تصویرگری از متئو جوزپه پانی / آتلانتیک
تصویرگری از متئو جوزپه پانی / آتلانتیک

مرگ تدریجی آموزش استثنایی

دولت از تعهد خود به آموزش عادلانه برای همه کودکان دست کشیده است—اگر اصلاً چنین تعهدی داشته.

دولت ترامپ تعطیلی دولت را فرصتی برای پایان دادن به نظارت فدرال بر خدمات آموزشی ارائه شده به بیش از ۸ میلیون کودک دارای معلولیت در آمریکا قلمداد کرده است. ماه گذشته، وزارت آموزش و پرورش تلاش کرد تا تقریباً تمام کارکنان باقی‌مانده در دفتر برنامه‌های آموزش استثنایی را اخراج کند—اقدامی که اکنون درگیر پرونده‌های قضایی است. این وزارتخانه پیش از این میلیون‌ها دلار کمک‌هزینه برای آموزش معلمان و حمایت والدین از دانش‌آموزان دارای معلولیت را لغو کرده بود و اکنون "به دنبال همکاری‌های بیشتر" برای انتقال خدمات آموزش استثنایی به بخش‌های دیگر دولتی است. ظاهراً، این کاهش‌ها و تغییرات اداری بخشی از تلاشی گسترده‌تر برای توانمندسازی ایالت‌ها است. اما با هر انگیزه‌ای که باشد، نتیجه واضح است: دولت از تعهد خود به آموزش عادلانه برای همه کودکان دست کشیده است.

این حمله ناگهانی نبود. در طول پنج دهه، کنگره بارها قانون تحول‌آفرینی را که آموزش دانش‌آموزان معلول را اداره می‌کرد، تضعیف کرده و آن را در موقعیت متزلزل و ناکارآمدی قرار داده است که دونالد ترامپ در آن به قدرت رسید.

رئیس‌جمهور جرالد فورد، قانون آموزش برای همه کودکان معلول را در ۲۹ نوامبر ۱۹۷۵ به امضا رساند. این قانون مقرر می‌داشت که تمام کودکان دارای هر نوع معلولیتی باید از آموزش عمومی رایگان برخوردار شوند و "تا حداکثر حد ممکن" در کنار کودکان بدون معلولیت آموزش ببینند. این قانون برجسته زندگی نسل‌ها از کودکان دارای معلولیت را بهبود بخشیده است. در سال ۱۹۷۰، تنها یک نفر از هر پنج نفر کودک دارای معلولیت در مدارس دولتی آمریکا تحصیل می‌کردند. برخی ایالت‌ها قوانینی داشتند که صراحتاً آنهایی را که مدارس "غیرقابل آموزش" می‌دانستند، حذف می‌کردند. بسیاری از آن کودکان زندگی خود را در آسایشگاه‌ها گذراندند. برخی دیگر در خانه تحصیل می‌کردند یا اصلاً آموزش رسمی کمی دریافت می‌کردند. امروزه، ۱۵ درصد از دانش‌آموزان مدارس دولتی تحت پوشش این قانون هستند که در سال ۱۹۹۰ مجدداً تصویب و به "قانون آموزش افراد دارای معلولیت" (Individuals with Disabilities in Education Act - IDEA) تغییر نام یافت.

اگرچه حق تحصیل صراحتاً در قانون اساسی تضمین نشده است، اما متمم چهاردهم مقرر کرده است که هیچ ایالتی نمی‌تواند "حمایت برابر قانون را از هیچ شخصی در حوزه قضایی خود دریغ کند." قانون IDEA تلاشی برای رعایت این تضمین است. قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ خواستار ادغام نژادی مدارس دولتی و سایر موسسات بود، اما تبعیض بر اساس معلولیت را نادیده گرفت. قانون آموزش ابتدایی و متوسطه ۱۹۶۵ ایالت‌ها را ملزم به آموزش دانش‌آموزان دارای معلولیت نمی‌کرد؛ با این حال، کمک‌هزینه‌هایی را برای ایالت‌هایی که این خدمات را ارائه می‌دادند، تعیین کرد. قانون آموزش افراد دارای ناتوانی ۱۹۷۰ برنامه اصلی کمک‌هزینه را که بودجه‌ای را به ایالت‌ها و مناطق مدرسه اختصاص می‌داد و هنوز هم بخشی از IDEA امروزی است، تثبیت کرد. آنچه در مورد IDEA قابل توجه است، این است که این قانون اصول تمام این پیشینه‌ها را ترکیب کرد. IDEA تنها اعلامیه حق تحصیل دانش‌آموزان دارای معلولیت نیست، بلکه یک سیاست تامین مالی—یک مشارکت مالی مشترک بین دولت‌های فدرال، ایالتی و محلی—برای ارائه آموزش عمومی مناسب به تمام دانش‌آموزان دارای معلولیت است.

دولت فدرال می‌دانست که برای پیروی ایالت‌ها از این دستور، باید هزینه‌های معلمان آموزش‌دیده، کارکنان پشتیبانی و تجهیزات آموزشی مورد نیاز را به اشتراک بگذارد. در نسخه‌ای از قانون آموزش برای همه کودکان معلول که در سال ۱۹۷۲ معرفی شد، سناتور هریسون ویلیامز از نیوجرسی توضیح داد که کنگره چه مسئولیت‌هایی را بر عهده می‌گیرد. او نوشت: «سخت است به ایالت‌ها استدلال کرد که دولت فدرال در مورد فرصت‌های آموزشی کامل برای همه کودکان معلول جدی است، در حالی که ما تمایلی به سرمایه‌گذاری برای تحقق این هدف نداریم.» او افزود: «ما باید به حرف خود عمل کنیم.»

قانون در ابتدا می‌گفت که دولت فدرال تا سال ۱۹۷۸ حداکثر ۵ درصد از میانگین هزینه سرانه دانش‌آموزی را مشارکت خواهد داد و سهم خود را به تدریج تا سال ۱۹۸۲ به حداکثر ۴۰ درصد افزایش خواهد داد. اما تعهد کنگره به تامین مالی این قانون از همان ابتدا ضعیف بود. دسترسی به آموزش برای کودکان معلول کشور اولویت فورد نبود، که تصمیم گرفت این لایحه را بدون هیچ مراسم رسمی امضا کند. او در پیامی که همراه با قانون جدید منتشر کرد، اعتراف کرد که آن را تنها با اکراه امضا کرده است. او نوشت: «حتی قوی‌ترین حامیان این قانون نیز به خوبی من می‌دانند که با ادعای سطوح مجوز که بیش از حد و غیرواقعی هستند، انتظارات گروه‌های متاثر را به دروغ بالا می‌برند.» او معتقد بود که این لایحه بیش از آنچه می‌تواند محقق کند، وعده می‌دهد.

عقب‌نشینی کنگره از تعهد اولیه خود تقریباً بلافاصله آغاز شد. این قانون حداکثر مجوزی برابر با ۴۰ درصد را تعیین کرده بود که به کنگره اجازه می‌داد به طور مداوم کمتر از آن اختصاص دهد. بودجه نوسان داشته، اما هرگز به آن حداکثر سهم نزدیک نشده است. از ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶، سهم فدرال در بالاترین حد خود یعنی ۱۸ درصد بود. اکنون ما فاصله زیادی با مشارکت مورد نظر سناتور ویلیامز داریم. سال گذشته، بودجه فدرال برای IDEA ۱۰.۹ درصد از میانگین هزینه سرانه دانش‌آموزی بود.

در حالی که کنگره بارها و بارها از تعهدات خود شانه خالی کرده، هزینه‌های آموزش استثنایی به طور چشمگیری افزایش یافته است. با بهبود روش‌های تشخیص و غربالگری در ۵۰ سال گذشته—و با گسترش معیارهای تشخیصی اوتیسم به ویژه برای شامل شدن طیف وسیعی از علائم—تعداد دانش‌آموزان تحت پوشش IDEA افزایش یافته است. تنها در دهه گذشته، تعداد دانش‌آموزان تحت پوشش IDEA ۱۷ درصد رشد کرده است. لیندا مک‌ماهون، وزیر آموزش، در ۳ ژوئن در یک زیرکمیته تخصیص سنا ادعا کرد: «ما هیچ یک از بودجه‌های IDEA را قطع نمی‌کنیم.» از نظر فنی، او حق دارد—اما این پول سهم فزاینده‌ای از هزینه‌های کشور را پوشش می‌دهد.

با لغو جریان‌های بودجه فدرال و اخراج کارکنان مسئول نظارت بر برنامه‌های آموزش استثنایی در سراسر کشور توسط دولت فدرال، نتیجه یک سیستم آموزش استثنایی نابرابر و ایالت به ایالت خواهد بود. کودکان دارای معلولیت در برخی ایالت‌ها حمایت لازم را برای یادگیری در کنار همسالان خود و دریافت دیپلم دبیرستان دریافت خواهند کرد. کودکان در ایالت‌های دیگر در کلاس‌های جداگانه نگه داشته خواهند شد و بدون هیچ آمادگی برای آینده‌ای موفق پس از پایان دوران تحصیل در سیستم مدارس عمومی، رها می‌شوند. این آینده تا حدودی در سراسر کشور در حال وقوع است، اما قرار است حتی بدتر شود.

برای دریافت بودجه فدرال، هر ایالت باید یک گزارش عملکرد سالانه ارائه دهد. امسال، ایالت‌های بیشتری برای عدم رعایت IDEA در مورد کودکان در سن مدرسه و بزرگسالان جوان "نیازمند کمک" برچسب‌گذاری شدند تا "واجد شرایط". حتی در ایالت‌هایی مانند تگزاس که طبق این گزارش شرایط را رعایت می‌کنند، والدین برای دریافت آنچه فرزندانشان شایسته آن هستند، با مناطق مدرسه نبردی دشوار دارند. دختر کارول کارون، الی، مبتلا به سندرم داون است و در کلاس پنجم در منطقه مستقل مدرسه آلیدو، نزدیک فورت ورث، تحصیل می‌کند. این منطقه اصرار دارد که الی باید در کلاسی با عنوان "آموزش‌های کاربردی" قرار گیرد و برنامه‌ای جایگزین را یاد بگیرد که به گفته کارول، توانایی‌های الی را به شدت دست‌کم می‌گیرد. کارول چندین شکایت را به اداره آموزش تگزاس (TEA) در مورد محل تحصیل الی ارائه داده است. او می‌خواهد الی در کلاسی با همسالان بدون معلولیت خود آموزش ببیند. این امر، از جمله مزایای دیگر، تضمین می‌کند که الی به طور مناسب به چالش کشیده می‌شود. اما منطقه مدرسه بارها این درخواست را رد کرده است.

تگزاس یکی از چندین ایالت با سابقه‌ای از نقض مقررات IDEA است. در سال ۲۰۱۸، TEA طرح خود را برای اصلاح محدودیتی که ایالت اعمال کرده بود و مناطق مدرسه را از شناسایی بیش از ۸.۵ درصد از دانش‌آموزان برای خدمات آموزش استثنایی منصرف می‌کرد، به دفتر برنامه‌های آموزش استثنایی و وزارت آموزش و پرورش ارائه داد. تگزاس با نادیده گرفتن معلولیت‌های تشخیص‌داده‌شده پزشکی ده‌ها هزار دانش‌آموز، میلیاردها دلار صرفه‌جویی کرد. تا تابستان امسال، OSEP (دفتر برنامه‌های آموزش استثنایی) تشخیص داده بود که TEA این محدودیت‌ها را برداشته است. اما بدون کارکنان فدرال، هیچ راهی برای ادامه نظارت بر رعایت قوانین در تگزاس یا هر ایالت دیگری وجود نخواهد داشت.

در پاسخ به شکایات ارائه شده توسط کارول و سایر والدین، اداره آموزش تگزاس (TEA) به منطقه مدرسه آلیدو دستور داد تا محل تحصیل و ارزیابی دانش‌آموزان دارای معلولیت، مانند الی، را بررسی کند. اما کارول معتقد نیست که منطقه مدرسه مسیر خود را تغییر خواهد داد. او به من گفت: «آنچه عمل می‌شود با آنچه منطقه مدرسه روی کاغذ می‌نویسد متفاوت است. هیچ تحریم قاطعی وجود ندارد.» کارول در بهار گذشته شکایتی را به دفتر حقوق مدنی وزارت آموزش و پرورش ارائه کرد، اما او تردید دارد که نگرانی‌هایش هرگز رسیدگی شود. محل تحصیل الی تغییر نکرده و بدون هیچ نظارت فدرال، گزینه‌های او در حال تمام شدن است.

مانند الی، دختر من، لوئیزا، مبتلا به سندرم داون است. اما ما در اوهایو زندگی می‌کنیم، نه تگزاس، و مسیر آموزشی لوئیزا به طرز چشمگیری متفاوت به نظر می‌رسد. او که اکنون در کلاس هشتم است، از پیش‌دبستانی در کنار همسالان دارای و بدون معلولیت تحصیل کرده است. اوهایو از بی‌عیب و نقص بودن فاصله زیادی ندارد؛ من نمی‌گویم که این ایالت تعهدی استثنایی به خدمت‌رسانی به دانش‌آموزان دارای معلولیت دارد. اما لوئیزا از رویکردی فراگیرتر و از نظر آکادمیک دقیق‌تر به آموزش استثنایی نسبت به الی بهره‌مند شده است. با تبدیل شدن دفتر برنامه‌های آموزش استثنایی به سایه‌ای از گذشته خود، این نابرابری—آینده تحصیلی یک کودک که توسط محل زندگی او تعیین می‌شود—تنها عمیق‌تر خواهد شد. این نشان می‌دهد که پایان دادن به نظارت فدرال بر IDEA به معنای واگذاری کنترل به ایالت‌ها نیست، بلکه به معنای انکار حقوق مدنی همه دانش‌آموزان دارای معلولیت است. اینکه دانش‌آموزانی مانند الی و لوئیزا به آموزش دسترسی داشته باشند، نه با قانون، بلکه با شانس تعیین خواهد شد.