اگر یک باور وجود داشته باشد که آمریکاییها را در سراسر طیف سیاسی متحد میکند، این است که کشورهای دیگر دلیل اصلی این هستند که ما نمیتوانیم چیزهای خوب داشته باشیم. چارلی کرک، فعال محافظهکار فقید، در ماه ژانویه در پلتفرم X نوشت: «ما ۲۵۰ میلیارد دلار به اوکراین فرستادیم و با این حال نمیتوانیم برای مهار آتشسوزیهای کالیفرنیا آب تهیه کنیم.» در سال ۲۰۲۳، ظهران ممدانی، نماینده مجلس (و اکنون شهردار منتخب شهر نیویورک) در کنفرانسی از سوسیالیستهای دموکرات آمریکا به مخاطبان گفت: «باید روشن کنیم که وقتی چکمه پلیس نیویورک (NYPD) بر گردن شماست، توسط ارتش اسرائیل (IDF) بند آن بسته شده است.» مارجری تیلور گرین، نماینده جمهوریخواه، در ماه جولای نوشت: «هزینههای مسکن و بیمه به طور کلی بسیار بالاست و برای بسیاری غیرقابل دسترس شده است. ما نمیخواهیم به اوکراین سلاح بدهیم یا بفروشیم یا در هیچ جنگ خارجی شرکت کنیم یا جریان بیپایان کمکهای خارجی را ادامه دهیم.» برخی از فعالان مترقی تا آنجا پیش رفتهاند که کمکهای فدرال به اسرائیل را عامل کاهش بودجه محلی کتابخانههای شهر نیویورک میدانند.
برای بسیاری از آمریکاییها و مقامات منتخبشان، بازیگران خارجی — چه اوکراینی، چه اسرائیلی و چه چینی — انگلهایی هستند که مانع از رفاه میشوند یا به نوعی کشور را فاسد میکنند. و انصافاً، رویکرد بینالمللی آمریکا، در دولت فعلی و دولتهای پیشین، قطعاً جای نقد فراوان دارد. اما وقتی تاختن به دیگران جایگزین خودنگری میشود، چنین انتقاداتی به توطئهپردازی تبدیل میگردد: راهی برای مقصر دانستن مشکلات داخلی به گردن خارجیها تا از مواجهه با علل واقعی آنها در داخل کشور پرهیز شود. این حرکت لفاظی ممکن است از سوی حامیان حزب مورد تشویق قرار گیرد، اما خودویرانگر است، زیرا جوامعی که مسائل داخلی خود را به بیرون منتقل میکنند، در رفع آنها شکست خواهند خورد.
آتشسوزیهای اوایل امسال در لس آنجلس را در نظر بگیرید. در آن زمان، کرک و دیگر محافظهکاران تلویحاً بیان کردند که ناتوانی در جلوگیری از این ویرانی و رسیدگی به پیامدهای آن، تا حدی نتیجه ارسال کمکهای آمریکا به اوکراین بوده است. اما واقعیتها داستان دیگری را روایت میکردند. کالیفرنیا به عنوان یکی از ثروتمندترین ایالتها با بالاترین مالیات در کشور و پنجمین اقتصاد بزرگ جهان، منابع لازم برای مقابله با خطرات ناشی از آتشسوزیها را در اختیار داشت. مقامات محلی فقط در آمادهسازی کافی برای یک وضعیت اضطراری قابل پیشبینی کوتاهی کردند. هر تلاشی برای جلوگیری از فاجعهای مشابه در آینده باید با این واقعیت روبرو شود، نه اینکه بحث را به فعالیتهای خارج از کشور منحرف کند.
در واقع، صرف نظر از شایستگی حمایت ایالات متحده از اوکراین یا اسرائیل، این هزینهها در بودجه آمریکا ناچیز هستند. هر دو کشور میتوانند فردا ناپدید شوند و وضعیت مراقبتهای بهداشتی، سیستم آموزشی، چالشهای اجرای قانون و آمادگی در برابر بلایا در آمریکا یکسان باقی خواهد ماند، زیرا وضعیت نابسامان آمریکا نتیجه انتخابهای سیاسی خود آمریکاست، نه خارجیهای بدخواهی که مردم را فریب میدهند.
به طور مشابه، این پیشنهاد ممدانی که خشونت نژادپرستانه پلیس که در آمریکا (تاسیس ۱۷۷۶) توسط پلیس نیویورک (تاسیس ۱۸۴۵) اعمال میشود، از اسرائیل (تاسیس ۱۹۴۸) نشأت میگیرد، نه تنها توهین به تاریخ ایالات متحده است بلکه به علیت اولیه نیز بیاحترامی میکند. منشأ این خشونت را به چند سفر تبادل پلیس به اسرائیل برای آموزش ضد تروریسم نسبت دادن، نه تنها از نظر واقعیت غلط است — بلکه تضمین میکند که عوامل واقعی خشونت مورد رسیدگی قرار نگیرند و به راحتی یک آسیبشناسی دیرینه آمریکایی به خارجیها نسبت داده شود. هنگامی که ممدانی در ماه ژانویه شهردار شود، ممکن است سفرهای پلیس نیویورک به اسرائیل را پایان دهد، اما همچنان با همان مشکل محلی روبرو خواهد بود.
این بدان دلیل است که بیشتر بیماریهای آمریکایی دستساز خودمان هستند: نتیجه انتخابهای سیاسی، بده بستانها و ترجیحات شهروندان. بسیاری از مردم به دلیل سیاستهای محدودکننده در شهر نیویورک، کالیفرنیا و دیگر سنگرهای آبی (ایالتهای دموکرات) برای یافتن مسکن ارزانقیمت تلاش میکنند. در حال حاضر، بسیاری از آمریکاییها با از دست دادن مزایای SNAP خود به دلیل تصمیمات گرفته شده در سطح فدرال برای تعطیلی دولت، کاهش بودجه خدمات آن و جلوگیری از یک صندوق اضطراری برای جبران کسری بودجه، مواجه هستند. این کشور «مدیکر برای همه» را ندارد، نه به این دلیل که تقریباً ۵۰۰ میلیارد دلاری که در طول تاریخ حیات اوکراین و اسرائیل به آنها ارسال کردهایم، بلکه به این دلیل که آمریکاییها مایل به پرداخت ۲۰ تریلیون دلار تخمین زده شده برای هر دهه نیستند.
به زبان ساده، این وضعیتها نه به این دلیل که بازیگران خارجی آمریکا را به اندازه پول خرد کلاهبرداری کردهاند، بلکه به دلیل انتخابهای سیاستی است که به صورت دموکراتیک در داخل کشور، چه خوب و چه بد، انجام شدهاند. موج جدید سیاستمداران پوپولیست آمریکا حق دارند که شکستهای نخبگان کشور را، چه در داخل و چه در خارج، برجسته کنند. اما اگر برای فرافکنی تقصیر کمبودهای آمریکا در مسکن، مراقبتهای بهداشتی و سایر زمینهها، به جای نگاهی جدی به درون، متوسل شوند، تنها درمانهای بیاثر برای بیماریهای بسیار واقعی خواهند داشت.