطلق قرن بیستم را توصیف میکرد، از دیکتاتور مکزیکی پورفیریو دیاز گرفته تا صدام حسین، از طریق هیتلر، موسولینی، مارکوس و موبوتو. من شباهتهای سبکی افراد بسیار متفاوت را در یک تقلید طنزآمیز از راهنماهای «این ظاهر را به دست آورید» که در مجلات طراحی شیک دیده میشوند، کدگذاری کردم.
از جمله این قواعد کلی: آن را بزرگترین در هر کجا بسازید؛ مگا-هتلها باید الهامبخش شما باشند؛ از سبکهای «بازسازی شده» در داخل و خارج استفاده کنید (چیزهای قدیمی واقعی کمرنگ و از مد افتاده به نظر میرسند؛ شما چیزهای روشن و جدید میخواهید)؛ طلا در همه جا، از دیوارها و مبلمان گرفته تا شیرآلات؛ لوسترهای عظیم و آینهها؛ نقاشیهای رنگ روغن غولپیکر قرن نوزدهمی – هیچ چیز زودتر یا دیرتر – به علاوه پرترههای خودتان؛ مقدار زیادی مرمر براق و جدید.
این قوانین ده سال پس از انتشار کتاب به کار آمدند، زمانی که مردم از من درباره ظاهر ترامپ که در مار-ئه-لاگو، ملک او در فلوریدا، و پنتهاوس برج ترامپ در منهتن دیده میشد، سوال میکردند. آیا این «سبک دیکتاتورها» بود؟ وقتی برای اولین بار در سال ۲۰۱۷ تصاویر برج ترامپ را دیدم، باور نمیکردم که یک آمریکایی واقعی منهتنی در آنجا زندگی میکند – بیشتر شبیه خانه یک شاهزاده سعودی بود.
من قوانین «سبک دیکتاتورها» را بازنویسی کردم، با این آگاهی که شوک وارد کردن به طبقه تاریخدان-متصدی دقیقاً همان چیزی است که آنها در سرزمین ماگا دوست دارند انجام دهند. در آنجا به این کار «مالکیت لیبرالها» میگویند. به معنای ناراحت کردن «نخبگان لیبرال شهری»، قانونگذاران بیش از حد تحصیلکرده و مفسران باهوش است. ناراحت کردن آنها تا مرز اختلال استرس پس از سانحه زیباییشناختی (PTSD). و علاقه آقای ترامپ به طلا دقیقاً با منطق همه دیکتاتورها همخوانی دارد. برای مردانی که از فراموش شدن میترسند، این طلای درخشان نوید جاودانگی میدهد؛ برای کسانی که غرور شکنندهای دارند، قدرت و ثروت را نشان میدهد؛ و برای کسانی که رویای پادشاهی دارند، مانند حق الهی میدرخشد.
در شام خبرنگاران کاخ سفید در سال ۲۰۱۱، رئیسجمهور باراک اوباما با ظرافت از تریبون شوخی کرد و ماکتی از آنچه آقای ترامپ ممکن است با ساختمان انجام دهد، اگر روزی رئیسجمهور شود، نشان داد. این ماکت شامل سه طبقه اضافی بود که از ساختمان اصلی بالا میرفت، یک رواق با ستونهای طلایی و یک لوستر بزرگ. در طبقه بالا، نام تجاری ترامپ با فونت غولپیکر «تایمز رومان» و زیر آن «کاخ سفید» با نئون بنفش نوشته شده بود. زیر آن نیز قول «هتل. کازینو. زمین گلف. سوئیت ریاست جمهوری» داده شده بود.
مفهوم این بود که آقای ترامپ نه تنها مکان را مبتذل میکند، بلکه آن را خصوصیسازی نیز خواهد کرد، حتی آن را به یک باشگاه مانند مار-ئه-لاگو تبدیل خواهد کرد. آقای ترامپ که در مراسم حضور داشت، بسیار عصبانی به نظر میرسید. بسیاری از مفسران، عزم او برای ریاست جمهوری را از آن شب میدانند.
باید پرسید که جکی کندی چه نظری درباره «حمله سالن رقص» آقای ترامپ (همانطور که شوخطبعان نامیدهاند) داشت. در فوریه ۱۹۶۲، او ۸۰ میلیون بیننده تلویزیونی را به بازدید از کاخ سفید برد و پیشرفتهایی را که او و تیمی از کارشناسان انجام میدادند، همگی با هدف بازگرداندن تاریخ، به آنها نشان داد. شاید از نظر بصری پیچیدهترین بانوی اول تاریخ، او بهترینها را برای اقامتگاه میخواست – به معنای اصیلترین و ظریفترین چیزهایی که میتوانست اهداکنندگان باهوش را به اهدای آنها ترغیب کند. قطعاتی با ارتباط به کاخ سفید از افرادی که میشناخت. مانند کاغذ دیواری منظره فرانسوی ۱۸۳۴ که صحنههای اولیه آمریکایی را نشان میدهد، که از یک خانه قدیمی نجات یافته بود.
بال شرقی هرگز دقیقاً باشکوه نبود، اما بخشی از کلیت تاریخی محسوب میشد. و این کلیت استعارهای بود از نحوه تفکر آمریکاییها درباره خود و قانون اساسیشان.
پل کروگمن، اقتصاددان آمریکایی، اخیراً نوشت که «ابتذال و استبداد دست در دست هم پیش میروند». یکی از آخرین برنامههای آقای ترامپ ساختن یک طاق نصرت بزرگ در مرکز واشنگتن برای جشن گرفتن ۲۵۰ سالگی آمریکا است. طبق گزارش سیبیاس نیوز، وقتی یک خبرنگار کاخ سفید از رئیسجمهور پرسید که این طاق برای چه کسی است، آقای ترامپ به خودش اشاره کرد و گفت «برای من».¦
پیتر یورک مشاور، برنامهساز و نویسنده است. او پادکست «مهمانی جنگهای فرهنگی پیتر یورک» را میزبانی میکند. از کتابهای او میتوان به «سبک دیکتاتور: سبک زندگی رنگارنگترین حاکمان مستبد جهان» و اخیراً «گربه مرده روی میز: جنگهای فرهنگی و چگونه آنها را نبازیم» اشاره کرد.