شما در حال مطالعه «پرسشهای باز» هستید، ستون هفتگی جاشوا روثمن که به کاوش معنای انسان بودن میپردازد.
اخیراً، همسرم با یکی از دوستانش که در سنگاپور زندگی میکند، پیامک میزد. خبر از آن سوی دنیا این بود که بچههای آنجا «شیش هفت» را کشف کردهاند. دوستمان گزارش داد که در هالووین، پسری با لباس دستساز «شیش هفت» هنگام عبور از محلهاش مورد تشویق قرار گرفت – محلهای که فاصله زیادی با خیابان شصت و هفتم در فیلادلفیا دارد، جایی که رپر «اسکریلا» ممکن است در آهنگ خود با عنوان «دوت دوت (۶ ۷)» که دسامبر گذشته منتشر شد، به آن اشاره کرده باشد. از آن زمان، بچهها در تمام سنین به طور نامعلوم خود را با گفتن «شیش هفت» در هر فرصتی، ایدهآل با یک آهنگ خاص روی «هفت» و حرکت کمی لرزان دست، سرگرم کردهاند. پسرم پیتر به من میگوید که بچهها آنقدر در کلاس دوم دبستانش «شیش هفت» میگویند – نه فقط در طول آموزش ریاضی، بلکه در طول روز – که ممنوع شده است. (او قطعاً اشتباهاً تصور میکند که «شیش هفت» در تمام مدارس لانگ آیلند ممنوع شده است.)
مدتی پیش از او پرسیدم: «اصلاً «شیش هفت» چیست؟»
او با اطمینان گفت: «این زوال عقل دیجیتال است.»
ادامه دادم: «زوال عقل دیجیتال چیست؟»
او گفت: «چیزهای تصادفی از اینترنت است که مغزت را پر میکند.»
اگر به زبان توجه داشته باشید، ممکن است متوجه شوید که معنای «زوال عقل دیجیتال» از سال ۲۰۲۴ که انتشارات دانشگاه آکسفورد آن را به عنوان واژه سال انتخاب کرد، تغییر کرده است. اکنون زوال عقل دیجیتال یک دسته محتوایی است: به عنوان مثال، در بازی ویدیویی بسیار محبوب «سرقت یک زوال عقل دیجیتال»، بازیکنان «زوال عقل دیجیتال» را که شخصیتهای سوررئال تولید شده توسط هوش مصنوعی با نامهای ایتالیاییمانند هستند – به دلایلی – خریداری یا تسخیر میکنند. وقتی پیتر و دوستانش «شیش هفت» را زیر لب نمیگویند تا از شناسایی معلم جلوگیری کنند، درباره «شامپانزینی بانانینی!» یا «بالرینا کاپوچینا!» صحبت میکنند.
دلایل محکمی برای دیدن «شیش هفت» به عنوان زوال عقل دیجیتال وجود دارد. در یک گزارش استادانه از ریشههای این عبارت در وال استریت ژورنال، «الن گامرمن» توضیح میدهد که چگونه آهنگ «دوت دوت (۶ ۷)» از «اسکریلا» برای موسیقی متن ویرایشهای ویدیویی «لاملو بال»، گارد راس NBA که قدش شش فوت و هفت اینچ است، استفاده شد؛ اینها، به گفته گامرمن، الهامبخش یک ویدیو شدند که در کنار زمین یک بازی بسکتبال مدرسه فیلمبرداری شده بود، و در آن «پسری با موهای به جلو شانه شده… به سمت دوربین میرود و با خوشحالی ‘شیش هفت’ میگوید»، همراه با حرکات دست. این کلیپ به اشتراک گذاشته شد و ریمیکس شد، و این عبارت چنان گسترش یافت که به بخشی مرموز از فرهنگ عامه تبدیل شد. (در واقع، حتی در آهنگ اسکریلا نیز یک راز بود: ناظران پرسیدهاند که آیا ممکن است به خیابان شصت و هفتم در شیکاگو اشاره داشته باشد، نه فیلادلفیا، یا به کد ۱۰-۶۷ اشاره کند که پلیس برای گزارش یک جسد استفاده میکند.)
به طور خلاصه، «شیش هفت» پدیدهای مبتنی بر اینترنت است که به رسانههای اجتماعی که همه ما در آن غرق هستیم، وابسته است؛ شاید این بدان معناست که این فقط موج دیگری در دریای بیمعنایی تجاری است. در تاریخ ۶ و ۷ نوامبر، از ساعت شش تا هفت عصر، رستورانهای مکدونالد در امارات متحده عربی سفارشات ناگت «شیش هفت» (یعنی هفت ناگت در یک بسته شش تایی) را رایگان میدادند. فرهنگنویسان Dictionary.com استدلال میکنند که «شیش هفت»، «بیمعنی، فراگیر و بیمفهوم»، «نقطه پایانی منطقی برای آنلاین بودن دائمی، اسکرول کردن بیوقفه، مصرف محتوای تغذیه شده به کاربران توسط الگوریتمهایی که توسط الگوریتمهای دیگر آموزش دیدهاند» است. آنها این عبارت را به عنوان واژه سال ۲۰۲۵ خود نامگذاری کردهاند.
با این حال، دلایلی وجود دارد که فکر کنیم «شیش هفت» واقعاً زوال عقل دیجیتال نیست. یک واقعیت قابل توجه این است که، علیرغم ریشههای آنلاینش، این عبارت به صورت آنلاین استفاده نمیشود. هیچکس آن را در یک چت گروهی تایپ نمیکند، به این امید که دیگران آن را برگردانند. فایدهای نخواهد داشت – «شیش هفت» چیزی است که شما حضوری، با صدای بلند، در یک گروه، به صورت همزمان میگویید. فیزیکی بودن دارد. محتوایی نیست که مصرف شود. بلکه یک آواز و رقص است.
بیمعنایی «شیش هفت» به تصور زوال عقل دیجیتال کمک میکند. «این پوچ و تصادفی است»، الیزابت اولسن، بازیگر، اخیراً در برنامه «Late Night with Seth Meyers» گفت. این قطعاً درست است – و با این حال، زبانشناسان، مردمشناسان و جامعهشناسان از دیرباز میدانستند که بسیاری از آنچه میگوییم بیمعنی است. در سال ۱۹۲۳، در مقالهای پیشگامانه با عنوان «مسئله معنا در زبانهای ابتدایی»، مردمشناس برونیسلاو مالینوفسکی مشاهده کرد که هرگاه مردم دور هم جمع میشوند، درباره چیزهای بیشماری صحبت میکنند. او نوشت: «چه در میان قبایل وحشی و چه در یک سالون پذیرایی اروپایی»، زندگی اجتماعی شامل گفتوگوهای زیادی است که در آن معنا «تقریباً کاملاً بیاهمیت است»: «پرسوجو درباره سلامتی، اظهار نظر درباره آب و هوا، تأیید برخی وضعیتهای کاملاً واضح – همه اینها رد و بدل میشوند، نه برای اطلاعرسانی»، و «قطعاً نه برای بیان هیچ فکری»، بلکه فقط برای ایجاد «پیوندهای اتحاد».
«خدایا شکر جمعه است.» «بیرون گرم است.» «چطوری؟» «باور میکنی این باران را؟» مالینوفسکی چنین اظهاراتی را شکلهایی از ارتباط «فاتی» توصیف کرد. این اصطلاح تا حدی نامأنوس، که توسط نسلها پژوهشگر پذیرفته شده است، از فعل یونانی به معنای «با صدای بلند صحبت کردن» میآید. ارتباط فاتی مانند معادل کلامی رفتار نظافت در پستانداران اولیه است: راهی است برای افراد تا ارتباط و همراهی را فراهم و تجربه کنند. ما آنقدر به تفکر بر حسب زبان نوشتاری عادت کردهایم، که تقریباً همیشه معنایی دارد، که ایده زبان بیمعنی ممکن است یک تناقض به نظر برسد. اما وقتی با آنچه مالینوفسکی «کلمات بالدار، که از انسانی به انسان دیگر منتقل میشوند» مینامد سروکار داریم، اغلب اینگونه است که «تصور معنا به عنوان محتوا در یک گفتار، کاذب و بیحاصل است.» اگر به «چطوری؟» فروشنده اغذیه فروشی با یک گزارش جدی از حال و هوایتان در آن روز پاسخ دهید، در حال اشتباهی هستید که معنا را به یک تکه بیمعنی از ارتباط فاتی نسبت میدهید. این مانند این است که فکر کنید چون باریستا به شما لبخند میزند، به شما علاقه دارد.
آیا خود بیمعنایی میتواند یک پیام باشد؟ در یک کاوش اخیر درباره «شیش هفت» در نیویورک تایمز، خبرنگار حوزه سبک زندگی «کالی هولترمن» استدلال میکند که این عبارت ممکن است به عنوان «نوعی پنهانکاری شاد، تلاشی برای ناشناخته ماندن توسط نسلی که عملاً از بدو تولد، بیوقفه در معرض دید بوده است» دیده شود. نویسندهای به هولترمن میگوید که «شیش هفت» به معنای «ناامید کردن بزرگترها» است – راهی است برای گفتن: «بگذارید ما در فضای خودمان باشیم.» این ایدهها قابل قبول به نظر میرسند، اما ممکن است بیش از حد بر نگرانیهای بزرگسالان متمرکز باشند. وقتی اتوبوسی از دانشآموزان ابتدایی بین توقف ششم و هفتم فریاد میزنند «شیش هفت!»، آیا واقعاً سعی دارند چیزی به راننده اتوبوس بگویند؟ مالینوفسکی مینویسد: «در همه انسانها تمایل شناخته شدهای برای جمع شدن، با هم بودن، و لذت بردن از همراهی یکدیگر وجود دارد.» دوران کودکی و نوجوانی از نظر اجتماعی چالشبرانگیز هستند. شاید بچهها «شیش هفت» را دوست دارند چون با هم بودن را آسان میکند.
ما میتوانیم عمداً کارهایی را که انجام میدهیم، انتخاب کنیم، یا میتوانیم به وضعیتی که در آن هستیم پاسخ دهیم؛ میتوانیم جذب فضا شده و انرژی اجتماعی را حس کنیم. این شیوه دوم بودن ممکن است اساسیتر از آن باشد که متوجه هستیم. «ما باید افراد را به عنوان جریانهای گذرا ببینیم که توسط موقعیتها بارور میشوند»، رندال کالینز، جامعهشناس، در سال ۲۰۰۴ پیشنهاد کرد. آنچه ما انجام میدهیم به آنچه دیگران انجام میدهند بستگی دارد. به همین دلیل، او نوشت، دیدگاه جامعهشناسی بر «نه افراد و تعاملاتشان، بلکه تعاملات و افرادشان؛ نه اشخاص و شورهایشان، بلکه شورها و اشخاصشان» تأکید میکند.
از این منظر، «شیش هفت» چگونه به نظر میرسد؟ در کتاب «زنجیرههای آیینهای تعاملی» (یک کتاب را از روی عنوانش قضاوت نکنید!)، کالینز یک نظریه جامع از طبیعت انسان را ارائه میدهد که بر آیینها متمرکز است، و «شیش هفت» به خوبی در آن جای میگیرد. کالینز توضیح میدهد که یک آیین «مکانیزمی از احساس و توجه متقابل متمرکز است که واقعیتی مشترک و لحظهای تولید میکند.» آیینهای بزرگ، مانند عشای ربانی، و آیینهای کوچک، مانند دست دادن، یا احوالپرسی سریع، یا ایستادن جلوی اتاق کنفرانس و صاف کردن گلو، وجود دارند. این اعمال – که اغلب شامل یک جزء فیزیکی هستند – به انسجام جمعهای انسانی کمک میکنند. کالینز مینویسد آیینها «همه جا» هستند، زیرا زندگی اجتماعی در نهایت «رشتهای از موقعیتها» است که باید آغاز، اجرا و پایان یابد.
کالینز استدلال میکند که آیینها فراتر از دادن ساختار به روزهای ما عمل میکنند؛ آنها همچنین «انرژی عاطفی» ایجاد میکنند، چیزی که ما تشنهی آن هستیم. ما میخواهیم احساس زنده بودن، با ارزش بودن، مرتبط بودن، و «شارژ شدن» را داشته باشیم. یکشنبهها، در کلیسا، وقتی همه با هم هستیم و دعا میکنیم، چیزی خاص را تجربه میکنیم؛ «احساس اعتماد به نفس، اشتیاق و میل به عمل» داریم. نمیتوانیم برای همیشه در کلیسا بمانیم، اما آیینهای آن، احساسات خود را به «نمادهای شناختی» متصل میکنند، که ممکن است بعداً از آنها برای گسترش حس خوب استفاده کنیم. کلیسا تمام میشود؛ به خانه میروید؛ زندگی عادی از سر گرفته میشود. اما، بعداً، مناره کلیسا را بالای درختان میبینید، و موجی از انرژی را حس میکنید که از همنوعان و خدا به شما سرازیر میشود. کالینز میپرسد: «چه چیزی جامعه را کنار هم نگه میدارد؟» پاسخ این است: «گروههایی از مردم که در مکانهای خاصی گرد هم آمدهاند و با یکدیگر احساس همبستگی میکنند» – و سپس راههایی برای حفظ این همبستگی در فضا و زمان پیدا میکنند، با استفاده از نمادها و آیینهایی که به آنها کمک میکنند حتی وقتی با هم نیستند، این احساس را داشته باشند.
اینترنت جامعه را بسیار تغییر داده است، اما آن را به طور کامل دگرگون نکرده است. ما هنوز همان انسانهای قدیمی هستیم، با همان شیوههای قدیمی ارتباط با یکدیگر. «شیش هفت» بدون بازاریابی، وایرال شدن و زوال عقل دیجیتال وجود نداشت – اما به این چیزها محدود نمیشود. اوایل این هفته، من و همسرم پیتر را به یک برنامه بعد از مدرسه در یک باغ گیاهشناسی نزدیک بردیم. او به همراه چند کودک دیگر که آنها را نمیشناخت، مجبور شد با بیحالی در محوطه سرد قدم بزند و برگ جمع کند تا در یک پروژه هنری نامشخص استفاده کند. بچهها در پایان یک روز طولانی خسته بودند و پرسه میزدند. سپس سازماندهنده به درختی اشاره کرد که به طور غیرمعمولی چهل نوع میوه داشت – این اثری از شگفتی گیاهشناسی زنده بود که از طریق پیوند توسط هنرمند سم ون آکن خلق شده بود. پیتر فریاد زد: «چهل و یک!» (یعنی شش ضربدر هفت منهای یک.) بچههای دیگر خندیدند و نگاههایشان به هم گره خورد. برای مدتی کوتاه، انرژیشان بازگشت. ؟