مقاله هلن اندروز با عنوان «زنانه شدن بزرگ» در همان روزی به دستم رسید که عکسهایی از تخریب بال شرقی کاخ سفید – فضایی که به طور سنتی برای بانوی اول و کارکنانش رزرو شده بود – منتشر شد. این صحنه تقریباً بیش از حد واضح بود: اینجا نقطه تلاقی تاریخ (محدود) زنان در قوه مجریه بود، که زمانی خانه باغ رز ژاکلین کندی و سینمای بازسازی شده لورا بوش بود، اکنون به طور کامل ویران شده است. دونالد ترامپ خواستههای خود را برای ساخت یک سالن رقص جدید به جای بال شرقی روشن کرده است. اما برنامههای او برای افزودن به پلاک ۱۶۰۰ خیابان پنسیلوانیا شامل نصب یک قفس مبارزه قهرمانی نهایی (UFC) برای جشن تولد ۲۵۰ سالگی آمریکا نیز میشود. (کانر مکگرگور، ستاره سابق UFC و ورزشکار ایرلندی که بخش ویکیپدیای او درباره «موارد تجاوز و آزار جنسی» ۹۸۲ کلمه است، در ماه مارس شخصاً توسط رئیسجمهور در دفتر بیضی مورد میزبانی قرار گرفت.)
پس... در مورد آن زنانه شدن بزرگ چه؟ تز اندروز، که توسط مجله آنلاین کامپکت منتشر شده، این است که هر چیز اشتباهی در نهادهای آمریکا به دلیل افزایش نفوذ زنان است. او استدلال میکند که زنان «بیداری» را در سراسر کشور پیادهسازی کردهاند، و شواهد او برای این ادعا، خشم ناشی از اظهارات لری سامرز درباره اینکه آیا زنان ممکن است استعداد طبیعی کمتری برای ریاضیات و علوم داشته باشند، است که به استعفای او از ریاست دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۰۶ منجر شد. به نظر میرسد مقاله ۳۴۰۰ کلمهای او بر این باور است که بیداری ذاتاً زنانه است، «همدلی را بر عقلانیت، ایمنی را بر خطر، انسجام را بر رقابت» ارج مینهد، و اینکه زنان – با تمام احساسات و پرهیز از درگیری – نهادهای بنیادین کشور را ویران میکنند. او استدلال میکند که اگر زنان به پیشرفت خود ادامه دهند و به صفوف پزشکان، وکلا، قضات و بازرگانان اضافه شوند، پس «فوران جنون در سال ۲۰۲۰» – که منظور او اعتراضات گسترده و تلاشها برای رسیدگی به نابرابری نژادی پس از مرگ جورج فلوید است – «تنها بخش کوچکی از آنچه آینده در پی دارد» خواهد بود.
«زنانه شدن بزرگ» به طرز وحشتناکی آینده را فاجعهبار پیشبینی میکند، احتمالاً به این دلیل که آنچه در حال حاضر اتفاق میافتد، تز اصلی آن را کاملاً تضعیف میکند. هشتاد و پنج درصد جمهوریخواهان در کنگره مرد هستند. از ژانویه تا آگوست، تخمین زده میشود که ۲۱۲,۰۰۰ زن نیروی کار آمریکا را ترک کردند در حالی که ۴۴,۰۰۰ مرد شغل به دست آوردند؛ زنان سیاهپوست به طور نامتناسبی – شاید حتی با قصد – از نیروی کار فدرال حذف میشوند. طبق ارزیابی جدیدی از انکلر، تنها چهار فیلم از ۱۰۰ فیلم برتر آمریکایی در سال ۲۰۲۵ تاکنون توسط زنان یا به کارگردانی مشترک زنان ساخته شدهاند. دموکراتها در حال حاضر آنقدر برای یافتن الگوهای مردانه قوی برای معرفی به عنوان نامزدها ناامید هستند که بر سر اینکه آیا خالکوبی یک صدفکار تنومند اهل مین با نماد نازی قابل دفاع است یا نه، گیج شدهاند. و اما در مورد احساسات از کنترل خارج شده، اعضای کابینه در ملاء عام مانند میمونهای رزوس تحت تأثیر HGH با هم درگیر میشوند: در سپتامبر، وزیر خزانهداری، اسکات بسنت، طبق گزارشها به مدیر سازمان مالی مسکن فدرال، بیل پولته، گفت: «من میخواهم یک مشت به صورت کثیفت بزنم،» زیرا بسنت شنیده بود که پولته پشت سر او با ترامپ صحبت کرده است. (این حکایت کمی استدلال اندروز را رد میکند که مردان «آشکارا درگیری میکنند در حالی که زنان به طور پنهانی دشمنان خود را تضعیف یا منزوی میکنند.») همچنین در سپتامبر، «وزیر جنگ»، پیت هگست، تمامی ژنرالهای کشور را به واشنگتن فراخواند و یک سخنرانی آشفته درباره موهای صورت و پیادهسازی «استاندارد مردانه» برای نقشهای رزمی ایراد کرد. در آوریل، یک نوار خبری فاکس نیوز تعرفههای ترامپ را «مردانه» خواند و میزگردی در مورد اینکه آیا آنها میتوانند بحران مردانگی را معکوس کنند، برگزار شد، احتمالاً با فقیر کردن کشاورزان سویا تا حدی که مجبور شوند برای پاداش استخدام به ICE بپیوندند.
با احترام به اندروز، در میان همه اینها – قوه مجریه تحت تأثیر تستوسترون، و همچنین قوه مقننه مطیع و قوه قضائیه مصالحهگر که در حال تسلیم شدن در برابر اراده آن هستند – مقاله او به نظر میرسد کسی است که شاهد موج عظیمی است که شهری ساحلی را درمینوردد و از جمعآوری زباله شکایت میکند. شاید این دوره خاص، با افسران نقابدار (اکثراً مرد، حداقل تا آنجا که از فیلمهای شاهدان عینی میتوان فهمید) که گاز اشکآور را در حین تجمع خانوادهها برای رژه هالووین پرتاب میکنند، لحظه مناسبی برای شمارش تعداد زنان در نیویورک تایمز و استنباط پایان دوران عقلانیت نباشد.
برای من، بسیار آسانتر است که ببینم آنچه واقعاً در حال حاضر در فرهنگ آمریکایی اشتباه است، تزریق تدریجی مردسالاری سمی است که از سال ۲۰۱۶، سال افشای «به واژنشان چنگ بزن»، و «ترامپ آن هرزه را»، و «چه زن بدجوشی» را دریافت کرده است. قطعاً نیاز به گلچین کردن کمتر، و فلسفهبافی انتزاعی کمتری دارد. واقعیت سیاسی در سال ۲۰۲۵ این است که دولت ما به اندازه یک رقابت اندازهگیری آلت تناسلی در باشگاه ورزشی کلیشهای مردانه است، و به اندازه یک مبارزه غیرقانونی در قفس، اسیر پرخاشگری نمایشی است. خارج از سیاست، در آنچه فرهنگ نامیده میشود، سرگرمیهای ملی مورد علاقه آمریکا به نظر میرسد قمار، ماریجوانا، بازیهای رایانهای، و جو روگان باشد. زنان هنوز بیشتر از مردان کتاب میخوانند، اما ناگزیر وقتی این کار را میکنند مورد سرزنش قرار میگیرند – توسط مجله کامپکت! – به خاطر اینکه به «نویسنده مرد سفیدپوست رو به زوال» به اندازه کافی توجه نمیکنند.
این واقعیت که استدلالهای اندروز گزینشی هستند و با شواهد پشتیبانی نمیشوند، مخاطب اصلی او را که او میدانست از هر فرصتی برای مقصر دانستن زنان در زوال آمریکا استفاده خواهند کرد، آزار نداده است. بیش از ۲۰۰,۰۰۰ نفر سخنرانی اصلی الهامبخش مقاله، «غلبه بر زنانه شدن فرهنگ»، را که اندروز در کنفرانس محافظهکاری ملی در ۲ سپتامبر ایراد کرد، تماشا کردهاند. (شایان ذکر است که ۸۹ درصد سخنرانان آن مرد بودند.) در شبکه X، افرادی که اخیراً خواستار اخراج مدیر عامل کراکر برل (Cracker Barrel) پس از تلاش این مجموعه برای تغییر برند لوگوی مدرن شده بودند، از مقاله اندروز استقبال کردند، مقالهای که با جسارت اذعان داشت که مردان مستعد «مصالحه با مخالفان و یادگیری زندگی در صلح» هستند. (لغو ظاهراً زنانه است – فقط این را به جی. دی. ونس، که از شهروندان خواست تا برای انتقاد از چارلی کرک پس از ترور او، مردم را اخراج کنند، نگویید.) تأیید خاصی برای مشاهده هوشمندانه اندروز وجود داشت که «زنان میتوانند از رؤسای خود شکایت کنند که محیط کار شبیه یک خانه برادرانه است، اما مردان نمیتوانند وقتی محیط کارشان شبیه مهدکودک مونتهسوری است شکایت کنند.» که حداقل برای من، در واقع منطقی به نظر میرسد! زیرا یکی از نظر تاریخی فرهنگ تجاوز جنسی و خشونت سلسلهمراتبی را پرورش داده است در حالی که دیگری سعی در پرورش تفکر مستقل و بیان خود از طریق نقاشی انگشتی دارد.
بخش عمدهای از «زنانه شدن بزرگ» از یک پست وبلاگ ناشناس در سال ۲۰۱۹ گرفته شده است که نظریهپردازی میکند مشارکت فزاینده زنان در زندگی عمومی به «تغییر غیرقابل تحمل از عقل و منطق در گفتمان عمومی آمریکا» منجر شده است. اندروز به ویژه نگران قانون است: او مینویسد: «همه ما به یک سیستم حقوقی کارآمد وابسته هستیم، و رک و پوستکنده بگویم، حاکمیت قانون با زنانه شدن اکثریت حرفه حقوقی دوام نخواهد آورد.» من در پاسخ میگویم که ممکن است دوام بیاورد، اما احتمالاً هرگز متوجه نخواهیم شد، با توجه به اینکه به نظر میرسد قرار نیست دوام بیاورد پس از ماه آینده، با بخشودگی افرادی که از نظر مالی با خانواده ترامپ درگیر بودهاند، هدف قرار دادن دشمنان سیاسی با شکایتهای آماتور، و قتلهای فراقضایی دهها نفر در سواحل ونزوئلا. شاید یک «سیستم حقوقی زنانه شده»، همانطور که اندروز مینویسد، در نهایت همدلی نرم را بر روی سابقه خشک اولویت دهد، اما وقتی خود سابقه آنقدر کامل زیر پا گذاشته شده است، مطرح کردن این استدلال دشوار است.
اندروز میخواهد ما بدانیم که او فینفسه مخالف زنان نیست. او مینویسد: «مشکل این نیست که زنان کمتر از مردان با استعداد هستند یا حتی اینکه شیوههای تعامل زنانه به معنای عینی پایینتر هستند. مشکل این است که شیوههای تعامل زنانه برای دستیابی به اهداف بسیاری از نهادهای اصلی مناسب نیستند.»
این ادعایی است آنقدر جسورانه و اثباتنشده که مرا به نفسنفس انداخت. برای هزاران سال، مردان در قدرت مسئول فجایع پی در پی، نسلکشیها و بلایای غیرطبیعی بودهاند. اگر میخواستید، میتوانستید مردانگی را برای این فجایع مقصر بدانید و به نوبه خود نتیجه بگیرید که شاید ارزش نهادن به حقوق بنیادین و انسانیت غیرقابل نقض دیگران، ایده چندان وحشتناکی نباشد. اندروز هیچ پیشنهاد سیاستی یا جایگزینی برای زنانه شدن بزرگ ارائه نمیدهد، احتمالاً به این دلیل که، همانطور که متیو ایگلزیاس نوشته است، تنها راه حل ممکن «یک ضد-زنانه شدن گسترده است که نیازمند تغییر فرهنگی عظیم و تولد مجدد مجموعهای از هنجارهای اجتماعی بسیار ستمگرانه و محدودکننده خواهد بود. و نه او و نه متحدانش حاضر نیستند واقعاً برای آن استدلال کنند، زیرا وحشتناک خواهد بود.» (با این حال، پروژه ۲۰۲۵ تمام تلاش خود را میکند.)
پس بهتر است بذر آنچه واقعاً لازم است را در ذهن مردم بکارید تا اینکه مستقیماً آن را بگویید و با عواقب آن روبرو شوید. او ممکن است این نوع گریز را از نظر کلیشهای زنانه بنامد. من آن را بزدلانه مینامم.