خشمگین: چرا ما در مورد اخلاق و سیاست می جنگیم و چگونه می توانیم زمینه مشترک پیدا کنیم کورت گری پانتئون (2025)
کتاب به موقع روانشناس اجتماعی کورت گری، خشمگین، با یک انحراف چشمگیر که او در یک بزرگراه انجام داد آغاز می شود - یک حادثه رانندگی نوجوانان، یک تعقیب و گریز و فرار از چنگال خشم جاده ای. آن تجربه ترسناک اولیه زندگی، کاوش آکادمیک گری در ریشه های اختلاف نظر اخلاقی را برانگیخت، که زیربنای درگیری ها در سیاست و رسانه ها، و حتی در خیابان های قفل شده است.
گری با تشریح مجموعه غنی از تحقیقات در مورد چگونگی قضاوت در مورد درست و غلط، یک انحراف دوم ارائه می دهد - یک چرخش مفهومی جسورانه در توضیح اینکه چرا مردم بر سر اخلاق با هم برخورد می کنند و چگونه می توان از چنین برخوردهایی اجتناب کرد.
او استدلال می کند که واکنش های اخلاقی ما انگیزه ذاتی برای محافظت از خود و دیگران در برابر آسیب را نشان می دهد. اگرچه خشم ممکن است تهاجمی به نظر برسد - یک خشم بلند که در سراسر تالارهای شهر و اتاق های پژواک دیجیتال فریاد زده می شود - اما در واقع یک موضع دفاعی است.
گری پیشنهاد می کند که خشم را می توان درک کرد، زمانی که تشخیص دهیم که عصبانیت اخلاقی اغلب بیان ترس است. در بسیاری از موارد، وقتی کسی خشمگین می شود، به این دلیل است که می ترسد فرد آسیب پذیر توسط یک عمل یا یک سیاست آسیب ببیند یا مورد بدرفتاری قرار گیرد.
بسیاری از لیبرال ها و محافظه کاران در مورد سیاست های آب و هوایی اختلاف نظر دارند، زیرا آنها بر قربانیان مختلف تمرکز می کنند. دموکرات های ایالات متحده برای مقررات زیست محیطی سختگیرانه تر برای حفاظت از اکوسیستم ها لابی می کنند، در حالی که جمهوری خواهان از طرح هایی برای کاهش مقررات زیست محیطی برای جلوگیری از از دست دادن شغل در صنعت سوخت های فسیلی حمایت می کنند. هر گروه به دنبال محافظت از کسی در برابر آسیب است.
به نظر گری، این پویایی منبع اختلافات ما، بلکه منبع امید نیز هست. اگر همه انگیزه های اخلاقی یکسانی داشته باشند و پروژه اخلاقی یکسانی را دنبال کنند، پس چیزی وجود دارد که ما را متحد می کند. راه حل عملی گری برای قطبی شدن ساده است: دیدگاه خود را در مورد اینکه چه کسی از یک عمل آسیب می بیند به اشتراک بگذارید و به ترس های دیگران گوش دهید. با انجام این کار، همه ما شهروندانی دلسوزتر خواهیم شد.
افسانه های اخلاقی
خشمگین با وجود عنوانش، کتابی فوق العاده آرام و بی آزار است. سبک محاوره ای آن پیام سازشکارانه آن را منعکس می کند. در پی ارتباط پذیری، حکایات شخصی در کنار آزمایش های روانشناختی بافته می شوند و با وضوحی بازگو می شوند که آنها را تازه و جالب می کند.
گری از آزمایش های روانشناختی خود و مطالعات سایر روانشناسانی که به مطالعه اخلاق می پردازند، استفاده می کند تا شهود ما را در مورد درست و غلط از طریق آزمایش های هوشمندانه و نظرسنجی های بزرگ بررسی کند. این کتاب قصد دارد سه افسانه را از بین ببرد: اینکه ما به دلیل اینکه به عنوان شکارچیان راس تکامل یافته ایم، مستعد پرخاشگری هستیم. اینکه اشتباهات بی ضرر وجود دارد. و اینکه حقایق می توانند نگرش افراد را تغییر دهند و شکاف ها را پر کنند.
از نظر ساختاری، این سه بخش با یک گاهشماری از گذشته، حال و آینده اخلاق انسانی همسو هستند. گری با شروع از میراث تکاملی ما، استدلال می کند که "انسان ها خشم آنلاین را به همان دلیلی ابراز می کنند که در قبایل عصر حجر خشم را ابراز می کردند: برای محافظت در برابر آسیب های اجتماعی و تقویت هنجارهای اخلاقی". همان طرز فکر، دوران متفاوت.
به طور اساسی، گری پیشنهاد می کند که باستان شناسان در تفسیر خود از سوابق فسیلی اشتباه فاحشی مرتکب شده اند. حفاظت، نه پرخاشگری، نام بازی تکاملی ما است. او از ما می خواهد که تصویر انسان های اولیه را به عنوان شکارچیان وحشیانه ای که نیزه های خود را برای یک تعقیب و گریز درنده تیز می کنند، دور بریزیم. در عوض، باید آنها را به عنوان موجودات شکار شده ای ببینیم که سعی می کنند در میان خطرات سرگردان زنده بمانند. از نظر تکاملی، ما شرورهای درنده نبودیم، گری معتقد است - ما طعمه های بسیار ضعیفی بودیم.
گری به این موضوع اهمیت می دهد زیرا "این فرض که انسان ها شکارچی هستند باعث می شود مخالفان اخلاقی ما درنده به نظر برسند - سرد و حسابگر - وقتی کارهای بد انجام می دهند".
از بین بردن یک افسانه اغلب مستلزم انکار روایت قدیمی و معکوس کردن کامل آن است - جایگزینی یک داستان با نقطه مقابل آن. در این مورد، وسوسه این است که ادعا کنیم ما شکارچی نبودیم، ما طعمه بودیم. اما آیا ما هر دو نبودیم؟ کتاب در بخش های اولیه خود کمی بین ارائه یک نظریه روشن و ترویج باینری های گمراه کننده گیر می کند. این یک چالش انضباطی گسترده تر برای روانشناسی تکاملی است. در میان شواهد پراکنده و پیامدهای کشیده شده، می تواند قربانی یک منطق گذشته نگر سفت و سخت شود که اغلب پیچیدگی های طبیعت انسان را بیش از حد ساده می کند.
کلید اصلی
اما خوشبختانه، خشمگین یک کتاب معاصر است که بیشتر به گرفتاری های فعلی ما مربوط می شود. دومین افسانه ای که قصد دارد آن را رد کند، این ایده است که اخلاق ما مجموعه ای پراکنده از بسیاری از اجزای ناهمگن و اهرم ها است. گری به جای بسیاری از بنیان های اخلاقی که بر غرایز ما در مورد خوب و بد حاکم هستند، اصرار دارد که آسیب "کلید اصلی اخلاق" است (یک تکرار مکرر).
او از نظریه هایی که نگرانی های اخلاقی را فراتر از آسیب لنگر می اندازند، به ویژه ذهن درستکار روانشناس اجتماعی جاناتان هایت، که سایه او بر روانشناسی اخلاقی و نحوه درک مردم از این رشته سنگینی می کند، انتقاد می کند. بنابراین خشمگین مایل است این مفهوم (منتشر شده توسط هایت) را رد کند که "اشتباهات بی ضرر" وجود دارد - اقداماتی که ما آنها را اشتباه می دانیم اما فکر می کنیم به هیچ کس آسیب نمی رساند.
گری با جمع آوری طیفی از آزمایش های واقعی و فکری، استدلال می کند که "همه قضاوت های اخلاقی از نظر روانشناختی در آسیب ریشه دارند، صرف نظر از اینکه شما به چپ یا راست گرایش دارید". آزمایش های فیزیولوژیکی گری نشان می دهد که وقتی از فردی خواسته می شود به طور فیزیکی از عملی که معمولاً مضر است تقلید کند، مانند نگه داشتن یک اسلحه اسباب بازی واقعی روی سر شخص دیگری، بدن او از نظر بیولوژیکی مختل می شود.
حتی زمانی که شرکت کنندگان آگاهانه می دانند که هیچ آسیبی با اسلحه اسباب بازی وارد نمی شود، ضربان قلب و فشار خون آنها نشانگرهای پریشانی را نشان می دهد. در نتیجه، گری پیشنهاد می کند که حتی تخلفاتی که برخی از روانشناسان اخلاقی آنها را "بی ضرر" می دانند - مانند نافرمانی از یک مقام، درگیر شدن در رفتارهای معنوی "ناخالص" یا چشم پوشی از وفاداری گروهی - در واقع توسط افراد عادی مضر تلقی می شوند.
این کتاب استدلالی قانع کننده ارائه می دهد که "ادراکات آسیب و قضاوت های غیراخلاقی به طور جدایی ناپذیری به هم مرتبط هستند"، اما آیا این بدان معناست که شهود اخلاقی ما فقط در نحوه درک آسیب ریشه دارد - و هیچ چیز دیگری؟ ما از این عمل کاهش چه چیزی به دست می آوریم؟ و چه چیزی را از دست می دهیم؟
گری استدلال می کند که ما صرفه جویی نظری و عقل سلیم عملی به دست می آوریم. اختلافات سیاسی را می توان از طریق گفتگوی همدلانه که به تفسیرهای واگرای آسیب می پردازد، کاهش داد.
اما از نظر علمی، من تعجب می کنم که آیا مسطح کردن روایت ما از درگیری های اخلاقی می تواند زبان ما را فقیر کند - و آزمایش های ما، توضیحات ما - به ما راه های کمتری برای توصیف اینکه چرا مردم از نظر اخلاقی رفتارهای خاصی را محکوم می کنند و نه رفتارهای دیگر، می دهد. به عنوان مثال، این اشتباه است که پیشنهاد کنیم سیاست هایی که آزادی های مدنی، مانند حقوق باروری یا زنان را محدود می کنند، فقط روایت های دفاعی و محافظتی هستند. به عنوان مثال، لفاظی "بچه ها را نجات دهید!" می توان از آن برای توجیه سیاست هایی استفاده کرد که محدودیت های شدیدی را بر استقلال و انتخاب های مردم تحمیل می کند. شهودهای اخلاقی عمیقاً توسط ایدئولوژی ها، کنترل و قدرت شکل می گیرند.
گفتمان مدنی
یکی از تحسین برانگیزترین ویژگی های خشمگین صداقت بی شرمانه آن است. گری با دلسوزی مشاهده می کند: "همه ما به محافظت از آسیب پذیران در برابر آسیب اهمیت می دهیم، اما در مورد اینکه کدام نهادها بیشتر به محافظت ما نیاز دارند، اختلاف نظر داریم." در نتیجه، آخرین افسانه ای که این کتاب به دنبال از بین بردن آن است این است که عقل می تواند متقاعد کند: "اعتقادات اخلاقی ما نه بر اساس آمار، بلکه بر اساس احساسات تهدید استوار است."
گری نتیجه می گیرد که برای التیام شکاف ها، ارزی که باید با آن معامله کنیم، حقایق نیست، بلکه "داستان های رنج" و "داستان های قربانی شدن آشکار" است. ما باید داستان ها و تاییدیه های آزار را عوض کنیم.
اعتراف می کنم که این دنیای پس از حقیقت و معامله داستان، برای من ناآرام و تا حدودی ترسناک به نظر می رسد. بازار مبادله روایات قربانی شدن - و نادیده گرفتن شواهد - در حال حاضر اشباع شده است. آیا این بازار باید گسترش یابد؟ آیا هیچ جایگزینی وجود ندارد؟
از قضا، این علم اخلاق خود را گرد هم می آورد و سپس از بین می برد. در اینجاست که آشکارترین تنش کتاب نهفته است: اینکه این علم نیست که پیروز می شود، بلکه روایات و داستان های متقاعد کننده است. امیدواریم این کاملاً درست نباشد.
Nature 638, 314-315 (2025)
doi: https://doi.org/10.1038/d41586-025-00407-6
Competing Interests
The author declares no competing interests.