همزمان که آمریکا به دویست و پنجاهمین سالگرد تأسیس خود نزدیک میشود، من بارها و بارها به سخنان توماس پین (Thomas Paine) رجوع کردهام، که با یک فراخوان عمل به یاد ماندنی، آرمان آزادی آمریکا را پیش برد: "زمان ما را یافته است."
در واقع، زمان، پین و دیگر بنیانگذاران ما را یافته بود؛ کسانی که شجاعت اعلام استقلال از یک پادشاه، پیروزی در جنگی علیه قویترین امپراتوری جهان، و نگارش قانون اساسی ما را به خود دیدند (خدا را شکر که آن را قابل اصلاح ساختند). در قرن پس از آن، زمان آبراهام لینکلن (Abraham Lincoln) را یافت، که با پیروزی در جنگ داخلی، اتحادیه ما را نجات داد. و اکنون زمان بار دیگر ما را یافته است.
در زندگی خودمان، و در زندگی ملت ما، خیر بزرگ میتواند از آزمایشهای بزرگ سرچشمه بگیرد. اما این را هم میدانیم: هیچ چیزی که دوستش داریم به راحتی به دست نمیآید. ملت ما ملتی است که در کوران جنگ و اعتراض، در تنهایی مبارزه و کار آهسته قرنها شکل گرفته است. ما همیشه در پی کمال بخشیدن به اتحادیهمان بودهایم، حتی – و به خصوص – در مواجهه با نیروهایی که غلبه بر آنها بسیار قدرتمند به نظر میرسند. این نیز لحظه دیگری از دشواریهای فوقالعاده است. مرا شگفتزده میکند که بسیاری از مردم میتوانند این همه رنج دیگران را تحمل کنند، در حالی که هیچ کاری برای رسیدگی به نیازهایشان انجام نمیدهند.
ناامیدی آسان است. میدانم که اکنون میلیونها آمریکایی چنین احساسی دارند. با این حال، داستان این کشور، داستان صبر در رنج، و امید در مواجهه با ترس است. آنچه ما در این ساعت از تاریخمان انتخاب میکنیم که انجام دهیم، شکل آمریکا و جهان را برای دههها تعیین خواهد کرد.
من فرزند آمریکا و فرزند ایمانی عمیق هستم. هر دو به من میآموزند که بدون تاریکی، نوری وجود ندارد. پس چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ در سرود سنت فرانسیس (Saint Francis)، قدیس حامی شهر من، از خداوند میخواهیم که ما را ابزار صلح خود قرار دهد. هر جا نفرت هست، بگذارید ما عشق بکاریم. راه سنت فرانسیس، راه سربازان و مبارزان حقوق زنان، راه جان لوئیس (John Lewis) محبوب ما – این باید راه ما نیز باشد. ما، مردم، باید از قانون طلایی پیروی کنیم: با دیگران آنگونه رفتار کن که میخواهی با تو رفتار کنند.
این همیشه ماهیت آمریکاییها بوده است. بارها و بارها، ما در مواقع نیاز به یاری هموطنان آمریکاییمان شتافتهایم؛ تعریف آزادی را گسترش دادهایم تا افراد بیشتری را شامل شود؛ و مستبدانی را که در پی سلب قدرت از مردم بودند، دفع کردهایم. بار دیگر، ما ثابت خواهیم کرد که در این لحظه حساس، چه کسی هستیم و چه کاری انجام میدهیم. و میتوانیم این کار را از طریق اعمالی هم عمیق و هم شخصی انجام دهیم. دموکراسی ما به همان اندازه که به رای دادن متکی است، به یاری رساندن به همسایهای نیازمند نیز وابسته است.
آنهایی از ما که به آزادی و کرامت، نیکی و سخاوت باور دارند، هرگز نباید در برابر نیروهایی که علیه عزیزترین ارزشهای ما صف کشیدهاند، تسلیم شوند. نبرد میتواند طاقتفرسا باشد، اما نبردی است که وجدان و عشق به میهن ما را به آن فرا میخواند. این همان روحیهای است که دههها خدمت عمومی مرا، در لحظات پیشرفتهای بزرگ، دردهای بزرگ، و حتی خطرات بزرگ، انگیزهبخش بوده است. در تمام این مدت، آنچه مرا سرپا نگه داشت، درسهایی بود که در کودکی در بالتیمور آموختم: عشق بکارم و به دیگران کمک کنم. اینها مسئولیتهای تزلزلناپذیری هستند که همه ما، به عنوان آمریکایی، در آنها سهیم هستیم. و اکنون که آخرین سال حضورم در کنگره را آغاز میکنم، بیش از هر زمان دیگری به این باور دارم که این باید مسیر پیش روی ما باشد.
آمریکا همیشه یک وعده دیرینه و یک پروژه در حال انجام بوده است. دههها صلح و رفاه، این باور را وسوسهانگیز کرده بود که دموکراسی ما خودکفاست – اما در واقع، باید دائماً به آن رسیدگی کرد، تقویت و از آن دفاع نمود. دموکراسی به افق تشبیه شده است: دستنیافتنی، زیرا جاهطلبی ما برای آزادی بیشتر ناگزیر همیشه رشد میکند.
پس همانگونه که میهنپرستان انقلابی را علیه یک پادشاه به راه انداختند، مسیر جنگ را در گتیسبورگ (Gettysburg) تغییر دادند، به سواحل نورماندی (Normandy) یورش بردند، و از پل ادموند پیتوس (Edmund Pettus Bridge) گذشتند، ما نیز باید میهنپرستان زمان خود باشیم. این به معنای فقط حفظ حقوق و آزادیهایی نیست که هموطنان آمریکایی ما برای آنها جنگیدهاند، بلکه به معنای امتناع از تسلیم روح شجاعی است که الهامبخش آنها بود.
بله، زمان بار دیگر ما را یافته است. اما نسلهای گذشته همیشه پیروز شدهاند، و ما نیز چنین خواهیم کرد، زیرا ایمان ما به نیکی آمریکا، و تعهد ما به آزادی که مدیون فرزندانمان هستیم، همواره به ما امید خواهد داد.