شاید آهنگ «دوباره بپیچانیم» چابی چکر را یک سرود سیاسی تحریکآمیز، یا ابزاری برای قدرت آمریکا ندانید، اما مقامات شوروی سابق بهتر میدانستند. در اوایل دهه ۱۹۶۰، گشتهای کومسومول، بخشی از شاخه جوانان حزب کمونیست، سعی در جلوگیری از گسترش صفحههای قاچاق داشتند. کسانی که به خرید یا فروش چنین صفحههایی دستگیر میشدند، با حبس تا هفت سال روبرو میشدند.
در طول جنگ سرد، فرهنگ عامه یک نیروی فوقالعاده قدرتمند در کنار آمریکا بود و اتحاد جماهیر شوروی هیچ پاسخی نداشت. شورویها شاید میتوانستند در نبردی علیه سرمایهداری دموکراتیک به عنوان یک ایده، یا علیه ارتش آمریکا به عنوان یک نیرو پیروز شوند. اما نمیتوانستند شلوارهای جین Levi’s و الویس پریسلی را شکست دهند. در سال ۱۹۵۰، سازمان سیا این قدرت را درک کرد؛ این سازمان کنگره آزادی فرهنگی را تأمین مالی کرد که در اوج خود در ۳۵ کشور دفتر داشت و ظاهراً از هنرمندان نوظهور با این باور حمایت میکرد که ترویج فرهنگ آمریکایی دولتهای سرکوبگر خارجی را تضعیف خواهد کرد.
ایالات متحده نبرد اتاق خواب نوجوانان را قاطعانه برنده شد. کنسرت متالیکا در سال ۱۹۹۱ با استقبال بیسابقهای در فرودگاه توشینو مسکو روبرو شد، تنها چند ماه قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی.
دولت دوم ترامپ شاهد فرسایش چشمگیری از قدرت فرهنگی آمریکا بوده است، بخشی از آن به این دلیل که مفهوم آمریکا به عنوان نمونهای از «باحالی» را در صحنه جهانی تضعیف کرده است. در سپتامبر، ترامپ در سازمان ملل از ایالات متحده به عنوان «داغترین کشور در هر کجای جهان» لاف زد، اما بدیهی است که اگر مجبور باشید بگویید داغ هستید، پس نیستید. در کنار شکستهای قدرت سخت دولت – تخریب شبکهی اتحادهای رشکبرانگیز جهان و ظرفیتهای آموزشی و تحقیقاتی کشور – تسلط فرهنگی جهانی آمریکا هر روز که آقای ترامپ در قدرت است، کاهش مییابد.
واضحترین و فوریترین شواهد این افول را میتوان در کانادا، جایی که من زندگی میکنم، مشاهده کرد. مرز بین کانادا و ایالات متحده، حداقل از نظر فرهنگ عامه، مدتهاست نفوذپذیر و تقریباً بیمعنی بوده است. بازیگران و کارگردانان کانادایی – فهرستی تقریباً بیشمار که شامل جیمز کامرون، جیم کری، سث روگن، ساندرا اوه و غیره میشود – در هالیوود موفق بودهاند. سیتکامهای کانادایی «شیتز کریک» و «راحتی کیم»، که هر دو کاملاً کانادایی هستند، مخاطبان آمریکایی قابل توجهی پیدا کردند. در سمت شمالی مرز، رژیم فرهنگی یک کانادایی انگلیسیزبان عادی برای دههها تفاوت چشمگیری با یک آمریکایی عادی نداشته است – امری اجتنابناپذیر، با توجه به اندازه نسبی صنایع فرهنگی آمریکا، نزدیکی آن، زبان مشترک و تا همین اواخر، ارزشهای مشترک.
آقای ترامپ از طریق جنگ تجاری بیمعنی و زنندهاش و فراخوانهای بیتفاوتش برای الحاق کانادا، ارتباط فرهنگی بین دو کشور را از هم گسیخته است – ارتباطی که تقریباً به قدمت خود فرهنگ توده، از روزهای اولیه سینما که مری پیکفورد متولد تورنتو اولین «معشوقه آمریکا» شد و United Artists را تأسیس کرد، بازمیگردد. کاناداییها در حال تحریم سفر و محصولات آمریکایی هستند، و این شامل محصولات فرهنگی آمریکا نیز میشود. روحیه پشت هزاران تابلوی «محصول کانادا بخر» و «آرنج بالا» در ویترین مغازهها در سراسر کشور به پذیرش فرهنگ بومی و رد آمریکانیسم گسترش یافته است.
به گفته ایندیگو، بزرگترین فروشگاه زنجیرهای کتاب در کانادا، فروش کتابهای نویسندگان کانادایی ۲۵ درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافته است. سیبیسی، صدا و سیمای ملی کانادا، شاهد افزایش ۳۴ درصدی زمان تماشا در پلتفرم پخش آنلاین خود، Gem، بوده است. گلوب اند میل، روزنامه ملی کانادا، نتیجه گرفت که «کاناداییها واقعاً در حال تغییر عادات فرهنگی خود هستند.» حتی در حالی که تعداد بینندگان سوپربول در آمریکا به رکورد جدیدی رسید، میانگین بینندگان ملی در کانادا ۱۵ درصد نسبت به فصل گذشته کاهش یافت.
کانادا بارزترین نشانه یک تغییر فرهنگی است، و کاهش قدرت نرم آمریکا عمیقتر از خسارت آقای ترامپ به این رابطه دیرینه است. روسای جمهور آمریکا اغلب در خارج از کشور با سوءظن یا خصومت روبرو میشوند: برای بسیاری، رونالد ریگان یک وطنپرست افراطی، بیل کلینتون یک خودشیفته، جورج دبلیو بوش یک احمق، باراک اوباما یک ریاکار و غیره بودند. اما جاذبه موازی «باحالی» آمریکایی – که خود اغلب به عنوان ضد فرهنگی و خرابکارانه، از راک اند رول تا هیپهاپ، مطرح میشد – به ندرت متزلزل شده است.
متأسفانه، این طرد کنونی صادرات فرهنگی آمریکا در زمانهای پرخطر برای صنایعی که آنها را تولید میکنند، اتفاق میافتد. در دو دهه گذشته، سهم آمریکا از گیشه جهانی از ۹۲ درصد به ۶۶ درصد کاهش یافته است. در سال ۲۰۲۲، ۱۴۲,۰۰۰ نفر در صنعت سینما در شهرستان لسآنجلس مشغول به کار بودند؛ تا سال ۲۰۲۴، این تعداد به ۱۰۰,۰۰۰ نفر رسید. موسیقی آمریکا نیز در حال افول است. تا سال ۲۰۲۳، بیش از نیمی از هنرمندانی که ۱۰۰۰۰ دلار یا بیشتر در اسپاتیفای درآمد داشتند، از کشورهای غیر انگلیسیزبان بودند. اتاق خوابهای نوجوانان جهان دیگر تحت سلطه پوسترهای هنرمندان آمریکایی نیستند. حتی اتاق خوابهای نوجوانان آمریکایی نیز دیگر تحت سلطه آنها نیستند.
مدل فرهنگی تحت حمایت دولت کره جنوبی، صراحتاً محیطی را پرورش داده است که موفقیت نمایشهای تلویزیونی و گروههای پاپ مختلف را ممکن میسازد و آنها را به عنوان نیرویی برای قدرت نرم و بازارهای صادراتی به رسمیت میشناسد. چین در حال تقلید از این مدل است، و هر دو به طور فزایندهای جایگزینهای قوی برای محصولات هالیوود و موسیقی محبوب آمریکایی ارائه میدهند. در واکنش به این کاهش، آقای ترامپ تهدید کرده است که از سلاح مورد علاقه و به ظاهر تنها سلاح خود استفاده کند، با تهدید به اعمال تعرفه ۱۰۰ درصدی بر فیلمهای تولید شده در خارج از ایالات متحده – پیشنهادی که به این نکته اذعان نمیکند که فرهنگ یک واردات ملموس مانند، مثلاً، آلومینیوم نیست.
نیروی فرسایشگر دیگری در کار است، نیرویی که ظریفتر از چرخههای اقتصادی معمولی است. برای بسیاری از ناظران خارجی، این حقیقت فزاینده وجود دارد که آمریکا دیگر جذاب نیست – نه به عنوان یک آرمان فرهنگی و نه به عنوان یک آرزو. روایت کشور نامنسجم شده، و برند آن سمی است. آیا واقعاً قرار است فیلم جدید «خانهای از دینامیت» را تماشا کنید و وانمود کنید که رئیس جمهور ایالات متحده مردی خوشنیت و با ملاحظه است که به سرنوشت کره زمین اهمیت میدهد؟ خود آمریکا حتی نمیتواند تصمیم بگیرد که آیا سوپرمن (که با همکاری یک کانادایی خلق شد) آدم خوبی است یا نه. حتی سوپرمن – که به خاطر دفاع از حقیقت، عدالت و راه آمریکایی مشهور است – اکنون توسط برخی در داخل کشور، بیش از حد خارجی، بیش از حد مهربان، بیش از حد «بیدار» (woke) تلقی میشود.
آن نوجوانان شوروی مدتها پیش چه چیزی را در مورد چابی چکر دوست داشتند؟ وقتی به آهنگ «دوباره بپیچانیم» گوش میدادند چه میشنیدند؟ آنها با آزادی شخصی و گشودگی به جهان مواجه میشدند؛ این همان چیزی بود که عظمت آمریکا برایشان نمایانگر بود. اما از نگاه جهانی اکنون، آزادی آمریکایی به یک خود-هجو تبدیل شده است – آزادیای که توسط مأموران نقابدار و ناشناس پلیسی میشود. حس گشودگی از هم فروپاشیده است. همانطور که یک مأمور گمرک و حفاظت مرزی ایالات متحده به تایمز گفت: «اکنون مرز در همه جا است.» چه کسی در سراسر جهان مایل است وانمود کند که در چنین کشوری زندگی میکند؟
بذر امیدی وجود دارد. مرزها شاید در حال بسته شدن باشند، اما خطوط باز ماندهاند و فرهنگ جهانی همچنان شکوفا میشود. اتاق خواب نوجوانان امروزی توسط تفاوتها تسخیر شده است: زبانهای مختلف، سنتهای مختلف، صداهای مختلف، چهرههای مختلف. «بازی ماهی مرکب» از تلویزیون پخش میشود، خواننده ایسلندی-چینی، لافی، در هدفون کودکان آواز میخواند و پوستری از بلکپینک بر روی دیوار است. آلبوم جدید «لوکس» از ستاره فلامنکو-پاپ اسپانیایی، روسالیا، که با همکاران سابق جاستین بیبر و کانیه وست تولید شده است، حاوی اشعاری به ۱۳ زبان است. استیون میلر هر چقدر هم بخواهد فریاد بزند، اما اداره مهاجرت و گمرک (ICE) نمیتواند آن را بازداشت کند. روسهایی که قاچاقچیان آهنگهای چابی چکر را به زندان انداختند، به سختی آموختند: نمیتوانید موسیقی را اخراج کنید.
استیون مارچ اخیراً نویسنده کتاب «جنگ داخلی بعدی» بوده است. او این مقاله را از تورنتو، محل زندگیاش، نوشته است.
تایمز متعهد به انتشار نامههای متنوع به سردبیر است. ما دوست داریم نظر شما را در مورد این مقاله یا هر یک از مقالات دیگرمان بشنویم. در اینجا چند نکته وجود دارد. و این هم ایمیل ما: [email protected].