کوین رابرتس، رئیس بنیاد هریتیج، حتماً گیج شده است.
ماه گذشته، او به مطمئنترین حرکت در کتاب راهنمای مدیریت بحران جمهوریخواهان روی آورد، اما نتیجه نداد. در ۳۰ اکتبر، سه روز پس از انتشار مصاحبهای دوستانه توسط تاکر کارلسون با نیک فوئنتس، یک منکر هولوکاست و شاید بدنامترین تحسینکننده آدولف هیتلر در زندگی عمومی آمریکا، رابرتس ویدیویی آنلاین منتشر کرد که فرهنگ بایکوت را محکوم میکرد.
رابرتس گفت: «ما همیشه از حقیقت دفاع خواهیم کرد. ما همیشه از آمریکا دفاع خواهیم کرد، و همیشه از دوستانمان در برابر افتراهای بازیگران بدخواه که به دستور دیگران عمل میکنند، دفاع خواهیم کرد.»
رابرتس ادامه داد: «این شامل تاکر کارلسون نیز میشود که — و همانطور که قبلاً گفتهام — همیشه دوست نزدیک بنیاد هریتیج باقی خواهد ماند. ائتلاف زهرآلودی که به او حمله میکند، تفرقه میافکند. تلاش آنها برای بایکوت او شکست خواهد خورد.»
تأکید بر میزان کارایی این رویکرد در حزب جمهوریخواه مدرن دشوار نیست. نفرت از چپ — و از محافظهکارانی که منتقد دونالد ترامپ هستند — چنان فراگیر است که حتی ابتداییترین اعمال پاکیزگی اخلاقی نیز ضعیف یا "وُک" (بیداری اجتماعی)، یا بدتر از آن، تلقی میشوند.
حتی اگر با حرفها یا اعمال همکاران جمهوریخواه خود احساس راحتی نمیکنید، فشار بیامانی برای سکوت وجود دارد. نباید هیچ دشمنی در سمت راست شما وجود داشته باشد. چپ تهدید وجودی واقعی برای ایالات متحده است.
هنگامی که رابرتس، که یکی از نیروهای هدایتکننده پروژه ۲۰۲۵ نیز بود، ویدیوی خود را ضبط کرد، میتوان او را بخاطر این تصور که نه کارلسون و نه فوئنتس به طور خاص در جناح راست سمی نیستند، بخشید. به هر حال، کارلسون در کنوانسیون ملی جمهوریخواهان در سال ۲۰۲۴ و در مراسم یادبود چارلی کرک سخنرانی کرد، و یکی از برترین پادکستهای کشور را میزبانی میکند.
فوئنتس نیز در سال ۲۰۲۲ با ترامپ در مار-ئه-لاگو همراه با کانیه وست شام خورد، و مارجری تیلور گرین در همان سال در کنفرانس اقدام سیاسی "اول آمریکا" فوئنتس سخنرانی کرد.
اما رابرتس دچار اشتباه محاسباتی شد. بیانیه او بنیاد هریتیج را از هم گسست. در مواجهه با شورش کارکنان، او بیانیهای جدید منتشر کرد که به وضوح فوئنتس را محکوم میکرد (اما همچنان کارلسون را به حال خود رها کرده بود)، و هنگامی که این کار قیام را آرام نکرد، او یک جلسه سراسری کارکنان برگزار کرد که به سرعت به ابراز نارضایتیها منجر شد، با برخی از کارمندان هریتیج که رابرتس را به شدت مورد انتقاد قرار داده و انحطاط اخلاقی جنبش محافظهکار را با شور و حرارت محکوم میکردند و دیگران — اغلب با همان شور و هیجان — از او حمایت میکردند.
رابرتس رئیس بنیاد هریتیج باقی مانده و سوگند یاد کرده است که بماند، اما کارمندان ارشد بنیاد استعفا دادهاند، کارگروه ملی مبارزه با یهودستیزی روابط خود را با این گروه قطع کرده است، و بخشهای وسیعی از جناح راست در شورش علنی علیه هر دو رابرتس و کارلسون هستند.
ممکن است خوانندگان کمی گیج شده باشند. صبر کنید، این چیزی است که جناح راست را از هم میپاشد؟ یک گفتگوی پادکستی؟ این نیست که چنین گفتگوهایی اهمیت ندارند (دارند)، اما پس از هر آنچه آمریکا از سال ۲۰۱۵ به این سو دیده و تحمل کرده است، چرا اکنون؟
پاسخ تا حدی ریشه در توافق ناپایداری دارد که میلیونها محافظهکار با خود و با آمریکا برای ادامه حمایت از ترامپ انجام دادند.
ابتدا، به عنوان یک پیشزمینه، ظهور ترامپ نه تنها این ایده را که باید هر نوع آزمون شخصیتی برای مشارکت در سیاست جمهوریخواهان وجود داشته باشد، از بین برد، بلکه منجر به پاکسازی تهاجمی و خشن هر کسی از حزب و جنبش شد که تلاش میکرد ترامپ را به دلیل فساد و بیقانونی پاسخگو نگه دارد. به برخی از ما حتی گفته شده است که برای مخالفت با ترامپ، ایمان مسیحی خود را رها کردهایم.
بسیاری از محافظهکارانی که باقی ماندند، نمیخواستند رئیسجمهور را رها کنند، اما نمیخواستند کاملاً ادب و نزاکت را نیز رها کنند. بنابراین راه سومی را انتخاب کردند. ترامپ از معافیت ویژه برخوردار است (شاهد واکنش بسیار آرامتر به شام ترامپ با فوئنتس باشید، به ویژه در میان قانونگذاران جمهوریخواه)، اما استانداردها هنوز برای همه دیگران اعمال میشود. سایر جمهوریخواهان باید خط را رعایت کنند.
مهمترین نمونه از امتناع جمهوریخواهان از پاسخگو نگه داشتن ترامپ، البته، رأی دومین استیضاح در سال ۲۰۲۱ است. میچ مککانل آینده سیاسی ترامپ را به وزارت دادگستری بایدن و رأیدهندگان مقدماتی جمهوریخواه سپرد. میدانیم که نتیجه چه شد.
شما میتوانستید این پویایی را اخیراً در واکنش به چرخش ناگهانی دولت ترامپ در مورد انتشار پروندههای اپستاین مشاهده کنید. خشم زیادی در بخشهایی از جناح راست وجود داشت، اما بیشتر آن متوجه پم باندی، دادستان کل، بود و نه ترامپ، مردی که اکنون رسوایی اپستاین را یک "فریب دموکراتها" مینامد.
اما این رویکرد از یک نقص کشنده رنج میبرد. یک جنبش، به ویژه جنبشی که به یک کیش شخصیت نزدیک میشود، توسط رهبرش تعریف میشود، نه توسط افراد عادی آن. و هنگامی که رهبر بیقانون و فاسد است، تلاشها برای مهار نفوذ او در عین حفظ قدرتش محکوم به شکست است.
اثبات آن در همه جا هست. در طول دوران ترامپ، بسیاری از برجستهترین صداهای آمریکای راستگرا فقط تندتر، خشمگینتر و بله، نژادپرستتر و یهودستیزتر شدهاند. جهان رسانهای راستگرا از نظر فرهنگی در سال ۲۰۱۵ با سال ۲۰۲۵ تفاوت قابل توجهی دارد.
توازن قوا وارونه شده است. حاشیه به جریان اصلی تبدیل شده و جریان اصلی به حاشیه رفته است.
و اکنون، با نمایان شدن پایان ریاست جمهوری ترامپ، تعداد فزایندهای از محافظهکاران از این بیم دارند که این جنبش به طور کامل در حال تعریف مجدد است — نه فقط به تصویر ترامپ، بلکه به تصویر کارلسون و فوئنتس نیز. و اکنون برخی از این محافظهکاران سخن میگویند.
بسیار چیزها به توانایی آنها در پیروزی در این مبارزه بستگی دارد. ترامپ برای سومین دوره رئیسجمهور نخواهد بود، و این سوال که چه کسی حزب جمهوریخواه را در سالهای آینده نمایندگی خواهد کرد، از اهمیت بیحدی برخوردار است.
من میخواهم باور کنم که تعداد زیادی از محافظهکاران در حال بیدار شدن هستند. آنها سرانجام از خود میپرسند که جنبششان به چه چیزی تبدیل شده است.
اما من میترسم که خیلی دیر شده باشد. یک نشانه که ممکن است چنین باشد این است که تقریباً هر کسی که صدایش را علیه کارلسون بلند کرده است، مخاطبان بسیار کمتری نسبت به او دارد. از زمانی که کارلسون مصاحبه خود را با فوئنتس کمتر از دو هفته پیش در ایکس (توییتر سابق) منتشر کرد، تقریباً ۱۸ میلیون بازدید داشته است. در یوتیوب ۵.۶ میلیون بازدید دارد.
در واقع، مصاحبه فوئنتس، با وجود اینکه کمتر از دو هفته آنلاین بوده است، هماکنون چهارمین ویدیوی پرطرفدار کارلسون است. (اگر تعجب میکنید، پرطرفدارترین ویدیوی او مصاحبه دوستانه او با ولادیمیر پوتین که حتی نفرتانگیزتر است.) برای قرار دادن این اعداد در زمینه، آنها از تعداد بینندگان برنامه اصلی او در فاکس نیوز، زمانی که او پربینندهترین مجری تلویزیون کابلی در آمریکا بود، فراتر میرود.
مشکل را پیچیدهتر میکند، بسیاری از افراد تأثیرگذار برجسته راستگرا هستند که صریحاً از کارلسون یا فوئنتس دفاع نمیکنند، اما کسانی را که با آنها مقابله میکنند، سرزنش خواهند کرد.
برای مثال، شان دیویس، مدیر اجرایی فدرالیست، پس از محکومیت هر دو کارلسون و فوئنتس توسط بن شاپیرو، به شاپیرو حمله کرد و نوشت: «واقعاً مطمئن نیستم که مایل باشم از کسی در مورد اینکه چه کسی اجازه دارد با چه کسی صحبت کند و چرا، سخنرانی بشنوم، در حالی که او با جیک تپر، یکی از فاسدترین، نفرتانگیزترین و دروغگوترین عوامل چپگرا که خود را به عنوان روزنامهنگار جا زده است، خوش و بش میکند.»
متوجه شدید؟ ما نمیتوانیم تاکر عزیز را به خاطر برجستهسازی یک تحسینکننده واقعی هیتلر در مقابل میلیونها نفر محکوم کنیم، زیرا این کار حواس را از مبارزه با دشمن واقعی، جیک تپر، پرت میکند.
وسوسه میشوم که فقط به این موضوع بخندم، اما خطرات بسیار زیاد است و احساسات دیویس چنان محبوب است که نمیتوانم با چیزی جز نگرانی واقعی با آینده روبرو شوم.
وضعیت را بدتر میکند، مبارزه برای آینده حزب جمهوریخواه تنها پس از آن در حال وقوع است که بسیاری از متفکرترین و شریفترین اعضای آن طرد شدهاند. میلیونها میلیون جمهوریخواه به این مردان و زنان شجاع — میت رامنی، لیز چینی و آدام کینزینگر، تنها برای نام بردن سه نفر — گفته شده است که خائن به آرمان هستند.
مردم عادی جمهوریخواه نیز عادت کردهاند که استدلالهای اخلاقی علیه جنبش "ماگا" (MAGA) را مقدسمآبانه و شکایات درباره نژادپرستی و یهودستیزی جمهوریخواهان را ذاتاً چپگرایانه تلقی کنند. دلها سخت شدهاند و گوشها بسته.
نمیدانم آیا رابرتس در بنیاد هریتیج باقی خواهد ماند یا خیر، اما میدانم که کارلسون و فوئنتس و مجموعه دوستان و متحدانشان آنقدر محبوب هستند که نمیتوان آنها را بایکوت یا حتی مهار کرد.
مبارزه برای آینده حزب جمهوریخواه در جریان است، اما تا زمانی که تقاضا برای اخلاق و نزاکت به بالاترین سطوح جنبش نرسد، نفوذ مخرب ترامپ به گسترش خود ادامه خواهد داد، و او سکان را به یک زن یا مرد (از جمله، احتمالاً، خود کارلسون) واگذار خواهد کرد که میراث ظلم، تعصب و خشم ترامپ را ادامه میدهد.