آیا دموکراسی خود را از دست می‌دهیم؟ - هیئت تحریریه نیویورک تایمز

دونالد ترامپ قدرتی را اعمال کرده است که هیچ رئیس‌جمهور قبلی نکرده بود، اغلب در سرپیچی آشکار از قانون. اقدامات او یک سوال نگران‌کننده را مطرح کرده است.

کشورهایی که از دموکراسی به سمت خودکامگی میل می‌کنند، الگوهای مشابهی را دنبال می‌کنند. برای سنجش آنچه در ایالات متحده در حال وقوع است، هیئت تحریریه تایمز با کمک محققانی که این پدیده را مطالعه کرده‌اند، فهرستی از ۱۲ نشانگر فرسایش دموکراتیک را گردآوری کرده است. واقعیت تلخ این است که ایالات متحده در هر ۱۲ مورد، به درجات مختلفی عقب‌نشینی کرده است.

کشور ما هنوز به یک خودکامگی واقعی، به سبک روسیه یا چین، نزدیک نیست. اما به محض اینکه کشورها شروع به گام برداشتن در مسیر دور شدن از دموکراسی می‌کنند، این روند اغلب ادامه می‌یابد. ما این ۱۲ نشانگر را به عنوان هشداری در مورد آنچه آمریکایی‌ها تاکنون از دست داده‌اند و چقدر بیشتر ممکن است از دست بدهند، ارائه می‌کنیم.

شماره ۱. یک اقتدارگرا مخالفت و آزادی بیان را خفه می‌کند. ترامپ این کار را شروع کرده است.

تصاحب‌های اقتدارگرایانه در دوران مدرن اغلب با کودتای نظامی آغاز نمی‌شوند. آن‌ها به جای آن شامل رهبری منتخب هستند که از اختیارات منصب خود برای تحکیم قدرت و دشوار کردن، اگر نه غیرممکن کردن، اپوزیسیون سیاسی استفاده می‌کند. به ولادیمیر پوتین در روسیه، نیکولاس مادورو در ونزوئلا و به درجات کمتر، رجب طیب اردوغان در ترکیه، ویکتور اوربان در مجارستان و نارندرا مودی در هند فکر کنید. این رهبران مخالفت و آزادی بیان را به روش‌های خشن سرکوب کرده‌اند.

طی یک سال گذشته، پرزیدنت ترامپ و متحدانش به حدی بر آزادی بیان تجاوز کرده‌اند که دولت فدرال شاید از زمان وحشت سرخ دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ چنین کاری نکرده بود. دولت او به ایستگاه‌های تلویزیونی فشار آورد تا پخش برنامه گفتگوی جیمی کیمل را زمانی که آقای کیمل پس از قتل چارلی کرک از حامیان ترامپ انتقاد کرد، متوقف کنند؛ روادید دانشجویان خارجی را به دلیل دیدگاه‌هایشان درباره جنگ غزه لغو کرد؛ و دستور تحقیقات از گروه‌های غیرانتفاعی لیبرال را صادر کرد. آقای ترامپ به حدی از مخالفان خود، از جمله قضات فدرال، به شدت انتقاد می‌کند که آن‌ها هدف آزار و اذیت حامیانش قرار می‌گیرند.

نتیجه نهایی: بسیاری از اشکال آزادی بیان و مخالفت در ایالات متحده همچنان پررونق هستند. اما رئیس‌جمهور تلاش کرده است آن‌ها را کمرنگ کند. هدف آشکار او این است که آمریکایی‌ها از اینکه به دلیل انتقاد از او، متحدانش یا برنامه‌هایش، هزینه خواهند پرداخت، بترسند.

تصویری مرتبط با آزار و اذیت مخالفان سیاسی
دموکراسی <br> خودکامگی

شماره ۲. یک اقتدارگرا مخالفان سیاسی را آزار می‌دهد. ترامپ این کار را کرده است.

علاوه بر محدود کردن آزادی بیان و مخالفت، خودکامگان از قدرت عظیم مجریه قانون برای تحقیق و زندانی کردن افرادی که مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند استفاده می‌کنند. وزارت دادگستری آقای ترامپ به مجری منافع شخصی او تبدیل شده است و افراد را به دلایل قانونی مشکوک هدف قرار می‌دهد، در حالی که فرهنگی ایجاد می‌کند که در آن متحدانش می‌توانند بدون مجازات عمل کنند.

به دنبال خواسته‌های رئیس‌جمهور، منصوبین او توانسته‌اند برای چند منتقد (از جمله لتیتیا جیمز، دادستان کل نیویورک و جیمز کومی، مدیر سابق اف.بی.آی متهم‌نامه صادر کنند) و دستور تحقیقات از دیگران (از جمله سناتور آدام شیف از کالیفرنیا) را بدهند. برخی از این منصوبین زمانی وکلای شخصی آقای ترامپ بودند. آقای ترامپ همچنین از دستورات اجرایی برای پیگرد دشمنان فرضی استفاده کرده است، از جمله شرکت‌های حقوقی که نمایندگی منتقدان او را بر عهده داشتند. و او به طور سیستماتیک کارمندان دولتی را که در تحقیقات قبلی درباره او یا متحدانش نقش داشتند، اخراج کرده است.

لیزا مورکوفسکی، سناتور جمهوری‌خواه آلاسکا، در بهار امسال گفت: «ما همه می‌ترسیم. این یک جمله قابل توجه است. اما ما در زمانی هستیم که من قبلاً اینجا نبوده‌ام. به شما می‌گویم، خودم اغلب از استفاده از صدایم بسیار مضطربم، زیرا انتقام‌جویی واقعی است.»

آقای ترامپ به طور همزمان حامیان خود را از عواقب قانونی اقداماتشان، از جمله از طریق عفو عمومی شورشیان ۶ ژانویه، محافظت کرده است.

نتیجه نهایی: خودکامگان واقعی بسیار فراتر از آنچه آقای ترامپ انجام داده است، می‌روند، اما او تاکنون مخالفان خود را به روش‌های تکان‌دهنده‌ای هدف آزار و اذیت قانونی قرار داده است.

شماره ۳. یک اقتدارگرا مجلس را دور می‌زند. ترامپ این کار را شروع کرده است.

هنگامی که یک دموکراسی به سمت خودکامگی میل می‌کند، رهبر اغلب راه‌هایی برای خنثی کردن قوه مقننه پیدا می‌کند و آن را به نهادی تبدیل می‌کند که تصمیمات او را تأیید کورکورانه می‌کند. کنگره این مسیر را آغاز کرده است. قانون اساسی در ماده اول به وضوح بیان می‌کند که تنها کنگره اختیار بودجه را دارد. آقای ترامپ این سیستم را تضعیف می‌کند.

دفتر پاسخگویی دولتی (GAO) دریافت که دولت او حداقل شش بار با نگه داشتن بودجه‌ای که توسط کنگره برای کتابخانه‌ها، پیش‌دبستانی‌ها، تحقیقات علمی و موارد دیگر مجاز شده بود، قانون فدرال را نقض کرده است. او سازمان‌های مجاز کنگره مانند وزارت آموزش و USAID را از بین برده یا متلاشی کرده است. او همچنین تعرفه‌های جدیدی را بدون تأیید کنگره وضع کرده است. از زمانی که تعطیلی فعلی دولت آغاز شد، او از کمک‌های مالی میلیاردرها برای پرداخت حقوق نیروها و تأمین مالی ساخت یک سالن رقص در کاخ سفید استفاده کرده است.

بخشی از این تقصیر بر عهده رهبران جمهوری‌خواه کنگره است که در مبارزه با تصاحب‌های قدرت او کوتاهی کرده‌اند. همدستی آن‌ها این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که این تصاحب‌های قدرت غیرقانونی بوده‌اند.

نتیجه نهایی: آقای ترامپ با لگدمال کردن اختیار بودجه کنگره، قانون اساسی را زیر پا گذاشته است. در خودکامگی‌های تمام‌عیار، قوای مقننه اغلب به طور رسمی بخشی از اختیارات خود را به قوه مجریه منتقل می‌کنند، و برخی جمهوری‌خواهان کنگره چنین تغییراتی را پیشنهاد کرده‌اند.

تصویری که درگیری نظامی در کنترل داخلی را نشان می‌دهد
دموکراسی <br> خودکامگی

شماره ۴. یک اقتدارگرا از ارتش برای کنترل داخلی استفاده می‌کند. ترامپ این کار را شروع کرده است.

حتی دموکراسی‌ها نیز گاهی اوقات از ارتش خود در خاک داخلی استفاده می‌کنند. ارتش می‌تواند پس از یک طوفان ویرانگر نظم را حفظ کرده و از شهروندان محافظت کند. در شرایط شدید و نادر، نیروها می‌توانند قانون را زمانی که مقامات محلی از انجام آن امتناع می‌کنند، اجرا کنند، همانطور که در جنوب تفکیک شده در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ اتفاق افتاد.

اقتدارگرایان از ارتش بسیار بیشتر و به شکلی نمایشی استفاده می‌کنند — برای سرکوب مخالفت، القای ترس و انتقال قدرت مطلق. آقای ترامپ گارد ملی را در لس آنجلس مستقر کرد تا اعتراضات را سرکوب کند، علیرغم اصرار مقامات محلی مبنی بر کنترل وضعیت. او تلاش مشابهی را در پورتلند، اورگان و شیکاگو انجام داد، قبل از اینکه توسط دادگاه‌های فدرال مهار شود. او همچنین شروع به رفتار با ارتش به عنوان امتداد خود کرده است، چندین مقام عالی‌رتبه را بدون دلیل موجه اخراج کرد و صدها رهبر را به ویرجینیا فراخواند تا به سخنرانی‌های آشکارا سیاسی او و منصوبینش گوش دهند.

نتیجه نهایی: استفاده آقای ترامپ از ارتش برای کنترل داخلی محدود بوده است. اما تمایل او به استفاده از آن به شکلی که انجام داده است — و تهدیدهای او برای گسترش این استفاده، از طریق استناد به قانون شورش (Insurrection Act) و با نیروهایی فراتر از گارد ملی — بسیار نگران‌کننده است.

تصویری مرتبط با به چالش کشیدن دادگاه‌ها
دموکراسی <br> خودکامگی

شماره ۵. یک اقتدارگرا دادگاه‌ها را به چالش می‌کشد. ترامپ این کار را شروع کرده است.

جاه‌طلبان خودکامه تشخیص می‌دهند که دادگاه‌ها می‌توانند از تحکیم قدرت آن‌ها جلوگیری کنند، و آن‌ها اغلب اقداماتی را برای تضعیف یا مقابله با قضات انجام می‌دهند.

آقای ترامپ در چندین مورد به وضوح از قضات فدرال سرپیچی کرده است. به عنوان مثال، در ماه مارس، دولت او دستور یک قاضی فدرال مبنی بر بازگرداندن هواپیماهایی که مهاجران را به السالوادور اخراج می‌کردند، نادیده گرفت. اغلب، دولت ترامپ به بازیگری پرداخته و به جای عدم اطاعت مستقیم از دستورات، آن‌ها را دور زده است. یک مثال: پس از اینکه یک قاضی فدرال استقرار گارد ملی اورگان را مسدود کرد، دولت اقدام به استقرار گارد ملی از ایالت‌های دیگر کرد.

تاکنون، آقای ترامپ هیچ دستور دیوان عالی را نادیده نگرفته و متعهد شده است که این کار را نکند. اما قضات نیز اغلب با عدم حمایت از دادگاه‌های پایین‌تر، به استراتژی او کمک کرده‌اند.

نتیجه نهایی: این نشانه امیدوارکننده‌ای است که او دیوان عالی را نادیده نگرفته است، و ممکن است دیوان عالی هنوز از افراطی‌ترین تصاحب‌های قدرت او جلوگیری کند. با این حال، اکراه دیوان عالی از مهار او به نظر می‌رسد او را جسورتر کرده است تا از دستورات دادگاه‌های پایین‌تر که دوست ندارد، سرپیچی کند.

تصویری که اعلام وضعیت‌های اضطراری ملی را نشان می‌دهد
دموکراسی <br> خودکامگی

شماره ۶. یک اقتدارگرا با بهانه‌های دروغین وضعیت اضطراری ملی اعلام می‌کند. ترامپ این کار را کرده است.

اقتدارگرایان اغلب با اعلام وضعیت اضطراری و استدلال اینکه تهدید موجود نیازمند اعمال درجات غیرمعمولی از قدرت است، دموکراسی را محدود می‌کنند.

پیشینیان اخیر آقای ترامپ در این مورد بی‌عیب و نقص نبودند. آن‌ها گاهی وضعیت‌های اضطراری مشکوکی را اعلام می‌کردند. او به سطح دیگری رسیده است. او از وضعیت‌های اضطراری ساختگی برای دور زدن کنگره و اعمال تعرفه‌ها، لغو مقررات صنعت انرژی، تشدید اجرای قوانین مهاجرتی و اعزام گارد ملی به واشینگتن استفاده کرده است. به طرز نگران‌کننده‌ای، او ادعا کرده است که یک باند ونزوئلایی به ایالات متحده حمله کرده تا کشتار غیرنظامیان خارجی در آب‌های بین‌المللی را توجیه کند، که در مخالفت با قوانین ایالات متحده و بین‌المللی است.

نتیجه نهایی: تمایل آقای ترامپ به کشتن افراد بدون طی روند قانونی، از طریق منفجر کردن قایق‌هایی که مقامات آمریکایی می‌توانستند به جای آن متوقف کرده و بازرسی کنند، یکی از شدیدترین سوءاستفاده‌های او از قدرت است. این امر این چشم‌انداز را مطرح می‌کند که او ممکن است استفاده از قدرت اضطراری را به حوزه‌های دیگر، از جمله اجرای قانون داخلی، گسترش دهد.

تصویری مرتبط با بدنام کردن گروه‌های به حاشیه رانده شده
دموکراسی <br> خودکامگی

شماره ۷. یک اقتدارگرا گروه‌های به حاشیه رانده شده را بدنام می‌کند. ترامپ این کار را کرده است.

اقتدارگرایان تمایل دارند گروه‌های اقلیت را تحقیر کنند و تلاش می‌کنند آن‌ها را به یک تهدید فرضی تبدیل کنند که توجیهی برای کسب قدرت توسط رهبر فراهم می‌کند. آقای ترامپ مکرراً اظهار داشته است که گروه‌های به حاشیه رانده شده مسئول مشکلات کشور هستند.

مهاجران در صدر لیست او قرار گرفته‌اند. آقای ترامپ آن‌ها را سرزنش کرده است که باعث تخریب جوامع شده‌اند و دولت او تلاش کرده است با انتشار ویدئوهای تمسخرآمیز از مهاجران به زنجیر کشیده شده، آن‌ها را از انسانیت ساقط کند. در پاسخ، بسیاری از لاتین‌تباران از صحبت کردن به زبان اسپانیایی در ملاء عام خودداری کرده و شروع به حمل گذرنامه خود برای اثبات شهروندی کرده‌اند.

او آمریکایی‌های تراجنسیتی را بدنام کرده و آن‌ها را از خدمت نظامی منع کرده است. او زنان و افراد رنگین‌پوست را از سمت‌های رهبری اخراج کرده و برنامه‌های ترویج تنوع در محیط کار را خاتمه داده است. دولت او تلاش کرده است جنبه‌هایی از تاریخ سیاه‌پوستان را محو کند، از جمله با حذف کتاب‌ها در مورد بردگی و تفکیک نژادی از کتابخانه‌های نظامی و اعمال فشار بر موزه‌های اسمیتسونیان برای کم‌اهمیت جلوه دادن این موضوعات. در همین حال، او اظهار داشته است که سفیدپوستان و مسیحیان قربانی هستند، که این امر عادت خودکامگان را در ادعای اینکه گروه‌های اکثریت در واقع تحت ستم هستند، تکرار می‌کند.

نتیجه نهایی: آقای ترامپ با اظهار اینکه برخی شهروندان مشروع و برخی دیگر شهروندان درجه دو هستند، از راهنمای خودکامگان بهره می‌برد.

شماره ۸. یک اقتدارگرا اطلاعات و رسانه‌های خبری را کنترل می‌کند. ترامپ این کار را شروع کرده است.

دولت‌های دموکراتیک اطلاعات دقیق را به عنوان راهنمایی برای تصمیم‌گیری ارزشمند می‌دانند. اقتدارگرایان به دنبال سرکوب حقایق ناخوشایند هستند.

آقای ترامپ به چند روش به دنبال دستکاری اطلاعات دولتی بوده است. او رئیس اداره آمار کار را پس از گزارش رشد ناامیدکننده مشاغل توسط این آژانس در تابستان اخراج کرد. او تلاش‌های جمع‌آوری داده‌های فدرال مرتبط با تغییرات آب و هوایی را متوقف کرد، احتمالاً به این دلیل که اطلاعات ممکن است مردم را به اقدام تشویق کند.

او همچنین اقداماتی را برای کنترل رسانه‌ها، هم اشکال سنتی و هم اشکال جدید، انجام داده است. او فروش تیک‌تاک را از یک شرکت چینی به سرمایه‌گذارانی با روابط نزدیک به متحدان سیاسی خود ترتیب داد. او کنگره را تحت فشار قرار داد تا بودجه رادیو و تلویزیون عمومی را قطع کند. او پرداخت‌های چند میلیون دلاری از ABC، پارامونت (که CBS را در اختیار دارد)، یوتیوب و متا را برای حل و فصل ادعاهای بی‌اساس مبنی بر ناعادلانه رفتار شدن با او، دریافت کرد، و در حال پیگیری پرونده‌های قضایی علیه نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال است. هدف همه این اقدامات کاهش پوشش خبری است که دیدگاه‌های او را تکرار نمی‌کند.

نتیجه نهایی: به جای یک مطبوعات مستقل و آزاد، آقای ترامپ به وضوح امیدوار است یک اکوسیستم سایه ایجاد کند که مایل به ترویج منافع و نقاط گفتگوی او باشد.

تصویری که تأثیرگذاری بر دانشگاه‌ها را نشان می‌دهد
دموکراسی <br> خودکامگی

شماره ۹. یک اقتدارگرا تلاش می‌کند دانشگاه‌ها را تصرف کند. ترامپ این کار را شروع کرده است.

اقتدارگرایان، با تشخیص اینکه دانشگاه‌ها کانون تفکر مستقل و مخالفت سیاسی هستند، اغلب آن‌ها را برای سرکوب انتخاب می‌کنند. آقای پوتین و آقای اردوغان دانشگاه‌ها را تعطیل کرده‌اند. دولت آقای مودی محققان مخالف را دستگیر کرده است، در حالی که آقای اوربان بنیادهای وفادار را برای اداره دانشگاه‌ها منصوب کرده است.

یکی از سیاست‌های اصلی دوره دوم آقای ترامپ، حمله او به آموزش عالی بوده است. او میلیون‌ها دلار از بودجه تحقیقات را قطع کرده است، تلاش کرده است سیاست‌های استخدام و پذیرش را دیکته کند و رئیس دانشگاه ویرجینیا را مجبور به استعفا کرده است. این یک کمپین مداوم برای تضعیف یک بخش بانفوذ است که بسیاری از ترقی‌خواهان سیاسی که از او حمایت نمی‌کنند و بسیاری از جوانان، که معمولاً هسته اصلی جنبش‌های ضد خودکامگی را تشکیل می‌دهند، در آن جای دارند.

نتیجه نهایی: از آنجا که دولت فدرال بخش زیادی از تحقیقات آکادمیک را تأمین مالی می‌کند، قدرت قابل توجهی بر دانشگاه‌ها دارد. در ابتدا، برخی دانشگاه‌ها به نظر می‌رسید که ممکن است به سادگی تسلیم خواسته‌های آقای ترامپ شوند. اخیراً، چندین دانشگاه تمایل بیشتری به مقاومت نشان داده‌اند و پیشنهادی را رد کردند که آن‌ها را از نظر مالی برای اتخاذ سیاست‌های دوستانه با ترامپ پاداش می‌داد.

تصویری که یک کیش شخصیت را نشان می‌دهد
دموکراسی <br> خودکامگی

شماره ۱۰. یک اقتدارگرا کیش شخصیت ایجاد می‌کند. ترامپ این کار را کرده است.

امپراتورها و پادشاهان اغلب با نمایش پرتره‌های خود در همه جا، خود را ستایش می‌کردند. سنت آمریکایی چنین نوع قدیس‌سازی برای رئیس‌جمهوران زنده را رد کرده است. رهبران ما تاکنون نیازی به این شیوه خودستایی نداشته‌اند.

بنرهای عظیمی با چهره آقای ترامپ از ساختمان‌های دولتی آویزان هستند. او میم‌هایی را منتشر می‌کند که در آن‌ها تاج بر سر دارد، از جمله یک ویدئوی تولید شده توسط هوش مصنوعی که او را در حال پرواز با یک جت نشان می‌داد که مدفوع بر روی معترضان می‌انداخت. او یک رژه نظامی باشکوه در روز تولدش برگزار کرد. در جلسات تلویزیونی، اعضای کابینه او به چاپلوسی از او ستایش می‌کنند. او ایجاد یک میم کوین با شباهت خود را اعلام کرد. برای جشن ۲۵۰مین سالگرد کشور در سال آینده، وزارت خزانه‌داری قصد دارد چهره او را روی یک سکه فیزیکی قرار دهد.

نتیجه نهایی: کیش شخصیت ترامپ به ادعاهای او — که در میان خودکامگان رایج است — مبنی بر داشتن توانایی منحصر به فرد برای حل مشکلات کشور دامن می‌زند. همانطور که او گفت: «فقط من می‌توانم آن را حل کنم.» او تلاش می‌کند خود را با دولت فدرال یکی بداند، گویی بدون او وجود ندارد.

تصویری مرتبط با استفاده از قدرت برای منافع شخصی
دموکراسی <br> خودکامگی

شماره ۱۱. یک اقتدارگرا از قدرت برای منافع شخصی استفاده می‌کند. ترامپ این کار را کرده است.

اقتدارگرایان اغلب دولت را به ماشینی برای ثروتمند کردن خود، خانواده‌هایشان و متحدانشان تبدیل می‌کنند. آقای ترامپ از فرهنگ فساد دولت خود لذت می‌برد.

او آشکارا از ریاست‌جمهوری به عنوان فرصتی برای افزایش سود خود استفاده می‌کند، به روش‌هایی که از بی‌اهمیت‌ترین (مانند شارژ کردن سرویس مخفی تا ۱۲۰۰ دلار در هر شب برای اتاق‌ها در هتل‌هایش) تا حریصانه‌ترین (مانند ۴۰ میلیون دلاری که آمازون برای حق پخش مستند ملانیا ترامپ پرداخت کرد یا درخواست اخیر او مبنی بر اینکه دولت ۲۳۰ میلیون دلار به او بپردازد زیرا برای نقض قانون مورد بازجویی قرار گرفته بود) متغیر است. او از دولت‌های خارجی درخواست لطف می‌کند، از جمله یک هواپیما از قطر. فرزندان او نیز از موقعیت پدرشان سود می‌برند، از طریق معاملات املاک، ارزهای دیجیتال، یک باشگاه خصوصی در واشینگتن و موارد دیگر. و او به کسانی که آن‌ها را ثروتمند می‌کنند، پاداش می‌دهد، اخیراً رئیس یک شرکت ارز دیجیتال را عفو کرد که با خانواده ترامپ کار می‌کرد.

طبق یک تحلیل اخیر رویترز، در شش ماهه اول امسال، درآمد سازمان ترامپ به ۸۶۴ میلیون دلار رسید که نسبت به ۵۱ میلیون دلار یک سال قبل، افزایش چشمگیری داشته است. لازم به ذکر است که تصمیمات اخیر دیوان عالی، نظارت بر فساد را دشوارتر کرده است.

نتیجه نهایی: فرهنگ فساد آقای ترامپ ممکن است بیشتر از هر دسته دیگری در این فهرست به رفتار خودکامگان خارجی شباهت داشته باشد. او از آنچه به حق به شهروندان آمریکایی تعلق دارد — قدرت و منابع دولت دموکراتیک ما — برای ثروتمند کردن خود استفاده می‌کند، و قصد پنهان کردن آن را ندارد.

تصویری که دستکاری قانون برای ماندن در قدرت را نشان می‌دهد
دموکراسی <br> خودکامگی

شماره ۱۲. یک اقتدارگرا قانون را دستکاری می‌کند تا در قدرت بماند. ترامپ این کار را شروع کرده است.

اقتدارگرایان قوانین انتخابات را برای کمک به حزب خود تغییر می‌دهند و قوانین را بازنویسی می‌کنند — یا روح آن‌ها را نقض می‌کنند — تا محدودیت‌های دوره‌ای را نادیده بگیرند.

بزرگترین تلاش آقای ترامپ برای دنبال کردن این الگو شکست خورد، زمانی که او نتوانست شکست انتخاباتی خود را در برابر جو بایدن در سال ۲۰۲۰ لغو کند. اما این تلاش تمایل آقای ترامپ به نقض قانون را برای ماندن در قدرت نشان داد.

در دوره دوم ریاست‌جمهوری خود، او نشانه‌های نگران‌کننده‌ای از استفاده از قدرت خود برای تحکیم تسلط حزب جمهوری‌خواه بر دولت نشان داده است. او جمهوری‌خواهان را تحت فشار قرار داده است تا دستکاری مرزهای انتخاباتی (gerrymandering) را به افراط جدیدی برسانند. او در ماه مارس یک دستور اجرایی صادر کرد که به دنبال دخالت در نحوه اداره انتخابات ایالت‌ها است. این اقدامات احتمال اینکه جمهوری‌خواهان حتی اگر اکثر رأی‌دهندگان خواهان برکناری آن‌ها باشند، کنترل کنگره را حفظ کنند، افزایش می‌دهد.

آقای ترامپ اقدامات مشخصی برای ماندن در قدرت برای دوره سوم انجام نداده است، چیزی که متمم بیست و دوم قانون اساسی برای ممنوعیت آن نوشته شده بود. او بین طرح ایده و اظهار اینکه او می‌فهمد که باید ریاست‌جمهوری را در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۹ برای همیشه ترک کند، در نوسان بوده است.

نتیجه نهایی: حتی اگر او از هر طرحی برای خدمت بیش از دو دوره ریاست‌جمهوری دست بکشد، تلاش‌های آقای ترامپ برای کج کردن زمین بازی انتخاباتی به نفع جمهوری‌خواهان ضددموکراتیک است و می‌تواند انتخابات آمریکا را برای سال‌ها تحریف کند.


واضح‌ترین نشانه مرگ یک دموکراسی این است که یک رهبر و حزبش پیروزی و در دست گرفتن قدرت توسط مخالفانشان را غیرممکن کنند. با این حال، هنگامی که این مرحله حاصل شود، تغییر آن بسیار دشوار است. و جاه‌طلبان خودکامه از زیاده‌روی‌های دیگری، مانند قوای مقننه و قضاییه مرعوب، برای تثبیت قدرت خود استفاده می‌کنند.

ایالات متحده امروز یک خودکامگی نیست. هنوز دارای مطبوعات عمدتاً آزاد و قوه قضاییه مستقل است، و میلیون‌ها آمریکایی اخیراً در اعتراضات «نه به پادشاهی» شرکت کرده‌اند. اما این کشور در مسیری ضددموکراتیک شروع به حرکت کرده است، و بسیاری از آمریکایی‌ها — از جمله افراد در موقعیت‌های قدرت — همچنان در مورد این تهدید بیش از حد بی‌خیال هستند.

۱۲ معیار موجود در این سرمقاله راهی برای درک و سنجش میزان پیشروی آقای ترامپ در ماه‌ها و سال‌های آینده ارائه می‌دهد. ما قصد داریم این فهرست را در سال ۲۰۲۶ به‌روزرسانی کنیم.