چارلز اُمنی / گتی
چارلز اُمنی / گتی

همواره یک دیک چنی وجود داشت

پایان دوران کاری معاون سابق رئیس‌جمهور بازتابی از آغاز آن بود.

رئیس‌جمهور جورج اچ. دبلیو. بوش، وزیر دفاع دیک چنی و معاون رئیس‌جمهور دن کویل در کاخ سفید در فوریه ۱۹۹۱
رئیس‌جمهور جورج اچ. دبلیو. بوش، وزیر دفاع دیک چنی و معاون رئیس‌جمهور دن کویل در کاخ سفید در فوریه ۱۹۹۱ (دیوید هیوم کنرلی / گتی)
دیوید هیوم کنرلی / گتی
معاون رئیس‌جمهور چنی و کارکنان ارشد در واشینگتن دی سی، پس از حملات ۱۱ سپتامبر
معاون رئیس‌جمهور چنی و کارکنان ارشد در واشینگتن دی سی، پس از حملات ۱۱ سپتامبر (دیوید بوهرر / آرشیو ملی ایالات متحده / گتی)
دیوید بوهرر / آرشیو ملی ایالات متحده / گتی

در سال‌های پایانی زندگی دیک چنی، معاون رئیس‌جمهور سابق، منتقدان سابق او گاهی از مسیر سیاسی‌اش دچار سردرگمی می‌شدند. این شخصیت که زمانی به عنوان شرور جنگ عراق شناخته می‌شد، به نحوی به قهرمان مقاومت قانون‌اساسی ضد ترامپ تبدیل شده بود. آیا او تغییر کرده بود؟ یا اینکه آن‌ها او را اشتباه قضاوت کرده بودند؟

افراد تغییر می‌کنند. دیدگاه‌ها می‌توانند عوض شوند. اما اغلب راز تصمیم‌گیری‌های سال‌های پایانی زندگی در تجربیات اولیه نهفته است.

ریچارد بروس چنی در سال ۱۹۶۸ در سن ۲۷ سالگی به عنوان کارآموز کنگره وارد واشینگتن شد. ظرف هفت سال، او به ریاست کارکنان کاخ سفید رسید.

این صعود چشمگیر مدیون استعداد و اخلاق کاری چنی بود. اما بیش از آن، مدیون فجایع و ضربه‌های روحی ویتنام و واترگیت بود. با استعفای کارمندان ارشدتر به دلیل رسوایی یا مواجهه با کیفرخواست، راه برای مردی جوان‌تر که از شکست‌ها و رسوایی‌های قبلی بی‌تأثیر مانده بود، باز شد. در اوایل دولت نیکسون، چنی با دونالد رامسفلد، جوان جاه‌طلب دیگری که چند سال از او بزرگ‌تر بود، رابطه نزدیکی برقرار کرد. جرالد فورد، رئیس‌جمهوری که جانشین نیکسون شد، رامسفلد را به عنوان اولین رئیس ستاد خود منصوب کرد. رامسفلد، چنی را معاون خود انتخاب کرد. در نوامبر ۱۹۷۵، رامسفلد برای ریاست وزارت دفاع رفت و چنی در جایگاه او در کاخ سفید قرار گرفت.

دوران کودکی چنی با اوج‌گیری برتری جهانی آمریکا همزمان بود. در ۳۴ سالگی، او خود را در رأس دولت ایالات متحده در زمان تحقیر و شکست یافت. دولت جدید فورد شروع به کار برای بازگرداندن اعتبار دولت در داخل و موقعیت آمریکا در جهان کرد.

پس از شکست فورد در انتخابات ۱۹۷۶، چنی برای کنگره از زادگاهش وایومینگ نامزد شد. او کرسی خود را به دست آورد و به سرعت در رهبری مجلس ارتقاء یافت. در این مسیر، او و همسرش، لین، تحلیلی روشنگرانه در مورد قدرت کنگره با هم نوشتند.

حزبی که چنی اکنون یکی از رهبران آن بود، به دلیل چالش رونالد ریگان در برابر فورد در انتخابات مقدماتی جمهوری‌خواهان در سال ۱۹۷۶، به شدت دچار تفرقه شده بود. چنی وفادار به فورد و با ایده‌های ریگان، به ویژه ایمان ریگان به قدرت آمریکا، همدل بود. بحث بین فورد و ریگان کمتر در مورد آنچه آمریکا باید انجام دهد بود، و بیشتر در مورد آنچه آمریکا می‌توانست انجام دهد. فورد بیشتر تحت تأثیر بدبینی عمیق هنری کیسینجر در مورد توانایی‌های آمریکا بود. بصیرت‌ترین تحلیل در مورد تفکر کیسینجر، کتاب اجتناب‌ناپذیری تراژدی نوشته بری گون، استدلال می‌کند که کیسینجر باور نداشت ایالات متحده به لحاظ نهادی، ایدئولوژیکی یا روحی مناسب رهبری جهانی باشد. دولت‌مردی واقعی مستلزم آن بود که ایالات متحده بهترین توافقات ممکن را پیش از اتمام قدرتش به دست آورد.

چنی هرگز این دیدگاه را نپذیرفت. حمایت قاطع او از سیاست‌های بااعتمادبه‌نفس ریگان، او را در سال ۱۹۸۷ به جایگاه دوم در میان جمهوری‌خواهان مجلس رساند. او آماده بود تا رئیس بعدی مجلس نمایندگان جمهوری‌خواه شود، اما اتفاقی دیگر رخ داد. در سال ۱۹۸۹، جورج اچ. دبلیو. بوش، رئیس‌جمهور تازه منتخب، جان تاور را به عنوان وزیر دفاع معرفی کرد. تاور، سناتور ایالات متحده از تگزاس، متحد قدیمی بوش بود. او همچنین یک الکلی، آزارگر جنسی، و مردی بود که به اندازه‌ای سناتورهای دیگر را آزرده کرده بود که تمایل کمی برای نادیده گرفتن دو مورد اول فهرست داشتند. هنگامی که نامزدی او شکست خورد، چنی این سمت را به دست آورد - و سپس به طور کارآمد آزادسازی کویت از دست صدام حسین را در جنگ خلیج فارس ۱۹۹۰-۹۱ سازماندهی کرد.

دولت‌ها اشتباه می‌کنند، سپس برای جبران آن اشتباهات بیش از حد واکنش نشان می‌دهند. دولت بوش کمپین ۱۹۹۱ خود را در مرز کویت و عراق متوقف کرد. دولت به طور جمعی تصور می‌کرد که ارتش عراق یا مردم عراق بدون مداخله مستقیم آمریکا، صدام حسین را از بین خواهند برد. اما در عوض، صدام به طرز وحشیانه‌ای شورش‌ها علیه حکومتش را سرکوب کرد، تا حد زیادی به این دلیل که ایالات متحده قوانین "پرواز ممنوع" خود را لغو کرد تا صدام بتواند از بالگردهای جنگی برای قتل‌عام تظاهرکنندگان غیرنظامی استفاده کند. در داخل عراق، این اجازه به عنوان همدستی آمریکا در بقای صدام تفسیر شد. در واقع، این تصمیم به نظر می‌رسد یک اشتباه غیرمجاز توسط فرمانده آمریکایی در منطقه، نورمن شوارتزکوف، بوده است، که بعداً به یک مصاحبه‌کننده گفت که عراقی‌ها او را "گول زده‌اند."

درسی که چنی گرفت این بود که مشکل صدام خودبه‌خود حل نخواهد شد. همان‌طور که صدام پس از سال ۱۹۹۱ تجاوزات و تحریکات خود را از سر گرفت، چنی پایان جنگ خلیج فارس را یک کار ناتمام می‌دانست. مانند فورد، بوش نیز در انتخابات مجدد شکست خورد. چنی به زندگی خصوصی بازگشت و به عنوان مدیر عامل هاليبِرتون، یک پیمانکار بزرگ دولتی، فعالیت کرد. او به یکی از شخصیت‌های ثابت در رویدادهای مؤسسه امریکن اینترپرایز تبدیل شد. من در آن روزها کمی با او آشنا شدم: مردی که کم حرف می‌زد، عمیقاً گوش می‌داد و هر آنچه را می‌شنید در ذهن سازمان‌یافته و پرمحتوای خود جای می‌داد.

چنی، با وجود محافظه‌کار بودن در مسائل اقتصادی و امنیت ملی، علاقه چندانی به جنبه‌های اجتماعی و ارتجاعی برنامه محافظه‌کاران نداشت. او در مجلس به لیست آرزوهای ضد سقط جنین رأی داد، اما زمانی که دیگر با رأی‌دهندگان محلی روبرو نبود، این موضوع را نادیده گرفت. (بعداً، در انتخابات ۲۰۰۴، زمانی که کمپین انتخاباتی بوش-چنی امیدوار بود از رفراندوم‌های ایالتی برای ممنوعیت ازدواج همجنس‌گرایان برای تحریک رأی‌دهندگان علیه تیم کری-ادواردز استفاده کند، او ازدواج همجنس‌گرایان را تأیید کرد.)

بی‌تفاوتی او نسبت به داغ‌ترین مسائل محافظه‌کاران، هرگونه امید برای رقابت چنی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ را از همان ابتدا محکوم به شکست کرد. در عوض، او از تجربیات عمیق خود برای کمپین جورج دبلیو. بوش بهره برد.

بوش کمپین و دولت خود را بر اساس درسی که از شکست پدرش در سال ۱۹۹۲ آموخته بود، سازماندهی کرد.

بوش پدر احتمالاً موفق‌ترین کارنامه سیاست خارجی را در تاریخ ایالات متحده به ثبت رساند: نه تنها پیروزی در جنگ خلیج فارس، بلکه پایان مسالمت‌آمیز جنگ سرد، تأمین امنیت زرادخانه هسته‌ای شوروی که به طرز خطرناکی بد اداره می‌شد، و موارد دیگر. هیچ یک از اینها در نوامبر ۱۹۹۲ برای رأی‌دهندگان آمریکایی چندان مهم نبود. بوش پسر نتیجه گرفت که انرژی و توجه او در دوره اول ریاست جمهوری‌اش به شدت بر دستور کار داخلی متمرکز خواهد بود. وظایف سیاست خارجی، از جمله مشکل به ارث رسیده صدام، در دوره دوم ریاست جمهوری او، در صورت پیروزی، در انتظار خواهد ماند. تخصص چنی در امور امنیتی، بوش را از حواس‌پرتی به کارهای غیرضروری سیاست خارجی باز می‌داشت. این برنامه با فرو ریختن مرکز تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ منفجر شد، اما بخش زیادی از چگونگی قرار گرفتن دولت بوش در روز حملات تروریستی القاعده را توضیح می‌دهد.

تا پایان سال ۲۰۰۱، طالبان در افغانستان سرنگون شده بودند، اما اسامه بن لادن گریخته بود. دولت بوش با مجموعه‌ای از انتخاب‌های پیچیده در مورد گام بعدی روبرو بود. بازسازی افغانستان؟ این گزینه‌ای بود که بسیاری از دموکرات‌ها بر آن اصرار داشتند. اما ملت‌سازی در نامناسب‌ترین محیط جهان، کاری پرهزینه و محکوم به فنا به نظر می‌رسید. اعلام پیروزی و بازگشت به دستور کار داخلی؟ بسیاری در تیم بوش از این رویکرد حمایت می‌کردند، اما با فراری بودن اسامه بن لادن، چه کسی باور می‌کرد که اشغال کابل به معنای پیروزی است؟ باید کار دیگری وجود می‌داشت که ایالات متحده می‌توانست انجام دهد، کاری هم‌سطح با وحشت حمله‌ای که در ۱۱ سپتامبر متحمل شده بود.

پایان دادن به صدام، برای بسیاری، همان "کار دیگر" به نظر می‌رسید.

پس از اینکه جنگ عراق به بیراهه رفت، بوش و چنی اغلب و با خشم متهم به دروغگویی درباره سلاح‌های کشتار جمعی صدام حسین شدند. این اتهام به نظر من بر اساس سوءتفاهم عمیقی از وقایع است. قبل از ۱۱ سپتامبر، دولت القاعده را دست کم گرفته بود. پس از ۱۱ سپتامبر، در مورد عراق در جهت مخالف بیش از حد واکنش نشان داد. هر قطعه مدرک مبهم به ترسناک‌ترین شکل ممکن تفسیر شد، نه به عنوان یک ابزار سیاسی، بلکه از روی اعتقاد صادقانه. دولت هرگز دوباره بی‌ملاحظگی ۱۰ سپتامبر را تکرار نمی‌کرد.

صدام حسین به دلایل خاص خود می‌خواست جهان را متقاعد کند که او سلاح‌های وحشتناکی در اختیار دارد – یا به زودی می‌تواند داشته باشد. او موفق شد. رئیس‌جمهور بوش در سخنرانی سال ۲۰۰۲ خود در مورد وضعیت کشور گفت: "عراق همچنان خصومت خود را نسبت به آمریکا ابراز می‌کند و از تروریسم حمایت می‌کند. رژیم عراق بیش از یک دهه برای توسعه آنتراکس، گاز اعصاب و سلاح‌های هسته‌ای توطئه کرده است. این رژیمی است که قبلاً از گاز سمی برای کشتار هزاران نفر از شهروندان خود استفاده کرده است – اجساد مادران را بر روی کودکان مرده‌شان رها کرده است. این رژیمی است که با بازرسی‌های بین‌المللی موافقت کرد – سپس بازرسان را بیرون راند. این رژیمی است که چیزی برای پنهان کردن از جهان متمدن دارد."

من بخشی از تیمی بودم که روی آن سخنرانی کار می‌کرد. در گذشته‌نگری، طنز تلخی در آخرین جمله متن نقل شده وجود دارد. صدام واقعاً "چیزی برای پنهان کردن" داشت، اما دقیقاً این بود که توطئه‌های رژیم او برای توسعه سلاح‌ها در فساد و بی‌کفایتی فروپاشیده بود. شاید خود صدام هم از ابعاد این شکست آگاه نبود.

جنگ عراق دولت بوش را به خود مشغول کرد – و قبل از پایان، جایگاه چنی را در دولت تضعیف کرد. ایالات متحده در نهایت یک رژیم جانشین را بر سر کار آورد، اما نه آن رژیم قوی و غرب‌گرامی که در سال ۲۰۰۳ امیدش می‌رفت. عراق به بازارهای جهانی نفت بازگشته است، اما همچنان مکانی خشن و بی‌ثبات است که در معرض نفوذ و ارعاب ایران قرار دارد.

خشم و رنجش ناشی از جنگ، منبع مهمی برای حمایت از کمپین دونالد ترامپ برای نامزدی جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ بود. ترامپ کاملاً دروغ گفت وقتی وانمود کرد که از قبل با جنگ عراق مخالف بوده است. اما این دروغ چندان اهمیتی نداشت تا زمانی که رقیب اصلی او برای نامزدی، برادر رئیس‌جمهوری بود که جنگ را آغاز کرده بود. ترامپ نامزدی را برد و سپس وارد ریاست‌جمهوری شد. در طول دهه پس از آن، او حزب جمهوری‌خواه را به هر آنچه چنی همیشه با آن مخالف بود و رد کرده بود، تغییر شکل داد.

جمهوری‌خواهی ترامپ عمیقاً نسبت به نقش آمریکا در جهان بدبین است. این دیدگاه ایالات متحده را یک قدرت بزرگ در میان بسیاری می‌بیند که از دیگران بهتر نیست.

جمهوری‌خواهی ترامپ رادیکالاً دولت‌گرا و حمایتی است و در خدمت سیاست‌های فرهنگی ارتجاعی قرار دارد.

و بیش از همه به قانون و محدودیت‌های قانون اساسی بی‌اعتنا است. در همان هفته درگذشت معاون رئیس‌جمهور سابق چنی، دولت ترامپ در دادگاه عالی به نفع قدرت رئیس‌جمهور برای اعمال تعرفه‌های نامحدود صرفاً بر اساس ادعای شخصی او مبنی بر وجود نوعی وضعیت اضطراری اقتصادی استدلال خواهد کرد، بدون هیچ حقی برای دیگران برای زیر سؤال بردن یا رد آن ادعا — به این معنی که رئیس‌جمهور عملاً قدرت کنگره در ماده اول قانون اساسی برای مالیات‌گیری یا خودداری از آن را کنار گذاشته و جایگزین کرده است.

محافظه‌کار قانون‌اساسی جوانی که توسط رسوایی واترگیت به عالی‌ترین مناصب دولتی ارتقا یافته بود، از این وضعیت وحشت‌زده و منزجر می‌شد — و همین‌طور محافظه‌کار قانون‌اساسی پیری که زندگی کرد تا ببیند دختر عزیز او رهبر آخرین گروه از مخالفان محافظه‌کار با اصول‌گرایی است که در برابر تلاش ترامپ برای سرنگونی یک انتخابات ریاست‌جمهوری از طریق تقلب و زور ایستادگی می‌کند.

«پایان من در آغاز من است،» نوشت تی. اس. الیوت. همواره یک دیک چنی وجود داشت. او را بهتر بشناسید همان‌طور که داستان زندگی این خدمتگزار بزرگ مردم آمریکا را با تمام نقاط قوت و ضعف، پیروزی‌ها و شکست‌هایش روایت و تکریم می‌کنید.