در میان محافظه‌کاران، تاکر کارلسون تقریباً هیچ هزینه‌ای برای مقصر دانستن «گروهی از مردان که دور هم نشسته و حمص می‌خورند» در مرگ عیسی مسیح نپرداخت. اعتبار عکس... کارلوس باریا/رویترز
در میان محافظه‌کاران، تاکر کارلسون تقریباً هیچ هزینه‌ای برای مقصر دانستن «گروهی از مردان که دور هم نشسته و حمص می‌خورند» در مرگ عیسی مسیح نپرداخت. اعتبار عکس... کارلوس باریا/رویترز

با یهودستیزان جدید آشنا شوید، همانند یهودستیزان قدیمی

تاکر کارلسون در حال سخنرانی پشت تریبون مقابل تابلویی با عبارت «تِرنینگ پوینت یواس‌ای».
در میان محافظه‌کاران، تاکر کارلسون تقریباً هیچ هزینه‌ای برای مقصر دانستن «گروهی از مردان که دور هم نشسته و حمص می‌خورند» در مرگ عیسی مسیح نپرداخت. اعتبار عکس... کارلوس باریا/رویترز
کارلوس باریا/رویترز

خبر خوب از مشاجره اخیر بر سر مصاحبه تاکر کارلسون با نیک فوئنتس، هوادار هیتلر با تعداد زیادی دنبال‌کننده در شبکه‌های اجتماعی، این است که سرانجام محافظه‌کاران را مجبور کرده است تا با فاضلاب یهودستیزی که از دیوارهایشان سرریز شده است، روبرو شوند.

خبر بهتر: بسیاری به این موقعیت رسیده‌اند. این افراد شامل سناتور تد کروز است که همکاران جمهوری‌خواه خود را به دلیل ترس از محکوم کردن کارلسون، مورد انتقاد قرار داد؛ هیئت تحریریه وال استریت ژورنال که «این سم در میان صفوف خودشان» را محکوم کرد؛ و افراد بنیاد هریتیج که با انزجار پس از آنکه کوین رابرتز، رئیس سازمان، عذرخواهی چاپلوسانه‌ای از کارلسون ارائه کرد، استعفا دادند. حتی رابرتز مجبور شد از عملکرد خود چشم‌پوشی کند، هرچند همچنان کارلسون را «دوست من» توصیف می‌کرد.

خبر بد این است که هیچ‌کدام از اینها به‌زودی از بین نخواهد رفت. شاید هرگز.

یهودستیزی ظاهراً دو بار از جهان محافظه‌کاران تبعید شده بود: اولین بار در دهه ۱۹۵۰، زمانی که ویلیام اف. باکلی جونیور حکم داد که هیچ‌کس از هیئت تحریریه مجله یهودستیز «آمریکن مرکوری» در صفحات «نشنال ریویو» خودش ظاهر نخواهد شد؛ دومین بار در دهه ۱۹۹۰، زمانی که او گفت «دفاع از پت بیوکنن در برابر اتهامات یهودستیزی غیرممکن است». پرستیژ باکلی در جناح راست به حدی بود که خود کارلسون نیز بیوکنن را محکوم کرد: او در سال ۱۹۹۹ در برنامه «واشنگتن ژورنال» سی-اسپن گفت: «من در این باره عصبی نیستم، اما معتقدم که الگویی از آزار دادن یهودیان در رفتار پت بیوکنن وجود دارد.»

اکنون بنیاد هریتیج و نشریات مختلف محافظه‌کار دولت ترامپ را تحت فشار قرار می‌دهند تا نشان افتخار ریاست‌جمهوری را به بیوکننِ توبه‌نکرده اعطا کند. این ایده که وینستون چرچیل، نه پیشوای آلمانی، شرور جنگ جهانی دوم بوده است – یکی دیگر از موضوعات تکراری بیوکنن – دوباره در جناح راست در حال رشد است. تنفر وسواس‌گونه بیوکنن از اسرائیل، همراه با اعتقاد او به اینکه لابی طرفدار اسرائیل سیاست خارجی ایالات متحده را دیکته می‌کند، نیز در حال گسترش است – تصویری آینه‌ای از دیدگاه‌های چپ ضد اسرائیلی و یادآور ضرب‌المثل فرانسوی «Les extrêmes se touchent» به معنای «افراطی‌ها به هم می‌رسند».

چگونه این اتفاق افتاد؟ بدبینی یکی از دلایل است. لئو اشتراوس، فیلسوف، در سال ۱۹۶۲ مشاهده کرد: «این حقیقت که یهودستیزی سوسیالیسم احمقان است، دلیلی علیه یهودستیزی نیست، بلکه دلیلی به نفع آن است؛ با توجه به اینکه چنین فراوانی از احمق‌ها وجود دارد، چرا نباید از آن طبل پرمنفعت بهره‌برداری کرد؟» به صراحت، منظور او این بود که تعصبی برای نادانان – یا به عبارت دیگر، «یهودیان این کار را کردند» – همیشه در دنیای نادانان یک طلای سیاسی خواهد بود. کندیس اوونز، پادکستر راست‌گرا، این را درک می‌کند: محبوبیت او با افزایش یهودستیزی آشکار او، سر به فلک کشیده است.

عامل دوم، ادغام اجباری مسیحیت با محافظه‌کاری است.

محافظه‌کاران اصلی آمریکا قبلاً معتقد بودند که متون مقدس ما اعلامیه استقلال و قانون اساسی ایالات متحده هستند؛ «تأملاتی بر انقلاب فرانسه» و «راه بردگی». اکنون این متون عهد جدید هستند. ما زمانی فکر می‌کردیم که اعتقادات مذهبی باید در جمهوری سکولار ما کمی بیشتر مورد احترام قرار گیرند. اکنون قرار است این یک رژیم مسیحی باشد که یهودیان را تحمل می‌کند. (دیگران را چندان نه.) وقتی کارلسون، در مراسم یادبود چارلی کرک، محافظه‌کار فقید را با مسیح مقایسه کرد که توسط «گروهی از مردان که دور هم نشسته و حمص می‌خورند و به این فکر می‌کنند که "با این مردی که حقیقت را درباره ما می‌گوید چه کنیم؟"» به پایین کشیده شده، هیچ‌کس نمی‌توانست منظور او را نفهمد. در میان محافظه‌کاران، او تقریباً هیچ هزینه‌ای بابت آن نپرداخت.

سپس ایدئولوژی سیاسی مطرح است. جنبش MAGA یهودستیز نیست. اما بسیاری از اعتقادات اصلی آن به یهودستیزی نزدیک هستند – یعنی تمایل دارند به سمتی ضد یهودی منجر شوند.

مخالفت با تجارت آزاد، یا با سیاست مهاجرتی پذیرا، یا با قوانین بین‌المللی که حاکمیت ملی را محدود می‌کند، مواضع سیاسی مشروعی هستند، هرچند اغلب اشتباه. اما آنها تمایل دارند با کلیشه‌های کهنه درباره «یهودی بین‌المللی» که فراتر از مرزها علیه منافع به اصطلاح آمریکایی‌های واقعی عمل می‌کند، درهم آمیزند. می‌توانید مطمئن باشید که جایی در شبکه‌های اجتماعی، کسی در پاسخ به این ستون اشاره خواهد کرد که پدربزرگ متولد کیشینف من نام خانوادگی‌اش را از ارلیش به استفنز تغییر داده است – به اصطلاح، مدرکی دال بر زیرکی در DNA من. این نوع سیاست هویت جناح راست است که ناگزیر به آن می‌رسید، جایی که سوال از کجا بودن شما مهم‌تر از سوال به کجا رفتن شماست.

در نهایت، لازم به یادآوری است که یهودستیزی صرفاً یک تعصب نیست. این یک نظریه توطئه درباره یهودیان است. چه کسی واقعاً مسیح را کشت؟ یا طاعون خیارکی را به بار آورد؟ یا آمریکا را درگیر جنگ‌های غیرضروری در خاورمیانه کرد؟ یا کارگران آمریکایی را با نیروی کار مهاجر ارزان جایگزین کرد؟ این ایده که سیاست مدرن به یک طرح بدخواهانه سازماندهی شده توسط یک گروه توطئه‌گر از عوامل پنهان دولتی و جهانی‌گرایان به ضرر مردم عادی منجر می‌شود، اکنون در جناح راست به یک باور پذیرفته شده تبدیل شده است که موازی با اعتقادات چپ افراطی درباره شرارت‌های ادعایی صهیونیست‌ها و حامیان میلیاردرشان است.

یهودیان این رفاه را ندارند که نسبت به هیچ‌یک از این تهدیدات بی‌تفاوت باشند. سونامی یهودستیزی مترقی که پس از ۷ اکتبر به وقوع پیوست، با موج دیگری، به همان اندازه بلند، دنبال می‌شود.