در سیاست قدرتهای بزرگ، لحظاتی وجود دارد که به نظر میرسد صفحات تکتونیکی به طور محسوسی در زیر پای ما تغییر میکنند. نشست اخیر بین رئیسجمهور ترامپ و رئیسجمهور شی جینپینگ چین یکی از آن نقاط عطف بود.
این دو رهبر در دیدار خود در ۳۰ اکتبر با توقف جنگ تجاری که آقای ترامپ امسال آغاز کرده بود، موافقت کردند. اما داستان اصلی که از این رویداد پدیدار شد، آتشبس بینتیجهای نبود که آنها در شهر بوسان کره جنوبی به آن رسیدند، بلکه نمایش بیاشتباهی بود که نشان میداد چین اکنون میتواند به عنوان یک همتای واقعی با آمریکا روبرو شود.
چین وزن کامل فشار اقتصادی آمریکا را جذب کرد و با فشار بیشتر خود به موفقیتآمیزترین شکل تلافی کرد و برتری خود را در زنجیرههای تأمین جهانی که آمریکا به آنها متکی است، بهویژه مواد معدنی و آهنرباهای خاکی کمیاب، به عنوان یک سلاح به کار برد. پس از دههها صنعتیزدایی، ایالات متحده که آمادگی ضعیفی داشت، نتوانست – یا نخواست – پاسخ دهد.
اگر روزی مورخان بخواهند دقیقاً مشخص کنند که چین چه زمانی به همتای ژئوپلیتیکی آمریکا تبدیل شد، ممکن است به نتیجه جنگ تجاری بیملاحظه آقای ترامپ اشاره کنند.
این ارزیابی در زمانی حساس صورت میگیرد.
ما در نیمه راه چیزی هستیم که استراتژیستها در هر دو حزب سیاسی ایالات متحده معتقدند یک دهه سرنوشتساز خواهد بود که تعیین میکند آیا آمریکا میتواند از عقبماندن از چین از نظر اقتصادی، فناوری و نظامی جلوگیری کند یا خیر. تیم آقای ترامپ با فوریت در حال تلاش برای بازگرداندن تولید به ایالات متحده، ایجاد تعادل مجدد در تجارت و بازسازی پایگاه صنعتی دفاعی است.
نتیجه نشست اخیر میتواند این تلاشهای مهم را تضعیف کند.
آقای ترامپ این نشست را به عنوان "G2" ایالات متحده و چین معرفی کرد و اهمیت متحدانی را که آمریکا برای صنعتیسازی مجدد در داخل و ایجاد تعادل در برابر چین در خارج به کمک آنها نیاز دارد، کاهش داد. و با نشان دادن به پکن که ابزارهای اجباری آن کار میکنند، آقای ترامپ خطر دعوت به فشار بیشتر را به جان میخرد که به طور بالقوه به چین قدرت وتو بر دستور کار "اول آمریکا" خود میدهد.
هیچ یک از اینها نباید اتفاق میافتاد. راه به بوسان با تحریک بیمورد آقای ترامپ آغاز شد. در فوریه، او جنگ تجاری را که در دوره اول خود آغاز کرده بود، دوباره شعلهور کرد و تعرفههایی را بر کالاهای چینی اعمال کرد که نهایتاً به بیش از ۱۴۰ درصد رسید. اما او ابتدا نتوانست آسیبپذیریهای آمریکا را ارزیابی کند یا زنجیرههای تأمین آن را تقویت نماید. در مقابل، پکن سالها از ۲۰۱۸، زمانی که آقای ترامپ برای اولین بار شروع به اعمال تعرفهها کرد، آمادهسازی برای دقیقاً همین لحظه را انجام داده بود.
آقای شی که در تنگنا قرار گرفته بود، به ابزار اضطراری خود دست یافت. در آوریل، او صادرات مواد معدنی و آهنرباهای خاکی کمیاب به ایالات متحده – مواد حیاتی برای همه چیز از خودرو گرفته تا موشک – را متوقف کرد، تشدیدی فراتر از هر آنچه تحت ریاستجمهوری جو بایدن تهدید کرده بود. این یک ریسک محاسبهشده بود با توجه به پتانسیل برای تلافی بیشتر آمریکا. اما آقای شی قمار کرد که آقای ترامپ تسلیم خواهد شد. او حق داشت. در ماه مه، آقای ترامپ تعرفهها را به شدت کاهش داد و به دنبال کاهش تنش بود.
چین با جسارت، بار دیگر در اکتبر از عناصر خاکی کمیاب استفاده کرد – و ریسک را به طرز چشمگیری افزایش داد. پکن با استفاده از بهانه کنترلهای جدید صادراتی آمریکا، با یک رژیم جامع صدور مجوز پاسخ داد که شرکتها در هر نقطه از جهان را ملزم میکند نه تنها برای خرید عناصر خاکی کمیاب کشورش، بلکه برای فروش هر محصولی که حتی حاوی مقادیر کمی از آنهاست، تأییدیه چین را دریافت کنند.
این یک تشدید غیرقابل تصور بود، بسیار فراتر از هر چیزی که واشینگتن تا به حال تلاش کرده بود، و یک تهدید جدی برای تولید آمریکا و جهان بود.
تیم آقای ترامپ اقدامات متقابل شدیدی – از کنترلهای جدید تراشه گرفته تا تحریمهای مالی – را آماده کرده بود که میتوانست پکن را وادار به زیر سوال بردن رویکرد اجباری خود کند. در عوض، آقای ترامپ عقبنشینی کرد، آن گزینهها را کنار گذاشت و به آرامش آشنای تعرفهها پناه برد – که اکنون تهدیدی پوچ بود چرا که او آنها را در بهار پس از توقف صادرات عناصر خاکی کمیاب توسط پکن، لغو کرده بود. زمانی که رهبران در بوسان ملاقات کردند، جسارت قبلی آقای ترامپ دیگر اثری نداشت. او تصمیم به کاهش تنش گرفت و تعرفهها را دوباره کاهش داد، از جمله امتیازات دیگر.
اکنون که گرد و غبار فرونشسته است، آقای ترامپ نه تنها محدودیتهای عزم آمریکا را به بزرگترین رقیب خود نشان داده، بلکه ایالات متحده را بدتر از زمانی که این مبارزه را آغاز کرد، رها کرده است.
پکن واردات سویای آمریکا – یکی از صادرات عمده آمریکا به چین – را از سر گرفته است، اما با حجم کمتر از قبل. چین رژیم جدید صدور مجوز خود برای عناصر خاکی کمیاب را به مدت یک سال به تعویق انداخته است، اما ترس از اینکه چین ممکن است در آینده آن را اعمال کند، قبلاً باعث شده است که دولت ترامپ محدودیتهای صادراتی را که کنترلها را بر شرکتهای مرتبط با چین تشدید میکرد، به حالت تعلیق درآورد. چین همچنین یک کاهش ۱۰ درصدی تعرفه را در ازای تعهد به سرکوب تولید پیشسازهای فنتانیل دریافت کرد. اما این امر نرخ تعرفه آن را نزدیکتر به متحدان و شرکای آمریکا میکند، که انگیزههای کسبوکارهای آمریکایی را برای تنوع بخشیدن به تأمینکنندگان خود به کشورهای دیگر به جای چین کاهش میدهد.
پیامدهای سوءمدیریت آقای ترامپ در قبال چین فراتر از تجارت خواهد بود. متحدان ایالات متحده اکنون ممکن است دلیلی برای شک و تردید در مورد توانایی آمریکا برای حمایت از آنها داشته باشند، در حالی که حتی نمیتواند از خود دفاع کند. پکن ممکن است جسور شود تا عزم ایالات متحده را در مورد تایوان و سایر مسائل آزمایش کند. چین، پس از همه، نقاط تنگنای دیگری دارد که میتواند آنها را به سلاح تبدیل کند، مانند سلطه آن بر تولید مواد اولیه دارویی برای دهها داروی حیاتی، از جمله آنتیبیوتیکها.
درس قدیمیای وجود دارد که بسیاری از ژنرالها خیلی دیر آموختند: حمله به روسیه در زمستان عاقلانه نیست. نتیجه اقتصادی نیز اکنون باید به همان اندازه روشن باشد. آغاز جنگ تجاری با تأمینکننده اصلی حیاتیترین واردات شما، تا زمانی که آسیبپذیریهای خود را کاهش ندادهاید، عاقلانه نیست. آقای ترامپ، که تئاتر سیاسی را با استراتژی اشتباه گرفت، نه تنها به دلیل اشتباه در قضاوت آقای شی، بلکه به دلیل دستکمگرفتن وابستگی آمریکا به زنجیرههای تأمینی که دیگر کنترل نمیکند و متحدانی که اغلب نادیده میگیرد، در برابر چین عقبنشینی کرد.
ساخت و به کارگیری قدرت ملی کاری بسیار جدی است. بیش از لافزنی نیاز دارد. به صبر، استقامت، برنامهریزی و انضباط برای دانستن زمان مبارزه و زمان عدم مبارزه نیاز دارد.
چین این را زمانی که ضعیفتر بود درک کرد – به طور پیوسته قدرت خود را در طول دههها ساخت و از آزمایشهای زودهنگام قدرت اجتناب کرد. آقای ترامپ، که بیخیال برتری آمریکا را مسلم میدانست، تنها اکنون در حال یادگیری آن درس است.
راش دوشی معاون مدیر ارشد امور چین و تایوان در شورای امنیت ملی در دولت رئیسجمهور جو بایدن بود. او استادیار در دانشگاه جرجتاون و عضو ارشد در شورای روابط خارجی است. او نویسنده کتاب «بازی طولانی: استراتژی بزرگ چین برای جایگزینی نظم آمریکایی» است.