اخیراً، به خاطر ۱۰ دقیقه تأخیر دوستم، از کوره در رفتم – رفتاری که برای من غیرعادی است. متوجه نشده بودم که حالم چقدر وخیم است: این حالت مرا به یاد دورههای قبلی افسردگی میانداخت، زمانی که این وضعیت، خط پایه من بود. برای من، این شرایط مانند قلمرویی عاری از لذت، با ترس همیشگی و قریبالوقوع است. معمولاً داروهای ضدافسردگیام این ویرانی را مهار میکنند. اگر این حالت روحی برای هفتهها ادامه مییافت، به فکر تغییر آنها میافتادم.
رابرت اف. کندی جونیور، وزیر بهداشت، احتمالاً مرا به «پروازک» و «ولبوترین» که سالهاست مصرف میکنم، «معتاد» میدانست. اما گفتاردرمانی برای این علائم در مورد من مؤثر نبود و در اواخر نوجوانی و اوایل بیست سالگیام، سعی کردم این خلاء را با کوکائین و هروئین پر کنم. نمیخواهم به آن دوران بازگردم.
به همین دلیل، مقابله با افرادی مانند آقای کندی، که مردم را به دلیل مصرف داروهای روانپزشکی یا داروهای GLP-1 برای کاهش وزن شرمنده میکنند، حتی در حالی که داروهای دیگری مانند تستوسترون و سایکدلیکها را ستایش میکنند، بسیار حیاتی است. دیدگاه آنها نشان میدهد که بیماریهای زمینهای مانند چاقی و بیماریهای روانی ضعف هستند تا اختلالات پزشکی. بهبودی از طریق گفتاردرمانی و «کار سخت» فضیلت بیشتری نسبت به بهتر شدن با دارو ندارد. اما اخلاقیسازی سلامت این ایده را ایجاد کرده است که صرفنظر کردن از دارو به نوعی شرافتمندتر است.
آقای کندی سال گذشته گفت که محبوبیت داروهای جدید GLP-1 برای چاقی، مدرکی است بر اینکه آمریکاییها «آنقدر احمق و آنقدر معتاد به دارو هستند.» او نیز مانند بسیاری از کسانی که این دیدگاه را دارند، درباره انضباط شخصیاش در رژیم غذایی و ورزش لاف زده است. مسلماً کسانی که برای سالم ماندن تلاش میکنند، سزاوار ستایش هستند. با این حال، این بدان معنا نیست که کسانی که بدون کمک لاغر میشوند، از نظر اخلاقی برترند.
بسیاری از ما کسی را میشناسیم که هرگز ورزش نمیکند، هر چه میخواهد میخورد و لاغر میماند. این افراد تلاش ورزشکاران مکرر را بیاثر نمیکنند؛ آنها صرفاً به ما یادآوری میکنند که انسانها ژنها و تاریخچههای متفاوتی دارند.
این موضوع به بحث بر سر داروهایی که دردهای روحی را تسکین میدهند، مربوط میشود. بسیاری ادعا میکنند که داروهای ضدافسردگی، دردی را که برای رشد عاطفی ضروری است، بیحس میکنند. قطعاً، برخی افراد متوجه میشوند که این داروها احساساتشان را بیاثر میکنند. اما برای کسانی از ما که احساساتمان با حجم کامل آغاز میشود، کم کردن آنها به ما این امکان را میدهد که به چیزها مناسبتر واکنش نشان دهیم. لازم نیست برای هر فاجعهای در اخبار گریه کنم. من با کمتر رنج کشیدن به کسی خیانت نمیکنم.
در مورد من، کم کردن حجم احساسیام مرا به سمت سلامتی سوق میدهد، نه دور از آن. برای دیگران، عکس این صادق است. اگر یک داروی ضدافسردگی شما را بیحس یا بدتر میکند، ممکن است به درمان دیگری نیاز داشته باشید. همان دارویی که برای شما سم است، میتواند برای من یک نوشدارو و برای شخص دیگری یک پلاسیبو باشد. شیطانی جلوه دادن برخی مواد و مقدس دانستن برخی دیگر، واقعیت را پنهان میکند.
این موضوع در مورد سایر داروها نیز صدق میکند. به عنوان مثال، بسیاری از زنان جوان از قرصهای ضدبارداری صرفنظر میکنند، که تحت تأثیر بحثهای رسانههای اجتماعی در مورد عوارض جانبی و پیامهایی مبنی بر «غیرطبیعی» بودن این داروها قرار گرفتهاند. با این حال، طبیعی بودن لزوماً به معنای خوب بودن نیست – مرگ هنگام زایمان نیز طبیعی است.
شرمزدگی داروها شاید زمانی خطرناکتر باشد که برای درمان اختلال مصرف مواد افیونی به کار رود. در عصر فنتانیل، این اعتیاد مرگبارترین بیماری در روانپزشکی است. تنها درمانی که ثابت شده است مرگ و میر ناشی از مصرف بیش از حد را به نصف یا بیشتر کاهش میدهد، استفاده مداوم از داروهای ترک اعتیاد متادون یا بوپرنورفین است. متأسفانه، کمتر از ۲۰ درصد از افرادی که میتوانند از این داروها بهرهمند شوند، آنها را دریافت میکنند. این تا حدی به دلیل مخالفت ارائهدهندگان درمان است که از برنامه ۱۲ مرحلهای یا معتادان گمنام حمایت میکنند، که به طور سنوسی افرادی را که این داروها را مصرف میکنند، «پاک» یا «در حال بهبودی» نمیدانند.
در نهایت، مسئله سردرگمی اجتماعی بین اعتیاد و وابستگی است. اعتیاد، مصرف اجباری مواد مخدر با وجود آسیب است. وابستگی صرفاً نیاز به چیزی برای عملکرد است. وقتی اینها را با هم قاطی میکنیم، من واقعاً میتوانم یک معتاد به ضدافسردگی به نظر برسم و افرادی که بوپرنورفین یا متادون مصرف میکنند نیز همینطور دیده میشوند – حتی زمانی که این داروها به طور اساسی توانایی ما را برای عملکرد بهبود بخشیدهاند.
بهتر است در صورت امکان وابستگی به داروها به حداقل برسد. برای افرادی که دیگر سودی نمیبرند، حمایت بیشتری برای کمک به آنها در کاهش تدریجی دوز مورد نیاز است. هم مصرف بیش از حد و هم مصرف کمتر از حد دارو میتواند آسیبرسان باشد، و تنها راه برای اطمینان از سلامت همه، پذیرش پیچیدگی و مراقبت فردی است، نه اینکه بیش از حد به یک سمت تمایل پیدا کنیم.
وابستگیای که زندگی را بهبود میبخشد، نباید مورد سرزنش قرار گیرد. نیاز به دارو نشاندهنده تنبلی یا بیاخلاقی نیست. بسیاری از جنبههای مراقبتهای بهداشتی امروزی شرمآور و شایسته انتقاد هستند. استفاده از داروهای روانپزشکی که برای شما مؤثر است، یکی از آنها نیست.