شما در حال خواندن «صفحه مالی»، ستون هفتگی جان کسیدی درباره اقتصاد و سیاست هستید.
با پیروزی ذکران ممدانی، یک سوسیالیست دموکراتیک خودخوانده، در انتخابات شهرداری شهر نیویورک در هفته گذشته، سوسیالیسم در حال پیشروی است. حداقل این ادعای کمیته ملی کنگره جمهوریخواهان، بازوی انتخاباتی جمهوریخواهان مجلس نمایندگان است. یک روز پس از پیروزی ممدانی، آگهی این کمیته با صدای بلند فریاد زد: «این آیندهای است که دموکراتهای مجلس میخواهند، و شهر شما میتواند نفر بعدی باشد. سوسیالیسم را متوقف کنید. دموکراتها را متوقف کنید.»
ممدانی به سختی نماینده حزب دموکرات در سطح ملی است. علاوه بر این، برنامهای که او بر اساس آن کمپین کرد – اتوبوسهای رایگان، مراقبت جهانی از کودکان، ساخت واحدهای مسکونی ارزانتر، توقف اجارهبها برای آپارتمانهای با اجاره ثابت، و افتتاح چند فروشگاه مواد غذایی تحت مدیریت شهر با هدف ارائه قیمتهای ارزانتر از فروشگاههای خصوصی – کاملاً بر هزینههای زندگی در شهری متمرکز است که طبق زیلو، میانگین اجاره یک آپارتمان دو خوابه در کل شهر به حدود چهار هزار دلار نزدیک میشود (مراقبت از یک کودک میتواند دو هزار دلار دیگر در ماه هزینه داشته باشد). سؤالاتی درباره موفقیت رویکرد ممدانی مطرح میشود، اما این برنامه به سختی یک طرح سوسیالیستی است.
یک تعهد سوسیالیستی تمامعیار بیشتر شبیه آن چیزی است که حزب کارگر بریتانیا در زمان جوانی من روی کارتهای عضویت خود چاپ میکرد:
تضمین ثمرات کامل صنعت برای کارگران دستی یا فکری و عادلانهترین توزیع ممکن آن بر اساس مالکیت مشترک ابزارهای تولید، توزیع و مبادله، و بهترین سیستم قابل دستیابی از اداره و کنترل مردمی هر صنعت یا خدمت.
این کلمات از بند چهارم قانون اساسی حزب گرفته شدهاند که توسط سیدنی وب، سوسیالیست فابیان، در سال ۱۹۱۷ تدوین شده بود.
در سال ۱۹۹۵، تونی بلر، به عنوان بخشی از پروژه خود برای تغییر نام حزب به «کارگر جدید»، آن را متقاعد کرد تا بند چهارم را کنار بگذارد. او معتقد بود که این تعهد به یک بار سیاسی تبدیل شده است؛ در واقع، در اروپا و آمریکا، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مالکیت و برنامهریزی جامع دولتی از نوع گاسپلن را به طور گستردهای بیاعتبار کرده بود. این روزها، حتی سوسیالیستهای دموکرات آمریکا، که ممدانی عضو قدیمی آن است، میگویند که به «نظم اجتماعی انسانی بینالمللی مبتنی بر برنامهریزی دموکراتیک و مکانیزمهای بازار» متعهد هستند. اما از برخی جهات، کنار گذاشتن مالکیت عمومی توسط بلر زودتر از موعد بود. در بریتانیا، بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴، یک دولت محافظهکار برخی از اپراتورهای راهآهن را که سلف بلر به عنوان نخستوزیر، جان میجر محافظهکار، در دهه نود خصوصی کرده بود، دوباره ملی کرد. دلیل این مداخله اخیر: عملکرد عملیاتی و مالی آنها تحت مالکیت خصوصی افتضاح بود. دولت کنونی کارگر به رهبری کییر استارمر در حال ملی کردن بقیه شرکتهای راهآهن است، با حمایت گسترده. یک نظرسنجی که سال گذشته انجام شد نشان داد که اکثر بریتانیاییها دوست دارند شرکتهای آب، گاز و برق نیز عمومی اداره شوند.
در این کشور، مخالفت جمهوریخواهان با مالکیت عمومی, حداقل در تئوری, سرسختانه باقی مانده است. محافظهکاران مدتهاست که استدلال میکنند شرکتهای تحت مدیریت دولتی، مانند امتراک و اداره پست ایالات متحده، ذاتاً ناکارآمد هستند و حتی ابتکارات عمومی کوچک را به عنوان معاشقه خطرناک با سوسیالیسم مورد حمله قرار میدهند. با این حال، به طور کنایهآمیز، این یک رئیسجمهور جمهوریخواه، دونالد ترامپ است که با وادار کردن سازمانهای دولتی به خرید سهام قابل توجهی در شرکتهای خصوصی، مرزهای دولت را گسترش میدهد.
در ماه اوت، شرکت تولیدکننده تراشه اینتل اعلام کرد که دولت ترامپ ۴۳۳.۳ میلیون سهم آن را به مبلغ ۸.۹ میلیارد دلار خریداری خواهد کرد که به معنای سهم مالکیتی کمتر از ده درصد است. این یکی از مجموعه معاملاتی بود که به دولت فدرال اجازه داد تا سهام مالکیت مستقیم یا حق اختیار خرید سهام در آینده را در پنج شرکت مواد معدنی کمیاب به دست آورد و یک «سهم طلایی» در یو.اس. استیل (U.S. Steel) کسب کند، که این سهم را زمانی دریافت کرد که کاخ سفید ترامپ فروش آن به شرکت ژاپنی نیپون استیل را تأیید کرد. اگرچه این ترتیب غیرمعمول هیچ حق مالکیتی بر سودهای آتی یو.اس. استیل به دولت اعطا نکرد، اما به رئیسجمهور حق وتوی برخی اقدامات شرکت، از جمله تصمیمات برای تعطیل کردن کارخانهها یا انتقال عملیات به خارج از کشور را داد.
البته، این اولین بار نیست که دولت ایالات متحده سهام شرکتهای بزرگ را به دست میآورد و اصل اساسی پاداش دادن به مالیاتدهنده برای تأمین مالی کسبوکارهای خصوصی، یک اصل صحیح است (برنی سندرز، که به سختی از طرفداران ترامپ است، از توافق اینتل حمایت مشروطی ابراز کرد). در طول بحران مالی بزرگ ۲۰۰۸-۲۰۰۹، دولت فدرال به شرکت خودروسازی جنرال موتورز و شرکت بیمه اِی.آی.جی. کمک مالی اضطراری ارائه کرد و به ترتیب سهام مالکیتی حدود شصت درصد و هشتاد درصد را به دست آورد که متعاقباً فروخت. همچنین کنترل غولهای وام مسکن، فنی می و فردی مک، را به دست گرفت و یک سهم مالکیتی هشتاد درصدی را که هنوز هم دارد، کسب کرد.
این نجاتهای دولتی همگی اقدامات بحرانی بودند. سرمایهگذاری ترامپ، که برخی ناظران از آن به عنوان «سرمایهداری دولتی» یاد میکنند، خودسرانهتر و مبهمتر است و تابع هوسهای اوست. بدیهی است که او یک سوسیالیست نیست، اما اگر یک رئیسجمهور دموکرات به شیوهای که او انجام داده است در بخش تجارت مداخله کند، بسیاری از جمهوریخواهان درباره سوسیالیسم خزنده فریاد خواهند زد.
معامله اینتل از برخی کارهای ناتمام دولت بایدن نشأت گرفت که از طریق قانون تراشهها و علم ۲۰۲۲، با اعطای حدود هشت میلیارد دلار کمک مالی فدرال و یازده میلیارد دلار وام به این شرکت تولیدکننده تراشه که با مشکل مواجه بود، برای ساخت کارخانههای جدید در ایالات متحده موافقت کرد که به اینتل کمک میکرد تا با رقبای خارجی خود رقابت کند. وقتی ترامپ به کاخ سفید بازگشت، تنها حدود یک چهارم پول وعده داده شده به اینتل منتقل شده بود، و مشخص نبود که چه اتفاقی برای بقیه خواهد افتاد. ظاهراً دولت ترامپ در ازای انتقال بخشی از پول، خواستار سهام مالکیتی شد و اینتل به سختی میتوانست نه بگوید. دولت فدرال اکنون بزرگترین سهامدار آن است.
این دولت قبلاً از اختیارات اعطا شده توسط سهم طلایی خود در یو.اس. استیل استفاده کرده است. در سپتامبر، طبق گزارش وال استریت ژورنال، هاوارد لاتنیک، وزیر بازرگانی، شنید که این شرکت قصد دارد کارخانهای را در ایلینوی تعطیل کند و به مدیر اجرایی آن گفت که ترامپ از حق خود برای جلوگیری از این اقدام استفاده خواهد کرد. یو.اس. استیل تصمیم خود را تغییر داد. این نوع مداخلهگرایی برای محافظهکاران بازار آزاد نفرتانگیز است و مشخص نیست که به کجا ختم خواهد شد. لاتنیک گفته است که دولت حتی در حال بررسی خرید سهام در پیمانکاران بزرگ دفاعی، مانند بوئینگ و لاکهید مارتین، احتمالاً به عنوان بهای تمدید قراردادهای فدرال سودآورشان است.
همچنین گمانهزنیهایی وجود دارد که دولت ترامپ ممکن است در نهایت نوعی معامله مالی در ازای سهام با یک شرکت بزرگ هوش مصنوعی، مانند اوپناِیآی (OpenAI)، انجام دهد؛ شرکتی که سرمایهگذاریهای عظیمی در مراکز داده انجام میدهد که برای آموزش و اجرای مدلهای خود به آنها نیاز دارد. به گفته سم آلتمن، مدیر عامل این شرکت، اوپناِیآی متعهد شده است که در طول هشت سال آینده ۱.۴ تریلیون دلار هزینه کند. درآمدهای آن به سرعت در حال رشد است: آلتمن گفت که تا پایان سال جاری، درآمدها با نرخ سالانه بیست میلیارد دلار خواهد بود. اما این شرکت هنوز بسیار بیشتر از آنچه درآمد دارد، هزینه میکند و نیاز به جذب مقدار زیادی سرمایه خارجی دارد. هفته گذشته، سارا فرایر، مدیر مالی اوپناِیآی، گفت که این شرکت به دنبال «اکوسیستمی از بانکها، سرمایهگذاری خصوصی، شاید حتی دولتی» است و احتمال دریافت تضمین مالی فدرال را مطرح کرد که هزینههای استقراض شرکت را کاهش داده و حداقل بخشی از ریسک عدم توانایی اوپناِیآی در بازپرداخت وامهایش را به دولت منتقل میکند. اساساً، اگر شرکت عملکرد ضعیفی داشته باشد، مالیاتدهنده ممکن است مجبور به پرداخت بخشی از بدهی آن شود.
فرایر متعاقباً توضیحی صادر کرد که در آن گفت اوپناِیآی «به دنبال پشتیبانی دولتی نیست». آلتمن نیز در یک پست طولانی در شبکههای اجتماعی این پیام را تکرار کرد و اظهار داشت که «دولتها نباید برنده یا بازنده را انتخاب کنند.» با این حال، او افزود: «آنچه به نظر ما منطقی میرسد این است که دولتها زیرساختهای هوش مصنوعی خود را بسازند (و مالکیت آن را داشته باشند)، اما در این صورت، سود حاصل از آن نیز باید به دولت برسد.» حتی اگر آلتمن به طور خاص به دنبال حمایت عمومی برای اوپناِیآی نیست، او به وضوح خواهان دخالت بیشتر فدرال در این صنعت، از جمله مالکیت عمومی بر داراییهای کلیدی هوش مصنوعی است. در برخی محافل، این ممکن است سوسیالیستی تلقی شود.
دیوید ساکس، سرمایهگذار خطرپذیر سیلیکون ولی که به عنوان مسئول هوش مصنوعی کاخ سفید فعالیت میکند، نیز وارد بحث شد و گفت که «هیچ کمک مالی فدرالی برای هوش مصنوعی وجود نخواهد داشت.» او گفت که اگر یکی از شرکتهای بزرگ هوش مصنوعی آمریکایی شکست بخورد، شرکت دیگری جای آن را خواهد گرفت. تا امروز، این باید به عنوان خط مشی رسمی دولت ترامپ تلقی شود. اما، با توجه به شخصیت ترامپ، و پیشنهاد برخی اقتصاددانان مستقل مبنی بر اینکه اگر کسبوکارها در زمینه هوش مصنوعی سرمایهگذاری نمیکردند، اقتصاد در رکود قرار میگرفت، آیا کسی میتواند بگوید چه اتفاقی خواهد افتاد یا چه اتفاقی باید بیفتد؟ اگر هوش مصنوعی تهدیدی وجودی برای کارگران و حتی بشریت است که برخی کارشناسان فکر میکنند، آیا منطقی است که توسعه این فناوری را کاملاً به شرکتهای بزرگی واگذار کنیم که عمدتاً بر کسب سود و افزایش قیمت سهام خود، یا در مورد استارتاپهای هوش مصنوعی، آمادهسازی برای عرضه اولیه سهام تمرکز دارند؟ سرمایهداری مبتنی بر مالیه منبع عظیمی از نوآوری و ایجاد ثروت بوده است، اما تمایل دارد از سایر نگرانیها غافل شود، و این حداقل چیزی است که میتوان گفت.
البته این دیدگاهی نیست که به طور گسترده در دولت ترامپ مشترک باشد. و با توجه به نفوذ میلیاردرهای فناوری در کاخ سفید، تصور اینکه رژیم ترامپ مسیری برای هوش مصنوعی تعیین کند که منافع جامعه را بر انگیزه سود اولویت دهد، دشوار است. اما این اتفاقی که در سایر بخشهای اقتصاد در حال رخ دادن است را نفی نمیکند، جایی که دولت بدون برنامه قبلی دخالت میکند، پول و لطف میبخشد و دامنه نفوذ خود را با سرعتی گسترش میدهد که پیگیری آن دشوار است. با وجود این، کمیته ملی کنگره جمهوریخواهان حتماً حق دارد. بدیهی است که ممدانی و طرح او برای افتتاح فروشگاههای مواد غذایی تحت مالکیت شهر در چند محله فقیرنشین، موج سوسیالیستی واقعی را نمایندگی میکند. ؟