گاهی اوقات یک رویداد به ظاهر کوچک میتواند دری را به درک گستردهتری از یک تغییر سیاسی مهم باز کند. جنجال بر سر تصمیم کوین رابرتس، رئیس بنیاد هریتیج، برای دفاع از تاکر کارلسون پس از مصاحبه همدلانه او با نیک فوئنتس، یکی از طرفداران پر و پا قرص آدولف هیتلر، یکی از این لحظات روشنگر است.
بحث و جدل رابرتس توجه را به دو رویی دولت ترامپ معطوف کرده است که همزمان کالجها و دانشگاههای لیبرال را به یهودستیزی متهم میکند تا میلیونها دلار از آنها باج بگیرد، در حالی که نمونههای غیرقابل انکار خصومت نژادی و قومی در صفوف خودش را نادیده میگیرد.
جیدی ونس، معاون رئیس جمهور، با خودداری از مسئول دانستن هیچ گروهی از جناح راست برای یهودستیزی در صفوف جمهوریخواهان، به عنوان یک استاد – یا شاید در نهایت قربانی – ابهام ظهور کرده است و تلاش میکند تا حمایت جناحهای راست رقیب را حفظ کند.
فوئنتس خود فشارهای متناقض بر ونس را در ویدیویی در ۳ نوامبر اینگونه به تصویر کشید که معاون رئیس جمهور:
تحت فشار است، زیرا گروپرها از یک طرف میگویند: "هی، گوش کن، کلهگنده، ما آمریکا را در اولویت میخواهیم. میخواهی رئیس جمهور شوی؟ ما میخواهیم بشنویم که میگویی آمریکا در اولویت." و از طرف دیگر، حامیان مالی خود را دارد که میگویند: "آنها یهودستیزهای وحشتناکی هستند. باید از آنها تبری بجویی. باید آنها را به شدت محکوم کنی. تاکر را محکوم کن. گروپرها را محکوم کن."
بسیاری از جناح راست MAGA معتقدند که منتقدان از رابرتس به عنوان سلاحی برای تضعیف ترامپیسم، آسیب رساندن به کمپین ریاست جمهوری احتمالی ونس در سال ۲۰۲۸ و بازگرداندن قدرت به نهادهای قبل از ترامپ استفاده میکنند.
بحث یهودستیزی همچنین شکاف نسلی و ایدئولوژیکی را در میان فعالان جمهوریخواه آشکار کرده است، زیرا تعداد فزایندهای از جمهوریخواهان جوانتر، نیهیلیسم رادیکالی را تأیید میکنند که به پذیرش آشکار فاشیسم نزدیک میشود، در حدی بسیار افراطیتر از آنچه که بزرگانشان تصور میکنند.
شاید مهمتر از همه، جنجال رابرتس-کارلسون-فوئنتس نشان میدهد که زخمهای رقابت سال ۱۹۹۲ بین جناح پالئومحافظهکار به رهبری پت بوکانان و جناح حاکم به رهبری جورج اچ. دابلیو. بوش، با وجود — یا واقعبینانهتر، به دلیل — تسلط دونالد ترامپ بر حزب، همچنان در حال التهاب است.
به عنوان نقطه شروع، ارزش دارد که گزیدههایی از بیانیه ویدیویی رابرتس در ۳۰ اکتبر در دفاع از کارلسون را با دقت بخوانیم:
امروز، میخواهم در مورد یک چیز صریح باشم. مسیحیان میتوانند از دولت اسرائیل بدون اینکه یهودستیز باشند انتقاد کنند. و البته، یهودستیزی باید محکوم شود. وفاداری من به عنوان یک مسیحی و یک آمریکایی، اول به مسیح و سپس به آمریکاست.
رابرتس، که بر ایجاد پروژه ۲۰۲۵، کتاب راهنمای سیاستگذاری دولت ترامپ، نظارت داشت، در چالشی مستقیم با محافظهکارانی که پیوندی ناگسستنی بین ایالات متحده و اسرائیل میبینند، به بینندگان میگوید:
محافظهکاران نباید هیچ تعهدی برای حمایت بیقید و شرط از هیچ دولت خارجی، صرف نظر از میزان فشار از سوی طبقه جهانیگرا یا سخنگویانشان در واشنگتن، احساس کنند.
بنیاد هریتیج با لغو عضویت افراد خودمان یا کنترل وجدان مسیحیان، به ستون فقرات فکری جنبش محافظهکار تبدیل نشد، و اکنون هم این کار را شروع نخواهیم کرد.
سپس رابرتس لحن سخنرانی خود را به اوج جدیدی میرساند:
ما همیشه از آمریکا دفاع خواهیم کرد، و همیشه از دوستانمان در برابر تهمت بدخواهان که به اهداف دیگران خدمت میکنند، دفاع خواهیم کرد. این شامل تاکر کارلسون میشود که همچنان، و همانطور که قبلاً گفتهام، همیشه یک دوست صمیمی بنیاد هریتیج خواهد بود. ائتلاف کینهتوز که به او حمله میکند، تفرقه میافکند.
شاید رابرتس درک نمیکرد که انتخاب کلمات و عباراتش چقدر تحریکآمیز است، اما این احتمال هم وجود دارد که او میدانست. در هر صورت، ویدیوی دو و نیم دقیقهای او تعدادی سوال را مطرح میکند.
چرا رابرتس احساس کرد مجبور به ساخت آن است؟ چرا او تصمیم گرفت به "طبقه جهانیگرا" و "ائتلاف کینهتوز" اشاره کند؟ وقتی او تأکید کرد که "وفاداری من به عنوان یک مسیحی و یک آمریکایی، اول به مسیح و سپس به آمریکاست،" آیا میدانست که به طور ضمنی سوال وفاداری یهودیان آمریکایی را مطرح میکند؟
من از سه تحلیلگر سیاسی و تاریخی خواستم به این سوالات و سوالات دیگر بپردازند: لورا کی. فیلد، نویسنده کتاب " ذهنهای خشمگین: ساختار راست جدید MAGA" که این ماه منتشر شد؛ جیکوب هیلبرون، سردبیر نشنال اینترست و نویسنده کتاب " آنها میدانستند که حق با آنهاست: ظهور نئوکانها"؛ و سم تاننهاوس، سردبیر سابق بخش بررسی کتاب تایمز و بخش هفته در بررسی و نویسنده " مرگ محافظهکاری" و یک بیوگرافی عظیم از ویلیام اف. باکلی جونیور. هر سه از طریق ایمیل پاسخ دادند.
فیلد نوشت، رابرتس به صراحت برای اداره هریتیج به عنوان بخشی از یک تلاش هماهنگ برای دور کردن این مؤسسه محافظهکار از ریشههایش در انقلاب ریگان در دهه ۱۹۸۰ و همسو کردن آن با جنبش MAGA ترامپ استخدام شد.
فیلد نوشت، رادیکالیزاسیون ایدئولوژیکی:
شامل محو شدن مرزها بین ایدهها و نظرات قابل قبول و غیرقابل قبول بوده است – یک تغییر آشکار در پنجره اورتون به سمت پالئومحافظهکاری و راست افراطی.
در زبان محلی مکانی مانند مؤسسه کلرمونت، که به شدت در رویدادهای منجر به ۶ ژانویه و شامل آن درگیر شد، کوین رابرتس "میداند زمان چیست."
در یک نشانه کلیدی از تحول ایدئولوژیکی هریتیج، "رابرتس به طور مؤثری به جنبش محافظهکاری ملی وفاداری خود را اعلام کرد (به این سخنرانی در میامی در سال ۲۰۲۲ مراجعه کنید، جایی که او گفت: 'من نیامدهام تا محافظهکاران ملی را دعوت کنم که به جنبش محافظهکار ما بپیوندند، بلکه آمدهام تا حقیقت محض را بپذیرم که هریتیج از قبل بخشی از شماست')."
فیلد در "ذهنهای خشمگین" نوشت:
از نظر ایدئولوژیکی، محافظهکاری ملی مفهوم یک دولت-ملت واحد و از نظر فرهنگی همگن را ترویج میکند که از درون و بیرون در معرض تهدید است و نیاز به محافظت دارد. این پذیرش ناسیونالیسم – که گاهی اوقات تأیید آشکار ناسیونالیسم مسیحی است – بسیار انحصاری است. این با سنت کثرتگرایی مذهبی آمریکا، و همچنین با عناصر اعتقادی اعلامی در خود-درکی و مذهب مدنی آمریکا در تضاد است.
فیلد نوشت، حال و هوای محافظهکاری ملی "پرشور و سرسختانه است."
هیلبرون نکات مشابهی را مطرح کرد، اما از منظری متفاوت.
هیلبرون نوشت: "در طول چند سال گذشته، کوین رابرتس به طور پیوسته بنیاد هریتیج را تغییر موقعیت داده است تا به عنوان پیشگام ایدئولوژیکی جنبش MAGA عمل کند، به ویژه با پیشبرد مانیفست پروژه ۲۰۲۵ و همچنین پاکسازی تعدادی از اعضای این سازمان."
هیلبرون استدلال کرد که برای رابرتس، "دفاع از تاکر کارلسون و، به طور ضمنی، نیک فوئنتس نفرتانگیز، باید کاری بدیهی به نظر میرسیده باشد – گامی دیگر در جهت تقویت اعتبار MAGA او و متحد کردن هریتیج با خشم جناح راست. اشتباه واقعی رابرتس این بود که به اندازه کافی هریتیج را پاکسازی نکرد تا از اعتراض داخلی جلوگیری کند."
تاننهاوس نیز نوشت که رابرتس رویکردی جنگجویانه برای اداره یک اندیشکده راستگرا در پیش گرفته است. او تفکر رابرتس را اینگونه توصیف کرد:
"یک اینچ هم به ترقیخواهان وُک ندهید. به محض اینکه آنها (چپ) ضعف را حس کنند، حمله خواهند کرد. چرا به افراد بد خودمان حمله کنیم وقتی افراد بد شما خیلی بدترند – صلیبیون وُک برای D.E.I.، فعالان ترنسجندر، 'کمونیستها'."
این تغییرات رادیکال در جناح راست فقط به رهبری اندیشکدهها محدود نمیشود. علاوه بر این، در طول دهه گذشته تغییر اساسی در ترکیب رأیدهندگان جمهوریخواه رخ داده است که راه را برای پوپولیسم راستگرا و حتی بیشتر از آن باز کرده است.
رود درهر، مقالهنویس محافظهکار، به عنوان یکی از چهرههای پیشرو در جناح راست ظاهر شده و درباره افزایش قدرت نئونازیسم و یهودستیزی – که در برخی محافل با عنوان گروپیریسم شناخته میشود – در میان فعالان جوان محافظهکار هشدار میدهد.
درهر در مقالهای در The Free Press در روز چهارشنبه نوشت:
"محافظهکاران در واشنگتن دی.سی. به من گفتهاند که نفوذ استریمر نئونازی انکارکننده هولوکاست، نیک فوئنتس، در میان کارکنان کنگره و دولت نسل Z افزایش یافته است. یکی از افراد با تجربه داخلی، تعداد طرفداران فوئنتس و همفکرانش، که به گروپر معروفند، در این محافل واشنگتن را '۳۰ تا ۴۰ درصد' برآورد کرده است."
رویکرد حزبی دولت ترامپ به یهودستیزی در تضاد بین تمایل آن به تخریب تحقیقات پزشکی و علمی در دانشگاهها و بیمارستانهایی که متحد "دولت پنهان" دموکراتها تلقی میشوند، در حالی که یهودستیزی آشکار در میان جمهوریخواهان، از جمله منصوبشدگان دولت ترامپ، را کم اهمیت جلوه میدهد، آشکار میشود.
در طول نزدیک به ۱۰ ماه ریاست جمهوری، مقامات ترامپ کمکهای مالی به ارزش حداقل ۴.۵ میلیارد دلار را به دانشگاهها و بیمارستانها قطع کرده و مجازاتهایی به مبلغ حداقل ۳۳۰ میلیون دلار را وصول کردهاند، که عمدتاً بر اساس ادعاهایی است که این نهادها نتوانستهاند یهودستیزی را مهار کنند.
این را با واکنش پس از افشای پیامهای خصوصی صراحتاً طرفدار نازی، ضدسیاهپوستان و ضد یهودی در یک گروه چت جمهوریخواهان جوان در تاریخ ۱۴ اکتبر توسط پولیتیکو مقایسه کنید: "'من هیتلر را دوست دارم': پیامهای افشا شده، چت نژادپرستانه جمهوریخواهان جوان را برملا میکند."
پولیتیکو گزارش داد که شرکتکنندگان، که بین ۲۴ تا ۳۵ سال سن داشتند،
به سیاهپوستان به عنوان میمون و "مردم هندوانه" اشاره کرده و در مورد قرار دادن مخالفان سیاسی خود در اتاقهای گاز خیالپردازی میکردند. آنها در مورد تجاوز به دشمنانشان و سوق دادن آنها به خودکشی صحبت کرده و جمهوریخواهانی را که معتقد بودند از بردهداری حمایت میکنند، ستایش میکردند.
پس معاون رئیس جمهور ونس چگونه وقتی روز بعد از او خواسته شد نظر دهد، پاسخ داد؟
واقعیت این است که بچهها کارهای احمقانه انجام میدهند، به خصوص پسران جوان. آنها جوکهای تند و توهینآمیز میگویند – این کاری است که بچهها انجام میدهند، و من واقعاً نمیخواهم در کشوری بزرگ شویم که شوخی احمقانه یک بچه، یک جوک توهینآمیز و احمقانه، باعث نابودی زندگی آنها شود. و در نقطهای، همه ما باید بگوییم، کافی است این مزخرفات، ما اجازه نخواهیم داد که بدترین لحظه در چت گروهی یک جوان ۲۱ ساله، زندگی یک بچه را برای همیشه خراب کند. این به سادگی درست نیست.
پاسخ ونس، زنگهای هشدار را در میان یهودیان و مسیحیان محافظهکار به صدا درآورد.
رابرت پی. جورج، استاد علوم سیاسی در پرینستون و یک روشنفکر برجسته محافظهکار، "چرا 'هیچ دشمنی در جناح راست' را رد میکنم" را در نشنال ریویو منتشر کرد. در آن، جورج توضیح داد:
به عنوان اصل اساسی تمام اخلاقیات صحیح: کرامت عمیق، ذاتی و برابر هر یک از اعضای خانواده بشری. هر چیز دیگری که من در مورد اخلاق و سیاست باور دارم، به نوعی بر آن اصل استوار است یا آن را پیشفرض میگیرد. هر شکلی از "محافظهکاری" (یا "لیبرالیسم") که آن را در اصل انکار کند یا در عمل آن را نقض کند، برای من بیگانه است.
به همین دلیل است که من معتقدم جنبش محافظهکار، اگرچه میتواند و باید چادری گسترده باشد، به سادگی نمیتواند برتریطلبان سفیدپوست یا نژادپرستان از هر نوع، یهودستیزان، هواداران اصلاح نژاد یا دیگرانی را که ایدئولوژیهایشان با اعتقاد به کرامت ذاتی و برابر همه ناسازگار است، در خود جای دهد یا بپذیرد.
جورج بدون اشاره خاص به کارلسون، فوئنتس، رابرتس یا ونس، نتیجهگیری کرد:
درگیر شدن و بحث قاطعانه با افرادی که کرامت ذاتی و برابر همه را انکار میکنند، یک چیز است. استقبال از آنها در جنبش یا برخورد با ایدهها و ایدئولوژیهایشان به عنوان اشکال مشروع محافظهکاری، چیزی کاملاً متفاوت است.
روز دوشنبه، جورج استعفای خود را اعلام کرد از هیئت امنای بنیاد هریتیج.
ایب گرینوالد، سردبیر اجرایی کامنتری، در ۱۰ نوامبر نوشت:
سوال اصلی درباره نفوذ تلاش یهودستیزان برای نفوذ در جریان اصلی راست این است: جیدی ونس در مورد آن چه خواهد کرد؟ ونس، محتملترین جانشین دونالد ترامپ، با یهودیستیزان درگیر است، نهایت تلاش خود را میکند تا خطوط قرمز آنها را زیر پا نگذارد و به وضوح احساس نیاز میکند که به اردوگاه آنها نزدیک بماند.
گرینوالد خاطرنشان کرد: "ما نمیدانیم که آیا نگرش ونس یک استراتژی سیاسی محض است یا نشانهای از همدردی او تا حدی با این گروه." او افزود که اگر ونس "باور دارد گروپرها حرفی برای گفتن دارند، آنگاه ما وارد دنیای بسیار تاریکتری شدهایم."
برای برخی در جناح اصلی MAGA، اظهارنظرهایی که از جورج، گرینوالد و دیگران میآید، بر اساس اعتقادات اخلاقی نیست، بلکه یک استراتژی حسابشده برای حمله به ترامپ، ترامپیسم و ونس است.
به عنوان مثال، روز پنجشنبه، راجر کیمبال، سردبیر The New Criterion، در مقاله " حمله به بنیاد هریتیج، حمله به MAGA است" استدلال کرد: "اهداف اصلی کوین رابرتس یا تاکر کارلسون نیستند. آنها قربانیانی برای شرور واقعی، دستور کار 'آمریکا را دوباره بزرگ کنیم' دونالد ترامپ هستند."
کیمبال به مقالهای در The Federalist از تاریخ ۴ نوامبر توسط جان دانیل دیویدسون اشاره کرد که استدلال میکرد: "نگرانی واقعی درباره یهودستیزی در جناح راست توسط نئوکانها ربوده شده است تا به جیدی ونس حمله کنند به امید بازپسگیری کنترل حزب جمهوریخواه."
دیویدسون ادامه داد: "به زبان ساده,"
افرادی که کنترل حزب جمهوریخواه را در سال ۲۰۱۶ از دست دادند، آن را پس میخواهند، یا با اطمینان از اینکه ونس نامزد ۲۰۲۸ نیست یا اینکه او مجبور است قبل از انتخابات عمومی از یک رقابت مقدماتی سخت در حزب جمهوریخواه عبور کند. اگر نتوانند ونس را کنترل کنند، ترجیح میدهند او به یک دموکرات ببازد تا اینکه جنبش MAGA ترامپ و سیاستهای "آمریکا اول" را به جلو ببرد.
فیلد ادعایی برای دانستن افکار ونس ندارد، اما نوشت که معاون رئیس جمهور تصمیم گرفته است از همه انواع ایدههای افراطی و غیرلیبرال – ایدههایی درباره زنان شاغل، مهاجران و اکنون درباره یهودستیزی – دوری نکند.
مطمئناً یک منطق سیاسی در رویکرد مبهم او وجود دارد – این به او اجازه میدهد تا با هر چه بیشتر افراد در جناح راست در روابط خوب یا حداقل بیطرفانه بماند، و بدین ترتیب میزان تأثیر این جنجالهای زشت بر محبوبیت خود در جنبش را به حداقل برساند. از طرف دیگر، شاید او به سادگی با بخشهای افراطیتر و متعصبتر جنبش MAGA موافق باشد. من گمان میکنم که عمدتاً اولی باشد – یک محاسبه سیاسی. در هر صورت، این یک شکست کامل در رهبری اخلاقی است.
هیلبرون اظهار داشت که
ونس بر نبض راست جوان تسلط دارد. او مدتهاست که خود را به عنوان دشمن نئوکانهایی که از جنگ دوم عراق حمایت میکردند، معرفی کرده است. او به جناحی تعلق دارد که معتقد است نئوکانهای عمدتاً یهودی، مداخلهگران جهانیگرایی هستند که اصول واقعی جمهوریخواهان را غصب کرده و حزب جمهوریخواه را فاسد کردهاند.
اکنون او در حال طی کردن مسیری است که از نظر سیاسی صحیح است، به عبارت دیگر، در رد یهودستیزی در جناح راست که از دیرباز عنصری اساسی در این جنبش بوده است. این موضوع به دهه ۱۹۳۰ بازمیگردد، زمانی که چهرههای برجسته جناح راست نه تنها انزواگرا نبودند بلکه طرفدار نازیها بودند – آنها معتقد بودند که آمریکا باید به جای بریتانیای کبیر با آلمان نازی علیه اتحاد جماهیر شوروی متحد شود.
در این زمینه، هیلبرون استدلال کرد که
ونس به بازگرداندن راست سیاسی به ریشههای واقعی خود پس از جنگ جهانی اول کمک میکند، زمانی که خصومت با مهاجرت را پذیرفت و با دیکتاتورهای خارجی مختلفی از جمله هیتلر و موسولینی گرم گرفت. امروز ولادیمیر پوتین و ویکتور اوربان قهرمانان جدید آن هستند. برداشت من: اگر او به قدرت برسد، ونس ترامپ را مثل یک آدم خنثی جلوه خواهد داد.
تاننهاوس گفت:
منطق روشن است. ونس یکی از دو یا سه جانشین بسیار محتمل رئیس جمهور ترامپ است. او همچنین دارای دو شخصیت است. او هم یک متفکر سیاسی پیچیده و هم یک سیاستمدار فعال است. او به خوبی هر کسی درک میکند که MAGA امروز دو هویت دارد. از نظر سیاستی، شامل مجموعهای از باورهای با استدلال خوب است – درباره تاریخ، قانون اساسی، نقش دین، برتری خانواده سنتی (همجنسگراستیز)، معنای مشارکت مدنی و "فرهنگ مشترک" آمریکا.
تاننهاوس نوشت، هویت دوم MAGA،
احساسی، پرشور، با پایگاه قدرتمندی در مناطق دورافتاده کشور، حاشیههای فرهنگی و مناطق روستایی که رأیهای قابل توجهی برای جمعآوری وجود دارد. ونس یک محصول اصیل از آن دنیاست.
آینده ونس به دستیابی به تعادل پایدار بین این دو هویت، یعنی مرد متفکر و جنگجوی سنگرنشین، بستگی دارد. آنچه برای مترقیها به نظر یک ضعف اعصاب یا شجاعت اخلاقی میرسد، در واقع فرصتی است برای او تا به پایگاه MAGA، به ویژه نسل زومرها، یادآوری کند که او با آنهاست، همانطور که ترامپیسم را از طریق هوش خود ارج مینهد.
این درگیری درونحزبی چگونه در طول زمان پیش خواهد رفت؟ مسلماً، پاسخ به انتخاب نامزد ریاست جمهوری جمهوریخواهان در سال ۲۰۲۸ و موفقیت یا شکست آن نامزد بستگی خواهد داشت.
با این حال، یک نشانه اصلی وجود دارد که آنچه اکنون جناح گروپر در حزب جمهوریخواه نامیده میشود، برای سالهای آینده در جناح راست یک نیرو باقی خواهد ماند: دونالد ترامپ.
تا یکشنبه، ترامپ تا حد زیادی در مورد بحث هریتیج-رابرتس-کارسون-فوئنتس سکوت کرده بود، سکوتی که پیش از آن ادعای او در سال ۲۰۱۷ بود که راهپیمایان شعار "یهودیان جای ما را نمیگیرند" در راهپیمایی "یونایت د رایت" در شارلوتزویل، ویرجینیا، شامل برخی "افراد بسیار خوب" میشدند و تمایل مکرر او به انتصاب مردان و زنانی با سوابق یهودستیزی در مناصب دولتی.
گابریل شونفلد، محقق ارشد در مرکز نیسکانن، یک اندیشکده که به دنبال یافتن راهحلهای بازار برای مشکلات اجتماعی و اقتصادی است، در مقالهای در The Bulwark در سهشنبه گذشته، اشاره کرد که در میان منتقدان محافظهکار رابرتس، کارلسون و فوئنتس،
چیزی بسیار مهم در کیفرخواست آنها گم شده است. این چهرهها به طور آشکار از هیچ توضیحی درباره نیروی اصلی که یک فضای سیاسی را ترویج میکند که در آن تمام اشکال نفرت – از جمله یهودستیزی – رئیس جمهور دونالد جی. ترامپ، غافل میشوند.
شونفلد اشاره کرد که این ترامپ بود که
پاول اینگراسیا، مردی که به داشتن "رگ نازی" در شخصیت خود افتخار میکرد، را به سمت مشاور ویژه ایالات متحده نامزد کرد. هنگامی که نامزدی اینگراسیا در سنا به سمت شکست قطعی میرفت، ترامپ او را در نقش فعلی خود در کاخ سفید به عنوان رابط با وزارت امنیت داخلی حفظ کرد.
شونفلد خاطرنشان کرد که شاید خود ترامپ یهودستیز نباشد،
اما او منبع کینه و نفرت گسترده، و تسهیلکننده یهودستیزان شرور بوده است. با تأیید کاخ سفید پشت سرش، او مخاطبان وسیعی دارد، با میلیونها نفر از مؤمنان سرسخت در صفوفش. اگر عادیسازی یهودستیزی در آمریکا رخ داده باشد، بخش زیادی از آن از بالاترین سطح میآید.
هنگامی که ترامپ سرانجام سکوت خود را در مورد جنجال در هریتیج شکست، اظهارات او معنیدار بود. او گفت: "ما مصاحبههای عالی با تاکر کارلسون داشتهایم، اما نمیتوانید به او بگویید با چه کسی مصاحبه کند." سپس افزود:
منظورم این است که، اگر او میخواهد با نیک فوئنتس مصاحبه کند – من زیاد در مورد او نمیدانم، اما اگر میخواهد این کار را انجام دهد، اطلاعرسانی کند، بگذارید انجام دهد. میدانید، مردم باید تصمیم بگیرند. در نهایت، مردم باید تصمیم بگیرند.
به عبارت دیگر، درست مانند مورد راهپیمایی در شارلوتزویل، ترامپ بار دیگر پایبندی خود را به اصل MAGA تأیید کرد که نباید هیچ دشمنی در جناح راست وجود داشته باشد، مهم نیست آنها چه کسانی هستند یا به چه چیزی اعتقاد دارند.
تایمز متعهد به انتشار نامههای متنوعی به سردبیر است. ما مایلیم نظر شما را در مورد این مقاله یا هر یک از مقالات دیگرمان بشنویم. در اینجا چند نکته وجود دارد. و این هم ایمیل ما: [email protected].