آیا هوش مصنوعی شگفت‌انگیز است یا ما ساده‌لوحیم؟

به نظر می‌رسد هوش مصنوعی واقعاً می‌تواند ما را درک کند. شاید ما آنقدرها هم که فکر می‌کردیم پیچیده نیستیم.

رشته‌ای از کلمات که شکل مغز را تشکیل می‌دهند
این توهمِ درک چقدر باید متقاعدکننده باشد تا دیگر آن را توهم نخوانید؟ تصویرگری از زک لیبرمن
زک لیبرمن

جیمز سامرز
نویسنده و برنامه‌نویس کامپیوتر

زمانی که مدل‌های زبان بزرگ (L.L.M.s) مانند چت‌جی‌پی‌تی (ChatGPT) برای اولین بار ظاهر شدند، من با بی‌میلی از آن‌ها دوری می‌کردم. فکر می‌کردم که آن‌ها بخش زیادی از دستاوردهای خلاقانه جهان، از جمله برخی از کارهای خودم را، ربوده‌اند تا فقط نتایج نادرست و شعرهای متوسط تولید کنند. دقیقاً نمی‌فهمیدم که چگونه در زندگی من جای خواهند گرفت.

اما پس از آن، شروع به استفاده از هوش مصنوعی در کارم به عنوان یک برنامه‌نویس کردم، جایی که اوضاع به سرعت پیش می‌رفت. مدل‌های زبان بزرگ به ویژه در نوشتن کد خوب هستند، بخشی به این دلیل که کد ساختار بیشتری نسبت به نثر دارد و گاهی می‌توان صحت کد را تأیید کرد. در حالی که بقیه دنیا بیشتر با هوش مصنوعی فقط سرگرم بودند (یا آن را رد می‌کردند)، من شاهد بودم که برخی از همکارانم که بیشترین احترام را برایشان قائل بودم، زندگی کاری خود را بر اساس آن بازسازی کردند. احساس کردم اگر من هم این کار را نکنم، ممکن است عقب بمانم.

در کار برنامه‌نویسی‌ام متوجه شدم که با درخواست انجام کارهای پیچیده‌تر از مدل‌های زبان بزرگ، دفاع از این ایده که آن‌ها کورکورانه کلمات را کنار هم می‌چینند، دشوارتر شد. به نظر می‌رسید که آن‌ها می‌فهمیدند من از آن‌ها چه می‌خواهم؛ آن‌ها نه تنها مفهوم، بلکه جزئیات پیچیده کد من را به سرعت درک می‌کردند. و این کار را بسیار سریع انجام می‌دادند.

همین دیروز، من در محل کار از یک مدل هوش مصنوعی کمک گرفتم تا دو یا سه بار از مشکلاتی که داشتم رها شوم؛ در یکی از این موارد، از کامپیوتر خواستم مشکلی را حل کند که برای من دلهره‌آور بود، و به آن اجازه دادم که در حین انجام کار دیگری – فکر می‌کنم ناهار یا یک جلسه – روی مشکل کار کند، و وقتی برگشتم، مشکل حل شده بود. این نوع تجربه هم قدرت‌بخش است و هم نگران‌کننده.

برای مقاله من در شماره این هفته، که در آن به این سوال می‌پردازم که آیا هوش مصنوعی واقعاً ممکن است در حال فکر کردن باشد، با عصب‌شناسان شناختی و محققان هوش مصنوعی صحبت کردم که تجربه‌ای مشابه داشتند. آن‌ها از این مدل‌ها شگفت‌زده شده‌اند. ماشینی که با درک ظاهری رفتار می‌کند – و از آنجایی که یک ماشین است، می‌توان آن را بررسی و کنترل کرد – به یک «ارگانیسم مدل» برای مطالعه و درک خود تبدیل شده است. همانطور که یکی از عصب‌شناسان برجسته به من گفت: «پیشرفت‌ها در یادگیری ماشین بیش از هر کشف دیگری در صد سال گذشته در علوم اعصاب، به ما در مورد ماهیت هوش آموخته است.»

هوش‌های مصنوعی امروزی بر اساس اصول ساده ساخته شده‌اند. اگر آن‌ها قادر به انجام کاری هستند که شبیه به تفکر است، ممکن است نشان‌دهنده آن باشد که ذهن انسان آنقدر که قبلاً باور داشتیم یک راز غیرقابل نفوذ نیست. عصب‌شناس دیگری که با او صحبت کردم، با توجه به این احتمال، چیزی گفت که واقعاً مرا شگفت‌زده کرد: او «این روزها نگران است که ممکن است در درک نحوه کارکرد مغز موفق شویم.» به این فکر کنید: یک عصب‌شناس که از کشف اصلی‌ای که رشته‌اش بر پایه آن بنا شده بود، می‌ترسد. او گفت: «پیگیری این سوال، شاید یک اشتباه بزرگ برای بشریت بوده باشد.»